شيوهي قرآن در هدايت مردم

از خصوصيات برجسته اين كتاب، آن است كه خداوند متعال هيچيك از نيازهاي بشر را ناديده نگرفته و براي هريك از امور جاري در زندگي، قوانيني را تبيين كرده است.
يكي از شيوههاي قرآن كريم براي تعليم عملي، استفاده از مثل است و مثل از آن جهت كه ماندگاري و تاثيرگذاري بالايي دارد، به آساني در دلها نفوذ كرده و زمينه اعتلاي نفوس مستعد را فراهم ميسازد. اين ويژگي سبب شده است كه در متون فارسي نيز، از مثلها جهت زيبايي و جذابيت سخن و فهواي كلام استفاده شود.
اهميت مثل تا حدي است كه گاهي يك مثل بسيار كوتاه ما را از آوردن استدلالهاي پيچيده بينياز ميكند و قابل فهم براي عموم مردم ميشود و هركدام به ميزان درك و فهم خود از آن استفاده ميبرند
قرآن كريم به عنوان كلام الهي و معجزه جاويد پيامبر اسلام(ص) كتابي است كه هدايت و راهنمايي مسلمانان را در خود دارد. اين كتاب آسماني، شامل ظرايف فراواني است كه براي تربيت بشر آمده تا او را از تاريكيهاي جهل و ناداني به سوي سعادت و هدايت رهنمون سازد.
براي رسيدن به اين هدف، قرآن اسلوب بيان خاصي دارد كه نه شعر است و نه نثر. اسلوب قرآن براي رسيدن به اين هدف، سه روش مهم قصهگويي، سوگند ياد كردن و استفاده از ضربالمثلها ميباشد.
ارائه مثال در حقيقت نوعي تعليم عملي است و قرآن نيز به عنوان عاليترين كتاب تربيتي، امثال فراواني را در زمينههاي مختلف ذكر ميكند.
اين مثلها انسانهاي وارسته و خداجو را به تعقل و تفكر دعوت ميكند و از مثل و داستان در خدمت هدف و رشد دادن به عقول و افكار و جهت دادن به زندگي بشر استفاده ميكند. چنان كه خداي متعال نيز ميفرمايد: «و لقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كل مثل...؛ و به تحقيق در اين قرآن براي مردم از هرگونه مثلي آورديم... (روم، آيه 58).»
«و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون؛ و اين مثلها را براي مردم ميزنيم و[لي] جز دانشوران در آنها تعقل نميكنند(عنكبوت، آيه 43).»
يكي از شيوههاي قرآن كريم براي تعليم عملي، استفاده از مثل است و مثل از آن جهت كه ماندگاري و تاثيرگذاري بالايي دارد، به آساني در دلها نفوذ ميكند
از آثار و فوائد مثلها، ميتوان اين موارد را برشمرد:
1ـ حضور پيوسته يك سخن كوتاه در ميان جامعه، آن هم به مدت طولاني، بيانگر پختگي فكري است كه مثل حامل آن ميباشد و اگر غير از آن بود، تجربه و مرور زمان، خلاف آن را ثابت ميكرد و مثل از چشمها ميافتاد و از حافظه زمان حذف ميشد.
2ـ ممكن است مثل به خاطر ايجاز و اختصار، از نيم خط تجاوز نكند اما در حقيقت بازگو كننده حقايقي است كه در يك رساله و يك كتاب ميگنجد.
3ـ اهميت مثل تا حدي است كه گاهي يك مثل بسيار كوتاه ما را از آوردن استدلالهاي پيچيده بينياز ميكند و قابل فهم براي عموم مردم ميشود و هركدام به ميزان درك و فهم خود از آن استفاده ميبرند.
4ـ مثل براي خود، حد و مرز جغرافيايي نميشناسد؛ زيرا يك حقيقت زنده است كه در تمامي ملل وجود دارد و به نوعي مانند قوانين رياضي و هندسي است كه مرزهاي زمان و مكان را در هم ميكوبد و براي خود محدوديتي قائل نيست.
5ـ مثل حقايق اخلاقي و اجتماعي را كه فراتر از حس و لمس است، در قالب امور محسوس ميريزد و آن را به اذهان نزديكتر ميسازد.
6ـ مثل به خاطر دربرگيري يك رشته افكار و انديشههاي بلند، فرد را به كنجكاوي وادار ميكند تا فكر و انديشه خويش را به كار اندارد و واقعيت را به دست آورد.
در مقام پند و نصيحت و نكوهش افراد، ضربالمثل اثر معجزهآسايي دارد؛ زيرا بدون اين كه فرد را به عواقب كار خود متوجه سازد، نتيجه كار ديگري را كه با اين مورد همسو بوده، مطرح ميكند
7ـ در مقام پند و نصيحت و نكوهش افراد، ضربالمثل اثر معجزهآسايي دارد؛ زيرا بدون اين كه فرد را به عواقب كار خود متوجه سازد، نتيجه كار ديگري را كه با اين مورد همسو بوده، مطرح ميكند و آن را در نظرش مجسم ميسازد و از اين طريق، احساسات فرد را عليه خود تحريك نميكند.
8ـ همچنين ضربالمثل بر زيبايي و جذابيت سخن ميافزايد.
قرآن نيز براي استفاده از اين فوائد، براي اثبات سخن و فهم مطالب از مثل كمك گرفته و به صورت لطيف و مليحي از اين صنعت استفاده كرده است. به گونهاي كه نه اقتباس از كلام بشري كرده است تا از حد اعجاز تنزل يابد و نه از محاوره معارف فراتر رفته است تا سخن غير مجذوب و دشوار شود، بلكه به سبكي بديع و نو با ضربالمثلهايي عالي و شگفت، زيباييها و شگفتيهاي خويش را تماشاييتر كرده است.
مثلهاي قرآني عبارتند از:
1ـ مثلهايي كه قرآن نيز از آنها به عنوان مثل ياد ميكند و به بيان سرگذشت گذشتگان از ابرار و اشرار ميپردازد و متذكر ميشود كه بيان اين قصص براي تذكر و تامل اهل خرد است و در آن براي كساني كه بينديشند، پندهاست.
2ـ مثلهايي كه هرچند به صورت مثل در قرآن ترسيم نشده است؛ ولي به قدري جامع و رسا و گويا است كه به صورت مثلي رايج درآمده است.
نكتهاي كه بايد بدان توجه كرد اين است كه تمامي مثلهاي قرآني، بخشي از حقايق است كه بازگو ميشود و به هيچ عنوان جنبه خيالي ندارد و ادعاي افرادي كه برخي از تمثيلهاي قرآن را از اين دسته ميشمارند، ادعايي پوچ و بيپايه و اساس است
نكتهاي كه بايد بدان توجه كرد اين است كه تمامي مثلهاي قرآني، بخشي از حقايق است كه بازگو ميشود و به هيچ عنوان جنبه خيالي ندارد و ادعاي افرادي كه برخي از تمثيلهاي قرآن را از اين دسته ميشمارند مانند داستان آدم و پيروزي شيطان بر او يا سرگذشت هابيل و قابيل و يا سخن گفتن مورچه با سليمان، ادعايي پوچ و بيپايه و اساس است.
قرآن كريم خود به اين مساله اشاره ميكند، آنجا كه ميفرمايد: «به راستي در سرگذشت آنان براي خردمندان عبرتي است، اين قصص سخني نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آن چه از كتابهايي است كه پيش از آن بوده و روشنگر هرچيز است و براي مردمي كه ايمان ميآورند رهنمود و رحمتي است (يوسف، آيه 111).»
چاپ نخست كتاب «اسرار وحي (قرآن و مثالها)» در 84 صفحه و بهاي 20000 ريال راهي بازار نشر شده است.
بخش كتابخواني تبيان
منبع: كتاب نيوز
ويژگى مثلهاى قرآن

قرآن در عين اين كه در بيان مثلها از فرهنگ محيط تاثير نمىپذيرد، ولى مثلهاى آن پيوسته متناسب با اهدافى است كه در هر محيطى آن را تعقيب مىكند.
انسان از محيطى كه در آنجا پرورش يافته، تأثيرپذير مىباشد ، و فرهنگ محيط در سخنان او از شعر و نثر جوانه مىزند و افراد آگاه از ويژگىهاى ملتها ، زادگاه سخنان را به خوبى تشخيص مىهند.
شخصيت انسان خود را در گفتار و رفتار او پنهان مىسازد ، به عبارتي زاييده مثلثى است كه يك ضلع آن را عامل محيط تشكيل مىدهد ، و دو ضلع ديگر آن « عامل وراثت » و « تعليم و تربيت » است.
اثرپذيرى قرآن از محيط
قرآن سخن آدمى نيست كه از محيط تاثير بپذيرد ، او سخن خدا است كه آفريدگار انسانها و محيط و فرهنگ و آنچه در جهان امكانى نام هستى دارد ، مىباشد .
انتظار اين كه قرآن از فرهنگ محيط مكى و يا مدنى متأثر گردد ، انديشه باطل است كه گاه و بيگاه دامنگير خاورشناسان مغرض مىگردد و برخى از افراد را فريب مىدهد .
در قرآن مسأله اثرپذيرى از محيط كاملا بىاساس است ، بلكه اگر سخنى هست مربوط به جاى ديگر است ، و آن اين كه هدف قرآن از مثلهاى ابداعى و ابتكارى ، بيان يك انديشه نامحسوس در قالب محسوس است تا آن حقيقت نامرئى در لباس يك واقعيت مرئى ، براى مخاطبان جلوه كند .
شرايط حاكم بر مكه !
پيامبر گرامى در محيط مكه گرفتار شرك مشركان ، و نيايش آنان در برابر سنگ و فلز و چوب بود . از اين جهت وحى الهى بايد در مثلهاى هدايتگرانه خود ، در صدد معالجه اين بيمارى باشد ، و مثلهائى مطرح كند كه ناظر به تحقير خدايان دروغين آنها مىباشد تا از اين طريق مشركان را به زشتى پندار و كردار خود متوجه سازد.
البته اين نه به آن معنا است كه تمام مثلهاى آيات مكى بر محور نكوهش از بتپرستى دور مىزند ، بلكه مقصود اين است كه مثلهاى آيات مكى به گونهاى است كه مىخواهد بيمارىهاى فراگير و حاكم بر محيط مكه را مداوا كند ، خواه اين بيمارى بتپرستى باشد يا رباخوارى ، كشتن اولاد بىگناه باشد ، يا خرافهگرائى.
شرايط حاكم بر مدينه غير از شرايط حاكم بر مكه بود !
پيامبر در مدينه گرفتار نفاق منافقان وانسانهاى دو چهره، و يهود لجوج و معاند بود كه پيوسته هر دو گروه به كارشكنى پرداخته و براى رهبر و پيروان او مشكلاتى پديد مىآوردند.
از اين جهت مثلهاى هدايتگرانه كه در آيات مدنى وارد شده است ، بيمارىهاى مخصوص اين محيط را نشانه گرفته ، و پيوسته كوشيده است تلاشهاى منافقان را بىاثر و يا كارهاى رياكارانه را بيهوده جلوه دهد.
در اين مثلها ديگر مسأله بتپرستى و تحقير بتها يا نكوهش امثال اينها مطرح نيست تا مثلها به معالجه اين نوع از بيمارىها بپردازد.
همچون لانه عنكبوت

براى اين كه سخن ما خالى از شاهد و گفتار نباشد ، نمونهاى از مثلهاى مكى و نمونهاى ديگر از مثلهاى مدنى را ارائه مىكنيم كه هر يك بيمارى محيط را نشانه گرفته و در صدد علاج آن برآمدهاند.
قرآن در تحقير خدايان دروغين مثلى را مىزند و آن اين است كه دل بستن به اين خدايان دروغين بسان دل بستن عنكبوت به لانه سستخويش مىباشد كه كوچكترين مقاومت و ايستادگى در برابر حوادث ندارد ، چنانكه مىفرمايد:
«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ؛ كسانى كه غير خدا را اولياى خود برگزيدهاند ، بسان عنكبوتند كه خانه براى خود بتند و سستترين خانهها خانه عنكبوت است ، اگر مىدانستند ».(عنكبوت / 41 )
چه مثلى زيباتر و چه تشبيهى روشنتر از اين، لانه عنكبوت در نظر او از دوام و استحكامى برخوردار است ، اما در برابر يك باد ملايم از جاى كنده مىشود ، و با افتادن قطره آبى پاره مىگردد ، و با نزديك شدن شعله آتش از هم مىپاشد .
بتان و هم چنين هر پايگاهى غير خدا مانند قدرت و ثروت ، عشيره و اولاد ، بسان لانه عنكبوت است كه در يك چشم به هم زدن فرو مىريزد و اثرى از آن باقى نمىماند .
در اين آيه مكى ، تحقير شرك و خدايان دروغين مورد هدف قرار گرفته درحالى كه در مثلهاى مدنى بيمارى خاص آن محيط ، مورد تعرض قرار گرفته است .
چارپايي كه كتاب حمل مي كند !
مثلهاى مدنى از مبارزه با شرك فارغ بوده، گاهى نادانى يهودان رانشانه مىگيرد. درباره عدم بهرهگيرى آنان از توراتى كه در اختيار دارند، مثل ياد شده در زير را مطرح مىكند:
«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا ؛ و حال كسانى كه مكلف بر تورات شدهاند، ولى حق آن را ادا نمىكنند، بسان درازگوشى است كه كتابهائى بر او حمل مىكنند ». (جمعه / 5 )
يهود مدينه خصوصيات و ويژگىهاى پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله را در تورات مىخواندهاند و پيوسته از ظهور آن حضرت خبر مىدادند ، ولى آنگاه كه آن حضرت با آن ويژگيها و نشانهها ظاهر گرديد به جاى اين كه در ايمان به وى پيشقدم باشند ، به انكار نبوت آن حضرت پرداخته و تورات را مخفى و پنهان كردند ، چنانكه مىفرمايد: « وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ؛ و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است، بر ايشان آمد، و از ديرباز در انتظارش بر كسانى كه كافر شده بودند، پيروزى مىجستند، ولى همين كه آنچه (كه اوصافش) را مىشناختند، بر ايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنتخدا بر كافران باد ». (بقره / 89 )
با طرح اين دو مثل روشن شد در عين اين كه قرآن از فرهنگ محيط تأثير نمىپذيرد ، ولى مثلهاى آن پيوسته متناسب با اهدافى است كه در هر محيطى آن را تعقيب مىكند .
راز نام بردن قرآن از موجودات پست

قرآن به خاطر هدف هدايت، گاهى از موجوداتى نام مىبرد كه در انظار مردم از حقارت خاصى برخودارند مانند سگ و درازگوش ، مگس و پشه. در شرايطى كه خدا مىخواهد خدايان دروغين مشركان راتحقير كند و آنها را بىارزش معرفى كند ، لازم است آنها را به چنين جاندارانى تشبيه كند كه همگان بر حقارت آنها اتفاق دارند ، و اين نوع تشبيه و تمثيل را بايد لازمه بلاغتشمرد نه وسيله انتقاد .
قرآن در آيهاى درباره بىارزش بودن معبودان دروغين چنين مىفرمايد: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ؛ اى مردم مثلى زده شده است كه به آن گوش فرا دهيد ، كسانى را كه غير از خدا مىخوانيد هرگز نمىتوانند مگسى را بيافرينند ، هرچند در اين كار دستبه دست هم بدهند ، و هرگاه مگس چيزى از آنان بربايد نمىتوانند آن را بازپس بگيرند هم عبادتگران ناتوانند و هم معبودان آنها ».(حج / 73 )
چه تحقيرى بالاتر از اين كه معبودان دروغين آنها را ناتوانتر از مگس پست معرفى مىكند تا آنجا كه ياراى مقابله با مگس را ندارند، و اگر مگس چيزى از آنها ربود ، قدرت پسگيرى را فاقد مىباشند.
اين نوع مثلها مايه دلخورى مشركان و ديگران مىگشت و لذا به پيامبر اعتراض مىكردند كه هدف از اين مثلها چيست ، و چنين مىگفتند: « مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ ؛ (مىگفتند) منظور خدا از اين مثلها چيست . مثلهايى كه گروهى را گمراه و گروهى را هدايت مىكند البته تنها فاسقان از آن گمراه مىگردند ».( بقره / 26)
نتيجه گيري :
قرآن در اينگونه تمثيلها در مقام بيان عظمتخلقت و يا جلالت و قدرت خدا نيست و گرنه در اين موارد آفرينش آسمانها و زمين و ستارگان و كهكشانها را مطرح مىكرد ، بلكه هدف تحقير بتها و خدايان باطل است ، و در اين مورد حتماً بايد از اين تمثيلها كمك گرفته شود.
البته بايد به اين نكته واقف بود كه ؛ در عظمت آفرينش اين نوع حشرات جاى سخن نيست ، ولى مقصود از تشبيه چيزى ديگر است و آن ناتوانى آن حيوانات در دفاع از خود و ديگرى است.
بخش قرآن تبيان
منبع :
مقاله آيت الله جعفر سبحانى ، " مثل هاي قرآن كريم "
تشبیه از یک جهت تقریب مطلب و از جهات دیگر مبعد اند! و
....
لغزشگاه های استفاده از قیاس و تشبیه!مثل استفاده حکم کلی از(شباهت ) جزئی درقیاس(فقه)
=======================
===============
قیاس، صفحه 11. قیاس1. تعریف قیاسمعنای قیاس این است که حکمی را از موضوعی به موضوع مشابه انتقال دهیم. مثل اینکه حکم روزه را برای نماز یا بالعکس و حکم بول را برای منی و بالعکس بار کنیم. نسخه بیماری را برای بیمار مشابه تجویز نمائیم.2. قیاس از دیدگاه ثقلین1. قرآنقرآن به شدت از پیروی بدون علم انتقاد و چنین افرادی را در دادگاه عدل الهی مسئول میداند.الف:وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْولا[اسراء7 36].از چیزی که علم نداری پیروی نکن؛ به درستی که هر یک از گوش و چشم و دل مورد سئوال قرار خواهند گرفت.ب:فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ[بقره، 79].وای بر آنها که مطالبی را با دست خود مینویسند، سپس میگویند که اینها حکم الهی و از طرف اوست.ج: در مواردی از قرآن ظالمترین افراد کسانی معرفی شدهاند که بر خدا افترا میبندند و چیزی را که خدا نگفته، طبق سلیقه و پیش داوریهای خود، آن را به خدا نسبت میدهند. (در این باره 9 مرتبه در قرآن سخن به میان آمده)ـ جایی که رسول خدا(ص)حق ندارد چیزی را به خدا نسبت دهد، مگر آن که از طرف خدا به او وحی شده باشد، تکلیف سایرین روشن است.وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الاقاوِیلِ لاخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ[حاقه، 46 -44].هر گاه محمد(ص)دروغی به ما نسبت دهد، حتما او را با قهر و قدرت مؤاخذه و شاهرگش را قطع میکردیم.ـ امام صادق(علیه السلام)به شخصی فرمود: هرگز طبق سلیقه شخصی (بدون این که حکمی از خدا به دست آری) عمل نکن و از اظهار نظر و فتوای نابجا و غیر مستند فرار کن، همان گونه که از شیر فرار میکنی.2. روایات...قال امیر المومنین(علیه السلام):وَ مَا کُلُّ ذِی قَلْبٍ بِلَبِیبٍ وَ لا کُلُّ ذِی سَمْعٍ بِسَمِیعٍ وَ لا کُلُّ نَاظِرٍ بِبَصِیرٍ فَیَا عَجَباً وَ مَا لِیَ لا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَی اخْتِلافِ حُجَجِهَا فِی دِینِهَا لا یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیٍّ وَ لا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِیٍّ وَ لا یُومِنُونَ بِغَیْبٍ وَ لا یَعِفُّونَ عَنْ عَیْبٍ یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلاتِ إِلَی أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَی آرَائِهِمْ کَأَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ[نهجالبلاغه، خطبه 88].در روزگارهای بعدی گروهک هائی سبز میشوند که در دین خدا قیاس میکنند و طبق سلیقه خود حکمی را از جایی به جای دیگر منتقل مینمایند. اینان دشمنان مکتب هستند.ـ امام صادق(علیه السلام)میفرماید:مَنْ حَکَمَ بِرَأْیِهِ بَیْنَ اثْنَیْنِ فَقَدْ کَفَرَ[بحارالانوار، ج89، ص111].کسی که طبق سلیقه شخصی خودش و بدون آگاهی از حکم خدا میان دو نفر حکمی صادر نماید، حتما در مدار کفر قرار گرفته است.ـ از امام صادق(علیه السلام)درباره اولین پله شرک سئوال شد. امام فرمود: کسی که رأیی را از پیش خود اختراع کند و نسبت به آن نظریهاش حب و بغض نشان دهد که هر که طرفدار آن نظریه است، مورد احترام و گر نه مطرود است. این انسان به خاطر این حالت به درجهای از شرک رسیده است.عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ قَالَ: "سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الانْسَانُ مُشْرِکاً فَقَالَ: مَنِ ابْتَدَعَ رَأْیاً فَأَحَبَّ عَلَیْهِ وَ أَبْغَضَ"[وسائلالشیعة، ج27]،مگر سقوط ابلیس به خاطر یک قیاس نبود؟ او به خدا گفت: چرا من به آدم سجده کنم، در حالی که او را از خاک و مرا از آتش آفریدی و با این سنجش شانه از زیر بار تکلیف خالی کرد و برای همیشه سقوط کرد.7ـ قرآن و قیاس:قرآن به شدت از پیروی بدون علم انتقاد و چنین افرادی را در دادگاه عدل الهی مسئول میداند.ص60.... پل عبور برای دیگران قرار نده که آنها حرکت کنند و تو همچنان زیر بار بمانی:قال الصادق(علیه السلام):إیاک أن تعمل برأیک شیئا و خذ بالاحتیاط فی جمیع ما تجد إلیه سبیلا و اهرب من الفتیا هربک من الاسد و لا تجعل رقبتک للناس جسرا[بحار، ج1، ص226.؟؟]ـ ابا بصیر به امام صادق(علیه السلام)میگوید: گاهی به مسائلی بر میخوریم که در قرآن و سنت حکم آنرا نمییابیم، آیا اجازه میدهید طبق نظریه خود راهی را انتخاب کنیم؟ (و یا منتظر شناخت وظیفه از طریق وحی باشیم؟) امام فرمود: هرگز، زیرا اگر نظریه شما مطابق با حکم خدا باشد، پاداشی نداری و اگر خطا روی، بر خدا دروغ بستهای.عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: "قُلْتُ لابِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) تَرِدُ عَلَیْنَا أَشْیَاءُ لَیْسَ نَعْرِفُهَا فِی کِتَابِ اللَّهِ (وَ لا سُنَّتِهِ) فَنَنْظُرُ فِیهَا فَقَالَ: لا أَمَا إِنَّکَ إِنْ أَصَبْتَ لَمْ تُوجَرْ وَ إِنْ أَخْطَأْتَ کَذَبْتَ عَلَی اللَّهِ"[وسائلالشیعة، ج27، ص40].در حدیث دیگر میخوانیم:قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):مَنْ شَکَّ أَوْ ظَنَّ فَأَقَامَ عَلَی أَحَدِهِمَا فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ هِیَ الْحُجَّةُ الْوَاضِحَةُ[وسائلالشیعة، ج27، ص156].قیاس، صفحه 2هر کس که در حکمی شک یا گمانی داشته باشد و طبق همان عمل کرده و آنرا حکم خدا و پایداری کند، همانا کار او نابود میشود.عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)قَالَ:مَنْ أَفْتَی النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًی لَعَنَتْهُ مَلائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلائِکَةُ الْعَذَابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیَاهُ[کافی، ج1،ص42].کسی که بدون علم و هدایت الهی برای مردم فتوا دهد، تمام فرشتگان رحمت و عذاب به او لعنت میکنند و گناه و وزره تمام کسانی که به گفته و فتوایش عمل کنند، به دوش او است.کافران بی خبر:امام سجاد(علیه السلام)میفرمایند: دین خدا با عقل ناقص و آراء انحرافی و قیاس ما به دست نمیآید، تنها راه...... هدایت تسلیم و پذیرش حکم خدا است تا آن جا که فرمود:قال السجاد(علیه السلام):مَنْ وَجَدَ فِی نَفْسِهِ شَیْئاً مِمَّا نَقُولُهُ أَوْ نَقْضِی بِهِ حَرَجاً کَفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ وَ هُوَ لا یَعْلَمُ[بحارالانوار، ج2، ص303]."کسی که در برابر گفتار و یا قضاوتهای ما در دل نق بزند کافر است. در حالی که خودش هم نمیداند."[بحار، ج2، ص303]پیامبر فرمود:" کسی که چیزی از دین را با رأی خود قیاس نماید، در دوزخ همنشین ابلیس است؛ زیرا او اول کسی است که قیاس کرد و گفت: من از آتش و آدم از خاک است و چرا موجودی همچون من به او سجده کند؟"قَال رَسُولَ اللَّهِ(ص):مَنْ قَاسَ شَیْئاً مِنَ الدِّینِ بِرَأْیِهِ قَرَنَهُ اللَّهُ مَعَ إِبْلِیسَ فِی النَّارِ فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ حِینَ قَالَ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ فَدَعِ الرَّأْیَ وَ الْقِیَاسَ وَ مَا قَالَ قَوْمٌ لَیْسَ لَهُ فِی دِینِ اللَّهِ بُرْهَانٌ فَإِنَّ دِینَ اللَّهَ لَمْ یُوضَعْ بِالارَاءِ وَ الْمَقَایِیسِ[وسائلالشیعة، ج27، ص47].و در حدیث دیگر از پیامبر(ص)چنین میخوانیم:مَا عَلَی دِینِی مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِیَاسَ فِی دِینِی[بحارالانوار، ج2، ص297].از دین من نیست کسی که در شناخت دین از قیاس استفاده کند.روی ابو نعیم فی الحلیة و الدیلمی عن جعفر الصادق (علیه السلام) عن ابیه عن جده عن رسول الله (ص):" قال اول من قاس امر الدین برأیه ابلیس، قال الله تعالی اسجد لادم فقال انا خیر منه فقال جعفر (علیه السلام) فمن قاس امر الذین برأیه قرنه الله یوم القیمة بابلیس"[المنار، ج8، ص331].3. ویژگی های قیاس1. بعد اجتماعی واقتصادی واخلاقیإِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا[بقره، 275].مقایسه حق حکومت و حق تحکم.مقایسه قاطعیت و استبداد.ضعف و جبن.ولخرجی و سخاوت.بی غیرتی و سعه صدر.تواضع و تملق.حیا و زبونی.شجاعت و تهور.صراحت و جسارت.دقت و سوء ظن.نظافت و وسوسه.اسراف و اکرام.2. خطر قیاساگر اساس فقه بر اساس قیاس بنا نهاده شود هر کسی با یک شباهتی که در جایی میبیند، فوری حکمی را از جای دیگر منتقل مینماید و دین و قوانین آسمانی دست خوش تغییرات گوناگون قرار میگیرد و لذا در روایات میخوانیم که اگر در دین قیاس وارد شود، متلاشی شده و از بین خواهدرفت.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ أَفْتَی النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضِ[بحارالانوار، ج2، ص116].هر که بدون علم برای مردم فتوایی دهد تمام ملائکه و فرشتگان آسمانها و زمین او را لعنت میکنند.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ قَالَ عَلَیَّ مَا لَمْ أَقُلْ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ[منلایحضرهالفقیه، ج3، ص569].هر کس چیزی که من نگفتهام به من نسبت دهد، جایگاهی از آتش خواهد داشت. (جایگاهش پر از آتش خواهد شد.)در ضمن حدیثی دیگر میخوانیم که حضرت علی(علیه السلام)از آینده چنین خبر میدهد که:قیاس، صفحه 3قال امیر المومنین(علیه السلام):سَیَأْتِی أَقْوَامٌ یَقِیسُونِ[وسائلالشیعة، ج27، ص44].3. انگیزه قیاسانگیزه قیاس ممکن است چند چیز باشد.الف: دستشان از اهل بیت و علوم و معارف آن بزرگواران قطع است.ب: ریاستطلبی اجازه نمیدهد که هر چه را نمیدانند با کمال صراحت و صداقت بگویند نمی دانیم و حکم آن را به اهلش ارجاع دهند.ج: ممکن است افراد شیعه باشند و اهل بیت رسول الله را قبول داشته باشند و ریاست طلب هم نباشند...4. نمونه های قیاس در روایات1ـ عقل ناقص درک همه حصریات را نمیکند، لذا در امور دینی باید طبق دستور اسلام عمل کرد وبا عقل خود نباید چیزی را قیاس نمود، مثلا قطع 3 2 1 انگشت زن. قطع 30 20 10 شتر، ولی قطع چهار انگشت دیه اش 20شتر است. خدمت امام میرسد، میپرسد: حدیثی شنیدهام گویا از شیطان باشد. امام فرمود: چیست؟ این مسئله بالا را بیان کرد که با قاعده مطابق نیست روی حساب باید 4 انگشت زن 40 شتر داشته باشد. امام فرمود: ساکت باش از این به بعد متوجه باش به هر حرفی رسیدی که نفهمیدی اظهار عقیده نکن! دیه زن چون از دوسوم گذشت به نصف برمی گردد. ما فلسفه این قانون را نمی فهمیم.2ـ در ضمن گفتگوئی که بین امام صادق(علیه السلام)و ابی حنیفه واقع شد از هر طرف از قرآن و حدیث امام صادق(علیه السلام)ابا حنیفه را شکست داد، ابی حنیفه عاجز شد، گفت: من حکم خدا را با فکرم میسنجم. حضرت فرمود: بسیار خوب بگو ببینم آیا زنا مهمتر است یا قتل؟ گفت: قتل. فرمود: پس چرا در قتل 2 شاهد و در زنا 4 شاهد لازم است؟فرمود: بگو آیا نماز مهمتر است یا روزه؟ گفت: نماز. فرمود: چرا زن حائض برای نماز قضا ندارد، ولی برای روزه قضا دارد؟فرمود: بگو آیا بول کثیفتر است یا منی؟ گفت: بول. فرمود: پس چرا در بول غسل لازم نیست و در منی لازم است؟[احتجاج طبرسی، ج2،ص116]3ـ دراحتجاج طبرسی، جلد دوم ص113 از مالک نقل میکندن که در اسلام مولودی از ابی حنیفه ضررش بر مسلمین بیشتر نیست و فتنه ابی حنیفه از فتنه شیطان بیشتر است.حکمت در چگونگی وضع ذکات5 شتر، 1 گوسفند.10 شتر، 2 گوسفند.15 شتر، 3 گوسفند.20 شتر ، 4 گوسفند.25 شتر، 5 گوسفند.26 شتر، 1 شتر که وارد سال 2 باشد.36 شتر، 1 شتر که وارد سال 3 باشد.46 شتر، 1 شتر که وارد سال 4 باشد.61 شتر، 1 شتر که وارد سال 5 باشد.76 شتر، 2 شتر که وارد سال 3 باشد.91 شتر، 2 شتر که وارد سال 4 باشد.چه شد که از25 به بالا دیگرذکات از گوسفند تبدیل شد به شتر نه کمتر از 25 و نه بیشتر... ===========================حاج آقا قرائتی
از سی دی "تبلیغ" (یاد داشت های 40 ساله ایشان )=======================================
لغزش عملی:
---------------------- پوشیدن لباس متشابه1. مردی لباس زنانه پوشید و وارد مسجد شد. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(علیه السلام):اخْرُجْ مِنْ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَا مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام): سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ: لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ[عللالشرائع، ج2، ص602].2. قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) یَزْجُرُ الرَّجُلَ أَنْ یَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ وَ یَنْهَی الْمَرْأَةَ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِی لِبَاسِهَا[مکارمالاخلاق، ص118].لزوم شلوار به جای دامن برای بیرون خانهروزی بارانی زنی افتاد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)روی مبارکش را برگرداند. گفتند:یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّهَا مُتَسَرْوِلَةٌ قَال:َ" اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُتَسَرْوِلاتِ ثَلاثاً أَیُّهَا النَّاسُ! اتَّخِذُوا السَّرَاوِیلاتِ فَإِنَّهَا مِنْ أَسْتَرِ ثِیَابِکُمْ وَ حَصِّنُوا بِهَا نِسَاءَکُمْ إِذَا خَرَجْنَ"[مجموعهورام، ج2، ص78].4. لباس در جوامع غربیحجاب دختران مسلمان در ترکیه در دانشگاه و دبیرستان یک مبارزه با فرهنگ غرب است.عکس العمل ما در برابر لباس های بیگانگان:گروهی از نصارای نجران با لباس های فاخر نزد رسول الله(صلی الله علیه و آله)آمدند، حضرت به آنان بی اعتنایی کردند. آنها مسئله را با حضرت علی(علیه السلام)درمیان گذاشتند. حضرت فرمود: لباس های ساده بپوشید و خدمت برسید آنها این کار را کردند پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)آنان را پذیرفت و فرمود:و الذی بعثنی بالحق لقد أتونی المرة الاولی و إن إبلیس لمعهم[إعلامالوری، ص129].فرهنگ لباس1. در هر جامعه نوع و کیفیت لباس زنان ومردان علاوه بر این که شرایط اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی است شدیدا تابع جهان بینی و ارزش های حاکم بر جامعه است.2. از زمانی که غرب از خدا جدا شد و اصالت را به تن داد، لباس تنگ و کوتاه را پوشید، چرا که تا سرحد امکان باید از تن بهرهگیری کند و لذت ببرد. تمام لباسهای غربی ارضاء کننده تن انسان است و کشنده روح ومعنویت.3. تقریبا از تحقیقات وسیع در سرتاسر جهان میتوان فهمید که در تمام جهان لباسهای گشاد و بلند رسم بوده واین نوع لباس که امروز غرب به بازار آورده ارمغان 4 قرن گذشته اروپاست که انسان اروپائی از خدا کناره گرفت.4. فرهنگ حریص و افزون طلب ومتکاثر غرب نیز بدنبال پیدا کردن بازار مصرف مجبور است هرروز لباسی عرضه کند که جیب خود را پر کند نه انکه انسان را آرام کند.5. در طرح جدیدی که غرب برای لباس به جهان عرضه کرد اولین کسی که ذبح شد زن بود.6. سیمای لباس فرنگی: تجمل پرستی، تحریک شهوت، خودنمائی و تفاخر، اسراف، رقابت و چشم و هم چشمی، تبلیغات بوسیله آرمها و مارکها، وابستگی شخصیتی و اقتصادی و فکری.5. نکاتی درباب لباس اسلامیاستقلال در لباس لباس_آداب و انواع، صفحه 121. لباس کفار ممنوع:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله):أبی الله لی زی المشرکین و المنافقین و طعامهم[بحارالانوار، ج72، ص448].زیرا: الف: اعانت برظلم و قدرت پیدا کردن بازار و اقتصاد کفارب: تبلیغ از فرهنگ آنان و جلوه سیمایی اجتماعی کفار:گاندی لنگ بست و لباس خارجی نپوشید و لباس مدرس از کرباس بود.ج: خودباختگی روحی مسلمانان و توهین به مقام اسلامی و مکتبی او :دختران الجزائر با حجاب در برابر استعمار فرانسه ایستادند.د: وابستگی اقتصادی ما:ه: سیزده نفر از علماء سال حدود 1300 در ورقهای امضاء کردند که هر قبالهای بر کاغذ خارجی باشد امضاء نکنند و اگر کفن مرده پارچه خارجی باشد بر آن نماز نگذارند و خانه معتاد نروند .2.لا تَجِدُ قَوْماً یُومِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ[مجادله/22].3.لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُومِنِینَ سَبِیلا[نساء/141].4. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(علیه السلام):قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ[نهجالبلاغه، حکمت 207].5. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(علیه السلام):أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی نَبِیٍّ مِنَ الانْبِیَاءِ قُلْ لِقَوْمِکَ لا یَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لا یَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لا یَتَشَکَّلُوا مَشَاکِلَ أَعْدَائِی فَیَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی[النوادر راوندی، ص55].لباس1. خداوند از میان حیوانات انسان را بداشتن لباس کرامت فرمود وانسان باید شکر این نعمت کند و کفرانش به اینهاست:1. لباس غصبی 2. حریر و طلا 3. اسراف و زیاده روی در لباس 4. تشبه به زنان در لباس 5. تشبه به کفار6. فرم زننده و وقیح 7. خیل فاخر خیلی مندرس و کهنه 8. لباس سیاه ـ لباس نازک9. صورت حیوان بر لباس 10. شلوار تنهاو بدن بی لباس 11. خانمهابا زینت و گردنبند نماز بخوانند و بدون اینهامکروه است. 12. امام جماعت با عبا وعمامه نماز بخوانند و بدون آن کراهت دارد. 13. لباس عورت انسان را میپوشاند پوشیده بودن گناهانت را بیاد بیاور. باطنت را به راستی بپوشان، گناهان دیگران را نیز بپوشان، کسی را رسوا مساز14. امام صادق(علیه السلام)فرمود: بهتری لباس لباسی است که تو را از یاد خدا غافل نکند بلکه به شکر و ذکر و طاعت نزدیک کند و از عجب و ریا و فخر و تکبر دور کند================================. مثال ها یی از حاج آقا قرائتیاز سی دی "تبلیغ" (یاد داشت های 40 ساله ایشان )
توجه به نیاز زمانه در استفاده از تمثیلات
--------------------------------------------
توجه به نیاز زمانه در استفاده از تمثیلات
3 تیر 1388 ساعت 11:57
ویراستار کتاب «باران حکمت» از این کتاب به عنوان نخستین تفسیر تمثیلی قرآن کریم برای همه اقشار جامعه یاد کرد و گفت: در این اثر با توجه به نیاز زمانه، از مثالهایی شایسته در تفسیر مضامین سوره حمد استفاده شده است./
غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم کتابهای سیاسی و اجتماعی در گفتوگو خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، درباره کتاب «باران حکمت» که ویراستاری آن را برعهده داشته است، اظهار کرد: نخستین باری است که نویسندهای از طریق تمثیل و استفاده از مثالهای عینی و جذاب، حقایق قرآنی را برای نسل جوان و جویای معارف اسلامی بازگو میکند.
امامی، نثر روان، صفحهبندی مناسب و انتخاب عناوین جذاب برای هر تمثیل را از ویژگیهای بارز این اثر دینی ـ ادبی برشمرد و یادآور شد: این اثر برای مخاطب یا قشر خاصی به نگارش در نیامده و هر خوانندهای متناسب با میزان آگاهی و معرفت خود از مضامین آن میتواند استفاده کند که این موضوع را میتوان از دیگر خصایص بارز این اثر است.
وی متذکر شد: در تدوین این اثر از منابع تفسیری کارآمد و معتبری
استفاده شده است که معانی آسمانی و جاودانه قرآن کریم را با
مثالهای عینی ـ همانگونه که در قرآن کریم نیز آمده است ـ تبیین میکنند.
ویراستار این اثر تصریح کرد: بسیاری از مفاهیم بزرگ آسمانی در این نوشتار با تمثیلهایی ساده نظیر پدیدههای طبیعی، روابط انسانی و نام بردن برخی از حیواناتی که در قرآن نیز به نام آنها اشاره شده، تبیین و تفسیر شدهاند.
نویسنده و مترجم کتابهای سیاسی و اجتماعی تصریح کرد: محمدرضا رنجبر، نویسنده کتاب باران حکمت، با توجه به نیاز زمان از مثالهای شایستهای در تفهیم و تسهیل مطالب قرآنی استفاده کرده است که درک سخن مقدس قرآن را برای عموم خوانندگان فارسیزبان، جالب و جذابتر کند. حتی بسیاری از اشعار شاعران گذشته و معاصر مانند مولانا، سعدی، حافظ و سهراب سپهری و ... برای ملموستر شدن مفاهیم و تفسیر سوره حمد در این اثر به کار گرفته شده اند.
وی شکل و طراحی کتاب «باران حکمت» را مناسب خواند و گفت: توجه به ظاهر و باطن کتاب در راستای ایجاد هماهنگی در این دو بُعد، موجب استقبال وسیعی از سوی خوانندگان شده است، به گونهای که این اثر به زودی به چاپ دوم خواهد رسید.
امامی با بیان این که اکنون مجموعه 10 جلدی مردان بزرگ را در دست تألیف دارد، خاطرنشان کرد: در هریک از جلدهای این مجموعه به بیان خاطراتم با بزرگانی که از نزدیک با آنها در ارتباط بودهام، پرداختهام. این افراد در زندگی من و نسل من تأثیرات فراوانی را بر جای گذاشتهاند.
وی تصریح کرد: در کتابهای این مجموعه علاوه بر خاطرات، اسناد، نامهها و تصاویری از این ارتباط را نیز آوردهام تا علاوه بر تأثیرگذاری بیشتر بر جذابیت محتوای مطالب نیز بیفزایم.
نویسنده کتاب «حقیقت بلندتر از آسمان» یادآور شد: «طالقانی، آن پیر پاک ما»، «جلال آل قلم»، «شریعتی، شاهد زمانه»، «شهریار شهرما»، «محمدرضا حکیمی، حکیم زمانه» و «شاعر زمانه ما، آزادهای به نام م. آزاد» برخی از عناوین مجموعه مردان بزرگاند.
امامی در پایان خاطرنشان کرد: شرح دیدار و گفتوگوی مفصلی که با «بن بلا» رهبر استقلال الجزایر و «اومبرتو اکو» نویسنده، نشانهشناس، روزنامهنگار ایتالیایی، متفکر و خالق کتاب «نام گل سرخ» داشتم نیز در این مجموعه قرار دارند.
چاپ نخست کتاب «باران حکمت؛ سوره حمد» نوشته محمدرضا رنجبر با ویراستاری غلامرضا امامی از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی در شمارگان ۲۰۰۰ نسخه، ۱۱۷ صفحه و بهای ۱۷ هزار ریال روانه بازار کتاب شده است.
کد مطلب : 43279
------------------------------------------------
در گفتوگو با ویراستار کتاب «باران حکمت»/غلامرضا امامی/ عنوان شد
گزارشگر : سمیرا سرخان زاده
------------------------------------------------
کامران فانی: کربن بزرگترین موهبت روح ایرانی را معنویت میداند
نشست نقد و بررسی کتاب «ابن سینا و تمثیلات عرفانی» نوشتهی هانری کربن با ترجمهی انشاءالله رحمتی، برگزار شد. به گزارش خبرنگار بخش کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در نشست بررسی این کتاب که روز گذشته (دوشنبه، 13 آبان) در سرای اهل قلم برگزار شد، در ابتدا، کامران فانی اظهار داشت: کربن نیمی از عمرش را در ایران گذراند؛ اما تا قبل از انقلاب، تنها یک کتاب و مقاله از وی ترجمه شد و بعد از مرگش نیز دو کتاب از مهمترین کتابهای وی به فارسی درآمد، که کربنشناسی را در ایران وارد مرحلهای جدی کرد. کربن هم محقق بود، هم مترجم و هم متفکر؛ اما هدف وی تنها تحقیق نبود.
این پژوهشگر در ادامه افزود: همانطور که مترجم در مقدمهی کتاب اشاره میکند، کربن از تألیف این کتاب سه هدف داشته است: نشان دهد که ابن سینا تنها یک فیلسوف مشایی نیست؛ بلکه اشراقی نیز هست؛ این اندیشه پیام تازهای برای دنیای امروز دارد و راهگشای مشکلات است؛ مورد دیگر هم مسائل شخصیای است که کربن داشت. وی قائل به مذهب پروتستان بود، که برخلاف کاتولیکها، معتقدند برای ارتباط با خدا نیازی به واسطه و کلیسا نیست و میبایست رابطهای مستقیم با خدا داشت. از طرفی، اعتقاد داشت انسان نمیتواند مستقیما با مبدأ هستی ارتباط داشته باشد و نیازمند واسطه است. مورد اخیر به نوعی تمام اندیشهی کربن را دربر میگیرد، که آن را «فرشتهشناسی» مینامد.
فانی مسألهی بعدی کربن را عرفی شدن جهان معرفی کرد و افزود: کربن معتقد بود جهان امروز، بویژه غرب، معنویت را از دست داده است و نمیتواند هیچ رابطهای با عالم ماورا داشته باشد و این دغدغهی اصلیاش بود. او همچنین افزود: کربن در سفر به ترکیه با سهروردی آشنا شد و آنقدر شیفتهی وی شد که به ایران آمد و از آن زمان، ایران وطن دومش شد. او فلسفهی مشرق (اشراقی) را در برابر فلسفهی مغربزمین قرار داد، که نوع مشرقی آن را وجه متعالی انسان و نوع مغربی آن را وجه تنزل انسان معرفی کرد.
کامران فانی عنوان کرد: کربن به سه مرتبه در عالم وجود قائل بود؛ یکی همان عالم ناسوت و لاهوت و دیگری برزخ و پلی میان آن دو، که آن را عالم مثال یا خیال مینامید و به آن اهمیت زیادی میداد. میگفت «خیال» به زبانهای اروپایی قابل ترجمه نیست و خود در فرانسه برای آن یک معادل ساخت. انسان میتواند از زندگی روزمرهی خود به این عالم پناه برد؛ اما درک آن، شخصی و شهودی است و تنها به زبان رمز و تمثیل میتوان آن را بازگو کرد و به همین دلیل بود که کربن به متون ما علاقهمند شد و با وجود اینکه فلسفهی اشراقی در آثار ابن سینا کم است؛ اما کربن از همین کم بسیار استفاده کرد.
او با اشاره به عنوان کتاب، خاطرنشان کرد: در عنوان اصلی این کتاب، لفظ vision به کار رفته، که در مسیحیت به معنای «دیدن یک امر قدسی» است. کربن بین تمثیل و رمز و سمبول تفاوت قائل میشود و در تمثیلات معتقد است «فرشته» نشانه نیست؛ بلکه واقعیت دارد، که میتوان دید و حس کرد.
فانی با اشاره به مبانی نجوم قدیم، اظهار داشت: کربن معتقد بود برای رسیدن به عوالم بالا، نفس زمینی میبایست با نفس مکی رابطه پیدا کند و در پاسخ به این سؤال که معرفت چیست و شناخت چگونه پیدا میشود، منبع این شناخت را الهام نفس فلکی (فرشته) میداند و غرب منکر این مورد اخیر است.
وی نقطهی جدایی فلسفهی غرب و شرق را اینچنین عنوان کرد: در فلسفهی غرب که به وجود واسطه قائل نیست، انسان در مواجههی مستقیم با خدا قرار میگیرد و چون نمیتواند خدا را در دسترس سازد، لاجرم او را حذف میکند و از همینجاست که غرب به سمت عرفی شدن پیش رفت.
فانی در پایان افزود: این کتاب درواقع پیام شرق و در حقیقت ایران را مطرح میکند. کربن معتقد است بزرگترین موهبت روح ایرانی همین معنویت است که در مذهب تشیع بارور میشود و آنچه در غرب گم و ناپدید شد، چگونه در تفکر شیعی همچنان ادامه دارد و بارور است.
در ادامه، علی معلم دامغانی در سخنانی اظهار داشت: اتفاق مبارکی است که کتابی بهانه قرار میگیرد تا اصحاب خرد دور هم جمع شوند و این شاهدی برای توجه بیشتر به بازاری است که هر روز هزار عنوان کتاب بیرون میدهد؛ غافل از آنکه در خیلی از آنها عینا سیاهی میپراکند.
این شاعر با طرح این پرسش که شعر چه نسبتی با فلسفه دارد، ابراز کرد: همین شعر است که خیال از او مایه میگیرد و موجب ظهور فلسفهی اشراق میشود. شعر است که با آفرینش « سلامان و ابسال»، از فیلسوف شاعر میسازد. شخصیتهایی مانند فردوسی که به ظاهر منکر فلسفه بودند، خود از جاافتادهترین حکیمان مشرقزمیناند.
او همچنین افزود: افلاطون که شاعران را از مدینهی فاضلهی خود بیرون میکند، میداند که این شهر شاعر را به دلایل سیاسی برنمیتابد؛ چراکه شاعر نایافته را درک میکند و شهر را دچار اختلال میسازد.
معلم حکمای اشراقی را همان شاعران دانست و گفت: وقتی حافظ میگوید، دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند، صراحت کلام به حدی است که کلام از شعر خارج میشود و خبر است؛ شاعر میگوید، دیدم! وی ترجمهی کتاب «ابن سینا و تمثیلات عرفانی» را مبارک تلقی کرد و گفت: حکیمان ما نسبت به طبقهی شعرا، حتا به اندازهی قدمای ما، لطف و محبت نداشتهاند. حکیمان به سلسلهی ادب توجهی ندارند؛ در حالیکه قدما برای تأکید بیشتر، لفظ حکیم را کنار اسامی شاعران به کار میبردند و مثلا میگفتند، حکیم ابوالقاسم فردوسی. در مشرقزمین، مردی نظیر نظامی به هیچ گرفته میشود؛ اما «لیلی و مجنون» چه چیزی از «سلامان و ابسال» کم دارد؟
معلم اظهار داشت: سالیان سال است که دربارهی اسوهها قلم میزنند؛ ولی نه مظلومیت حسین [ع] را فهمیدند و نه پهلوانی علی [ع] را. حکمت و حکومت توأمان است و هرگاه حاکمان حکیم نباشند، نتیجهای در پی نیست. اگر شعر نباشد، دربارهی فلسفهی شعر صحبت کردن بیهوده است؛ فیلسوف نمیتواند فرشته و دیو را به تصویر کشد.
انشاءالله رحمتی - مترجم کتاب «ابن سینا و تمثیلات عرفانی» - نیز در این نشست ابراز داشت: برخلاف شائبهی بعضی مبنی بر اینکه کربن فضلفروشی دارد، اتفاقا وی از اینکار بیزار است و اخلاص خاصی دارد؛ مشکل کربن این است که مطلب گسترده است.
او افزود: جوانان ایرانی شرمگین هستند که فلسفهی شرق میخوانند. به نوعی تفسیر جدید روی خلاقیت نو بسته است؛ میبایست از فلسفهی اشراقی، تفسیر جدید ارائه داد، که اولینبار کربن این کار را ارائه میدهد. وی با تعابیری که حاصل فیلسوفان ماست، کیمیاگری میکند؛ خصوصا با سه رسالهی حی بن یقظان، رسالة الطیر و سلامان و ابسال. کربن برخلاف دیگر شارحان، این سه رساله را یگانه میبیند و انسجام آنها را به تصویر میکشد.
به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران
تمثیلات و تشبیهات در آثار استاد شهید مطهری
| 23 فروردین 1388 ساعت 14:23 |
عنوان اثر: تحلیلی بر روش های تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی نویسنده : مولف:دهقان،اکبر،1344-/ صفحه: 91
امور دیگر را براى او فراهم مى سازد. پنجمین روش : تمثیل و تشبیه معقول به محسوس قرآن یکى از روش هاى مؤثر ....
======================
پنجمین روش : تمثیل و تشبیه معقول به محسوس
قرآن یکى از روش هاى مؤثر در تربیت عقلانى را مساءله تمثیل مى داند ولذا در بسیارى از آیات براى
پرورش خرد و اندیشه انسان ها مَثَل ذکر شده است .
مثل بیان یک موضوع است به صورت دیگرى ، به نوعى که بین آن دو شباهت وجود داشته باشد و با ذکر آن ،
موضوع اول روشن گردد^(577) مثل آنچه را که پوشیده و نامعلوم است آشکار و معلوم مى کند و ماهیت امور را
روشن مى سازد^(578) مثل زدن پرده هاى ابهام را کنار مى زند و معقولات را همچون محسوسات جلو چشم آدمى
ترسیم مى نماید.
قرآن کریم از مثل براى بیان حقایق و روشن نمودن مفاهیم استفاده نموده تا انسان ها را هدایت و تربیت
کند و عقل ها را از آمیختگى به محسوسات و متخیلات به درک معقولات و حقایق برساند. لذا مثال را وسیله
اى براى تفکر و تذکر مى داند و مى فرماید: و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من کل مثل لعلهم یتذکرون
^(579) یعنى ما در این قرآن از هر چیزى براى مردم مثلى زده ایم ، شاید متذکّر شوند تلک الامثال نضربها
للناس لعلهم یتفکرون یعنى ما این مثل ها را براى مردم مى آوریم ، شاید بیاندیشند.
Title html
--------------------
نقش مؤثر مثال
نقش مثال در توضیح وتفسیر مباحث ، نقش انکار ناپذیرى است . لذا در هیچ علمى از ذکر مثال براى اثبات
حقایق وروشن ساختن آن بى نیاز نخواهیم بود. گاهى یک مثال بجا که با مقصود ما هماهنگ است ، مطلب را از
آسمان به زمین مى آورد وبراى همه قابل فهم مى سازد. بنابراین مى توان گفت : مثال در مباحث علمى ،
تربیتى ، اجتماعى ، اخلاقى وغیر آن نقش هاى مؤثر زیر را دارد.
1. مثال مسایل را حسّى مى کند.
2. مثال راه را نزدیک مى کند.
3. مسایل را همگانى مى سازد.
4. ذکر مثل ، درجه اطمینان به مسایل را بالا مى برد.
تمثیل در قرآن
در قرآن تمثیل هاى فراوانى ذکر شده است از جمله : تمثیل انفاق در راه خدا به دانه پر برکت .^(580) تمثیل
زندگانى دنیا به بازى وسرگرمى ^(581) تمثیل اعمال کافران به خاکستر در برابر باد.^(582) تمثیل حق وباطل به
آب زلال وکف روى آب ^(583) تمثیل عالم بى عمل به حیوان ^(584) تمثیل افراد بى ایمان به چهارپایان ^(585) تشبیه
منافقان به چوبهاى خشک ^(586)
قدرت تشبیه و تمثیل
---------------------------
عنوان اثر : ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ج 13 نویسنده : محمدتقی جعفری صفحه: 11 است که خداوند حتّى در مغزهاى بندگانش قدرت تشبیه و تمثیلرا بوجود آورده است که تفهیم و تعلیم و تربیت بآسان....
===============================
جستجو در متن> > ترجمه و تفسیر نهج البلاغه [منبع الکترونیکی] >
[ 14 ] این یک حکمت عالى است که خداوند حتّى در مغزهاى بندگانش قدرت تشبیه و تمثیل را بوجود آورده است که تفهیم و تعلیم و تربیت بآسانى صورت بگیرد . بلکه از یک جهت مى توان گفت : اگر خداوند متعال چنین قدرتى را در مغز بشرى ایجاد نمیکرد بدون تردید رابطه تعلیم و تربیت میان انسانها مختلّ مى گشت ، مخصوصا در آنموارد که موضوعات و مسائل مطروحه براى تعلیم و تربیت از مقوله مفاهیم معقول و مسائل مافوق محسوسات بوده باشد . پیش از بیان انواع مثل ها در قرآن ، چند مطلب مهمّ را درباره این پدیده با اهمّیّت متذکّر مى شویم :
1 این حقیقت را باید بپذیریم که هیچ تمثیل و تشبیهى نمى تواند بآن اندازه قابل تطبیق باشد که همه حقیقت و خصوصیّات دو طرف تمثیل و تشبیه از همه جهات یکى باشد ، زیرا :
متّحد نقشى ندارد این سرا هم مثال ناقصى مى آورم تا ز حیرانى خرد را وارهم
تا که مثلى وانمایم مر ترا تا ز حیرانى خرد را وارهم تا ز حیرانى خرد را وارهم
بهمین جهت است که گفته مى شود :
التّمثیل و التّشبیه یقرّبان من جهة و یبعّدان من جهة أخرى
( تمثیل و تشبیه از یک جهت به مقصود نزدیک مى کنند و از جهت دیگر از مقصود دور مى نمایند ) .
بهمین علّت است که نباید از تمثیل و تشبیه انتظار داشت که همه حقایق و خصوصیّات طرفین تشبیه ، یکسان بوده و همه مفاهیم مربوطه به آن دو را بیان نماید .
2 بدان جهت که تمثیل و تشبیه فقط براى توضیح کلام است ، لذا بهیچ وجه نباید آن دو را بعنوان دلیل منظور نموده و براى اثبات مدّعا بکار برد و متأسّفانه این مسئله مهمّ گاهى مورد توجّه قرار نمیگیرد و از دو موضوع [ 15 ] مزبور براى اثبات مدّعا بهره بردارى میگردد ، مانند توصیف که گاهى بجهت عدم توجّه به حقیقت آن ، بجاى استدلال مورد استفاده واقع مى شود . این خطا در ادبیّات بسیار فراوان تر از علوم و فلسفه اتّفاق مى افتد ، اشعار اقوام و ملل دنیا پر از تمثیلات و تشبیهات است و توصیفاتی که مقصود شاعر را با قاطعیّتى گاهى بالاتر از منطق در اعماق سطوح روانى شنونده نافذ مى نماید . هیچ عاملى براى جلوگیرى از این خطا ، جز وجدان متعهّد شاعر و نویسنده ادبى وجود ندارد . سبک سخن شخص ادیب است که باید بطورى ساخته شود که شنونده و مطالعه کننده بتوانند تمثیل و تشبیه و توصیف را با استدلال اشتباه نکنند . مخصوصا اگر باین نکته توجّه داشته باشیم که شعراء و دیگر نویسندگان ادبى در همه جا کلمه تشبیه و تمثیل را نمى آورند ، مثلا همواره و در همه جا نمى گویند : « این مانند آن است » .
بلکه در موارد خیلى فراوان تشبیه و تمثیل را بصورت قضیّه حملیّه ( این آن است ) مى آورند .
3 هر اندازه که ملاک تشبیه ( وجه شبه ) میان طرفین تشبیه یعنى مشبّه و مشبّه به ، قوى تر و مستقیم تر بوده باشد ، مفیدتر خواهد بود ، زیرا ملاک تشبیه است که موجب انتقال ذهن شنونده به مقصود گوینده مى باشد .
------------------
ترجمه و تفسیر نهج البلاغه [منبع الکترونیکی] >
انواعى از تمثیل و تشبیه در قرآن
مقدار تمثیل و تشبیه که در قرآن مجید آمده است ، فراوان و گوناگون مى باشد ، یعنى براى تفهیم مردم از هر یک انواع چهارگانه :
1 محسوس بر محسوس .
2 معقول بر معقول .
3 محسوس بر معقول .
4 معقول بر محسوس . [ 16 ] تشبیهات و تمثیلات زیادى در قرآن دیده مى شود . این نکته را باید در نظر داشته باشیم که مقصود از معقول در انواع تشبیه معناى اصطلاحى آن نیست ، بلکه مقصود عموم نامحسوس است . از جمله آیاتى که در آنها محسوس بر محسوس تشبیه شده است ، آیه 4 و 5 از سوره القارعه است :
یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفِراشِ الْمَبْثُوثِ وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ ( روزى که مردم مانند حشرات پرنده [ یا پروانه هائى ] که بدون نظم و پراکنده مى پرند ، محشور مى شوند و بحرکت مى افتند و کوه ها مانند پنبه حلاّجى شده مى گردند ) .
در این دو آیه طرفین تشبیه از پدیده هاى محسوس مى باشند : انسانهائى که پراکنده و نامنظّم و در ازدحام حرکت مى کنند ، حشرات پرنده یا پروانه هائى پراکنده و نامنظّم که در ازدحام مى پرند و مى نشینند . همچنین است طرفین تشبیه در آیه دوم . آیاتى که در آنها معقول بر محسوس تشبیه شده است در قرآن مجید از همه انواع تشبیه و تمثیل بیشتر است مانند :
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْْقَدَ ناراً فَلَمَّآ أَضائَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فى ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ ( البقره آیه 17 ) ( مثل آن گمراهان مانند کسى است که آتشى را روشن مى کند و هنگامى که آن آتش پیرامون او را روشن ساخت ، خدا نور آنان را محو مى کند و آنان را در تاریکى هائى رها مى کند که نمى بینند ) .
در این آیه شریفه آن حالات روانى معنوى که در کلمات یا حرکات گمراهان و منافقان بروز مى کند و با سرعت از بین میرود ، به روشنائى محدود و زودگذر یک آتش تشبیه شده است . حالت روانى معنوى حقیقتى است نامحسوس ، همانگونه که سرعت بروز و خاموش شدنش نیز از امور نامحسوس است . این دو معقول ( دو نامحسوس ) به دو محسوس ( روشنائى آتش و روشنائى و خاموشى سریع آن ) تشبیه شده است . [ 17 ] از آن گروه آیات قرآنى که معقول بر معقول تشبیه شده است ، آیه 62 تا 65 از سوره الصّافّات است :
أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ . أِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمینَ . أَنَّها شَجَرَةٌ فى أَصْلِ الْجَحیمِ . طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطینِ .
( آیا نعمت هاى در بهشت الهى بهتر است یا درخت زقّوم . ما آن درخت را فاسدکننده ستمکاران قرار دادیم . آن ، درختى است که از اصل دوزخ مى روید . شکوفه هاى آن مانند سرهاى شیاطین است ) .
اینکه تشبیه فوق را از گروه تشبیه معقول بر معقول منظور نمودیم ، بدانجهت است که درخت زقّوم در این دنیا براى انسان نامحسوس است ، چنانکه سرهاى شیاطین نامحسوس مى باشند .
اَللَّهُ وَلِىُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ أِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَولِیآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ 1 ( خداوند ولىّ کسانى است که ایمان آورده اند . خداوند آنان را از ظلمات بیرون مى نماید و به نور وارد مى کند و کسانى که کفر مى ورزند اولیاى آنان طاغوت است که کافران را از نور خارج میسازند و در ظلمات فرو میبرند ) .
حقیقت کفر و ایمان از حقایق نامحسوسند ، چنانکه نور و ظلمت که در آیات شریفه براى توضیح ایمان و کفر آمده اند ، نور و ظلمت فیزیکى نمى باشند ، بلکه روشنائى و تاریکى درون آدمى است که براى تفهیم مردم از دو مفهوم فیزیکى و محسوس نور و ظلمت بهره بردارى مى شود . در نتیجه مى گوئیم : اگر چه بکاربردن نور و ظلمت در روشنائى و تاریکى درون از سنخ تشبیه معقول بر محسوس مى باشد ، ولى تشبیه ایمان و کفر به نور و
--------------------------------------------------------------------------------
1 . البقره آیه 257 .
-------------------------
ترجمه و تفسیر نهج البلاغه [منبع الکترونیکی] >
[ 18 ] ظلمت درونى بطور مستقیم از قبیل تشبیه معقول بر معقولى است که بجهت مشابهت آن با نور و ظلمت محسوس مورد بهره بردارى قرار مى گیرند . امّا تشبیه محسوس بر معقول مانند تشبیه تسلیم و پذیرش زمین به خشوع است که در آیه 39 از سوره فصّلت آمده است :
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً . . . ( و از آیات خداوندى است که تو زمین را خاشع میبینى . . . ) تسلیم شدن زمین به عوامل رویاننده امرى است محسوس ، زیرا همگان مى بینند که زمین مستعدّ از عوامل رویاننده متأثّر مى شود و به اهتزاز درمیآید و انواع نباتات را میرویاند ، ولى خشوع ، تسلیم آگاهانه نامحسوس است که قابل مشاهده عینى نیست . البتّه خشوع چنانکه در کتب لغت آمده است ، در پستى ها و خشکى هاى محسوس نیز بکار میرود ، ولى چنانکه عدّه زیادى از مفسّرین متوجّه شده اند خشوع بمعناى تسلیم در آیه شریفه با نظر به بیان اطاعت و پذیرش زمین مناسب تر بنظر مى رسد ، زیرا زمین با این حالت است که فرمانبردارى خود را از قوانین الهى که جلوه هائى از مشیّت خداوندى مى باشند ، نشان مى دهد . 23 و وقّت لکم الآجال ( و مدّت زندگى شما را تعیین فرموده است ) .
---------------------------
http://old.tebyan.net/index.aspx?pid=19666&Content=%d8%aa%d9%85%d8%ab%db%8c%d9%84&pageSize=10&Language=1&BookID=0
=========================