دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 992
تعداد نوشته ها : 4
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب

الف : انسانیت 
   ب :
بخشش
   پ :
پندار نیک
   ت :
تبادل افکار
   ث : ثبات جهانی
    ج : جنبش مردمی
    چ : چالش های انسانی
    ح :
حقوق بشر 
    خ :
خودسازی
     د :
دوستی
     ‌ذ :
ذوالقرنین (کوروش کبیر )
     ر :
رهائی خلق
     ز :
زندگی 
     ژ :
ژرف اندیشی 
  س : سربلندی
  ش : شهامت
  ص : صلح طلبی
  ض : ضابطه جوئی
    ط : طاقت
    ظ : ظلم ستیزی

    ع :
عدالت جوئی
    غ :
غیرت
   ف :
فقر زدائی
   ق : قانونمندی
   ک :
کردار نیک
   گ :
گفتار نیک
    ل : لیاقت

    م : مبارزه
    ن : نوع دوستی      
     و : وارستگی                     
     ه : هم اندیشی                  
    ی : یک دلی 

دسته ها :
سه شنبه نهم 4 1388

 کمک به پدر

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی میکرد.او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود.پیرمرد نامه ای به پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:پسر عزیزم من حال خوشی ندارم ، چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم ، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام . اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد.من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم میزدی.

  دوستدار تو پدر

پیرمرد چند روز بعد این تلگراف را دریافت کرد : پدر ، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن ، من آن جا اسلحه ای پنهان کرده ام.صبح فردا ۱۲ نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت: که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟

پسرش پاسخ داد:پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار ، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.

در دنیا هیچ بن بستی نیست،یا راهی خواهم یافت ، یا راهی خواهم ساخت.

دسته ها :
دوشنبه اول 4 1388

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته
جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته
جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست
جواب هم‎صدایی‎ها پلیس ضد شورش نیست
نه بمب هسته ‎ای داره نه بمب ‎افکن نه خمپاره
دیگه هیچ بچه‎ ای پاشو روی مین جا نمیذاره
همه آزاد آزادن همه بی‎درد بی‎دردن
تو روزنامه نمی‎خونی نهنگ‎ها خودکشی کردن
جهانی ‎رو تصور کن بدون نفرت و باروت
بدون ظلم خودکامه بدون وحشت و تابوت
جهانی ‎رو تصور کن پر از لبخند و آزادی
لبالب از گل و بوسه پر از تکرار آبادی
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه
اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه
تصور کن جهانی ‎رو که توش زندان یه افسانه است
تمام جنگهای دنیا شدن مشمول آتش‎بس
کسی آقای عالم نیست برابر با همن مردم
دیگه سهم هر انسان تن هر دونه گندم
بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا
تصور کن تو می‎تونی بشی تعبیر این رویا

دسته ها :
سه شنبه بیست و ششم 3 1388

 تو مشغول تماشای این صحنه هستی. به خودت نگاه کن یک گل شده ای. گلی زیبا و خوشبو. آنقدر خوشبو که عطر رایحه اش در سراسر باغ پیچیده و هر کس از کنارش می گذرد جذب این رایحه می شود. تو به آن گل خوشبو به خودت نگاه می کنی که از خودش عطر عشق ساطع می کند. برای گل فرقی نمی کند که چه کسی در رهگذرش قرار گیرد و حتی وقتی تنهاست و کسی نیست عطر افشانی می کند. تو آن گل هستی و در همه حال مشغول انتشار امواج خوشبوی عشقی و با نثار آن بیشتر از عشق سرشار می شوی. تو در زندگی مثل این گل هستی و همیشه حتی وقتی تنهایی از خود امواج عشق را به بیرون می فرستی شاهد باش که چگونه امواجی که از تو به بیرون سرریز می کنند مثل نیروی جاذبه دیگران را به سویت جذب می کنند. تو دیگران را در میدان مغناطیسی عشق قرار می دهی و امواج عشق چهره ای زیبا و جذاب از تو می سازد.
    
 منتظر تأیید دیگران نباش‌، به تحقیر دیگران اهمیت نده
 ذهن تو از کودکی تا به حال توسط دیگرانی که بیرون از وجودت هستند شرطی شده و تو برای آن که بدانی آدم خوبی یا بدی هستی به نظرات دیگران وابسته شدی. تو بارها به خاطر کارهایی که دیگران بد دانسته اند تنبیه و تحقیر شده ای و اگر حتی پنهانی توانسته ای آنها را انجام دهی عذاب وجدان راحتت نگذاشته. هم چنین کار خوب را دیگران برایت تعریف کرده اند اما همة تأییدها و تحقیرها مطابق معیارهای متغیر ذهنی انجام می شوند در حالی که تو فقط ذهن نیستی و ذهن به عنوان یک ابزار در خدمت توست تا بتوانی به وسیلة‌ آن به بالاتر از ذهن دست یابی. حالا به عنوان یک شاهد به خودت نگاه کن که چگونه به دهان دیگران چشم دوخته ای که تأیید یا تحقیرت کنند امواجی را ببین که از سوی دیگران به سمت تو می آیند تو نه آن تأییدها هستی و نه آن تکذیب و تحقیرها اینها فقط افکاری هستند که از سمت دیگران به صورت امواج شنیداری و دیداری به سمت تو می آیند. تو می توانی تمام این حرفها را بشنوی و درک کنی اما آن حرفها. تو شاهد باش که در برابر افکار دیگران منفعل نیستی تو با معیارهای روحی درونی می توانی نسبت به افکار و اعمالت کنترل داشته باشی. تو نه کارهای خوبی که کرده ای هستی و نه کارهای بدی که انجام داده ای. شاهد باش که این تو این اعمال و افکار نیستی و به عنوان شاهد فقط آنها را ببین و هیچ قضاوتی درباره شان انجام نده فقط به آنها نگاه کن. حالا تو از بالا به همه چیز نگاه می کنی و به راحتی می توانی بر جنبه های مثبت و منفی خویش آگاهانه اشراف داشته باشی.

سفری تنها

چشمان خود را ببند. سه نفس عمیق و یکنواخت بکش. تو نیاز پیدا کردی که مراقبه کنی و این به معنای آن است که با تمام وجود خواسته ای که به لایه های درونی وجودت راه پیدا کنی. سفر تو به درون سفری شگفت انگیز و سرگرم کننده است. تو با این سفر با درون خویش مواجه خواهی شد. خودی که فقط تو از آن باخبر هستی. تو در این سفر تنها خواهی بود. با خودت روراست باش و با هر چه مواجه شدی آن را بپذیر. از آن چه هستی فرار نکن و با خوب و بد خویش مواجه شو.

 

دسته ها :
دوشنبه بیست و پنجم 3 1388
X