یکی دیگر ازمواردی که می شه درقالب مدل ارایه کرد:ارتباط شناسی در هیئت ها
مثلا 4موضوعی که همه شنیده ان تقوا-برکت (رزق)-قیامت گناه راجع به هیچکدام صحبت نمی کنید بلکه راجع به ارتباط اونا با همدیگه صحبت می کنیدآیه ولو ان اهل القری.....لفتحنا علیهم ....رابطه گناه بارزق شایددرخونه 2بچه نمازنخون داری یا خمس ندادن،یا گناهان با چشم پشت فرمون ماشین و...
رابطه بین فقر وقیامت:خیلیا اینجا رابطشون کم رنگ می شه بعد برا دلگرم کردن اشاره به موضوع حضرت سلیمان خدا مال ومنال دنیارو بهش داد اما آخرین شخصیه که وارد بهشت می شه...دلگرمی دادن به مخاطب
با محتوای صحیح...
مدل 1:ارتباط بین موضوعات دینی (قران وروایت مملوه ازاین ارتباط)
من یتق الله یجعل .....
لئن شکرتم لازیدنکم...رابطه شکرکردن درزیادشدن نعمت...
مدل 2:ارتباط بایک گروه ازمخاطبین ویک مفهوم دینی درمثال رابطه بین والدین با تعجیل ظهور حضرت صاحب (علیه السلام)چطور؟لقمه حروم ندادن چقدرکمک می شه
بحث دیگه:جوان وعصر ظهورمی گیم جایگاه یک جوون اززمان غیبت نشات می گیرد
مدل3:ارتباط بین رفتارها،احساسات ،وتفکرات مخاطب:جوون چرا باپدرومادر بدرفتاری می کنی...دراندیشه اش اینه که اونادارن بهش ظلم می کنن...نتیجه اش عاق والدینه هایا تویی که گفتی درک نمی کنن تو چقده درک می کنی یا گفتن کلام امام هادی (علیه السلام )می فرماد:اگه پدرومادری بهتون ظلم کردندفقط حق داری بگی ...خداببخشدتون
یا یه جوون چرا بی مبالاتی می کنه نسبت به احکام دین ...چون نسبت به تکنولوژی غرب منفعله می گه :چه بدبختیم،اگه تونستی رو اون انفعاله تاثیربگذاری موفقی (اینجا داستان قشنگ اثرداره) مث این داستان
داستان واقعی
عالمی صحبت می کرد می گه درانگلیس یه کسالتی برام عارض شد همینجور که به تابلوهای دکترا خیره شدم یه تابلو نظرمو جلب کرد دیدم رو یه تابلو نوشته دکتر حسین...با یه فامیل خارجی هرچند اون مریضی بنده با تخصص اوشون فرق داشت ولی برام جالب بود تو این سرزمین غریب یه دکتر با چنین اسمی ولی فامیل خارجی نوبت گرفتم نوبتم که شد جریان رو برادکتر تشریح کردم که مریضی من با تخصص شما فرق داره اما می شه بگین شما ایرانید یا.. وجریانو چنین تشریح کردمن ایرانی نیستم اما علت اسمم این بود برا درمان ومعالجه یه بیماری پژوهشی انجام دادم آخرش فهمیدم که راه علاج این بیماری درخاک هست وقتی براثبت می خاستم اون راه کارو ببرم گفتم یه تحقیقی بکنم بینم کسی زودتر ازمن این رو به ثبت نرسونده بشه کاوشها معن ازاین می داد کسی اون رو ثبت نکرده آخرالامر دراینترنت کاوش راجستجو کردم تارسیدم به توضیح المسایل مراجع شیعه با کمال حیرت دیدم اونجا درمان مطلب ثبت شده وقتی پیگیری کردم دیدم این مطلب ازاهل بیت (علیه الصلاة والسلام) رسیده که وقتی حیوانی سگ درظرفی دهان می برد اون ظرفه با خاک مالی تمیز وعاری می شه دربین شیعه دیدم خوشنام ترین ومقدس ترین نام حسین(علیه السلام) است وتغییر نام دادم.
این داستانی بود برا منفعل کردن افکار
مدل4:ارتباط بین حوادث (سیاسی ،اجتما عی ،اقتصادی ،معنوی ) با مفاهیم دینی:مثلا زلزله با زنا وموسیقی

دسته ها :
چهارشنبه بیست و یکم 6 1386

همه جاي سرزمين اسلامي ما، مقدس و والاست؛ اما قطعه هايي از اين زمين خدا، از زمينهاي ديگر مقدس تر و باشكوه ترند.
آن جا كه آغشته به عطر و خون شهيدان است. جاهايي همچون بهشت زهرا و بهشت رضا و... قطعه هايي هستند كه سرخ روترين سرزمين هايند. قطعه هايي كه جان هاي پاك و بدن هاي تابناك را در خود ديده است.
قطعه هاي شهداي بهشت زهرا و بهشت رضا و... قطعه هايي از بهشت خدايند. قطعه هايي سرشار از شكوه شهادت، صفا و رشادت، وفا و جلالت! قطعه هايي براي مسافران غريب، براي مردان بزرگ تاريخ، براي دل هاي وسيع و عظمتهاي بي دريغ.
شب هاي جمعه، اين قطعه هاي زمين خدا، مهبط و منزل فرشتگان خدا مي شوند. آنها مي آيند تا بال هاي خويش را به تبرك بر مزار شهيدان بكشند و اهالي آسمان را از تلالؤ و تجلي و معنويت شهيدان باخبر سازند.
و ما نيز چون فرشتگان مي دانيم كه طراوت زندگاني ما را شهيدان تضمين كرده اند. آنها كه پنجره هاي رفيع روشنايي را به روي جان هاي ما گشودند و در كشاكش ماده و معنا، معنويت را برگزيدند و عشق را پاسخي سرخ گفتند و ايمان را سبز و شكوفا كردند.
پس، ما هر چه داريم از شهيدان است و همه ما وامدار تلاش ها، مجاهدت ها، جانبازي ها، شورآفريني ها و شيدايي هاي آنانيم. آناني كه آني از جانان نبريدند و جز با خورشيد حقيقت، پيوند نداشتند. آنها كه زنجير تعلقات مادي را شكستند. از قفس «تن»ها، رها شدند و ميهمان حضرت معبود گرديدند.
شهيدان مي دانستند كه زندگي زيباست، اما فهميده بودند كه زيباتر از آن، مردن در راه خداست. از همين روي، آنان چون پروانگان بي پروا، همه هستي خويش را بر طبقي از اخلاص گذاشتند و به پيشگاه دوست هديه دادند.
دلهاي دريايي شهيدان، آن ياران سرخ روي گل پوش، سرشار از صدف ها و گوهرهاي خلوص و صداقت و ايمان بود. به راستي كدام زبان را ياراي آن است كه از عظمت شهيد و شهادت بگويد؟ كدام قلم را؛ آن توانايي هست كه تجسم و تصور واژه پر معناي شهيد را، در برابر ديدگان خوانندگان قرار دهد؟ كدام گوينده يي قادر است «شهيد و شهادت» را در محدوده تنگ واژه ها و گفته ها بگنجاند؟
با زباني الكن و قلمي شكسته و ناتوان، چگونه مي توان از آزاده اي در خون نشسته و چشم بر روي همه ماديات بسته، سخن راند؟
پس، آنچه از شهيد مي گوييم و مي شنويم، تنها براي بركت بخشيدن به زبان ها و دل ها و گوش هامان است و بس !و نيز براي يادكرد راه و انديشه والاي شهيدان و مجال يافتن براي رهروي در راه سرخ آنان.
و درود هميشه ما بر شهيدان، آن فرزانگان انتخابگر. آنها كه عطيه هاي خداونداند و همچون ماه، در آسمان زندگيها مي درخشند.

دسته ها :
يکشنبه هجدهم 6 1386

قال النبي(ص): اذا كان يوم القيمه لايزول العبد قدماً عن قدم حتي يسال عن اربعه اشياء: عن عمره فيما افناه، وعن شبابه فيما ابلاه، و عن ماله من اين اكتسبه و فيما انفقه، و عن حبنا اهل البيت(ع).
پيامبر(ص) فرمود: روز قيامت كه مي شود، بنده قدم از قدم برنمي دارد تا از چهار چيز باز خواست شود 1- از عمرش كه آن را در چه چيز به پايان برده 2- از جوانيش كه آن را در چه چيزي به پيري رسانده 3- از دارائيش كه آن را از كجا به دست آورده و در كجا خرج نموده 4- و از دوستي ما خاندان اهل بيت(ع)
جامع الاخبار، ص 204

دسته ها :
شنبه هفدهم 6 1386

پرسش:
عده اي معتقدند اگر جاذبه لذتهاي معنوي به اندازه لذات مادي بود، به طور طبيعي عده بيشتري از مردم به ويژه جوانان به امور معنوي گرايش پيدا مي كردند. آيا واقعاً جاذبه هاي معنوي و مادي ذاتاً در همين مرتبه تاثيرگذار هستند؟
پاسخ:
پيش فرض سؤال فوق اين است كه لذات مادي، پرجاذبه تر، قويتر و نشاط آورتر است براي انسان تا لذات معنوي، نكته اساسي همين جا است كه اين پيش فرض صحت ندارد زيرا لذائذ انسان داراي مراتب است وهر مرتبه اي آثار و نتايج خاص خود را دارد.
لذت درامور مادي پايين ترين مرتبه لذت را دارا مي باشد، يعني هرگاه متعلق لذت يكي از امور مادي مانند: اكل، شرب، امور غريزي و جنسي ... باشد اين لذت را مادي گويند و به لحاظ رتبه پايين ترين مرتبه لذت به حساب مي آيد.
از مهمترين شاخص هاي لذائذ دنيوي و مادي مي توان به مواردي همچون محدوديت، موقتي و ناپايدار بودن و عدم ارضا و تكامل روح انسان و... اشاره كرد. اين درحالي است كه لذايد معنوي دريك جايگاه رفيعي قراردارد كه مي تواند لذايذ مادي را تحت پوشش خود قرار دهد به بيان ديگر لذائذ معنوي در صورتي كه درك و از آنها به نحو مطلوب بهره برداري شود، انسان ديگر لذتهاي مادي را لذت به حساب نمي آورد. و به مصداق« اگر لذت ترك لذت بداني- دگر لذت نفس لذت نداني» اگر كسي حلاوت لذائذ معنوي را بچشد بيشترين تلاش و همت خود را معطوف به لذائذ غير مادي مي نمايد. از مهمترين شاخص هاي لذائذ معنوي، عدم محدوديت، دائمي و پايدار بودن و ارتقا و كمال روحي و معنوي و... را مي توان برشمرد. لذا در لسان ادعيه براين نكته تاكيد شده كه اللهم اذقني حلاوه مناجاتك. خدايا به من شيريني و حلاوت عبادت و مناجات خودت را بچشان.
درهمين رابطه استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) اين موضوع را به نحو زيبايي تبيين مي نمايد كه حسن ختام مطلب را به بيان شيواي اين استاد بزرگوار به پايان مي بريم.»
«انسان دو گونه لذت دارد، يك نوع، لذتهايي است كه به يكي از حواس انسان تعلق دارد، كه در اثر برقراري نوعي ارتباط ميان يك عضو از اعضاء با يكي از مواد خارجي حاصل مي شود، مانند لذتي كه چشم از راه ديدن، گوش از راه شنيدن، دهان از راه چشيدن و لامسه از راه تماس مي برد.
نوع ديگر، لذتهايي است كه با عمق روح ووجدان آدمي مربوط است و به هيچ عضو خاص مربوط نيست و تحت تاثير برقراري رابطه با يك ماده بيروني حاصل نمي شود، مانند لذتي كه انسان از احسان و خدمت، يا از محبوبيت و احترام و يا از موفقيت خود يا موفقيت فرزند خود مي برد، كه نه به عضو خاص تعلق دارد و نه تحت تاثير مستقيم يك عامل مادي خارجي است.
لذات معنوي، ازلذات مادي، هم قويتر است و هم ديرپاتر. لذت عبادت و پرستش خدا براي مردم عارف حق پـرست، از اين گونه لذات است. عابدان عارف كه عبادتشان توأم با حضور و خضوع و استغراق است، بالاترين لذتها را از عبادت مي برند. در زبان دين، از «طعم ايمان» و «حلاوت ايمان» ياد شده است. ايمان، حلاوتي دارد فوق همه حلاوتها. لذت معنوي، آن گاه مضاعف مي شود كه كارهايي از قبيل كسب علم، احسان، خدمت، موفقيت و پيروزي از حس ديني ناشي گردد و براي خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرارگيرد.(1)

1- انسان و ايمان، صص 43و 44

دسته ها :
شنبه هفدهم 6 1386

جلال ميرباقري
يكي از نابهنجاري هاي اجتماعي كه خانواده و جامعه از آن رنج مي برد و بسياري به آن حساسيت فوق العاده نشان مي دهند، مساله تنبلي نوجوانان و جوانان است. البته اين مساله اختصاص به يك گروه سني ندارد ولي در چشم مردمان، تنبلي اين گروه سني به جهت فعال بودن طبيعي و جوشش و سرزندگي و شادابي، بيش تر نمود پيدا مي كند.
تنبلي به معناي تن پروري، بي كارگي، كاهلي و اهمال و سستي به كار رفته است. (فرهنگ فارسي ج 1 ص 1147) در قرآن واژگاني چون كسالي، بطا و قاعد در اين معنا و مفهوم به كار رفته است.
تنبلي از ديدگاه قرآن
قرآن نسبت به تنبلي افراد در مواردي چون جهاد و نماز و برخي از اعمال عبادي ديگر توجه داشته است. به نظر قرآن ريشه تنبلي در اموري چون جهاد و اعمال و تكاليف سخت و دشوار را مي بايست در شك و ترديدي ديد كه آنان نسبت به خدا و دين دارند. فقدان ايمان كامل موجب مي شود تا شخص نسبت به تكاليف سخت و دشوار واكنش مثبتي نشان ندهد و با برخورد سرد خود آن را به كناري نهد؛ زيرا كساني كه به خدا و آخرت ايمان دارند مي كوشند تا به آموزه هاي دستوري خدا و قرآن و پيامبران عمل كنند.
شك و ترديد در خدا و يا آخرت موجب مي شود شخص، كاهلي و تسامح و تنبلي را پيشه خود كند و با جان و مال به دفاع از دين خدا و آموزه هاي آن اقدام نورزد. (توبه آيه 45 و 46) قرآن عامل ديگر تنبلي در افراد را در ثروت و رفاه زياد ايشان مي داند. برخورداري از ثروت و امكانات مادي موجب مي شود كه شخص از كارهاي سخت و دشوار بگريزد به ويژه آن كه كار ارتباط تنگاتنگي با جان و مال او داشته باشد و او رادر سختي جانكاهي قرار دهد. (توبه آيه 86) از ديگر علل و عوامل تنبلي نسبت به آموزه هاي ديني، دنيا طلبي ودل خوش داشتن به زندگي دنياست؛ از اين رو شخص، حاضر نيست تا كارهاي سختي را در پيش گيرد و از جان و مال خود مايه بگذارد. (توبه آيه 38 و 85).
در تحليل قرآن كساني كه به دين اسلام، ايمان كاملي ندارند و يا منافق هستند گرفتار تنبلي مي شوند و اين گونه است كه درنماز گزاردن (نساء آيه 142)، جهاد در راه خدا (آل عمران آيه 167 و 168) و امور ديگري كه سخت و دشوار است و تنبلي مي كنند.
قرآن به مومنان و منافقان و ديگراني كه در حوزه دين تنبلي و تكاهل مي كنند هشدار مي دهد كه اين گونه رفتار موجب حسرت و ندامت دير يا زود مي شود كه راه گريزي از آن نخواهند داشت. ندامت زود هنگام آن اين خواهد بود كه دشمنان برايشان چيره شوند و يا از بهره هاي مادي ومعنوي آموزه ها و عمل به آموزه هاي قرآني بي بهره بمانند و در آخرت نيز دچار خشم و عذاب الهي گردند. (نساء آيه 72 و 73) با نگاهي به آيات قرآني مي توان دريافت كه ريشه تنبلي عدم درك درست از شرايط و وضعيت و موقعيت فرد است. اين مساله اختصاص به حوزه دين ندارد و هر كسي كه درباره مساله و يا موضوعي دچار تنبلي مي شود و اقدام به كار و عملي نمي كند ودر گوشه اي مي خزد، درحقيقت شرايط و وضعيت خود را درك نكرده است. دانش آموزي كه فايده درسي را درك نكرده است نسبت به آن واكنش درستي نشان نمي دهد و حاضر نيست تا آن را بياموزد و اين گونه نسبت به آن و يا همه دروس تنبلي مي كند. بنابر اين ايجاد انگيزه و تغيير در نگرش دانش آموز مي تواند وي را نسبت به موقعيت خود و موضوع آگاه سازد.
تغيير بينش راه علاج تنبلي
اين گونه است كه قرآن مساله را به سمت و سوي ايمان مي كشد و به اين نكته اشاره مي كند كه ريشه و خاستگاه تنبلي را مي بايست در تحليل نادرست بينشي و نگرشي فرد دانست. از آن جمله نگرشي كه نسبت به دين و يا آخرت و خدا دارد و يا در مساله دانش اندوزي به دانش خاصي نگرشي منفي نشان مي دهد از اين رو قرآن براي ايجادتلاش در فرد مي كوشد تا نگرش و بينش وي را نسبت به مساله تغيير دهد. كسي كه بينش و نگرشي درست به مساله اي بيابد مي كوشد تا به هر وسيله اي شده آن را به دست آورد. اين گونه است كه كارهاي سختي چون جهاد و نماز بر وي آسان مي شود و روزه و حج در هر شرايط سخت و دشوار را به آساني انجام مي دهد.
بنابر اين تغيير نگرش و بينش موجب مي شود شخص از تنبلي رهايي يابد و به آدمي سخت كوش و پرتلاش تبديل گردد.
والدين و مربيان نوجوانان نيز مي بايست به مساله تغيير نگرش آنان توجه داشته باشند و با ايجاد علاقه و انگيزه، آنها را به سوي تلاش سوق دهند. اين گونه است كه به جاي سركوفت و هشدار و تهديد مي توان با تغيير نگرش و با ابزار دروني و مهار باطني، شخص را به موضوع علاقه مند كرد تا انگيزه دروني وي را وادار به تلاش نمايد.
قرآن همچنين مي كوشد تا با تغيير در نگرش كلي انسان نسبت به دنيا آن را ابزار و راهي براي تعالي نشان دهد. اين تلاش از آن رو صورت مي گيرد كه تغيير نگرش مي بايست در دو حوزه كلي و جزيي انجام گيرد.
مساله ديگري كه قرآن به آن توجه مي دهد مساله رفاه طلبي است. دنيازدگي و رفاه زياد شخص را تنبل مي كند. بسياري از خانواده ها درباره كودكان دچار اشتباهي فاحش مي شوند و آنان را در رفاه زياد پرورش مي دهند كه موجبات تنبلي را فراهم مي آورد و نوجوانان را از تلاش باز مي دارد. اين ها نكاتي بود كه قرآن نسبت به علل و عوامل تنبلي و راه برون رفت و درمان آن بيان مي كند. بنابر اين به جاي برخوردهاي فيزيكي و كلامي تند بهتر است كه از روش تغيير نگرش و تغيير در امكانات (تنبيه قرآني) بهره جوييم تا نابهجناري تنبلي درمان شود.

دسته ها :
شنبه هفدهم 6 1386

آقا وحید عزیز

خوبی داداش ،ممنون ازابراز لطفت ولو به یک خط دروبلاگ ناچیز اینجانب

این رو زدم که فکرنکنی بی مرامم.

درپایان دسته گلی تقدیم به شما

image

دسته ها :
چهارشنبه جهاردهم 6 1386
X