ث عليرضا تبريزي
كارشناس ارشد تاريخ
كتابهاي خاطرات روزانه آقاي هاشمي رفسنجاني علاقه مندان بسياري دارد. در بين جذب شدگان به اين كتابها مي توان بسياري از افراد با سلائق و علائق مختلف حتي متضاد را مشاهده كرد . اين خاطرات بي نظير است چرا كه از هيات حاكمه جمهوري اسلامي در دهه 60 آقاي هاشمي رفسنجاني تنها كسي است كه خاطرات رونوشت دارد. اهميت اين خاطرات را مورخان و پژوهشگران عرصه تاريخ انقلاب اسلامي بهتر مي دانند.
تاكنون هفت جلد از خاطرات ايشان منتشر شده است . بعد از انتشار هر جلد موجي از مطالب تحسين آميز يا انتقادي و يا روشنگرانه در سطح رسانه هاي ايراني و گاها خارجي ايجاد مي شود . به عنوان مثال بعد از چاپ كتاب عبور از بحران (كارنامه و خاطرات 1360 ) حجم بسياري از مطالب توسط مخالفان انقلاب اسلامي از جمله ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور مخلوع انتشار يافت .
اكنون پس از انتشار كتاب « به سوي سرنوشت (كارنامه و خاطرات سال 1363 ) نيز شاهد نقدها و جريانهاي خبري در روزنامه ها و سايت هاي اينترنتي فارسي زبان هستيم . از جمله بعضي از روزنامه ها در مقاله هائي به انتقاد از يك موضوع پرداخته اند.
اين انتقاد معطوف به مطلبي درباره موافقت حضرت امام (ره ) با حذف شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر شوروي است . آقاي هاشمي در خاطرات 14 تير آورده اند كه امام خميني (ره ) با حذف اين شعارها موافقت كرده و منتظر فرصت مناسب براي انجام آن بوده اند.
البته در كتابهاي خاطرات قبلي از جمله كتاب « آرامش و چالش » (كارنامه و خاطرات سال 62 ) نيز در اين باره مطالبي آمده بود . از جمله در خاطره 16 فروردين سال 62 مي خوانيم : « احمد آقا تلفن كرد و اطلاع داد امام با پيشنهاد قطع شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر شوروي از رسانه هاي دولتي موافقت كردند و پذيرفتند كه بگوييد به امر امام قطع شده است . »
يا در 20 فروردين سال 62 آمده است : « قرار شد از طريق امام رسما به صدا و سيما ابلاغ كنند كه شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر شوروي را كه در شعارهاي مردم مي آيد حذف كنيد و دوستان ديگر هم موافقند. »
اينكه به عقيده اين افراد آقاي هاشمي در برداشت خود از نظر حضرت امام (ره ) دچار خطا شده اند و بي آنكه خود بخواهند يك نطر غيرواقعي را به امام راحل (ره ) نسبت داده اند راه حل ساده اي دارد.
خوشبختانه بسياري از افراد حاضر و ناظر بر وقايع سالهاي دهه 60 از جمله رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي يا حضرت آيت الله موسوي اردبيلي رياست وقت قوه قضائيه و يا مهندس ميرحسين موسوي آخرين نخست وزير ايران در قيد حيات هستند و مي توانند درباره صحت يا خطاي اين مطلب گواهي دهند.
جالب آن است كه انتقاد كنندگان با كمي دقت در شرط جمله « منتظر فرصت مناسب » مي توانستند به صحت مطلب به راحتي پي ببرند فرصت مناسبي كه احتمالا تاكنون به دست نيامده است .
اينكه جريانات و عناصر سياسي كشور براي پيشبرد اهداف و افكار خود حاضر شوند هر چيزي را زير سوال ببرند نشانه خوبي براي آينده نخواهد بود. مطمئنا اين افراد با كمي پرس و جو چنين شتابزده به اظهارنظر ناصواب نمي پرداختند و در سال اتحاد ملي جبهه تفرقه و تشتت و بدبيني و بدانديشي نسبت به بزرگان انقلاب را تقويت نمي كردند.
اين نوشته بر آن نيست كه خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني را وحي منزل و غيرقابل خدشه قلمداد كند اما نقد منصفانه كه همواره مورد پذيرش آقاي هاشمي رفسنجاني بوده است با تخريب و تخطئه تفاوت دارد. راه صحيح آن است كه حاضران عرصه سياست در آن دوران به تعاطي نظرات بپردازند و آنچه بر جاي مي ماند قطعا به نفع انقلاب خواهد بود.
انتشار خاطرات آقاي هاشمي نعمت ديگري است از بركات انقلاب اسلامي كه خداوند باري تعالي اين توفيق را به ايشان داده است در اوج روزهاي سخت انقلاب در پايان هر روز وقايع را قلمي كند و ذخيره اي درست و دست اول از اتفاقات بزرگ انقلاب شكوهمند اسلامي براي استفاده نسل هاي آتي فراهم سازد. خاطرات آقاي هاشمي نزديك ترين روايت از زندگي سياسي رهبر كبير انقلاب در دوره حاكميت نظام مقدس جمهوري اسلامي است . آيا اين طور نيست پس اين نعمت را قدر بدانيم و بامطالب غيرمنصفانه وقايع تاريخي رالوث نكنيم .