صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 266033
تعداد نوشته ها : 109
تعداد نظرات : 6
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان


حامد احمدنیا
اصلاً کی گفته 000/124 پیغمبر داریم؟! من و طرفدارام که توی ویلاهای شمرون و دربند بودیم هیچکدام از اونارو ندیدیم، باید بشماریم، نه اصلاً شمردن شمارو هم قبول ندارم. باید «شورای حکمیت» باشه تا شاید قبول کنم!
اصلاً من دوست دارم ابطال کنم و به هیچ حدی کمتر از ابطال هم راضی نیستم، اگر بازهم رای نیاوردم ابطال می کنم، اصلاً دلم می خواد!! چون اوباما به خودم گفت که «تو الهام بخشی» مرکل هم گفت، گوردون براون هم گفت، هیلاری کلینتون هم گفت، اون مرد شریف و خوش سابقه، کی بود؟ آهان، «سارکوزی» اون هم گفت، پس من مستظهر به حمایت همه هستم.
من جز خودم و ملکه- ببخشید خانمم- هیچکس را قبول ندارم! اصولاً «بودن من برای اینه که ابطال کنم» اصلاً دموکراسی یعنی این، من و کل اروپا و آمریکا و خیلی از عربا یک طرف، اون 25 میلیون یک طرف، آخه کدوم طرفیا بیشتریم!!
البته اگر بخواین ابطال نکنم چند تا شرط دارم. شرط اول اینکه دولت مستقر یک سال مانده به انتخابات حقوق کارمندا رو نپردازه، سفر استانی رو تعطیل کنه، سهام عدالت که گداپروریه...
شرط دوم اینکه بعد از اینکه ابطال کردم غیر از من هیچکس کاندید نشه الا این رفیقم- ببخشید رقیبم- که می دونم زیر یک درصدیه، اگر کسی به عنوان رقیب من کاندید شد حتماً دروغگو و خیلی بده و اینقدر ابطال می کنم تا حالشو بگیرم. البته اگر رئیس جمهور شدم که باید بشم شاید دلم خواست با اون رفیق زیر یک درصدی یه حالی ببریم، یعنی الکی ابطالش کنیم، چون اگر ابطال نکنم خیلی زود استعفا می کنم، چون استعفا مزه اش کمتر از ابطال نیست.
شرط سوم اینه که «بلند مرتبه سازی ممنوع» لذا صندوقارو به قول اون رقیب زیر یک درصدی بنده دو طبقه و سه طبقه نباید بسازن. مگه سازمان بهینه سازی مصرف سوخته که دو جداره می سازن!
بی خود نیست من 20 سال سکوت کردم، برای این سکوت کردم که حالا هرچی دلم می خواد بگم!
من یک فرد انقلابی هستم لذا دوست دارم هر چی می خوام بگم من می گم همه تون دروغگویین، من می خوام قانون گریزی تعطیل بشه، بهترین قانون قانون جنگله، این 200 تا بانکی که توی تهرون آتش گرفت از دست قانون گریخته بودن باید می سوختن.
همه ی این حرفایی که زدم نشون می ده که من دیکتاتور نیستم، مسئله ی اصلی جمهوریت نظامه که بخاطر رئیس جمهور نشدن من از دست رفت.
ما باید تا تحقق همه ی خواسته هامون همه چیز رو ابطال کنیم، من به همه ی شما بچه مدرسه ایها می گم از همین الان حقوق خودتون رو پیگیری کنید. بطور مشخص می گم که باید توی انتخابات مجلس و شوراها کاندید بشین، هر چی نیارین صد تا رای رو که میارین، بعدش بریزین توی خیابونا و بگید تقلب شده و به کمتر از ابطال هم راضی نشین، شهر هرت که نیست!!! بدونید که اوباما با ماست.
با حالیکه رئیس جمهوری منو قبول نکردن ولی من اولین دیوار بزرگ جهان رو ساختم که دیوارچین باید پیشش لنگ بندازه، «دیوار حاشا» به خودی خود بلند بود ولی من اونقدر بهش افزودم که توی خیالتون هم نمی تونین تصورشو بکنین. مگر یادتون نیست من توی مناظره گفتم در این کشور 2به اضافه ی 2 میشه 5 و یا شاید10، روی همین حساب می گیم 25<13 کی به کیه بابا ولم کن. چطور بوش می تونه بگه «یا با ما هستید یا بر ما» من نمی تونم بگم!
از هر چه بگذریم باید به حرفای این زن (صدراعظم آلمانو می گم) گوش کنیم و همه ی صندوقارو بازشماری کنیم، من حرف هر کی رو قبول نداشته باشم حرفای این زن محجوب و عفیف رو با اضافه کردن چند شرط قبول دارم. اول اینکه باید تعرفه های چاپ شده رو دربیاریم، «تعرفه های نوشته شده» رو با «استفاده نشده» جمع کنیم و با کلش تطبیق بدیم. بعدش رای هر کسی رو دربیاریم و دوره بیفتیم و نمونه ی دست خطش رو بگیریم، بعد.... . اصلاً اگر بازهم چیزی از توش درنیومد تقلب شده و همه چیز باید باطل بشه.
اصلاً شما مردم باید تنبیه بشین، به این رفیقم چرا لااقل یک درصدتون رای ندادین، از درویشا که حمایت کرد، هوای بهایی های طفل معصوم رو هم که داشت، برادران دالتون ها هم همشون توی ستادش بودن، قانون اساسی رو هم که می خواست از اساس بزنه، صحبت از بعضی اختیارات هم که می کرد، شعارش هم دقیقاً شعار برادرمون اوباما بود، توی مناظره هم که کاملاً مسلط ظاهر شد، روزنامه، حزب و تیم هم که داشت، ای بی انصافا لااقل بخاطر حمایتش از هولوکاست بهش رای می دادین.
حرف آخرم با این 7 نفر اعضای شورای نگهبانه که از رقیب من حمایت کردن، اینا باید از این اوبامای طفل معصوم یاد می گرفتن که اسم هیچکس رو نبرد و از احدی حمایت نکرد و غیر از اون 400 میلیون دلار ناقابل حتی یک سنت هم خرج نکرد، بی طرفی یعنی این. اون اصلاً در امور داخلی ما دخالت نکرد و مثل بوش نخواست رایحه ی دموکراسی از خودش در کنه.
اینقدر فشار میارین که مجبور بشم حرف دلمو بزنم، حرف اول و آخر من اینه که چیز نباید باشه، اسمش که میاد به چیز چیز می افتم، از بس که از همون سال 84 شیخوخیت نداشت! همه دوست داشتن نباشه تازه دو سه ماه پیش اون رفیق ما گفت خیانتی که کرده از بنی صدر هم بدتر بوده.

طبل ابطال!

 
دسته ها : سیاسی
دوشنبه بیست و دوم 4 1388
از "اوباما 2008" تا "موسوی 2009"
دفتر پژوهش و بررسیهای خبری-دکتر علی عرفان*:مدل تبلیغات انتخاباتی میرحسین موسوی تلفیقی از مدل 2008 اوباما و مدل انقلاب های رنگی است و تمام فاکتورها و متغیرهای به کار رفته، نشانگر اغفال توسط ایادی استکبار و دشمن 30 ساله نظام جمهوری اسلامی می باشد.
 
اشاره:همان‌گونه که انتظار می‌رفت ،اقای مهندس میرحسین موسوی در مورد اعلام تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان بیانیه شماره 9 خودرا صادر کرد. از کل متن کامل این بیانیه یک پاراگراف را انتخاب کردم تا توصیه ایشان را عمل کنم:
میرحسین موسوی:به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم می‌خواهیم ایمان‌های مذهبی‌شان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته می‌شود؟
در این یادداشت تلاش خواهم کرد به توصیه جناب آقای موسوی عمل کنم و ابعاد مغفول مدل تبلیغاتی ستادانتخاباتی وی را که تلفیقی از مدل انتخاباتی اوباما در سال 2008 و نیز فریبکاری ها و دروغ پردازی های رایج در انقلابهای رنگی بود کالبدشکافی نمایم.
______________________________________________________________________

انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در ایران علیرغم تداوم در مسیر 30 ساله انقلاب و سی امین انتخاب در قاموس تاریخی دارای وجوه تمایزی با انتخابات های گذشته است که ابعاد آن را بیش از پیش پیچیده و چند لایه نشان می دهد. در این دوره "سطح" شیوه و رویکرد رقابت ها دارای مختصات خاصی بود که در این مقاله به این موضوع می پردازیم.

اوباماوانتخابات 2008

انتخابات برگزار شده در آمریکا و روی کار آمدن باراک اوباما با هزاران فراز و نشیب و مباحث مربوطه در عرصه بین المللی، بازتابهـایی داشته و قبل ازتثبیت و تقریر ایشان در جایگاه ریاست جمهوری بسیاری از عناصر و چهره های سیاسی با ایشان به نوعی توارد و تله پاتی سیاسی- ایدئولوژیکـی به عمل آوردنـد. اوباما برای پیروزی در رقابت های ریاست جمهوری به دستاویزهایی از جمله سلسله مراتب های سنتی، تیم های محلی به شکل شبکه های متراکم ارتباطات، رأی سازیهای مستقل دست زد و نوعی مدل انتخاباتی طرح و اجرا نمود.
مدل انتخابات اوباما دارای نقش ها و مسئولیت های طراحی شده ای بود. در ساختار این مدل انتخاباتی فردی مسئولیت سازماندهی (Field organizer ) را برعهده داشت. تحت این ساختار، زیربخش هایی طراحی شده بود که در آنها مسئولیت هایی همانند: رهبری تیم، مسئول بانک تلفن، مسئول در زدن خانه های مردم، مسئول جمع اوری داده ها و اطلاعات، مسئول داوطلبان اموزش دیده، فعالیت می کردند که برای هر کدام تقسیم کار مشخص به عمل آمده بود.
این مدل دارای یک هدف گذاری خاص بود که ،" داوطلب"، دران مسولیت رأی سازی برای کاندیدا ،" تیم محله "، مامور تقویت شبکه رأی کاندیدا و ایجاد فضای مثبت کلی به نفع کاندیدا در ایالت ها جزء اهداف" کارزار در ایالت" بود. آموزش یکسان و سراسری نیز از برنامه های" تیم های محله" مدل انتخاباتی اوباما بود.
در این مدل از گروههای مجازی، شبکه های اجتماعی، تقویت مشترک گروهی (زمان و مکان) و انتشار نظرات شخصی از طریق وبلاگ ایجاد شده بود و از مزایای برجسته و بکار گرفته شده می توان به سازماندهی داوطلبان، دریافت کمک های نقدی و بسیج داوطلبان برای مشارکت درفعالیت های انتخاباتی از قبیل: برگزاری جلسات ، تماس تلفنی و در زدن خانه ها نام برد.
برای آماده شدن یک کارزار طولانی انتخاباتی در این مدل، پیش بینی شده بود که به سطوح پایین جامعه "تفویضِ" امتیاز شود . دانشجویان و کارگران بازنشسته توانسته بودند حتی در اولین هفته های آشنایی با سایت اوباما، مراکز خودشان را در سطح محلات شکل دهند و در منازل شخصی افراد جلسات برگزار شود و گروههایی تشکیل شوند که فعالیت های انتخاباتی را از طریق سایت هدایت کنند.
استفاده از فناوری اطلاعات، ارسال پیغام از طریق تلفن و ایمیل بطور مستقیم از سوی اوباما به داوطلبان اموزش دیده جزء طراحی ها در مدل انتخاباتی اوباما بود.

اما کاندیداهای دهمین ریاست جمهوری ایران از چه مدلی استفاده کردند؟

در ایران هم برخی کاندیداهای ریاست جمهوری به استقبال شعار " تغییر " ( change ) اوباما شتافتند و بدون تأمـل و تـدبـر در اصــول و ریشه های دینی – مردمی کشور، آن را محمل پیروزی انگاشتند و بر طبل این شعار دماگوژی گونه کوبیدند.
در کنار این گرته برداری ناشیانه رگه هایی از رواج و گسترش انقلاب های مخملی در این انتخابات مشهود بود. به غیر از دکتر محمود احمدی نژاد که پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران را به عنوان نماد ملی و میهن دوستانه مطرح کرد، مابقی نامزدها خواسته یا ناخواسته، و با درجات مختلفی، یکی از رنگ ها را به عنوان نماد و سمبل رقابت های انتخاباتی خود مطرح نمودند که در این میان یکی از این رنگها به شیوه ای ویژه در افکار عمومی طرح و گسترش یافت.
سبز به علت رابطه اش با طبیعت، نماد اصلاح، تجدید حیات و حاصلخیزی است. این اقدام برای اولین بار از سوی ستاد حامیان میرحسین به کار گرفته شد و رنگ سبز به دلیل معنا داشتن در فرهنگ و جامعه ایران ، تأثیرگذاری خاصی را نیز در برداشت.
پس از انتخاب رنگ سبز در قالب مچ بند، کلاه، شال، روسری، مانتو، آنتن و برف پاکن ماشین هاو در محیط های مجازی و سایبر مثل Face book و شبکه های اجتماعی و ... در جامعه گسترش یافت . بنابراین نمی توان انتخاب، گسترش و اپیدمی این رنگ را بر حسب صدفه و اتفاق فرض کرد.
همچنین از نشانه های دیگر انقلاب مخملی می توان فضا سازی، شایعه پراکنی، نامه نگاریها با مقامات عالیرتبه ماهها قبل از انتخابات بمنظور شبه افکنی ،القای انجام تقلب ، شیطنت تحت لوای آموزشهای مستمر خبرنگاری و ... برای نخبگان، افزایش اقدامات مداخله جویانه غرب در امور ایران و از همه مهمتر یکپارچگی هر چه بیشتر رسانه های استکباری علیه ارزشهای نظام جمهوری اسلامی و آرایش تبلیغاتی انها از جمله BBC فارسی و صــدای آمریکاباحمایت ازکاندیدای موردنظروتخریب سایرکاندیدا و دهها دلیل و نشانه دال بر اینکه سامانه های رسانه ای، فکری، سیاسی بیگانه در صدد مهره چینی و یارگیری در داخل کشور برآمده است.

شبکه فارسی زبان BBC ومدل انتخاباتی 1388 ایران:

امروز با یک نگاه تحقیقی و آماری به برنامه های این شبکه فارسی زبان انگلیسی ، به راحتی به تناقض آشکار میان آن ادعاها و تبلیغات ورپرتاژ آگهی دست اندرکاران شبکه BBC که قصد دارد خود را به عنوان رسانه ای فرهنگی و فعال در امر تفریح و سرگرمی جا بی اندازد. پی خواهیم برد.سوابق دولت بر یتانیا حاکی از این موضوع است که از مد تها پیش بعداز شکست های سختی که در مقابل ایران اسلامی در عرصه سیاست های خارجی وبین المللی خورده است تلاش می کند خط فکری خود را از طریق راه اندازی رسانه ای فارسی زبان به مردم ایران ترزیق کند . برنامه ریزی دولت انگلیس از طریق شبکه فارسی زبان BBCبرای ایجاد عملیات روانی در خصوص انتخابات ایران مدتها پیش از سوی نهاد رسانه ای وزارت خارجه انگلیس شکل گرفته است. مقامات وزارت خارجه بریتانیا از نزدیک و با جدیت مسئله دخالت در امور ایران و انتخابات این کشور را پیگیری می کنند . نکته جالب توجه اینکه این شبکـه معمولاً از کـارشناسانی استفـاده می کنـد کـه چهـره های شناخته شده در عرصه جنگ رسانه ای وجنگ نرم SOFT WAR علیه ایران اسلامی هستند. جنگی را که شبکه BBC وارد آن شده است یک جنگ رسانه ای به منظورجلو گیری از انتشار و اقعیتهای داخل ایران و کشورهای فارسی زبان است.جنگ رسانه ای یکی از بر جسته ترین جنبه های ((جنگ نرم )) و جنگ های جدیـد بین المللی است. در جنگ رسانه ای آنچـه که به ظاهر احساس می شود. جنگ در بین عناصر و اعضاء رسانه ها اعم از مفسران ، خبرنگاران و مدیران رسانه ای است در حالی که در پس این جنگ به ظاهر رسانه ای ، سیاست رسانه ای یک کشور (Media policy) ایستاده است و در پشت پرده شبکه فارسی زبان BBC سیاست کشور بریتانیا و بودجه های سری وزارت امور خارجه این کشور نهفته است.
این شبکه با ، بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ای خود با یک شیب ملایم و پخش آیتم های متعدد اقدام به پیش برد اهداف انتخاباتی خود در ایران دارد .تلاش این شبکه در چند ماه گذشته این بوده تا با جریان سازی و موج سازی منفی و دلسرد کننده از شرایط فعلی نظام مقدس جمهوری اسلامی بنیاد های اعتماد سازی ایرانیان را به نظام و مسئولین سیاسی تخـریب نمایـد و آنـان را دلسرد و در نهایت مردد و بی اعتماد سازد. دریک طبقه بندی تحلیلی ، محورهای بر جسته و جریان ساز این شبکه در چند ماه اخیر را می توان این گونه برشمرد .
BBC شیوه حکو متی ایران را با قواعد حکومتی شنا خته شده در علم سیاست همخوان نمی داند. این شبکه در برنامه های تولیدی وخبری خود در راستای بی اعتماد سازی مردم به نظام، سیستم حکومتی ایران را مبهم و غیر قابل فهم تصویر می کند و در ادامه هجمه های تبلیغاتی و جنگ روانی خود نهاد شورای نگهبان را نشانه گرفته و آن را مانعی در راه شکل گیری جامعه ایده آل برای ایرانیان معرفی کرده است. دایره وسیع انتقادات این شبکه بجایی می رسد که از انتخابات ایران به عنوان انتصابات وانتخابات فرمایشی و نمایشی تعبیر می کند . همین شبکه خود را دلسوز ملت بزرگ ایران می شمارد و درخواست حضور نـاظـران بین المللـی بـرای انتخابات،(پیشنهاد نهضت آزادی) و جایگزینی شورای نگهبان،(پیشنهاد کمیته ی صیانت از آراء ستاد میرحسین موسوی) را دائما مطرح می کند.
BBC فارسی به شکلی زیرین و عمیق تـلاش می کند تا ساختار و قداست نظام اسلامی را نشانه بگیرد. این شبکه ضمن تلاش برای مو ج سازی منفی علیه دستگاه های نظارتی کشور، جا انداختن این محور القائی را دنبال می کند که با وجود شورای نگهبان و تائید این کاندیدا مردم هرگز تخواهند توانست رئیس جمهور مطلوبشان را انتخاب کنند. شبکه فارسی زبان BBC به ظاهر با تحلیل شعارهای تبلیغات انتخاباتی کاندیدا ها سعی نموده به تخریب آنها بپردازد .(به تصاویر جداول شماره 1 و 2 و3 و 4 در انتهای گزارش مراجعه کنید)
چهار نمودار مذکور نمایانگر رویکرد شبکه BBC فارسی به کاندیداهای اصلی انتخابات ایران طی دو ماه و نیم قبل از برگزاری انتخابات است و با توجه به نمودارهای ذکر شده به نظر می رسد شعارهای بی طرفی مسئولین این شبکه، ادعایی بیش برای فریب افکار عمومی نیست.البته خبرها،گزارش ها و برنامه های تخریبی این شبکه پس از انتخابات بیشتر هم شده است که به خوبی نشان داد که BBC بازوی تبلیغاتی حکومت بریتانیا است.
همانگونه که مطرح شد در مدل انتخاباتی میرحسین موسوی، آثاری از تقلید مدل انتخاباتی اوباما در سال 2008 کاملا مشهود است ، مدلی که برای حرکت انتخاباتی ایشان تعریف گردیده است ضمن داشتن حمایت رسانه های خارجی دارای، کمیته تولید محتوا با 22 کارگروه می باشد. در این کمیته محتوایی کارگروهها ، عمده ترین و برجسته ترین گروههای اجتماعی را مورد بررسی قرار داده اند.
معلمان، دانش آموزان، دانشجویان، اقوام، اقلیت های مذهبی، جوانان، زنان، بیکاران، بازنشستگان، حاشیه نشینان، کاربران اینترنت، بسیجیان و ایثارگران، کمکهای خارجی، آسیب های اجتماعی، فرهنگ، مسائل اقتصادی کلان و ورزش.
هدف هر یک از کارگروهها تهیه بحثهای(debates)اصلی مورد مساله در گروه بود که از این رو پنج زمینه برای بررسی مورد مطالعه قرار گرفت:
1) دوران نخست وزیری میرحسین موسوی 2) دوران اصلاحات 3) دوران دولت نهم با تأکید بر سیاه نمایی عملکردها
4) مطالبات هر یک از این گروهها 5) شعارها و برنامه های کاندیدا در مورد
برنامه ریزی به گونه ای بود که هر آنچه بعنوان محتوا در 5 زمینه و گروههای مورد اشاره تهیه و تولید می شد، در سایت های کلمه، قلم ... و روزنامه هایی مانند اندیشه نو- یاس نو و رسانه های نام برده شده انتشار یابند. همچنین تهیه یک میلیون بروشور با عنوان" بیست و دو کلمه" حرف حساب با تیتراژ میلیونی،استفاده ازارتباطات کلامی وغیر کلامی مانند،نماد رنگ سبز،نمادvبااستفاده ازانگشتان دست ونماد کلامی، تهیه محتوا برای استفاده در جزوه آموزشی با تیتراژ صدها هزارتایی، استفاده از CD و DVD برای انتشار مطالب محتوایی تولید شده ، ساخت فیلم آموزشی، تهیه شعار برای پیام های کوتاه SMS بعنوان پیامهای کوتاه تبلیغاتی، ارائه پیشنهادات به میرحسین موسوی از طریق پیام کوتاه وبوشورهای چاپ شده با جای خالی و ابزارهای فن آوری اطلاعات و تهیه جزوات ارائه تحلیل هایی از عملکرد دولت از جمله ویژگی هایی بود که مورد توجه و امعان نظر قرار گرفته است.
اما آنچه در این مدل انتخاباتی دیده شده بود، مراحل مختلف کار بود.در مرحله دوم از هر شهر یکنفر به نمایندگی به تهران دعـوت و زیر نظرمدرس خاص تربیت می شدند. در این مرحله داوطلبان برای آموزش در سه گروه تخصصی (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی) تحت آموزش اساتید دانشگاهی تعیین شده قرار می گرفتند. در پایان مرحله دوم افرادبعدازدیدن آموزش عنوان مدرس را احراز میکردند و با استفاده از آموختـه هـای اسـاتیـد و جـزوات محتـوایی به آموزش تربیت سفیران می پرداختند.
مرحله سوم از این مدل ،افراد آموزش دیده بعنوان سفیران نقش خود را ایفامی کنند. سفیران بعد از طی کردن چندین جلسه آموزشی با استفاده از جزوات آموزشی و CD های تهیه شده مطالب و داده های لازم، به امر آموزش فنون مذاکره، خطابه و جدل و فعالیتهای ناشی از آموزش بپردازند.
مأموریت سفیران، بعنوان نمایندگان میرحسین موسوی وارد شدن به جامعه وحضوردر مکانهای عمومی مانند: مترو، پاساژها ، اتوبوس، پارک ها و میادین و انجام فعالیت انتخاباتی و مباحثه با اقشارمختلف مردم بود. از آنجا که جزوات ارائه شده در جلسات آموزشی حاوی اطلاعاتی از 22 قشر مختلف جامعه بود، توان رویارویی سفیران آموزش دیده در مدل انتخاباتی را بالا می برد و هدف تعیین شده در این آموزش رسیدن به سی هزار نفر سفیر در کشور بود.
از جمله حضور سفیران در تهران، می توان به تجمع سفیران در خیابان ولیعصرتهران با در دست داشتن نماد سبز و انجام مباحثه با مردم وحضور درشغل راننده تاکسی ویا مسافرکش های شخصی اشاره کرد. برخی ازسفیران بعنوان راننده تاکسی یا مسـافـرکش های شخصی در موقع جابه جایی مردم بوسیله اتومبیل های خود به مباحثه می پرداختند.
از جمله موارد دیگر این مدل کمیته نوجوانان با نام " نسیم " بود که این کمیته در هر شهر از هفت نفر تشکیل شده بود که وظیفه شناسایی نیروهای داوطلب را به منظور تربیت سفیر به عهده داشت.
استفاده از تلفن ، موبایل در شبکه های اجتماعی نوع دیگری از برنامه ریزی بود، بطوری که هر فرد بصورت تصادفی در هر روز با 10 شماره تماس می گرفت و یا SMS می زد و از این طریق برای کاندیدا مورد نظر تبلیغ می کرد.
استفاده از پوستر و بروشور برای حمایت از میرحسین موسوی و سیاه نمایی عملکرد دولت و بهره برداری از پتانسیل خاص فرد به نفع خود، بهره جویی از بیانات / دست خط وشبیه سازی از مهر حضرت امام بنیان گذار فقیه انقلاب اسلامی، استفاده از مراجع تقلید و حامی و تهیه جزواتی در این خصوص ، همراه کردن برخی از خانواده های شهدا و هنرمندان حامی /استفاده از ابزار زبان که با توجه به بافت قومیتی جامعه ما همواره گویش زبانی(منجر به جمع اوری رأی قابل توجهی به نفع کاندیدا می شود)و دست زدن به " بدعت " در چهارچوب نظام در کنار :
* عدم مراعات قواعد مردم سالاری
* عدم ارجاع مشکلات به مراجع قانونی و بی اعتبار ساختن آنها
* ایجاد مدل و الگوی غلط انتخاباتی برای آیندگان
* عدم همبستگی مطالبه و استدلالها...
* ایجاد شبهه نسبت به سلامت سیاسی نظام
* تبدیل مهمترین انتخابات ملت به خاطره ای تلخ
* ایجاد زمینه برای جولان ضدانقلاب
* سیاسی کردن مسائل حقوقی
* بی حرمتی به ارزشها و هنجارهای اسلامی – ایرانی
* ایجاد خانه های تیمی برای طراحی اعمال غیرقانونی...
از جمله اقدامات مدل انتخاباتی سال 88 اقای میرحسین موسوی بود.
به هر روی مدل تبلیغات انتخاباتی میرحسین موسوی تلفیقی از مدل 2008 اوباما و مدل انقلاب های رنگی است و تمام فاکتورها و متغیرهای به کار رفته، نشانگر اغفال توسط ایادی استکبار و دشمن 30 ساله نظام جمهوری اسلامی می باشد.
این مدل،یک اقتباس غلط، گرته برداری عجولانه و پیوندنمودن سبزینه غربی بر ریشه ایران اسلامی است که هیچ گاه رشد ونمو نمی کند.
طراحان این مدل باید می دانستند، کشور ایران اسلامی به پاس انفاس قدسی حضرت امام (ره )، هدایت داهیانه مقام معظم رهبری و خون هزاران شهید و نثار بهترین سرمایه های نظام، نه با آمریکا که مدل غیراخلاقی و دنیاطلبانه آن را اقتباس نموده و نه با کشورهای اکراین، گرجستان وقرقیزستان قابل قیاس نیست که هویت آنها با تغییر رنگی به هم بریزد. اینجا ایران اسلامی است، با تمدنی کهن ومردمانی با هوش سیاسی و آینده بین و رهبری آگاه و برخاسته از متن مردم و برای مردم و خدا.
دسته ها : سیاسی
شنبه سیزدهم 4 1388
اصلاحات" خون می خواهد!
دفتر پژوهش و بررسیهای خبری-علی عبدالهی:موقعیت کنونی جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به گونه‌ای است که خواب بازگشت تجدید نظر طلبان و ساختار شکنان را طی یک انتخابات سالم و شفاف بی‌تعبیر نموده است و از این منظر چاره‌ای جز روی آوردن به طراحی و اجرای پروژه‌های خائنانه و مزورانه‌ای چون «اصلاحات خون می‌خواهد» نیست.
 
انتخاب استراتژی «اپوزیسیون مدنی» به جای پروژه‌هایی همچون بازدارندگی فعال (استفاده از تمام ظرفیت‌های قانونی) و آرامش فعال (حکومتی بودن اصلاحات) از راهبردهای افراطیون جبهه دوم خرداد پس از شکست آنان در انتخابات شوراها، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم بود.
سخنان سعید حجاریان در جمع دانشجویان دانشگاه تهران با طرح موضوع «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» به نوعی تدوین و ارائه استراتژی جدید جبهه از هم فروپاشیده دوم خرداد بود. این عبارت پارادوکسیکال، برگردانی از شعار «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب» تروتسکی و گفته معروف دربار پادشاهان فرانسه با عنوان «شاه مرد، زنده باد شاه» بود که حجاریان به صورت استعاره‌ای می‌خواست نتیجه بگیرد، راهکارهای سابق جبهه اصلاحات با شکست مواجه شده و برای حفظ بقاء و تداوم حیات حزبی، چاره‌ای جز اتخاذ استراتژی دیگری نخواهد بود.
تغییر میدان مبارزه و ورود لایه‌های مدنی جهت پشتوانه سازی، آخرین راهبردی بود که توسط بازیگردانان این جبهه همچون حجاریان، بشیریه، علوی‌تبار، جلایی پور و تاج‌زاده مطرح گردید.
سه روز پس از روشن شدن نتایج انتخابات مجلس هفتم، سعیدحجاریان در گفتگو با خبرگزاری ایلنا، در تبیین خط مشی جدید این جبهه گفت: «در پروژه جدید، محوریت اصلاحات از حوزه قدرت به جامعه مدنی انتقال خواهد یافت»
این سخنان بدان معنا بود که در سال‌های گذشته اعضای ارشد این جبهه با حضور در قدرت و در راستای هدف «فتح سنگر به سنگر» از ارتباط با حامیان، سمپات‌های حزبی، دانشجویان، معلمان و کارمندان و کارگران در برهه‌های حساسی چون رد لایحه مطبوعات و تحصن نمایندگان مجلس ششم، نتوانسته‌اند در بسیج توده‌ها علیه نظام به موفقیتی دست یابند. به همین جهت م - ت، از اعضای افراطی این جبهه، در نشستی حزبی اعلام می‌کند: «سال 83، سال تشکیل و پایه‌ریزی جنبش‌های اجتماعی و سال 84، سال به راه انداختن تظاهرات و آشوب‌های اجتماعی است.»
و علیرضا علوی‌تبار با جسارت هر چه تمام اظهار می‌دارد: «برای تحقق مطالباتمان باید خون بدهیم، باید برای مقابله با دیکتاتوری، سه میلیون نفر را سازماندهی کنیم.تاکنون اشتباه کردیم که چنین سازماندهی را انجام نداده‌ایم، اما هنوز هم دیر نشده است.»
به همین منظور ماهنامه «آفتاب» که در نقش تئوری پرداز و ارگان نظری جبهه مشارکت و طیفی از نیروهای ملی - مذهبی ظاهر شده در همان دوران با درج مطلبی تحت عنوان «اپوزیسیون مدنی، جنبش اصلاح‌طلبانه ملت ایران» راهکارهایی را جهت برپایی حرکت‌های پوپولیستی و استمداد از ظرفیت اپوزیسیون مدنی در قالب گردهمایی، تحصن، تظاهرات، اعتصاب و سایر اشکال مقاومت و نافرمانی مدنی، جهت نیل به اهداف و خواسته‌های فزون طلبانه حزبی خود ارائه می‌کند و از ضرورت شکل‌گیری کمیته‌های حزبی در محلات و جذب مردم به ویژه جوانان در این کمیته‌ها سخن می‌گوید. همچنین در تکمیل این خط مشی جدید، حجاریان در مصاحبه با روزنامه شرق می‌گوید: «نیروهایمان را به مجلس و دولت بردیم و کسی برای سازماندهی مردم باقی نماند. ما در هوا مشغول کارزار بودیم در حالی که رقیب در جبهه زمینی مشغول پیشروی بود. اگر یک میلیون نفر جلوی بیمارستان سینا (پس از ترور حجاریان) و 3.5 میلیون نفر روبروی مجلس در زمان تحصن نمایندگان مجلس ششم جمع می‌شوند، دیگر کاری از دست نیروی رقیب بر نمی‌آمد.»

*سربازگیری از دانشگاهها
تجربه انقلاب‌های مخملین نشان می‌دهد سرمایه گذاری بر روی جوانان به ویژه جنبش‌های دانشجویی، یکی از مهمترین مولفه‌های پیش برنده طرح‌هایی چون براندازی نرم است. اولین تجربه انقلاب رنگی در دوران پس از جنگ سرد، در یک دوره زمانی 6 هفته‌ای یعنی از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در کشور چکسلواکی به ثمر نشست. حلقه دوم این انقلاب که در واژگان علوم سیاسی به کودتای فرامدرن (post-modern coup) شناخته می‌شود، در صربستان (1997) و به وسیله جنبش دانشجویی اتپور ( به معنای مقاومت) تکمیل گردید و سپس در سال 2003، حلقه سوم آن در گرجستان با حرکت دانشجویی کمارا ( به معنای "بس است ") تدارک دیده شد. در اکراین نیز گروهی از جوانان و دانشجویان آموزش دیده، حرکتی به نام پورا (به معنای لحظه موعود فرا رسیده) را در سال 2004 طراحی و به مرحله اجرا گذاشتند که با عناوینی همچون انقلاب نارنجی، سرخ و شاه بلوطی ملقب گردید. این سناریو در بلاروس با نام جنبش زوبر و در انقلاب لاله‌ای 2005 قرقیزستان که دانشجویان در صفوف مقدم آن قرار داشتند با نام اتپور (مقاومت) ادامه یافت.
در دوره حاکمیت تجدید نظرطلبان این پروژه در جمهوری اسلامی ایران به صورت جدی کلید خورد تا گروهی از عناصر خود فروخته و وابسته، اقدام به سربازگیری از دانشگاههای کشور نمایند. در پروژه‌ای که حلقه کیان طراحی نموده بود، ماموریت عبور از میدان مین و خطوط قرمز به عهده جنبش به اصطلاح دانشجویی گذاشته شد تا جنبشی که خاستگاه و فلسفه وجودی آن با عدالت خواهی، استکبار ستیزی و استقلال محوری تعریف شده است، به ابزاری در جهت تحقق و اجرای سناریوی دشمن تبدیل گردد. ثمره این سرمایه گذاری در شبه کودتای 18 تیر سال 1378 خود را به خوبی نشان داد و عناصر فریب خورده‌ای چون علی افشاری، رضا دلبری، اکبر عطری، عبدالله مومنی، فاطمه حقیقت جو، علی اکبر موسوی خوئینی، سعید رضوی فقیه و... به عنوان پیشقراولان جنبش دانشجویی معرفی گردیدند.
با شکست شبه کودتای 18 تیر، طراحان جنگ نرم به این نتیجه رسیدند که برای پیشبرد اهدافشان در جمهوری اسلامی ایران، نمی‌توانند برسرمایه گذاری روی قشری خاص حساب ویژه باز کنند بنابراین لایه‌های دیگری از جامعه همچون زنان، روزنامه نگاران، اساتید دانشگاه، نخبگان، کارگران و هنرمندان هم باید با میدان بیایند تا زمینه‌های انقلاب مخملین به صورت فراگیر و گسترده در کشور فراهم گردد.
اعترافات‌هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و کیان تاجبخش نشان داد که روزنامه نگاران یکی از مهمترین گروههای هدف در پروژه براندازی نرم هستند.
داستان پدیدارشدن روزنامه‌های زنجیره‌ای که رهبر معظم انقلاب در تعبیری ژرف و رسا از آنان به عنوان "پایگاههای دشمن " نام بردند و همچنین روزنامه نگاران خود فروخته و اجیر شده‌ای که بخش زیادی از آنان هم اکنون در کشورهای غربی بسر می‌برند، در تدوام جنگ نرم کلید خورده بود و هم اکنون نیز این پروژه با عناوین مختلف دنبال می‌شود.
در سال گذشته و جاری، شاهد سفرهای متعدد روزنامه نگاران و خبرنگاران رسانه‌های مختلف کشور به کشورهایی چون هلند، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، هند، ژاپن و... بوده ایم. در این سفرها، عناصری چون خاویرسولانا، الیزابت چنی و فرح کریمی، میزبان روزنامه نگاران ایرانی بوده اند و طی آن کلاس‌های آموزشی با تدریس کتاب‌هایی چون "از شورشیان آرمانخواه تا مبارزان بی آرمان " تالیف جین شارپ که ازسال 1993 در تیراژی وسیع در کشورهای اروپای شرقی و جمهوری‌های استقلال یافته شوروی چاپ و توزیع شده، همراه بوده است. بخشی از کارشناسایی و دعوت از روزنامه نگاران ایرانی، به عهده فاطمه حقیقت جو گذارده شده که هم اکنون در آمریکا مستقر است. وی در سفر گروهی از روزنامه نگاران به ایتالیا، میزبان آنان بوده است.
تصویب بودجه 15 میلیون یورویی دولت هلند تحت عنوان "پلورالیزم رسانه‌ای در ایران " که برمبنای آن موسسه هلندی "هیفوس " وظیفه پشتیبانی مالی از روزنامه نگاران، رسانه‌های مکتوب و دیجیتالی را برعهده می‌گیرد، بخشی دیگر از پروژه سرمایه گذاری غرب بر اصحاب رسانه را هویدا می‌سازد.
براساس گزارش رسمی موسسه هیفوس، این موسسه در سال گذشته کمک‌های مالی خود را به موسسات، نشریات و سایت‌های اینترنتی همچون "راهی " متعلق به شادی صدر از روزنامه نگاران فمنیست، "کارورزی سازمان‌های جامعه مدنی " متعلق به محبوبه عباسقلی زاده که در نشریات فمنیستی قلم می‌زند، "کنشگران داوطلب " متعلق به سهراب رزاقی، "ایران گویا " به مدیر عاملی حسین باستانی عضو ارشد حزب مشارکت ایران، "مرکز فرهنگی زنان "، "کانون زنان ایران " و روزنامه اینترنتی "روز آنلاین " اعطا کرده است. در کنار موسسه هیفوس، موسسات واسطی همچون "بنیاد دخترک "، "فریدوم‌هاوس " و "پرس تاو " نیزکار تدارک مالی، فنی و امنیتی روزنامه نگاران تجدید نظر طلب را برعهده داشته‌اند.
برخی از اسناد منتشره نشان می‌دهد که کنگره آمریکا، وزارت خارجه این کشور، بنیاد صهیونیستی سوروس، بنیاد به اصطلاح غیر انتفاعی خانه آزادی و شورای روابط خارجی ایالات متحده از سرمایه گذاران و پشتیبانان مالی حمایت از روزنامه نگاران ایرانی هستند.

* زمستان داغ
با آغاز سال تحصیلی 88 - 87 دانشگاه‌ها، دفتر تحکیم وحدت (طیف علامه) با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد: «با توجه به شکست دوره اصلاحات و در بن بست قرار گرفتن روشنفکران و منتقدان سیاسی، این تشکل دانشجویی تصمیم گرفته است راهبرد و تاکتیک فعالیت خود را از فاز سیاسی به فاز اجتماعی تغییر دهد.»
در بیانیه این دفتر همچنین روی چند محور تاکید شده بود:
- ما شکت سیاست «اصلاحات انتخابات محور» را اعلام می‌کنیم.
- راه حل خروج از دوران انفعال کنونی، تقویت جامعه مدنی و ارتباط گیری با بخش‌های اجتماعی است. دفتر تحکیم باید پل دانشگاه با اجتماع باشد.
- دوران انسداد کنونی را باید تبدیل به دوره تجهیز و آمادگی نمائیم. از این روی دفتر تحکیم وحدت از فعالیت سیاسی خارج و وارد عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی خواهد شد. این دفتر طرح ارتباط‌گیری موثر با تشکل‌هایی چون جنبش زنان، کارگران، معلمان، مجامع علمی و اقوام و طوایف را در دستور کار خود قرار داده است.
-تجربه 10 ساله دفتر تحکیم تاکید دارد راه حل غلبه بر اقتدارگرایی، دوری از قدرت، نقادی قدرت، دیده‌بانی جامعه مدنی و در نهایت ورود به جامعه مدنی و عرصه‌های عمومی است.
از سوی دیگر در اوایل شهریور ماه سال 87 یعنی زمانی که اعضای جدیدی شورای مرکزی دفتر تحکیم (طیف مدرن) توانستند در انتخابات داخلی به پیروزی دست یابند، شاهد اتخاذ چنین مواضع ساختار شکنانه‌ای از سوی آنان بودیم. این تشکل با شعار عبور از نظام اسلامی، وعده «زمستانی داغ» را به مردم و مسئولان کشور داده و تاکید کرد از همه ظرفیت‌های اجتماعی برای رسیدن به اهداف خود سود خواهد برد.
ناگفته پیداست طیف مدرن دفتر تحکیم که توانسته بود بر طیف سنتی و دموکراسی خواه پیروز شود، ارتباط بسیار نزدیکی با سازمان مجاهدین، حزب مشارکت، نیروهای ملی - مذهبی، نهضت آزادی، سلطنت طلبان، تشکل‌های پان ترکیسم، پان عربیسیم و حتی جریان‌های چپ همچون حزب کمونیست کارگری، حکمتسیت‌ها، پژاک و فدائیان خلق داشت و وعده زمستان داغ آنها نشان می‌داد که باز هم قرار است از دانشگاه و دانشجو به عنوان موتور محرکی برای خروج از بی‌‌حسی اجتماعی استفاده شود. در پروژه جدید باید بار دیگر دانشجویان به عنوان مین‌روب و نردبان‌های رسیدن به قدرت و ثروت، مورد سوء استفاده قرار گیرند. آنان هنوز در سودای شبیه‌سازی 18 تیری دیگر هستند و برای عملیاتی کردن پروژه‌های خود، نه تنها هیچ ابایی از هزینه کردن اعتبار دانشجویان یک دانشکده و دانشگاه ندارند بلکه آن را امری بایسته و ضروری می‌دانند.
دیدارهای سال گذشته پیاده نظام‌های طیف مدرن که در پروژه جدید باید نقش‌ دستمال‌های یک بار مصرف را بازی کنند و محتوای مذاکرات آنان با عناصر افراطی و تجدید نظر طلب همچون احمد زیدآبادی، هدی صابر، تقی رحمانی، رضا علیجانی، محمد توسلی، ابراهیم یزدی، عبدالله نوری، سعید حجاریان و مصطفی تاج‌زاده نشان داد که ادعای تغییر فاز فعالیت‌های دفتر تحکیم از سیاسی به اجتماعی یک ادعای سخیف و ابلهانه است. بیانیه دفتر تحکیم، دعوت به یک شورش و ساختار شکنی آشکار بود که طومار مدعیان آن سریع‌تر از آنچه که تصور می‌کنند توسط نیروهای نظام در هم پیچیده خواهد شد.

*اصلاحات خون می‌خواهد، جانبازی کافی نیست
به اعتقاد بسیاری از تحلیل‌گران موقعیت کنونی جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به گونه‌ای است که خواب بازگشت تجدید نظر طلبان و ساختار شکنان را طی یک انتخابات سالم و شفاف بی‌تعبیر نموده است و از این منظر چاره‌ای جز روی آوردن به طراحی و اجرای پروژه‌های خائنانه و مزورانه‌ای چون «اصلاحات خون می‌خواهد» نیست.
ورود پیشدستانه سید محمد خاتمی به صحنه انتخابات دهم ریاست جمهوری، با شعار «یا من موسوی» نتوانست خللی در عزم میرحسین موسوی برای ورود به صحنه انتخابات به وجود آورد. درهمان ایام برخی سیگنال‌های امنیتی حکایت از طراحی توطئه‌ای جهت حذف رقیب خاتمی از صحنه رقابت‌های انتخاباتی داشت که با ورود زود هنگام نیروهای امنیتی و حفاظتی، این توطئه نقش بر آب شد.
پس از کنار کشیدن خاتمی از صحنه رقابت، تجدید نظر طلبان چاره‌ای جز حمایت از میرحسین موسوی نداشتند. آنان کروبی را نه کاندیدایی دارای مقبولیت می‌دانستند و نه رییس‌جمهوری که بتواند اهداف آنان را دنبال کند. اما موسوی لااقل یک مزیت نسبت به کروبی داشت و آن در میزان رای او بود.
ورود میرحسین به صحنه رقابت انتخاباتی و با گفتمانی در چارچوب نظام اسلامی و بروز برخوردهایی قهر‌آلود با طیف ساختارشکن، آنان را به این تکاپو واداشت که چاره‌ای دیگر بیندیشند. میرحسین نه پایگاه اجتماعی لازم را برای پیروزی در انتخابات دارد و نه در فرض پیروزی می‌تواند اهداف ساختارشکنانه و عبور از نظام اسلامی را برای آنان محقق سازد. میرحسین 69 ساله آن قدر سرد و گرم روزگار را چشیده که خود را در معرض طرح‌های نابخردانه و کوته فکرانه مشتی جاه طلب قرار ندهد.
بنابراین برای رسیدن به اهداف شوم خود، باید به پروژه‌ای ضد امنیتی و ملی پناه ببرند که در راستای اجرای آن اگر لازم باشد باید کثیف‌ترین تزویرها را هم به کار بست تا شاید در میدان خونخواهی او، خواب انقلاب‌های رنگین را تدارک دید.
در خواب‌های بی‌تعبیر شکست خوردگان انتخابات دهم، باید پیش از آنکه سنگ محک انتخابات، میزان مقبولیت و مشروعیت مردمی آنان را نشان دهد، باید فضای عمومی کشور را به سمت ناآرامی و نافرمانی پیش برد تا شاید قبل از انتخابات بتوانند چاره‌ای بی‌اندیشند.
کشف و خنثی سازی عملیات "آشوبهای شهری" ، را باید کشف و خنثی سازی پروژه مزورانه «اصلاحات خون می‌خواهد، جانبازی کافی نیست» برشمرد، پروژه‌ای که با عنایات خداوند متعال و جانفشانی پاسداران امنیت کشور خطری بزرگ را از کیان نظام اسلامی دور ساخت.
دسته ها : سیاسی
چهارشنبه دهم 4 1388
آقای موسوی! اکنون نوبت "ملت" است
دفتر پژوهش و بررسیهای خبری-سید حسین علوی*:این مظلومیت ملت ایران است.این مظلومیت کسانی است که براستکبارستیزی پافشاری کردند.این مظلومیت حزب الله است. این مظلومیت کسانی است که براساس دستورصریح مولای متقیان مردانه دربرابرمفسدان واشراف زادگان وباندهای ثروت و قدرت ایستادند و نلرزیدند
 
1- انتخاباتی برگزار شده، یک کاندیدا پیروز شده و کاندیدای دیگر شکست خورده است. چه کاندیدایی شکست خورده ؟ همان کسی که ضدانقلابیونی چون شیرین عبادی و سیمین بهبهانی و نهضت آزادی و احزاب مشارکت و مجاهدین و رسانه سازمان سیا (voa) و رسانه دولت فخیمه بریتانیا (bbc) و جمعی از وابستگان پیدا و پنهان صهیونیستها دل به پیروزی اش بسته بودند.
چه کسی پیروز شده است؟ اول چهل میلیون رای دهنده و دوم همان کسی که در طول چهار سال خون به دل صهیونیستها کرد. همان کسی که برای قلدرهای عالم پشیزی ارزش قائل نبود. همان کسی که چهار سال تمام برای نوکری فقرا و مستضعفان ،روز و شب دوید. همان کسی که چهار سال مایه آرامش قلب ولی فقیه بود و همان کسی که چهار سال در مقابل مافیای ثروت و قدرت و خاندانهای مفت خور و پر مدعا ، مردانه ایستاد، فحش خورد، تهمت شنید ، اما خم به ابرو نیاورد.
انتخاباتی برگزار شده، یک کاندیدا پیروز شده و کاندیدای دیگر شکست خورده است. کاندیدای شکست خورده اکنون چه می کند؟ او مدعی است که در انتخابات تقلّب شده و پیروزی ، حقی بوده که مجریان انتخابات از او سلب کرده اند!
اکنون 12 روز است که میرحسین موسوی و هوادارانش با طرح یک ادعای دروغین تلاش می کنند تا باخت بزرگ اصلاحات امریکایی را توجیه نمایند. در طول این 12 روز آقای موسوی و هواداران قانون شکنش بارها این ادعای کلی را مطرح کرده اند که در انتخابات تقلب شده اما حتی یک مورد از ادعاهای خود را به صورت عینی و جزئی و مستند بیان نکرده اند. بارها از ایشان تقاضا شده تا صندوق یا صندوقهایی که مدعی تخلف در آنها هستند را مردانه نام ببرند تا آراء آنها باز شماری شود، لکن ایشان از پاسخ طفره رفته‌اند. به جای طرح شکایت شفاف و قانونی از مراجع ذیصلاح عده ای اوباش را راهی خیابانها کرده اند تا با آشوب و بلوا فضای جامعه را مغشوش کنند ، تا آب گل‌آلودی بسازند و مُردارماهیِ حرامی شکار کنند.
به راستی شکایت ایشان را به چه کسی باید برد؟ چه مظلومیتی از این بالا تر که تو پیروز انتخاباتی به بزرگی حماسه بیست و دوم خرداد باشی و هواداران منافع نامشروع غرب، شیرینی این فتح الفتوح تاریخی را در کام ملت تلخ کنند؟ آیا فریاد رسی نیست که از ملت پیروز ایران در مقابل این اقلیت پرمدعا دفاع کند؟ آیا یک مرد نیست که گریبان این فرد پرادعا را بگیرد و از او بپرسد؛ یا صندوقهای ادعایی را نشان بده تا بازشماری کنیم و یا اگر تا این حد دروغگویی باید در جایگاه اقدام کننده علیه امنیت ملی، همدستی با غارتگران بیت المال و آشوب طلبان و اراذل و اوباش و همگامی با سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلیس تنبیه شوی؟
آقای موسوی توانست با توسل به دروغ پراکنی و تهمت زنی وسیع علیه احمدی نژاد رای مناطق مرفه نشین پایتخت را کسب کند.
آقای موسوی! نوش جانتان !گوارای وجودتان! رایتان خوانده شد. شما با اختلاف ناچیزی در شهر تهران اول شدید. اما یادتان باشد، تهران مساوی با شهرک غرب و زعفرانیه و میرداماد و الهیه و فرشته نیست! تهران، شوش هم دارد، حضرت عبدالعظیم هم دارد. خانی آباد و کن و خراسان و امام حسین(ع) و شهدا و جوادیه و نارمک هم دارد. ضمنا تهران یک استان بزرگ است. کرج و دماوند و پاکدشت و ورامین و فیروزکوه هم جزء تهرانند. اگر نمی دانید یک سری به نقشه تقسیمات کشوری بزنید تا بدانید. در کل استان تهران شما با اختلاف اندکی دوم شده اید. آقای موسوی! تهران به جز جمعی مرفه ، پابرهنگان و مستضعفان جنوب شهری هم دارد. در ضمن ایران هم مساوی تهران نیست. خراسان جنوبی هم جزء ایران است. خوزستان و اصفهان و قم و لرستان و سمنان و یزد و شیراز و آذربایجان و ... هم جزء ایرانند. شما در کدام جزیره زیسته اید که ایران را از پنجره خانه نیاوران می نگرید؟
چرا فکر کرده اید اکثریت مردم «باید» به کسی رای دهند که میلیاردرهای هزارفامیل پشت سر اویند؟آیا این دیکتاتوری نیست؟! آیا دیکتاتورها همان اقلیت های تمامیت خواه و قلدری نیستند که در مقابل خواست اکثریت جامعه شورش می کنند و با کودتا قدرت را به دست می گیرند؟ آیا اقدامات چند روز اخیر شما مصداق روشن کودتا علیه اکثریت نیست؟! آیا اگر هواداران آقای احمد توکلی -که در انتخابات سال 80 از آقای خاتمی شکست خورد- ، پس از شکست به خیابانها می ریختند و مدعی تقلب گسترده در انتخابات می شدند، همین شما آنها را فاشیست نمی خواندید؟ حال چه شده که خودتان مرام فاشیستها را در هجمه به اکثریت بیست و چهار میلیونی ایرانیان تکرار می کنید؟ ملت ایران هرگز خیانت شما را فراموش نخواهند کرد. تاریخ گواهی خواهد داد که شما چگونه برای دلخوشی آمریکا و اسراییل،نظام اسلامی را متهم به تقلب کردید! تاریخ گواهی خواهد داد که هواداران شما شیشه بانک می شکستند. راننده تاکسی نگون بخت را به جرم چسباندن عکس احمدی نژاد با مشت و لگد از ماشین پیاده کردند و تمام هستی اش را که همان تاکسی بود ، در برابر چشمان ملتمسش به آتش کشیدند. تاریخ گواهی خواهد داد که شما در اغلب صندوقهای اخذ رای ناظر و نماینده داشتید و بدون اعتنا به گزارش نمایندگان خودتان نسبت به صحت انتخابات، گزارشات دروغین وابستگان سازمان سیا را ملاک ادعای عدم صحت در انتخابات قرار دادید.
2- اما سخن دیگر با متولیان قانونی انتخابات است.
الف) به برادران بزرگوار شورای محترم نگهبان خاضعانه عرض می کنم که از اتفاقات این روزها عبرت بگیرید. این نتیجه صحّه گذاشتن بر صلاحیت کسی است که از اول صاحب صلاحیت نبود.
آقای موسوی هرچند گذشته مثبتی داشت اما ملاک حال فعلی او بود. شما باید همان وقتی که امید بستن ضد انقلابیون نهضت آزادی به این فرد را دیدید در صلاحیتش تردید می کردید. مگر امامتان نهضت آزادی را نامشروع و خطرناک تر از منافقین نخواندند؟ پس چرا حامی آنهارا تایید صلاحیت کردید؟
چرا به مصاحبه مهم آقای موسوی با مجله تایم بی توجهی کردید؟ آقای موسوی در آن مصاحبه صراحتا رهبری را تهدید کرده بود! موسوی وقیحانه به دشمن مژده داده بود که در صورت مخالفت ولایت با خواسته های نامشروعش مردم را به خیابانها خواهد کشاند.(2) او به صهیونیستها وعده داده بود که ماهیت ساختار قدرت در ایران را دگرگون خواهد ساخت. آیا این به معنای عدم التزام به ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی نیست؟
چرا چشمانتان را بر برنامه های غیرقانونی آقای موسوی بستید؟ چرا وقتی او شعار ممنوع کردن گشت ارشاد را سر می داد نیاندیشیدید که اساسا حوزه اقتدار نیروی انتظامی مربوط به ولایت فقیه است و مساله دخالت رییس جمهور در امور مربوط به رهبری عین تخلف از قانون اساسی و مترادف با دیکتاتوری است؟
چرا کسی را تایید کردید که پیوستن به کنوانسیون صهیونیستی رفع تبعیض از زنان را برنامه فوری پس از ریاست جمهوریش معرفی می کرد؟!
چرا کسی را تایید کردید که قرار بود کابینه دولت احتمالی اش را از کسانی مملو سازد که پیش از این در انتخابات مجلس هفتم خودتان ردّ صلاحیتشان کرده بودید؟
دلسوزی این برادر کوچکتان را درک کنید. اگر این فرد همان ابتدا با برخورد قانونی شورای محترم نگهبان مواجه می گشت اکنون تا این حد متجرّی نمی گشت که امنیت ملی را با توسل به اراذل و اوباش مخدوش کند. اگر موقع تایید صلاحیتِ چنین افرادی تنها به قانون عمل می شد اکنون هلهله سلطنت طلبان خائن در voa و bbc در برابر ملت مظلوم ایران، بلند نشده بود.
سروران بنده در شورای نگهبان به نیکی می دانند اینهایی که اکنون در خیابان با قمه به مردم حمله می کنند چه کسانی هستند. اینها همان اوباشی هستند که در آشوبهای تیرماه 78 با همین قمه ها گلوی ملت را سلاخی می کردند.
حتما خبر دارید که سرپلهای آن آشوبها - همچون منوچهر محمدی، احمد باطبی، محسن سازگارا، علی افشاری و... - اکنون به استخدام رسمی سازمان سیا در آمده اند. مطمئن باشید طولی نخواهد کشید که عناصر اصلی کودتای مخملی ناکام اخیر نیز سر از دامان شیطان بزرگ در خواهند آورد و مگر عطاءالله مهاجرانی را ندیدید که در استودیوی BBC به طور زنده برای اسلام و نظام خط و نشان می کشید؟! و باز مگر غلامحسین کرباسچی را در VOA ندیدید که چگونه برای تلویزیون سازمان سیا خوراک تبلیغاتی مهیا می کرد؟ اما تا به کِی باید از یک سوراخ دَه بار گزیده شویم ؟ آخر، آزموده را آزمودن خطاست!
انشاءالله تجربه نمک خوری و نمک دان شکنی این اقلیت دیکتاتور مآب ، آخرین تجربه رافت شورای نگهبان در برابر نامحرمان باشد. به نحوی که مطابق سیره نورانی امام راحل (رض) همان گونه با این دیکتاتورهای لیبرال برخورد شود که با پدران منافقین در نهضت آزادی برخورد شد.
ب) اما در مورد سران جریان موسوم به اصلاحات آمریکایی و دیگر طراحان پشت پرده آشوبهای خیابانی اخیر؛
آقایان به خوبی می دانند که اینجا ایستگاه آخر است. اگر تا پیش از 22 خرداد، اصلاحات آمریکایی در کُما بود ، اینک زیر خروارها خاک آرمیده است! چه اینکه این انتخابات هفتمین "نه" بزرگ ملت به هواداران منافع غرب در ایران بود.
اگر امروز این جماعت نقاب دموکراسی خواهی را کنار زده اند و بی پرده علیه اکثریت ملت به قمه کشی روی آورده اند از آن روست که یقین کرده اند دیگر هیچ انتخاباتی به کام آنان تمام نخواهد شد و این همانا راز بزرگ آشوبهای اخیر است.
بدون تردید برازنده ترین نام برای تحرکات اخیر اصلاح طلبان "خودزنی" است. گرگهایی که تا دیروز به نام جمهوریت ، در حال ستیز با اسلامیت نظام بودند ، اکنون پس از هفت شکست تاریخی در انتخابات های گونه گون با این حقیقت مشعشع مواجه گشته اند که ؛ نه مقبولیت جمهور را دارند و نه مشروعیت اسلام را ... و این عاقبت کسانی است که دل امام عصر (ارواحنا فداه) رامکدر ساختند. این عاقبت کسانی است که در روزنامه هایشان وقیحانه امام حسین(ع) و جدّش؛ حبیب الله (ص) را خشونت طلب خواندند. این عاقبت کسانی است که از همجنس گرایان و نهضت آزادی و شیرین عبادی و رضاخان قلدر و کشف حجاب و بهائیت و طالبان و سکولاریسم و در یک کلمه از "نفاق" حمایت کردند.
مشت محکمی که ملت در بیست و دوم خرداد هشتاد و هشت بر دهان دیکتاتورهای لیبرال کوبید حاوی خبری بزرگ بود و آن اینکه ؛ اکنون لحظه پالایش انقلاب از نااهلان و نامحرمان است. اکنون،نوبت و گاه حزب الله است و الاانّ‌حزب‌الله‌هم‌الغالبون
... وحرف آخر آنکه ؛ اینک انقلابی دوباره است ؛ انقلابی چهل میلیونی. این پویایی انقلاب اسلامی است که هر بار هرزگی قدرت طلبان را مشاهده کرده بدون تعارف و رودربایستی سیلی عدالت را بیخ گوش عدالت ستیزان قدرت طلب نواخته است. این نوای دلنشین تشیع ناب است که دوباره جهان را عطرآگین ساخته . این فرهنگ عدل علوی است که بیست و چهار ملیون و پانصدو نود هزار رزمنده را برای نبردی چهارساله با منافقان و مفت خورها و اشراف آخرالزمان ، بسیج کرده است.
این نوزایی انقلاب اسلامی است و خس و خاشاکی که فضا را غبار آلود کرده اند با هزار زبان می خواهند به ما بگویند : انقلابتان زنده است! اما ما نیز در حد خس و خاشاکی خودمان در مقابلش خواهیم ایستاد.
باشد بایستید .... فانتظروا انّا معکم منتظرون
دسته ها : سیاسی
پنج شنبه چهارم 4 1388
X