رهبري و مديريت و مشورت
با اينكه فرمانش ميان اصحاب بي درنگ اجرا مي شد و آنها مكرر مي گفتند چون به تو ايمان قاطع داريم اگر فرماندهي كه خود را در دريا غرق كنيم و يا در آتش بيفكنيم مي كنيم , او هرگز به روش مستبدان رفتار نمي كرد , در كارهايي كه از طرف خدا دستور نرسيده بود با اصحاب مشورت مي كرد و نظر آنها را محترم مي شمرد و از اين راه به آنها شخصيت مي داد. در « بدر » مساله اقدام به جنگ , همچنين تعيين محل اردوگاه و نحوه رفتار با اسراي جنگي را به شور گذاشت . در « احد » نيز راجع به اينكه شهر مدينه را اردوگاه قرار دهند و يا اردو را به خارج ببرند , به مشورت پرداخت . در « احزاب » و در « تبوك » نيز با اصحاب به شور پرداخت .
نرمي و مهرباني پيغمبر , عفو و گذشتش , استغفارهايش براي اصحاب و بيتابي اش براي بخشش گناه امت , همچنين به حساب آوردنش اصحاب و ياران را , طرف شور قرار دادن آنها وشخصيت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظيم و بي نظير او در جمع اصحابش بود. قرآن كريم به اين مطلب اشاره مي كند آنجا كه مي فرمايد :
« به موجب مهرباني اي كه خدا در دل تو قرار داده تو با ياران خويش نرمش نشان مي دهي . اگر تو درشتخو و سخت دل مي بودي از دورت پراكنده مي شدند. پس عفو و بخشايش داشته باش و براي آنها نزد خداوند استغفار كن و با آنها در كارها مشورت كن , هر گاه عزمت جزم شد ديگر بر خدا توكل كن و ترديد به خود راه مده . »
نظم و انضباط
نظم و انضباط بركارهايش حكمفرما بود. اوقات خويش را تقسيم مي كرد و به اين عمل توصيه مي نمود. اصحابش تحت تاثير نفوذ او دقيقا انضباط را رعايت مي كردند. برخي تصميمات را لازم مي شمرد آشكار نكند و نمي كرد مبادا كه دشمن از آن آگاه گردد. يارانش تصميماتش را بدون چون و چرا به كار مي بستند. مثلا فرمان مي داد كه آماده باشيد فردا حركت كنيم , همه به طرفي كه او فرمان مي داد همراهش روانه مي شدند بدون آنكه از مقصد نهايي آگاه باشند , در لحظات آخر آگاه مي شدند. گاه به عده اي دستور مي داد كه به طرفي حركت كنند و نامه اي به فرمانده آنها ميداد و مي گفت : بعد از چند روز كه به فلان نقطه رسيدي نامه را باز كن و دستور را اجرا كن . آنها چنين مي كردند و پيش از رسيدن به آن نقطه نمي دانستند مقصد نهايي كجاست براي چه ماموريتي مي روند. و بدين ترتيب دشمن و جاسوسهاي دشمن را بي خبر مي گذاشت و احيانا آنها را غافلگير مي كرد.
ظرفيت شنيدن انتقاد و تنفر از مداحي و چاپلوسي
او گاهي با اعتراضات برخي ياران مواجه مي شد اما بدون آنكه درشتي كند نظرشان را به آنچه خود تصميم گرفته بود جلب و موافق مي كرد.
از شنيدن مداحي و چاپلوسي بيزار بود , مي گفت :
« به چهره مداحان و چاپلوسان خاك بپاشيد . »
محكم كاري را دوست داشت , مايل بود كاري كه انجام مي دهد متقن و محكم باشد. تا آنجا كه وقتي يار مخلصش سعدبن معاذ از دنيا رفت و او را در قبر نهادند , او با دست خويش سنگها و خشتهاي او را جابجا و محكم كرد و آنگاه گفت :
« من مي دانم كه طولي نمي كشد همه اينها خراب مي شود , اما خداوند دوست مي دارد كه هر گاه بنده اي كاري انجام مي دهد آن را محكم ومتقن انجام دهد . »
مبارزه با نقاط ضعف
او از نقاط ضعف مردم و جهالتهاي آنان استفاده نمي كرد , برعكس , با آن نقاط ضعف مبارزه مي كرد ومردم را به جهالتشان واقف مي ساخت . روزي كه ابراهيم پسر هجده ماه اش از دنيا رفت از قضا آن روز خورشيد گرفت .مردم گفتند علت اينكه كسوف شد مصيبتي است كه بر پيغمبر خدا وارد شد. او در مقابل اين خيال جاهلانه مردم سكوت نكرد و از اين نقطه ضعف استفاده نكرد , بلكه به منبر رفت و گفت :
ايهاالناس ! ماه و خورشيد دو آيت از آيات خدا هستند و براي مردن كسي نمي گيرند.
واجد بودن شرايط رهبري
شرايط رهبري از حس تشخيص , قاطعيت , عدم ترديد و دو دلي , شهامت , اقدام و بيم نداشتن از عواقب احتمالي , پيش بيني و دور انديشي , ظرفيت تحمل انتقادات , شناخت افراد و تواناييهاي آنان و تفويض اختيارات در خور تواناييها , نرمي در مسايل فردي و صلابت در مسائل اصولي , شخصيت دادن به پيروان و به حساب آوردن آنان و پرورش استعدادهاي عقلي و عاطفي و عملي آنها , پرهيز از استبداد و از ميل به اطاعت كوركورانه , تواضع و فروتني , سادگي و درويشي , وقار و متانت , علاقه شديد به سازمان و تشكيلات براي شكل دادن و انتظام دادن به نيروهاي انساني , همه را در حد كمال داشت ; مي گفت :
« اگر سه نفر با هم مسافرت مي كنيد , يك نفرتان را به عنوان رئيس و فرمانده انتخاب كنيد. »
در دستگاه خود در مدينه تشكيلات خاص ترتيب داد , از آن جمله جمعي دبير به وجود آورد و هر دسته اي كار مخصوصي داشتند برخي كتاب وحي بودند و قرآن را مي نوشتند , برخي متصدي نامه هاي خصوصي بودند , برخي عقود و معاملات مردم را ثبت مي كردند برخي دفاتر و صدقات و ماليات را مي نوشتند , برخي مسئول عهد نامه ها و پيمان نامه ها بودند , در كتب تواريخ ازقبيل تاريخ يعقوبي و التنبيه والاشراف مسعودي و معجم البلدان بلاذري و طبقات ابن سعد , همه اينها ضبط شده است .
روش تبليغ
در تبليغ اسلام سهلگير بود نه سختگير , بيشتر بر بشارت و اميد تكيه مي كرد تا بر ترس و تهديد. به يكي از اصحابش كه براي تبليغ اسلام به يمن فرستاده دستور داد كه :
يسر و لاتعسر , و بشر و لا تنفر .
آسان بگير و سخت نگير نويد بده (ميلها را تحريك كن ) و مردم را متنفر نساز!
در كار تبليغ اسلام تحرك داشت . به طائف سفر كرد. در ايام حج در ميان قبايل مي گشت و تبليغ مي كرد. يك بار علي (عليه السلام ) و بار ديگر معاذبن جبل را به يمن براي تبليغ فرستاد. مصعب بن عمير را پيش از آمدن خودش براي تبليغ مردم مدينه به مدينه فرستاد. گروه فراواني از يارانش را به حبشه فرستاد. آنها ضمن نجات از آزار مكيان , اسلام را تبليغ كردند و زمينه اسلام نجاشي پادشاه حبشه و نيمي از مردم حبشه را فراهم كردند. در سال ششم هجري به سران كشورهاي جهان نامه نوشت و نبوت و رسالت خويش را به آنها اعلام كرد. در حدود صد نامه از او باقي است كه به شخصيتهاي مختلف نوشته است .
(برگرفته از جلد دوم مجموعه آثار متفكر شهيد استاد مطهري