ضعف و شکست میرحسین موسوی در برابر احمدینژاد آنقدر برای اصلاحطلبان سنگین و غیرقابل باور بود که تیم تبلیغاتی ستاد وی تصمیم گرفت در اولین فرصت ممکن بیانیهای را آماده کند تا میرحسین موسوی تا حدودی بتواند شکست شب گذشته خود را جبران کند. واکنش انفعالی میرحسین موسوی در ابتدای مناظره با محسن رضایی و قرائت آن بیانیه، در حقیقت یعنی اعتراف به شکست اگر چه با مظلومنمایی همراه باشد!
البته دلیل این مظلومنمایی هم کاملا مشخص است؛ ناتوانی و عدم پاسخگویی موسوی به سوالات و اشارات مستند احمدینژاد. عجیب اینجاست که این ضعف و ناتوانی و فرار از پاسخگویی امروز میشود متانت و ادب، اما دفاع احمدینژاد از خود میشود پرخاشگری!
4سال تمام با انواع و اقسام دروغ و شایعه و روزنامه و شبنامه به احمدینژاد اهانت کردند و او تنها 45دقیقه به اتهامات آنها پاسخ داد، اما انگار تحمل شنیدن همین مقدار هم برای آقایان سخت و دشوار است. انصافا باید به تیم تبلیغاتی آقای موسوی تبریک گفت که تا این اندازه برای فهم و شعور مردم ایران احترام قائل هستند.
احتمالا معنای مناظره هم در ستاد سبز مهندس موسوی با معنای مرسوم مناظره فرق بسیاری دارد. آقای موسوی گویا انتظار داشتند به ایشان شیرینی و شربت تعارف کنند! آیا بهتر نبود ایشان از همان ابتدا قید مناظره را میزدند و به مصاحبه رضایت میدادند؟ و یا مثل دو سه ماه گذشته به شهرهای مختلف کشور سفر میکردند و در غیاب احمدینژاد هر چه که دلشان میخواست علیه او و دولتش حرف میزدند و شعار مرگ بر سیبزمینی سر می دادند؟!
بد نیست برای روشنشدن قضیه کمی به سیاست مظلومنمایی میرحسین موسوی اشاره کنم. طراحان این مظلومنمایی پس از برگزاری مناظره، همه توان خود را روی دو مساله زیر متمرکز کردهاند:
1. حمله احمدینژاد به حامیان مادی و معنوی میرحسین موسوی
2. اشاره مستقیم احمدینژاد به مدرک همسر میرحسین موسوی
در انتخابات دوره گذشته، احمدینژاد به صراحت مدیریت دو دوره سازندگی و اصلاحات را مورد انتقاد قرار داد و خواستار تغییر در شیوه مدیرتی کشور شد. به همین علت جریان قدرت و ثروتی که نزدیک به دو دهه مسؤولیت کشور را برعهده داشت، با تمام قوا در برابر محمود احمدینژاد ایستاد و از کاندیدای مقابل او حمایت کرد. آنها حتی بعد از پیروزی احمدینژاد هم هیچگاه از مخالفت و دشمنی با دولت دست برنداشتند.
با این وجود در انتخابات این دوره شاهد هستیم که همان نیروها و همان جریانها دوباره به صحنه آمده و اینبار از نامزدی میرحسین موسوی حمایت کردهاند. خود موسوی هم به صراحت اعتراف کرده که هم مشاور دولت سازندگی بوده و هم مشاور دولت اصلاحات و اتفاقا آن را جزو افتخارات زندگی خود دانسته است.
طبعا بایستی یک نزدیکی و هماهنگی بین آن دو جریان و آقای موسوی وجود داشته باشد. پس حرف احمدینژاد را باید پذیرفت که امروز تنها میرحسین موسوی در برابر او قرار ندارد، بلکه این دولتها و مسؤولان گذشته کشور هستند که در یک صف واحد در مقابل احمدینژاد قد علم کردهاند.
ضمنا با توجه به سکوت 20 ساله میرحسین موسوی، عدم شفافیت برنامههای وی و حجم انبوه تخریب و اهانت او و حامیانش علیه دولت در سه ماه اخیر، احمدینژاد چه طور باید از خودش دفاع کند؟ و یا برای نقد میرحسین موسوی باید به چه نکاتی اشاره کند؟ وقتی ردپای کارگزاران و جبهه مشارکت در ستاد میرحسین موسوی دیده میشود، آیا نباید از آنها حرفی زد؟
وقتی فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی رسما همه امکانات خود را برای مخالفت و دشمنی با احمدینژاد بسیج کردهاند، آیا نباید اسمی از آنها برده شود؟ وقتی خانم فائزه هاشمی در حضور آقای خاتمی و زهرا رهنورد به رییسجمهور یک ملت توهین میکند، احمدینژاد حق ندارد از خودش دفاع کند؟ چرا آقای موسوی در این مواقع بیانیه نمیخواند و از اخلاق و متانت سخن نمیگوید؟
دومین موردی که اساتید اخلاق حامی میرحسین موسوی شدیدا روی آن مانور دادهاند، مسأله اشاره احمدینژاد به مدرک خانم زهرا رهنورد است. متاسفانه آنها به جای پاسخگویی به این مساله، پای ناموس و تعصب و غیرت شوهری را وسط کشیدند! گویی خانم زهرا رهنورد این روزها در پستوی خانه شوهرش پنهان شده است و کسی هم از او خبری ندارد. احمدینژاد تنها از سوءاستفاده خانم رهنورد صحبت کرد و بعد از اشاره میرحسین موسوی به مدرک کردان، مدرک زهرا رهنورد را رو کرد، اما این جماعت غیرتی شدهاند که چرا عکس ناموس مهندس موسوی در دست احمدینژاد قرار داشت؟! این در حالی است که زهرا رهنورد در بیشتر برنامههای تبلیغاتی موسوی در کنار او نشسته و عکسها و تصاویر آن نیز همهجا منتشر شده است!
این تنها نمونهای بود از فاز جدید پروژه مظلومنمایی ستاد میرحسین موسوی. درباره مظلومنمایی آقای موسوی همین بس که ابوالفضل فاتح - خاطرهنویس سایت قلم - حتی نامزدی او را هم در انتخابات امسال به مظلومیت حضرت زهرا ربط داده و چنان مصیبتنامهای برایش نوشته است که آدم فکر میکند دیگران شمر و یزید و عمر سعد هستند که به جان میرحسین موسوی افتادهاند!
به نقل از انصار نیوز
بیست و نهمین اتنخاب مردم ایران در 22 خرداد 88 در حالی صورت خواهد گرفت که دشوارترین و ظریف ترین عرصه مبارزات سیاسی و انتخاباتی مهیای حضور مردم گشته است .
از سویی گروههای چپ دیروز و اصلاح طلبان امروز با استعفای ناگهانی محمد خاتمی که حتی یکی دو سفر انتخاباتی (که فکر کنم یکیش بوشهر بود) انجام داده بود در بهتی عمیق فرو رفته و از سوی دیگر بین حمایت از میرحسین موسوی دارای ابهام (به تعبیر ابطحی هندوانه سربسته) یا کروبی منعطف و بدون اقبال مردمی مردد شدند !
از سوی دیگر اصولگرایان با توجه به محبوبیت دکتر احمدی نژاد ( حتی با وجود رضایی ) چندان تشتت و سردرگمی را تجربه نمی کنند.چون با توجه به شناخت مردم از دکتر احمدی نژاد و نیز استقبال گسترده گروهها و احزاب انقلابی به رئیس اصولگرای قوه مجریه که به عنوان طلایه دار جریان اصولگرایی شناخته میشود، چندان دور از ذهن نیست که محمود احمدی نژاد تنها نامزد مورد حمایت تنها نامزد مورد حمایت قاطبه جریان اصولگرایی قلمداد شود .
ادامه دارد......
هرچه به روز انتخابات نزدیکتر میشویم متاسفانه آنچه در پیام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بیشتر مشهود است تخریب است . چیزی که رهبر فرزانه نظام بارها آنرا نهی کرده و به داوطلبان توصیه کرده بود تا مصالح نظام را در نظر گرفته و از گفتن سخنانی که دشمنان نظام را تهییج و خوی درندگی آنان را افزون میکنند بپرهیزند .
در روزهای اخیر جبهه اصلاحات سناریوی تخریب را با هدف القای این موضوع که دولت آقای احمدی نژاد نه تنها به آینده کشور فکر نمیکند بلکه کمر همت به نابودی کشور بسته پیگیری کرده و در راه القای این موضوع به ملت ایران از هم سبقت میگیرند .
این در حالیست که محمود احمدی نژاد (مدافع عنوان قهرمانی) که اصلی ترین رقیب موسوی و کروبی بشمار می آید و چهار سال دولت را اداره میکرده (و احتمالا به پرونده های فساد زیادی از مدیران ارشد دولت اصلاحات ، وزیران و..... برخورد کرده اما شرایط کشور و صلاح نظام را در مسکوت ماندن این پرونده ها دانسته ) هنوز حتی راجع به اصلاحات سخن بر زبان نرانده و انتقادی نکرده یا حداقل آنچه مبرهن است رقبای خود را تخریب نکرده .
روز گذشته آقای موسوی در پیام رادیویی خود ضمن بزرگنمایی پاره ای از مشکلات که به نظر این حقیر بیشتر جنبه تخریبی داشت تا انتقاد ، سعی کرد تا دولت احمی نژاد را نا کارآمد و حتی دشمن نظام و مردم نشان دهد.
موسوی ، مشکلات خطه گیلان رو بزرگنمایی میکرد و در عین حال به آنها میگفت احمدی نژاد مقصر است در دقایق پایانی سخنرانی قطعه شعری ترکی خواند تا شاید دل مردم آذری زبان را بدست بیاورد ، از واردات بسیار گفت و سخنان را تا انگور آفریقای جنوبی پیش برد اما دریغ از اینکه حتی یک اشاره به مشکلات دولت نهم کند .
جوری حرف میزد که انگار دولت اصلاحات برای مردم وکشور چه کرده .دولتی که آن قدر بی عرضه بود که در قبال دو سال و نیم تعلیق تمام فعالیتهای هسته ای و پلمپ تاسیساتی که برای هر ملتی جز افتخار و سربلندی نیست حتی یک بسته پفک هم نگرفت !!!!!!
هر روز دل رهبر انقلاب را خون میکردند، 18 تیر ها را راه می انداختند و هرجا میرفتی جوری برات از گفتگوی تمدنها (فکر کنم مدتی بعد از این نظریه جنگ افغانستان شروع شد!!!) سخن میگفتند که نعوذ بالله آیه قرآن نازل شده !!!!!
هر روز تهدید به حمله نظامی میشدیم و مردم خود را برای نبردی پایاپای با دشمنان آماده میکردند . بله قربان گوی دشمنان بودیم و به آن مینازیدیم . انرژی هسته ای و امنیت و حجاب و رهبر و پیشوا میخواهیم چکار؟ ما را همین که فکر کنیم گفتگویی در خور تمدن داریم بس است!!!!!
اما محمود دولت را در زمانی تحویل گرفت که نه تنها اقتصاد و گردشگری و..... بیداد میکرد حتی وبا هم با این مردم دست به گریبان شده و گویی دیگر برای مردم نفسی نمانده بود . اگر وارداتی هم بوده در زمانی بود که مردم جهان بخاطر بحران غذایی در فشار بودند و چشم بادامی ها زمینهایی در استرالیا اجاره میکردند تا زراعت کنند !!!!!!
اما حالا
ما را تهدید به حمله نظامی میکردند و میگفتند نیاید حتی موشک بسازید و ما ماهواره مان هم به فضا پرتاب کردیم و اینک به دنبال فضانورد میگردیم !!!!! به ما میگفتند چرخه هسته ای نباید داشته باشید و حال آنکه نه تنها بومی شد بلکه رسما ایران اعلام کرده عدد 50000 سانتریفیوژ را هدفگذاری کرده ایم !!!!! دشمنان نظام که راهی جر براندازی نمیدیدند اکنون در تعریف و تمجید از فرهنگ و هنر و ملت ایران گوی سبقت را از هم میربایند و اوباما گویا به اشعار سعدی علاقه مند شده !!!!
دیپلماسی کدام دولت فعالتر بوده ؟؟ شما بگویید تخریب ، به نفع کی؟
شاید همه ما بارها راجع به اینکه چرا باید در انتخابات شرکت کنیم شنیده باشیم ، در تلویزیون شنیدم که مقام معظم رهبری در جمع مردم سنندج ضمن برشمردن انتخابات بعنوان یک آزمون بزرگ ملی حضور فعال و گسترده مردم در انتخابات را باعث افزایش آبرو و عزت ملی و تحکیم استقامت در کشور و بازداشتن دشمن از طمع ورزی و فساد وفتنه دانستند .
در مورد اینکه باید به فردی اصلح هم رای بدهیم شنیده ایم اما کو گوش شنوا ؟
مگر نه اینکه اصل ولایت فقیه که ترجمان اسلام ناب محمدی (ص) میباشد میراث امام عظیم الشان انقلاب است؟
دوستان عزیزم بفرمایید در دوران اصلاحات که تحت عناوین مختلف به نظریه ولایت فقیه هجوم آوردند چه عکس العملی داشتید و چگونه از آن دفاع کردید؟
قضیه خیلی جالبتر میشود وقتی فکر میکنم که این حملات سازمان یافته به ولایت فقیه آن زمان نه از سوی آمریکا ، اسراییل و سایر دشمنهای قسم خورده بلکه از سوی کسانی انجام گرفت که در اردوگاه دوم خرداد و تحت لوای اصلاحات قرار داشتند!!!
به خیال خام خود فکر میکردند راه رسیدن به جامعه مدنی و مدرنیته عبور از جامعه سنتی و هجوم به ولایت فقیه است .
من نمیدانم تا کی نباید اسم اشخاص آورده شود ؟
مگر همین آقای اکبر گنجی نبود که در هفته نامه شما در سال 76 گفت : جامعه مدنی ولایت فقیه را نمی خواهد.حتی ولایت را نمیخواهد چه برسد به مطلقه . ما رهبر نمیخواهیم .مگر مردم یتیمند که پدر بخواهند؟فاشیست ها بدنبال پدر میگردند !!!!!!!!!!!
یکسال بعد نشریه آبان از قول عمادالدین باقی (که الان در کنار یکی از کاندیداهای دوم خردادی قرار دارد ) نوشته بود : مشروعیت رهبری فقط به رای مردم است و ارتباط به عالم بالا ندارد ، ولایت نوعی قرارداد بین مردم و رهبریست نه یک حربه از سوی امامان معصوم !!!
از این نمونه ها کم نیستند مثلا سخنان کدیور راجع به ولایت فقیه در سال 77 در نشریه راه نو
که گفته بود ولایت فقیه در هیچ آیه و روایتی بکار نرفته و....
این ما بودیم که با سکوت مرگبار خود اجازه دادیم 18 تیرها درست شود و حتی کار بجایی برسد که به اصطلاح روشنفکران ما نظیر دکتر سروش که در سال 77 در نشریه هامون مینویسد : ولایت مطلقه فقبه یعنی قدرت مطلقه و همانطور که ثروت متراکم فساد آور است قدرت متراکم هم همچنین .
وگویا همین چند سال پیش بود که وی پا را فراتر گذاشته و به پیامبر خیر و رحمت که حتی غربیها هم مدحش میکنند بی حرمتی کرد.
اما الان.....
جبهه اصلاحات که میدانست در میان مردم مقبولیت چندانی ندارد اینبار با تغییر موضع و سوء استفاده از حس ملت ایران به امامان شیعه در حالی پا به میدان نهاده که شال سبز رو بعنوان نماد خویش انتخاب کرده و نماینده این حزب هم هرجا میرود گویی این شالی بوده که وصله تنش بوده و این دو جدایی ناپذیرند ، شعار محمود را میدهد و با مجاهدین مراوداتی در خور تامل دارد!!!!
به نظرم همین که شعارش سر زبانهاست از پیش برنده این انتخاب است.(انشاءالله)
با تشکر از شما که تا انتها با من بودید . همه با هم محمود
با آرزوی انتخاب فردی اصلح : احسان