بابک تیغه نوجوان رپر است که دو نوع زندگی مختلف را همزمان تجربه می کند: شرارت در رپ و خجالت در زندگی روزمره ! تیغه که ۱۹ سال دارد ، به امید بیان کژی های اجتماع پیرامونش ، شاگرد اولی در المپیاد ریاضی را رها کرد تا شاگرد اول دنیای رپ باشد.
تیغه را با لباس های گشاد مخصوص رپر ها ، در هوای خنک پاییز در پارکی در شمال تهران ملاقات کردم. کم حرف ، سر به زیر و بسیار خجالتی. مدتی طول کشید تا با یکدیگر صمیمی شویم و روی درد و دل کردن پیدا کنیم.
وقتی در تحسین " پوشش رپی " بابک ، سخن گفتم ، برایم توضیح داد که چگونه ، آنچه که " دردهای اجتماع " می نام تیغه که ، کارش را دو سال و نیم پیش آغاز کرده است ، خود را صاحب کلامی به برندگی " تیغ " معرفی می کند و در پاسخ به اولین پرسش من ، در مورد دلیل " تیغه " نام گرفتنش می گوید : اوایل که وارد جمع رپ خوانها شده بودم ، جلسه ای تشکیل دادیم ، با حضور هیچکس ، تتلو و بقیه بچه ها . هر کس یک نام برایم پیشنهاد می کرد ، تتلو نام " تیغ" را بر روی من گذاشت ولی هیچکس آن را به " تیغه " تبدیل کرد و من نیز پذیرفتم .
بابک تیغه ، علاوه بر انتخاب نام کاریش ، در خواندن ترانه های نخستش نیز ، با دیگر اهالی زیر زمین ، همکاری داشته که حاصلش " گربه صفت " است : من اولین کار " بشقاب " نام ترانه ای است که در آن ، تیغه ، تتلو و تهی ، در اعتراض به درون گرایی رپ فارسی ، عده ای از خوانندگان آن ، که از ورود رپر های جدید به این حیطه جلوگیری می کنند را زیر سوال برده و رفتار آنها را نکوهش کردند . تیغه ، که خود نقشی اساسی در این ترانه را دارد ، می گوید : ریتم این کار را خودم ، قبلا ساخته ام که بعد در گروه سه نفره ی تتلو ، تهی و خودم ، اجرایش کردیم . ماجرای این ترانه از آنجا منشا می گیرد که مجله ای در داخل ایران ، با من و چند نفر دیگر مصاحبه می کند ولی وقتی موعد انتشارش می رسد ، به جای پخش گفتگو با ما ، مصاحبه با رپرتازه این اصلا دیس نیست ، بشقابه فقط!! دنیا نیا " و " شانس آخر " از دیگر ترانه های پرطرفداری است که حاصل همکاری " تیغه " با گروه " تتلو و تهی " است . تیغه این همکاری را " پر از تجربه " توصیف می کند و از جمله می گوید : برای من شانس بسیار بزرگی بود که بر حسب اتفاق وارد رپ فارسی شده و بعد با مطرح های دنیای زیر زمین همصدا شوم . اصلا همین همکاری ها باعث شایعاتی هم شد . مثلا می گفتند من به بچه ها پول می دهم تا با من بخوانند و باعث پیشرفتم شوند و از این دست مسایل ... در طول این مدت کوتاه همکاری ، نزدیک به هشت ترانه ی مشترک اجرا کردم سکوت : از بشقاب تا طلای سیاه
همکاری بابک با " ۰۲۱ " چندان دوام نمی آورد . تیغه پس از نیم سال پرکاری ، به ناگهان غیب می شود و تابستان پر کارش را با پاییز بسیار کم کارش جبران می کند . عدم حضور او باعث قوت گرفتن این
شایعه می شود که دیگر قصد خواندن ندارد . تیغه ، این غیبت طولانی خود را " اشتباهی بزرگ " توصیف می کند و پیرامون دلایلش می گوید : درس و تلاش برای دیپلم گرفتن ، یکی از همین دلایل بود ، اما مهمتر از آن ، تبدیل شدنم به " آلت دست " و توپی بود که در زمین رپ فارسی مدام سر می خورد . متاسفانه ، در رپ فارسی ، بین بچه ها قهر و آشتی زیاد هست . یک روز با هم دوستیم ، فردا با هم رقیب ، پس فردا با هم قهر . من قربانی همین " قهر و آشتی ها " شدم . وقتی با هم قهر می کردند ، مثل توپ مرا پاس می دادند . برای همین " سکوت در فصل سرد " را ترجیح دادم .
سکوت شش ماه تیغه ، در پایان سال ۱۳۸۵ ، با سالروز ملی شدن صنعت نفت ، می شکند و " طلای سیاه " در حمایت از دکتر محمد مصدق ، توسط بابک ساخته و خوانده می شود : طلای سیاه ، یه جورایی ، آغاز ترانه های تکی من هست . ترانه هایی که دیگر کسی با من هم صدا نیست و هر آنچه هست ، از خودم است . طلای سیاه ، اعتراضی است به جنگ بر سر نفت . اعتراض به وقتیست که ارزش " طلای سیاه " از جان آدم ها بیشتر می شود و البته طلای سیاه در واقع پیش در آمد آلبوم جدیدی است که مشغول کار کردن روی آن هستم
می روم راهی ، گر سلامی بر جا باد !