از ابوالقاسم قشيرى نقل شده كه در باديه زنى را تنها ديدم گفتم كيستى؟ جواب داد:
« وَقُلْ سَلاَمٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ » ( و بگو به سلامت! پس زودا كه بدانند.) (1)
از قرائت آيه فهميدم كه مى گويد اوّل سلام كن سپس سؤال كن كه سلام علامت ادب و و ظيفه و ارد بر مورود است.
به او سلام كردم و گفتم در اين بيابان آن هم با تن تنها چه مى كنى؟
پاسخ داد:
« مَن يَهْدِ اللهُ فَمَا لَهُ مِن مُضِلٍّ » (وهر كه را خدا هدايت كند گمراه كننده اي ندارد.) (2)
از وضع آن زن، سخت به تعجّب آمده بودم به فرزندانش گفتم اين زن با كمال كه نمونه او را نديده بودم و نشنيده بودم كيست جواب دادند: اى مرد اين زن حضرت فضّه، خادمه حضرت زهرا، سلام الله عليهاست كه بيست سال است جز قرآن سخن نگفته است!
از آيه شريفه دانستم راه را گم كرده ولى براى يافتن مقصد به حضرت حق جلّ و علا اميدوار است.
گفتم جنّى يا آدم؟ جواب داد:
« يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد » ( اي فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازي بر گيريد .) (3)
از قرائت اين آيه درك كردم كه از آدميان است.
گفتم از كجا مى آئى؟ پاسخ داد:
« يُنَادَوْنَ مِن مَكَان بَعِيد » ( آنان را از جايي دور ندا مي دهند.) (4)
از خواندن اين آيه پى بردم كه از راه دور مى آيد.
گفتم كجا مى روى؟ جواب داد:
« وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً »
( و براي خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [ البته بر ] كسي كه بتواند به سوي آن راه يابد.) (5)
فهميدم قصد خانه خدا دارد.
گفتم چند روز است حركت كرده اى؟ پاسخ داد:
« وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالاَْرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّام »
( و در حقيقت، آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آندو است در شش هنگام آفريديم.) (6)
فهميدم شش روز است از شهر خود حركت كرده و بسوى مكه معظّمه مى رود.
پرسيدم غذا خورده اى؟ جواب داد:
« لاَ يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا »
( خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايياش تكليف نميكند.) (7)
فهميدم كه به اندازه من در مسئله حركت و تند روى قدرت ندارد. به او گفتم بر مركب من در رديف من سوار شو تا به مقصد برو يم پاسخ داد:
« لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتَا »
( اگر در آنها [ آسمان و زمين] جز خدا، خداياني[ ديگر] وجود داشت، قطعا زمين و آسمان تباه ميشد.) (8)
معلومم شد كه تماس بدن زن و مرد در يك مركب يا يك خانه يا يك محل موجب فساد است، به همين خاطر از مركب پياده شدم و به او گفتم شما به تنهائى بر مركب سوار شو، چون بر مركب قرار گرفت گفت:
گفتم جنّى يا آدم؟ جواب داد:
« يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد » ( اي فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازي بر گيريد .) (3) از قرائت اين آيه درك كردم كه از آدميان است.
« سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ »
( پاك است كسي كه اين را براي ما رام كرد و [گرنه] ما را ياراي [رام ساختن] آنها نبود.) (9)
چون اين آيه را قرائت كرد فهميدم در مقام شكر حق برآمده و از عنايت خداوند عزيز، سخت خوشحال است.
وقتى به قافله رسيديم گفتم در اين قافله آشنائى دارى جواب داد:
« وَمَا مُحمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ »
( و محمد جز فرستاده ايكه پيش از او [هم ] پيامبراني [آمده و] گذشتند نيست.) (10)
« يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّة » ( اي يحيي كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير.) (11)
« يَامُوسَى إِنِّي أَنَا اللهُ » ( اي موسي! منم، من، خداوند، پروردگار جهانيان.) (12)
« يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الاَْرْضِ » ( اي داود ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانديم. ) (13)
از قرائت اين چهار آيه دانستم چهار آشنا به نامهاى محمد و يحيى و موسى و داود در قافله دارد.
چون آن چهار نفر نزديك آمدند، اين آيه را خواند:
« الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» ( مال و پسران زيور زندگي دنيايند. ) (14)
فهميدم اين چهار نفر پسران اويند، به آنان گفت:
« يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الاَْمِينُ »
( اي پدر! او را استخدام كن چراكه بهترين كسي است كه استخدام ميكني. ) (15)
از قرائت اين آيه فهميدم به فرزندانش مى گويد به اين مرد زحمت كشيده امين مزد بدهيد ، چون فرزندانش به من مقدارى درهم و دينار دادند و او حس كرد كم است اين آيه را خواند:
گفتم كجا مى روى؟ جواب داد:
« وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً »
( و براي خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [ البته بر ] كسي كه بتواند به سوي آن راه يابد.) (5) فهميدم قصد خانه خدا دارد.
« وَاللهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ »
( وخداوند براي هر كس كه بخواهد [آنرا] چند برابر ميكند. ) (16)
يعنى به مزد او اضافه كنيد.
از وضع آن زن، سخت به تعجّب آمده بودم به فرزندانش گفتم اين زن با كمال كه نمونه او را نديده بودم و نشنيده بودم كيست جواب دادند: اى مرد اين زن حضرت فضّه، خادمه حضرت زهرا، سلام الله عليهاست كه بيست سال است جز قرآن سخن نگفته است!!
آري، قرآن احسن قول، قصص و قانون است و هركه در تمامي ابعاد حيات و حركتش بدان تمسك جويد و از آن نور برگيرد بر مركب سعادت نشسته و در طريق هدايت خواهد راند.
پينوشتها:
1 ـ زخرف (43) : 89 .
2 ـ زمر (39) : 37 .
3 ـ اعراف (7) : 31 .
4 ـ فصلت (41) : 44 .
5 ـ آل عمران (3) : 97 .
6 ـ ق (50) : 38 .
7 ـ بقره (2) : 286 .
8 ـ انبيا (21) : 22 .
9 ـ زخرف (43) : 13 .
10 ـ آل عمران (3) : 144 .
11 ـ مريم (19) : 12 .
12 ـ قصص (28) : 30 .
13 ـ ص (38) : 26 .
14 ـ كهف (18) : 46 .
15ـ قصص (28) : 26 .
16 ـ بقره (2) : 261 .
انصاريان، حسين، عرفان اسلامي (شرح جامع مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه)، ج10.