الف/ مقدمه:
انقلاب اسلامی ایران در
طول 30 سالی که از شکل گیری آن می گذرد، به رغم توطئه ها و دسیسه چینی های بی شمار
نظام سلطه جهانی، توانسته است در سایه اهداف ترسیم شده معمار بزرگ انقلاب حضرت
امام خمینی (ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری و با تکیه بر مقاومت و فداکاری ملت و
مسئولین، به اهداف والایی چون تشکیل جمهوری اسلامی ایران و تحکیم نظام اسلامی
مبتنی بر دستورات الهی و برگرفته از اراده ملت آگاه و بصیر و دیندار همچنین
الگوسازی آن برای ملتهای مسلمان و آزادیخواه سراسر جهان، دست یابد.
قدم سوم در
این مسیر، استقرار دولت اسلامی و تلاش برای پیاده سازی احکام متعالی اسلام در امور
اجرایی کشور است. متاسفانه با وجود قدمهای موثر فراوانی که در طول 30 سال گذشته در
این مسیر برداشته شده، استقرار دولت اسلامی و انطباق کامل امور فرهنگی، اقتصادی،
اجتماعی و سیاسی کشور با احکام نورانی اسلام به دلایل مختلف، تا امروز به تعویق
افتاده است. به جرات می توان گفت که اولین اقدامات جدی در این مسیر برای کنار
گذاشتن الگوهای مرسوم نظامهای شرق و غرب برای در اداره امور کشور، با روی کار آمدن
اصولگرایان شروع شد. نگاهی به تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی نشان می دهد که
تا پیش از استقرار اصولگرایان در عرصه خدمتگذاری، مسئولین اجرایی کشور به رغم زحمات
فراوانی که برای رشد و پیشرفت کشور به خرج می دادند، در هر دوره و هر عصر به فراخور
رویکرد جهانی، سکان هدایت امور اجرایی کشور را با قطب نمای یکی از دو الگوی شرقی یا
غربی جهان تنظیم کرده اند. چه در دوره هایی که با تکیه بر الگوهای شبه سوسیالسیتی
راه حضور مردم در عرصه های مختلف را سد می کردند و چه در دوره هایی که با دل بستن
به شیوه های لیبرالیستی، توسعه را حتی به قیمت از بین رفتن اقشار ضعیف جامعه، بر
همه چیز اولویت دادند. اما شکوفایی گفتمان اصولگرایی و رویکرد عمومی مردم به این
گفتمان که برخواسته از گفتمان امام(ره) و انقلاب بود، شرایطی دیگر رقم زد و برای
اولین بار اداره امور اجرایی کشور به خدمتگذارانی سپرده شد که بی اعتنا به شیوه های
مرسوم غرب و شرق، دل در گرو تحقق دولت اسلامی بسته بودند. هرچند عملکرد اصولگرایان
در این زمینه را باید قدمهای اولیه در این مسیر پر طولانی و پرپیچ و خم تلقی کرد
اما تغییر رویکرد مسئولین اجرایی به سوی پیاده سازی احکام اسلام در ابعاد فرهنگی،
اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و قضایی کشور به جای استفاده از شیوه های حکومتداری شرق و
غرب و تلاش برای تدوین الگوی دولت اسلامی پیش چشم جهانیان، به تنهایی دستاورد داخلی
بزرگی برای انقلاب اسلامی ایران به شمار می آید. در ابعاد جهانی نیز گفتمان
اصولگرایی توانسته است، پس از یک دوره فترت و خمودگی، بار دیگر موج جدید از گفتمان
اصیل انقلاب اسلامی بیافریند. موجی که با پشت سر گذاشتن مرزها، توانسته است گفتمان
انقلاب اسلامی را تبدیل به گفتمان مسلط و غالب اکثر کشورهای اسلامی نماید و نظام
اسلامی ایران را به عنوان الگویی موفق در برابر شرق و غرب مطرح کند. بنابراین حفظ و
تداوم گفتمان اصولگرایی به عنوان احیاگر آرمان های اولیه انقلاب از جمله تشکیل دولت
اسلامی و مقوم گفتمان امام(ره) و انقلاب، در آستانه ورود به چهارمین دهه از عمر
پربرکت انقلاب اسلامی ایران، امر واجبی است که هر روز با نزدیک شدن به موعد برگزاری
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در 22 خرداد ماه سال 1388 اهمیت آن، بیشتر بر
همگان روشن می شود. چراکه به دلیل برخی اتفاقات و صف آرایی های شکل گرفته حول
نامزدهای این دوره از انتخابات، مردم در معرض انتخابی سخت قرار گرفته اند. انتخابی
که قرار است یا ضامن بقا و تعالی گفتمان اصولگرایی و در جهت استقرار و استحکام دولت
اسلامی برای تحقق هدف پیشرفت و عدالت باشد یا کشور را به مسیری بازگرداند که پیش از
این و در دوره های سابق ریاست جمهوری، مردم رویکرد مغرضانه آنان به مبانی انقلاب و
عملکرد منفی آنان نسبت به اهداف اولیه آنان را به عینه مشاهده کردند.
ب – چرا باید از بازگشت مجدد دوم خرداد
به قدرت نگران باشیم؟
واقعیت این است که مقوله بازگشت دوم خرداد صرفاً مسأله
جابهجایی قدرت نیست که آن را قاعده سیاست ورزی و تمکین به رأی مردم بدانیم. دوم
خرداد با کارنامه ای که دارد، اگر برگردد، دوباره همان «رویکردهای انحرافی» را با
«تأثیرگذاری» و «کاربرد بیشتر» را پیش خواهد گرفت، فقط با این تفاوت که این بار با
تجربه تر و خزنده تر از قبل عمل خواهد کرد. در جریان شناسی دوم خرداد باید به این
نکته توجه کرد که این جریان اصالت ندارد و مجموعهای از عقاید شامل ملی، مذهبی،
سرمایهداری، ناسیونالیستی، التقاطی و .. را در بر گرفته است. مجموعهای که در بین
آنها نفراتی چون بهزاد نبوی، سیدمحمدخاتمی، ابراهیم یزدی، مصطفی تاجزاده، اکبر
گنجی، محسن آرمین، عزت الله سحابی، سعید حجاریان، محسن آرمین، رجبعلی مزروعی، شمس
الواعظین، علی افشاری، سازگارا و ... دیده می شوند که عقاید گوناگونی دارند اما حول
محور کسب قدرت با یکدیگر ائتلاف کرده اند. در بین آنها از اعضای حزب مشارکت که
گرایش سکولار دارد تا نفرات سازمان مجاهدین انقلاب که جامعه محترم مدرسین حوزه
علمیه قم آن را نامشروع میداند، وجود دارد. در نگاهی بازتر این جریان، اعضای حزب
اعتماد ملی که خود را حزب دموکرات سوسیالیستی میداند تا حزب کارگزاران که نمایندگی
سرمایهداری منحرف را بر عهده دارد تا مجمع روحانیون که بعضاً طرفداری خط امام (ره)
را شامل میگردد، را نیز در می گیرد.