معرفی وبلاگ
اول سلام که نام خداست. دوم خیلی خوش آمدید به وبلاگ کوچیک من سوم اگه براتون مهمه که من نظرتون رو در مورد هر پست بدونم تا بفهمم که مطالبش چقدر بدرد بخور بوده یا نبوده تو قسمت نظرات هر پست نظرتون رو که برام خیلی مهمه رو یادداشت کنید. *** کاش " آهسته بیایی " تا سکوت نازک قلبم جاودانه شود. ***
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 156590
تعداد نوشته ها : 118
تعداد نظرات : 285
Rss
طراح قالب
GraphistThem225

یکی از عوامل مهم شیوع بسیاری ازبیماریهای جسمی و روانی روی آوردن به زندگی ماشینی و پیرو آن نداشتن تحرک است و این موضوع (عدم تحرک فیزیکی شخص) با بالا رفتن سن جدی تر می شود و به عنوان یک خطر مهم برای سلامتی خود را نشان می دهد.(چون به طور طبیعی همزمان با بالا رفتن سن تمایل فرد به تحرک و فعالیت بدنی کاهش می یابد)

نزدیک به 70درصد از مراجعات به مراکز درمانی ناشی از بیماریهایی است که کم تحرکی عامل اصلی بوجود آمدن آنها در فرد بعد از وراثت و  برخی عواملی که فرد در بوجود آمدن آن بیماری نقشی نداشته است ... بیماری هایی از جمله : مرض چاقی. درد مزمن مفاصل . فشار خون . چربی خون. قند خون . بسیاری از ناراحتی های قلبی عروقی و غیره که حدود 70% از مراجعان را شامل خواهد شد .

اما اختلالات روحی و روانی را نیز باید اضافه کرد ... اختلالاتی از جمله افسردگی . اضطراب که بیشترین شیوع را در کم تحرکی دارا خواهند بود ... 

شاید کلمه افسردگی یا دیپریشن را این روز ها زیاد شنیده باشید و یا کلمه اضطراب اما همین دو کلمه ساده می توانند زندگی عادی فردی را به طور جد دچار اختلال کرده و خودشان به تنهایی باعث بیماری های جسمی شوند که چون جنبه روانی داشته اند به این سادگی ها به درمان جواب نمی دهند  ودر مواردی حتی عث مشکلات خانوادگی خواهد شد ...!

بی حالی و خمودگی  ناراحتی های روحی       بی اعتمادی به دیگران   عوض شدن زندگی معمول و برخی عادتهای مهم و لازم عصبانیتهای بی جا و دائمی  تنهایی و انزوا همه از عوارض و نشانه های افسردگی های حاد و تا حدی معمول خواهد بود. که همه قابل پیشگیری و درمان بدون قرص و آمپول هستند .

بنا براین با داشتن تحرک و انجام روزانه فعالیتهای ورزشی می توان تا حد زیادی از بیماری های جسمی و روانی ناشی از این بیماری قرن و شایع جلو گیری کرد .

ورزش علاوه بر پر کردن اوقات فراغت به بهترین وجه شادابی و نشاط را به افراد هدیه کرده و به تنهایی  می تواند مقاومت طبیعی بدن انسان را در برابر بیماریهایی که ذکر شد و همچنین استرس های معمول بالا برده و در مجموع امید به زندگی و اعتماد به نفس را در فرد تا حد زیادی تقویت کند .

(من شخصا علاوه بر ورزشهای روزانه چون والیبال رو دوست دارم در هفته دو یا سه جلسه با دوستانم در دانشکده والیبال بازی می کنیم و این مواردی که عرض شد را دقیقا پیدا کردم و به ورزش ایمان پیدا کردم).  

چگونه ورزش کنیم :                      

حتما لازم نیست به باشگاه بروید اگر برایتان مقدور نیست و یا از وسیله های خاصی مثل تردمیل و دمبل و غیره... استفاده کنید فقط کافی است دو نکته را توجه داشته باشید ...

با توجه به این دو نکته خودتون می توانید راه مناسب رو برای ورزش تشخیص دهید:      

1 -هر جلسه ورزشی باید بین 25تا 30 دقیقه با توجه به سن و توصیه های پزشکتان قابل تغیییر خواهد بود . اما برای دوستان جوان و سالم کمتر از این نباشد. اگر به ورزش گروهی بپردازید حتی بیشتر هم می شود ! بدون اینکه خودتون متوجه باشید واین فوق العاده خوب خواهد بود آنگاه بدن شما بعد از چند جلسه یک اعتیاد مثبت آن هم به مثبت ترین عمل پیدا می کند.

یا اگر سه جلسه 20دقیقه ای در روز برایتان مناسب تر است را می توانید انتخاب کنیذ ... البته اگه وقت دارید ! عالی ست.

جدا از اینها اگر تمام موارد بالا را رعایت نمی کنید حداقل در روز 10دقیقه به حرکات نرمشی و مخصوصا کششی بپردازید .که شمارا از درد مفاصل .عضله. و استخوان جدا از تاثیر روحی روانی کمک می کند.

2-بهترین نوع ورزش ورزشی است که تمام عضلات را به تلاش تا حد امکان وادار کند مثلا گردن شما همیشه یک سری حرکات روتین و روزانه را همیشه یک جور و با یک زاویه تکرار می کند اما شما می توانید گردن خود را در جهات مختلف نیز حرکت دهید و یا بچرخانید که این کار در حرکات روتین کمتر استفاده می شود پس عضلات گردنتان کم کم انعطاف خود را از دست داده و در دراز مدت دچار درد خواهند شد اما با انجام حرکات ورزشی مانند در این مثال گردن  . گردن شما از تمام ضلاتش استفاده کرده و منعطف و قوی تر خواهد شد .

بهترین ورزشها راه رفتن تندو سریع مخصوصا در بعد از ظهرها . حرکات نرمشی و کششی در هنگام گرم بودن بدن (تاکید می کنم بدنتان باید آماده باشداز قبل با دوی درجا و یک سری ورزشهای هوازی و غیر هوازی) .شنا . دوچرخه سواری آرام و بعد تند و سرانجام برخی از بازی های با توپ بادکنکیو بسیاری دیگر که شما بهتر از من می دانید...

و درآخردر پناه خداوند سالم و شاد باشید ... آهسته بیا ...زندگی شاد و سالمی راهمراه با موفقیت برای شما دوست عزیز آرزومند است   . و منو از نظرات خوبتون آگاه کنید ... دوستدار همیشگی شما .      ...*آهسته بیا*...

چهارشنبه دوم 10 1388 8 صبح

سالها پیش دختری نابینا زندگی می کرد که به خاطر نابینا بودنش از همه و حتی از خودش هم متنفر بود ولی تنها یک نفر را دوست

داشت و آن نامزدش بود .

روزی دختر به نامزدش گفت که اگر روزی بتواند دنیا را ببیند . آن روز روز ازدواجشان خواهد بود . از این ماجرا چند روزگذشت

تا اینکه شانس به دختر روی آورد و شخصی حاضر شد تا یک جفت چشم به او اهدا کند و اینچنین شد که دختر بینایی خود را بدست

آورد و توانست همه چیز را ببیند از جمله نامزدش را .

آنگاه پسر شادمانه از دختر پرسید :(( آیا زمان ازدواج ما فرا رسیده ؟)) اما دختر وقتی که دید پسر نابینا ست . شوکه شد . و 

بعد کمی با خود فکر کرد .سپس در پاسخ گفت:((متاسفم نمی توانم با تو ازدواج کنم .آخر تو نابینایی...))

پسر کمی سکوت کرد و بعد از مدتی سرش را به پایین انداخت و از کنار تخت دختر دور شد . بعد رو به دختر کرد و

گفت:((بسیار خوب فقط از تو خواهش می کنم مراقب چشمان من باشی ))...

دسته ها : نوشته های دلم
سه شنبه اول 10 1388 7 صبح

سلام دوستان عزیزم خوشحالم که دوباره با یه پست دیگه کنارتونم  همتون خوبید که ؟... خوب سکوت علامت رضاست ...خدا رو شکر تو این پست یه چند تا پند  اندرز و نصیحتو ... ای بابا کجا ... وایسید ...مطمئن باشید با بقیه فرق می کنن ...چرا تا اسم نصیحت می آید همه در حال فرارند این از اونطورهاش نیست ... امیدوارم که نباشه ...

رام تو نمی شود زمانه          رام از چه شدی رمیدن آموز         (پروین اعتصامی)

 

جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر می شوند       (امام علی علیه السلام)

 

سعادتمند کسی است که بر مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند       (شکسپیر)

 

انسان والا به شرافت می اندیشد وانسان عادی به ذآسایش خود      (کنفسیوس)

 

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست        رهروی باید جهانسوزی و خامی بی غمی       (حافظ)

 

گفتگو با عالم روی خاک بهتر است از همنشینی با جاهل بر روی تشک نرم است     (امام کاظم علیه السلام )

 

 با دشمن دوستت رفاقت مکن که دوستت را از دست خواهی داد     (امام سجاد علیه السلام)

 

نیکی را با نیکی پاداش کن و بدی را با عدالت          (کنفسیوس)

 

بخشنده ترین مردم کسی است که در قدرت می بخشد      (امام حسین علیه السلام)

 

خودبینی انسان دلیل بر سستی خردش می باشد     (امام علی علیه السلام) 

 

بنده پایدار محبوب پروردگار است      (پیامبر اسلام)

 

فقط ترسو ها هستند که دروغ می گویند      (ناپلئون)

 

حسادت از نبود اعتماد به نفس ایجاد می شود   (.....)

 

زندگی شما نتیجه انتخاب های شماست تا این لحظه    (برایان تریسی)

 

بزرگترین عیب آنست که آنچه را که مانند آن در توست را عیب بدانی    (امام علی علیه السلام)

 

خدا هیچ کس را تکلیف نمی کند مگر به قدر توانایی اش     (سوره بقره 286)

 

مشکلات و موانع جزء فرصت هستند     (وین دایر)

 

ببخشید اگه خستتون کردم راستی شب یلدا به همتون خوش بگذره و امیدوارم  بهترین شب زیبای پاییزیتون باشه ...

من شب یلدا رو فوق العاده دوست دارم و از اون خاطره های زیبایی همیشه توی ذهنم هسته ...

برای همتون شب یلدای خشکلی رو آرزو می کنم .       ...آهسته بیا...    

يکشنبه بیست و نهم 9 1388 10 صبح

این ایام رو به تمام دوستان عزیزم و تبیانی ها از صمیم قلبم تسلیت می گویم و امیدوارم که آقا دست هممون رو بگیرن...

 

پرسیدم از هلال ماه که  چرا قامتت خم است ؟

آهی کشید و گفت : که ماه ماه محرم است 

گفتم : که چیست  آن ماه عجیب ؟

با ناله گفت : ماه عزای اشرف اولاد آدم است ...

 

درود خدا بر حسین ... درود خدا بر پسر حسین ...درود خدا بر فرزندان حسین ... و درود خدا بریاران حسین 

           جانها به فدایت ای عزیز پیامبر خدا و پسر مهربان و دلسوز مادرت بانوی آفرینش فاطمه زهرا  

                                    و اول مظلوم عالم علی مرتضی

دسته ها : مناسبت ها
شنبه بیست و هشتم 9 1388 9 صبح

و باز تنها من بودم که تمام کوچه های بی کسی را تا انتها می رفتم اما در آخر هیچ کدامشان دیگر نگاه مهربانیت را نمی دیدم تا کجا بروم در کدامین مکان به انتظارت باشم تا باز هم خوشبختی را در اعماق قالبم ببینم

باور کن که تمامشان را تنها و امیدوار طی کردذم  اما ندیدمت صدایت را نشنیدم حضورت را احساس نکردم فقط من بودم و کوچه هایی که تمام نمی شدند و تنهایی ...

همان کوچه هایی که باهم می رفتیم و چقدر زود تمام می شدند همان کوچه هایی که مسیر از مقصد زیباتر بودند و حالا من تنها آنها را می پیمودم و می دانستم که تو نیز تنهایی و این بیشتر عذابم می داد کاش لااقل تو تنها نبودی باور کن که از صمیم قلبم می گویم که کاش تنها نبودی آرزوهایم همه خوشبختی تو ست آرزویم این است که قلبت مثل قلب من به چیزی یا کسی اینطور وابسته نباشد عزیزم تا قلب پر مهرت این چنین نشکند تو سهم من نبودی این را از اول می دانستم از همان لحظاتی که فکر می کردم با توخوشبخت ترین انسان روی زمینم آخر این رسم روزگار است تا بخت فکر نکند که خوشبختترین شده .

باور کن که قلبم از تو هیچ کینه را نشان ندارد من قبلا هم می دانستم فقط این دل خوش خیال بود که دلداریم می داد و امیدوارم می کرد و من هم خیلی به او توجه نمی کردم حتی هنوز هم به من امید می دهد و من باز به حرفهای شیرین اما غیر واقعی اش گوش نمی دهم 

من تمام کوچه ها را طی کردم تا انتها تک  تکشان را اما حالا دیگر خسته شده ام باور کن که حتی پاهایم هم به من اعتراض می کردند که فکر کن اما من فقط به انتظار دیدنت می رفتم و فکر نمی کردم  اما نازنینم دیگر توانی ندارم باور کن که نفسهایم هم دیگر یاریم نمی کنند ووووو من با این همه هنوز می روم شاید در آخر یکی از کوچه ها یافتمت  ...

دسته ها :
پنج شنبه بیست و ششم 9 1388 9 صبح

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی     

                                      باز ای سپیده شب هجران نیامدی

شمعم شکفته بود که خندد به روی تو   

                                      افسوس ای شکوفه خندان نیامدی

زندانی تو بودم مهتاب من چرا     

                                      باز امشب از دریچه زندان نیامدی

با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز  

                                     چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی 

مگذار قند من که به یغما برد مگس   

                                      طوطی من که به شکرستان نیامدی

شعر من از زبان تو خوش صید دل کند  

                                      افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی

گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه

                                      نا مهربان من تو که مهمان نیامدی

خوان شکر به خون جگر دست می دهد

                                      مهمان من چرا به سر خوان نیامدی

دیوان حافظی تو . و دیوانه تو من

                                      اما پری به دیدن دیوان نیامدی

نشناختی فغان دل رهگذر که دوش 

                                      ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی

گیتی متاع چون منش آید گران به دست

                                    اما تو هم به دست من ارزان نیامدی 

صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ای است

                                     ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی

عیش دل شکسته عزا می کنی چرا

                                    عیدم تویی که من به تو قربان نیامدی

        

               در طبع شهریار خزان شد بهار عشق

                زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی

سلام به همه دوستان گلم بابت این تایپیک پایین ببخشید من مرتب نوشته بودم تو باکس نوشته اما موقعی که تو وبلاگ آمد به هم ریخت و هر کار کردم درست نشد اما شما با نگاههای زیباتون درست بخونینش باز هم ببخشید...

منتظر نظرات پر محبتتون  ...*آهسته بیا*...  

پنج شنبه بیست و ششم 9 1388 7 صبح

سلام بر اهالی تبیان تو این پست می خواهم ده راه واقعا عملی و کاربردی رو برای داشتن روحیه ای شاد و سرزنده که باعث رضایت بیشتر شما از زندگی خواهد شد رو ارائه بدم ..

1- سعی کنید خواب کافی و راحتی داشته باشید . و زمان  و برنامه خاص و مشخصی را برای خواب قرار دهید ( کیفیت                                                                                                             خواب در پستهای بعدی ارائه خواهد شد )

2-صبح را تا حد امکان زود و با روحیه ای شاد آغاز کنید ...حتی اگر شاد نیستید چون مغز انسان قادر است باور کند آنچه را                                                                                                         که به آن فکر می کند پس هرچه را که شما عمیقا باور داشته باشید بدن شما نیز از آن تبعیت می کند                                                                                                            

3-با لبخند به دوستان و آشنایان سلام و صبح بخیر گویید . و نشان دهید که شما شاد و راحت هستید . با کسی که رابطه شما با

 او بهتر است شروع کنید و آن را تعمیم دهید ...

4-اگر امکان دارد در طول روز لحظاتی را زیر آفتاب قدم زده و نفس عمیق بکشید چون این عمل باعث رفع بی حالی و ا                                                                                                           افسردگی شده و با افزایش تولید انتقال دهنده های پیام عصبی از جمله سروتونین در مغز باعث بالا رفتن سطح شادی و رضایت

خواهد شد...  

5-از خوراکیهای شادی آور مثل عسل با شیر- چای یا خالی  . کاکائوی داغ که بسیار موثر است خصوصا برای رفع کسالت                                                                                                          در بعد از ظهر ها و سایر مواد انرژی زا و مقوی ...                                                                                                                                                                                                                                                                                6-پوشیدن جورابهای ضخیم زیرا این کار باعث افزایش احساس آرامش درونی خواهد شد ...                                                                                                                                                                                                                                                  7-خاموش کردن تلویزیون ( که برای بعضی ها بسیار سخت و امری مرگ آور است!!!) تحقیقات نشان داده که تلوزیون در                                                                                                             افسردگی افراد تاثیر مستقیم دارد ... چون فرد هیچ  اختیاری از خود ندارد و تنها مصرف کننده افکار برنامه سازان برنامه ها                                                                                                          خواهد بود بنا بر این ساعتها بی حرکت با ترفندهای جلب مخاطب ...تنها می بیند و باور می کند...                                                                                                                                                                                                                                         8-به یوگا و ورزشهایی که در تمدد اعصاب شما را یاری می کنند .بپردازید ... ( روی پاهایتان صاف بایستید . حالا شانه                                                                                                           یتان را به پایین هدایت کرده بعد دستهایتان را به هم بند کنید و دستها را رو به بالا بکشید  حالا پاهیتان را محکم روی زمین                                                                                                             فشار دهید و در همین حال با شمارش 10نفس عمیق بکشید ) یوگا نه تنها روح را تسکین می دهد بلکه شادابی و طراوت را                                                                                                         نیز به شما هدیه می دهد... (شرح کامل آن در کتابهای مربوط به این ورزش وجود دارد)  .                                                                                                                                       9-به یاد داشته باشید هر روز یک لیوان پر تاکید میکنم لیوان پر آب سرد مصرف کنید (البته نه اینقدر که سر ریز بشه !!!)                                                                                                             چون این کار هم جنبه روانی و هو جنبه جسمانی خواهد داشت ... در کل آب عنصر مهمی در بدن ما است که در ساختار                                                                                                     فیزیولوژیکی بدن انسان نقش مهمی را ایفا می کند و کمبود آن باعث تغیرات مهمی در بدن خواهدشد .پس همیشه آب بدنتان را                                                                                                             کنترل نمایید .(8 تا 10 لیوان در روز که با توجه به نیاز بدن فرد قابل تغییر است )   .                                                                                                                                        10-همیشه راضی باشید به موفقیتهایتان فکر کنید و در صدد تکرار بیشتر آنها  با سعی و تلاش باشید لحظاتی را فقط به خود و                                                                                                            آینده خوب و امید بخش فکر کنید . سعی کنید موسیقی مورد علاقه تان را تحلیل کنید و بگویید که چرا از آن خوشتان می آید                                                                                                             به عمق موسیقی سعی کنید راه پیدا کنید . راز خوشبختی در اندیشه ای آرام و سالم وجود دارد پس آرام و سالم زندگی و فکر                                                                                                            کنیم و دست پنهان خداوند را در پی هر اتفاقی ببینیم و باور کنیم که جز خیر و خوبی برایمان موهبتی ندارد  ...                                                                                                                                                                                                                             ......شاد و سربلند باشید دوست کوچیکتون آهسته بیا......                                                                                                                 

شنبه بیست و یکم 9 1388 9 صبح

رسول خدا فرمود :ای علی((خیر البریه)) تو و شیعیان تو هستند . تو و پیروانت در روز قیامت می آئید در حالی که به آنچه خدای تعالی به شما داده راضی هستید و شما پسندیده خدایید. 

 در کتاب اصول کافی آمده که : جابر از امام باقر (علیه السلام ) نقل می کند که فرمود : آیا کفایت می کند کسی خود را به   تشیع نسبت دهد تنها به اینکه گوید: من دوست اهل بیتم ؟  امام فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و امرش را اطاعت کند .

در بحارالانوار آمده است : که امام موسی بن جعفر ( علیه السلام ) فرمودند: جز این نیست که شیعه ما کسی است که پیروی ما کند و آثار ما را متابعت نماید و به اعمال ما اقتدا کند.                                                                                                                                                                                          آیا ما اینگونه ایم ؟؟؟آ یا ما  نیز چون کوفیان علی را تنها نگذاشته ایم ؟؟؟ آیا ما   پیروان  ابوترابیم ؟؟؟ بی تعارف نه نیستیم ...                                                                                                غباری از عدالت مولا در کجا یافت می شود . ذره ای از توجه به ضعیف دستان کجاست . اندکی از ساده زیستی و راز ونیاز ما با معبود را کجا توان دید . یا علی هنوز هم تنهایی ما شناسنامه ای شیعه تو شدیم دست خودمان نبود ...

کجاست چاهی که درد دلهاییت را شنید اما مردمان زمانت نتوانستند حتی حرفهایت را بفهمند. چه می گفتی در تاریکی شبهایت  از بی وفایی امت رسول الله که همه حرفهای او را کج فهمیدند و یا از سالها سکوت اجباریت برای دین خدا ویا نه از لحظه ای که خبرسیلی خوردن فاطمه باردار را و یا از لحظه شستن و دفن پنهانی پاره تن رسول خدا که می فرمود:( هر که فاطمه را بیازارد) خدا را آزرده ویا آرام کردن بچه هایی که دلیل خواب سنگین مادرشان رابا چشمانی خیس معصومانه از تو می پرسیدند... راستی توبه آنها چطور توضیح دادی آیا آنها می فهمیدند مادرشان را دیگر نمی بینند...

راستی علی جان کاری که با فرزندانت کردند نیزکمتر از خودت نبود مردمانی که زود همه چیز از یادشان می رفت و امیرالمومنینی بهتر از فرزندان ابو سفیان را نیافتند

یا علی راستی وقت درد دل کردن آیا چاه ساکت بود ... کجاست دلی که       تواند اندکی از مصیبتهایت را شنود چه ساده است گفتن ونوشتن ذره ای از دریای درد دلهایت چه ساده است اما درک آنها سخت ... سخت سخت ...سخت تر ازسخت .......

غدیر را همه دیدند آیا همه فهمیدند که پیامبر چه موضوع مهمی را آن هم در آن شرایط و با آن همه تاکید بر شنیدن همگان بیان کردند ... چه موضوع مهمی بود که اتمام رسالتش در گرو انجام آن بود ... آیا می شود که کسی به رسالت پیامبری ایمان داشته باشد اما حرفهایش را که سخن همان خدای پیامبر است را نه ... کجایند اعرابی که مسلمانی را به پیروان علی و پیروان سنت رسول جدا کردند. آنها نفهمیدند تفاوت خورشید حقیقت و ایمان را با قعر کفر و شرک و گناه آنها کلام رسول را شنیدند اما یا نفهمیدند یا نفهمیدن به نفعشان بود پس صحبتهایش را آنطور که به نفعشان بود به هزار طریق گمراهی تفسیر کردند.

 و دایه مهربانتر از مادر هم برای دین او شدند و برای اینکه دین آن پیامبر به کمال خود رسد جانشینهایی بر حق نیز گماشتند.

که آنها نیز از گمراهان اصلی دین بودند که صحبت های مکرر رسول  از علی وعلم و دانش هزاران برتری دیگر را از علی دیدند اما وسوسه ها چشمهایشان را کور کرده بود ...

یا علی بر تو چگونه گذشت زندگی با چنین مردمانی که تو را نه شناختند  و نه وجود پاکت را بر جامعه ای جاهل فهمیدند ... آنها نور تابان حقیقت تو را ندیدند که آنها را به راه خدا سوق می داد اما چه آسان با طناب پوسیده کفر به سمت تاریکی ها می رفتند ... آنها نمی فهمیدند چون نمی توانستند با چشمهای کوچکشان روح بزرگت را ببینند... 

یا علی جانها به فدایت چه آسان بر در خانه ها نان می بردی ... چه راحت می بخشیدی ... چه سادهتحمل می کردی ... خوشا به حال یتیمانی که دست گرم نوازشت را بر سرهایشان می کشیدی و از نداشتنهایشان می پرسیدی... و چه سخت بود اگر نمی توانستی آنها را به خواسته هایشان برسانی ...  کوچه های کوفه هنوز هم بی تاب قدمهایت هستند و یتیمانش منتظر غذایت... کجایی مولا جان ... کاش نمی رفتی به مسجد کاش مرغابیان می توانستند جلویت را بگیرند...

... کاش التماس در را قبول می کردی ... کاش خواهش تمام فرشتگان را که برای صرف نظر از رفتن التماس می کردند را گوش می کردی ... یا نه می گذاشتی که پسر ملجم همانطور به خواب گمراهی باشد ....

به خدای کعبه علی رستگار شد به خدا که از رنجهایش کم شد. به خدا که تمام آسمان برای آمدنش شکافته شد. به خدا که  علی آسوده به خود خدا رسید کیست که بفهمد رستگاری چیست؟؟؟؟؟؟ کسی نخواهد فهمید جز علی به خدا که علی ذره ای لایق مردمانش نبود. به خدا که علی را نفهمیدند ونخواهند فهمید.... درود خدا بر علی و خاندان پاکش درود خدا بر پیروان واقعی اش ...

دسته ها :
سه شنبه هفدهم 9 1388 11 صبح

 تو این پست چند تا لطیفه رو می ذارم امیدوارم که خوشتون بیاد راستی این لطیفه ها از انتشارات وفایی انتخاب شدند...

                                                                      

دانشجویی که در مدت یه ترم فقط یه بار سر کلاس استادش رفته بود تو امتحان پایانی 19 گرفت 

استاد با تعجب گفت:تو چطور با یک جلسه حضور در کلاس من توانستی نمره 19 بیاوری .

دانشجو گفت: من 20 می شدم اما اون جلسه ای رو که به کلاس شما آمدم باعث شد 19  بگیرم ...

                                                                             

یه نفر با کت و زیر شلواری تو خونش نشسته بود .

ازش می پرسند : واسه چی تو خونه کت پوشیدی ؟ می گه :آخه شاید مهمون بیاد!

می پرسن : پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی ؟! می گه : خوب شاید هم نیاد!!!!...


                                                                              

یه بابایی خونش آتیش گرفته بود و هی می رفته تو خونه و برمی گشته .

ازش می پرسند:برای چی هی میری تو بر می گردی؟

می گه :برای اینکه مادرزنم خونه است . 

 می گن چرا بیرونش نمی آوری؟ میگه تورو خدا این جمله رو تکرار نکنید دیگران می فهمند...

                                                                               

یه یارو می ره زیر غلطک یک نفر انتخاب می شه که بره خبر مرگش رو به خانوادش بده میره در خونشون به پسر یارو می گه بابات چه جوری بود پسرش می گه :دراز و باریک

طرف می گه : حالا صاف و پهنه ...

 

                                                                            

 یک  نفر کلیدش رو تو ماشین جا می گذاره تا بره کلید ساز بیاره زن و بچه اش دو ساعت داخل ماشین گیر می کنن!!!
 
                                                                              

امام جماعتی در نماز  سوره های طولانی می خواند وقتی رسید به آیه (انا ارسلنا نوحا){ما نوح را فرستادیم} بقیه آیه رو فراموش کرد. یه کم فکر کرد تا یادش بیاد تو همین موقع یکی از نماز گذارها که به وی اقتدا کرده بود و حسابی خسته شده بود گفت: اگه نوح نمی ره یکی دیگه رو بفرستید و مارو خلاص کنید...

                                                                         

پسر و دختری که قرار بود با هم ازدواج کنند داشتن با هم صحبت می کردند .

پسر :می تونم اسم شما رو بدونم ؟

دختر : بله پریسا ولی بهم می گن پری . اسم شما چیه؟

پسر :من هم چراغعلی هستم اما بهم می گن توری ...

                                                                           

 

شخص گدایی به مرد پولداری رسید و گفت:آقا لطفا 100تومان به من بدهید تا با اتوبوس واحد به منزل بروم .

شخص پولدار گفت : می بخشید من پول خورد ندارم و همش5000 تومانیه .

گدا گفت:خوب اشکالی نداره دیگه مجبورم با آژانس برم...

                                                                             

بیمار: آقای دکتر ! گمان کنم سیاه سرفه گرفته باشم .

دکتر: پس لطفا اینجا سرفه نکنید چون دیوارها را تازه رنگ کرده ایم....

                                                                      

سرباز شلوغی شبی در پادگان شروع کرد به دادو فریاد زدن که  تشنمه  تشنمه  تشنمه  ...

دوستاش که از خواب پریده بودند و فهمیده بودن که تشنه اش شده براش آب آوردند سربازه آب رو خورد و رو تخت دراز کشید

دوباره بعد از چند لحظه  باز با صدای بلند گفت : تشنه ام بود ها   تشنه ام بود ها  تشنه ام بود ها   ...

                                                                           

یکی رستوران می زنه روی درش می نویسه : موقع ناهار و شام تعطیل است ...

                                                                            

بچه : پاشو بابا پاشو بابا ... ببین تو تاریکی یه دزده  داره جیبهات روخالی می کنه .

پدر :ای بچه بد آدم به مامانش می گه دزد...

                                                                           

معلم : اگه تو تو یه جیبت 50000 تومان و تو یه جیب دیگه ات 100000 تومان پول داشته باشی آنگاه چه نتیجه ای خواهی گرفت؟؟

بچه : آقا نتیجه می گیریم که شلوار بابامون رو اشتباهی پوشیدیم ...

                                                                       

اولی : تا حالا ساندویچ خوردی

دوست اولی : همون که آخرش مزه کاغذ می ده...

                                                                          

 قاتلی را در دادگاه محاکمه می کردند .

قاضی : آخر تو چطور با یک مشت او را به قتل رساندی ؟؟؟

قاتل : تشریف بیاورید جلو تا عملا نشانتان دهم ...

                                                                       

علی : مسعود چرا گوشهایت تاول زده ؟؟؟؟

مسعود: آخه برای اینکه همین الا یه خبر داغ شنیدم...

                                                                      

قرار بود دو محکوم به اعدام رو روی پل یکی از رودخونه های اون شهر اعدام کنند.

وقتی که نفر اول رو خواستند دار بزنن طناب پاره شدو طرف افتاد تو رودخونه و شنا کنان از آب اومد بیرون و فرار کرد .

محکوم دوم که این صحنه رو دیده بود با ترس و التماس رو کرد به مامور اجرای حکم و گفت: خواهش می کنم طناب مرا

محکم ببندید.... آخه من اصلا شنا بلد نیستم ...

 

                                                                      0  0

معلم: با رسول جمله بساز.

شاگرد:من و پیمان  و مسعود رفتیم پارک .

معلم :پس رسول کو؟؟

شاگرد :آخه آقا هرچی التماسش کردیم نیومد!!!

                                                                       

یه کشتی در حال غرق شدن بود و همه در فکر نجات جون خودشون بودند به غیر از یک نفر که نشسته بود و تند تند غذا می

خورد.. یکی ازش می پرسه : حالا چه وقت غذا خوردنه ؟؟؟

 طرف جواب می ده :من زخم معده دارم و دکترم سفارش کرده که قبل از آب خوردن باید غذا بخورم...

                                                                   


رئیس دادگاه خطاب به متهم گفت:اگه همین طور به دروغهات ادامه بدی می دم پدرت رو در بیاورند...

متهم با خوشحالی گفت:آقای قاضی خدا خیرتون بده پدرم خیلی وقته که تو زندونه لطفا یه کاری براش بکنید...

                                                                       

یه روز یه پسره مادر پیرش رو پیش دکتر می بره و دکتر بعد از معاینه به پسر می گه : باید مادرت رو شوهر بدی تا از این

تنهایی در بیاد و حالش بهتر بشه . پسر با تعجب می گه : اما آقای دکتر اون پیر شده !!! 

ناگهان مادره با کیفش تو سر پسره می کوبه و می گه :تو طبابت بلدی یا آقای دکتر؟؟؟؟

 

                                                                  

یکی داشته پشت بوم خونشون رو آسفالت می کرده . آسفالت زیادی می آره سرعت گیر می ذاره...

                                                                   

به یکی می گن سه تا میوه نام ببر که با سین شروع بشن .

میگه : سیب و سییر و سحر !! می گن: سحر که میوه نیست؟؟!

 میگه :بچه خواهرمه نمی دونی چه هلوئیه!!!

                                                                      

یه مرده تو اتوبوس نشسته بوده که که یه ماشین سواری  به سرعت از اتوبوس سبقت می گیره و میره. مرده در حالی که از تعجب روی صندلیش نیم خیز شده بوده با خودش می گه این به این کوچیکی ببین وقتی بزرگ بشه چی می شه...

                                                                     

امیدوارم خوشتون اومده باشه هر چند که بعضی هاش بی مزه و لوس بود(اعیاد مبارک و تعطیلات به همتون خوش بگذره) ... 

        ***   آهسته بیا منتظر نظرات پر لطف و محبتتون خواهد بود شاد و سلامت باشید   ***

 

 

پنج شنبه دوازدهم 9 1388 8 صبح
سلام به تمام بلاگرهای خوب تبیان : عید گذشته  (عید الضحی عید قربان )و عید در پیش رو (عید فرخنده غدیر ) را به تمام تبیانی ها   وووو مخصوصا دوستان گلم که لینکهاشون رو در گوشه سمت راست می بینید تبریک می گم . وآرزوی سلامتی با شادی و سربلندی رو براشون دارم  و امیدوارم به همتون تو این اعیاد خوش بگذره...

 چند نکته رو باید عرض کنم : 1-مطالبی رو که من تو هر پست می گذارم  کاملا از خودمه و منبع خاصی نداره یعنی اینکه از جایی گرفته نشده و اگر از جایی استخراج شده باشد مطمئن باشید که  حتما منبع  آن ذکر خواهد شد .

 2-خواهش می کنم  نظرتون رو راجع به هر پست بنویسد تا من بتونم سلیقه جمعی رو بهتر تشخیص بدهم و در جهت اون گام بردارم  اون طور که من فهمیدم تا اینجا بچه ها بیشتر به دل نوشته هام توجه دارند حتی خود وبلاگ تبیان  اما  این همش خوب نیست و این نظر منه آخه به نظرم مسایل مهمتری نیز باشد اما من باز هم پیرو سلیقه جمعی در وبلاگم هستم فقط لطف کنید نظر بدید تا من بفهمم.

3- از تمام کسایی که به وبلاگم می آین و نظر و پیشنهاد و یا انتقادی دارند  متشکرم و کم کاری و غلط املایی هایم  رو ببخشید که اولی به خاطر نزدیکی امتحانهایم مجبور به ترک نوشتنم  و دومی هم به خاطر کم سوادی ام است و من مصمم در جهت رفع و به حداقل رساندن هر دوی  آنها خواهم کوشید...  
يکشنبه هشتم 9 1388 11 صبح

اندکی درباره سرطان سفید( دیابت):

متاسفانه بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی در حدود 65 درصد از افرادی که دیابت در آنها تشخییص داده شده به علت انواع مختلفی از ببیماری های قلبی _عروقی که بعدا گریبان آنها را خواهد گرفت جان خود را از دست می دهند.

 نزدیک به 150میلیون نفر در جهان وبیش از 3میلیون نفر در ایران بر اساس آمار قند یا دیابت دارند که این رقم در ایران بسیار بیشتر است و این اهمییت موضوع را دو چندان می کند.

دیابت با تاثیر مستقیم بر روی کلیه عروق  احتمال سکته های قلبی و مغزی را تا حدود 50درصد در مبتلایان به این کم کاری لوزالمعده افزایش میدهد که این موضوع  که آن را با نام سرطان سفید نامیده می شود را اغراق آمیز نمی نماید.داشتن دیابت باعث آسیب جدی به اعصاب و ایجاد اختلال در مبارزه طبیعی بدن با انواع عفونت ها است 

دیابت علاوه بر داشتن تاثیر مستقیم در بیماری های قلبی و عروقی باعث انواع نارسایی ها ازجمله در کلیه ها که ماشین های عظیم الهی در بدن ما برای دفع سموم از بدن هستند و نارسایی اندک در هر بخش آن باعث صدمه به سایر قسمتهای حیاتی بدن میشود ودر کل زندگی فردی را در خطر جدی قرار می دهد می باشد که یا آنها را کوچک و بلا استفاده کرده ویا به کل آنها را عفونی می کند که این نارسایی تنها مربوط کلیه ها نیست و کبد را نیز تحدید می کند در قدم بعد چون تمام اعضا دارای عروق هستند و چشم از همه آسیب پذیر تر است و آن هم دارای رگها و اعصاب باریک است در مرحله های اولیه بیماری کمی دید در مرحله های بعد آسیب غیر قابل جبران به قرنیه ودر مرحله های پیشرفته تر کوری یک ویا هردو چشم را نوید خواهد داد در گام بعد اندام های تحتانی که از اعصاب ضعیفتری برخوردارند و دست بر قضا در آنجا نیز عروق فراوانی وجود دارد که حتی پا را قلب دوم نامیده اند  به خاطر عبور تعداد زیادی رگ از پاها  پس آنجا نیز از تیررس دیابت پنهان نخواهد ماند و زخم پای دیابتی از جمله موارد مهم قطع الزامی عضو در بیمارستانها  محسوب می شود تا فرد حداقل بدون پا و نه بدون حیات باشد.

اما ... این سرطان برخلاف سایر سرطانها قابل پیشگیری و کنترل و درمان است اما  همانطور که معلوم است پیشگیری ساده اما درمان قطعی و کامل نیست ونیاز به مراقبت و پرهیز غذایی و انجام سایر توصیه های پزشکی است.

کلا دیابت به دو نوع خاص تقسیم بندی می شود :نوع اول (این نوع دیابت از مادر به جنین منتقل شده و درمان خاص خود را دارد و مادر زادی است)و نوع  دوم( این نوع که بسیار خطرناک است و گاهی تا مراحل و ظهور علائم جدی آن  خاموش و بی علامت خواهد ماند اما به سرعت در بدن جولان خواهد داد و به سرعت رشد می کند تا تمام اعضا را در آغوش مرگ خود جای دهد )

دیابت نوع دوم بیشتر در بزرگسالان شایع است خصوصا افراد بالای 45 سال و درزنان بیش از مردان خطر مرگ براثر سکته های قلبی و مغزی  وجود دارد دیابت نوع دوم بر اثر کم کاری غده ای در بدن به نام لوزالمعده است  که وظیفه مهم آن تولید انسولین در خون ودر کل تنظیم انسولین خون است که در بیماران دارای دیابت این غده دارای کم کاری ودر مراحل بعدی عدم تولید انسولین این ماده حیاتی در خون  فرد مبتلا می شود و در کل یا لوز المعده انسولین تولید می کند اما بدن فرد دیابتی نمی تواند به طور مناسب از آن استفاده کند و این امر به تدریج باعث کاهش توانایی لوزالمعده در تولید انسولین است و یا اصلا تولید نمی کند که این امر در اثر برخی بیماری های زمینه ای ویا موارد دیگر است.

راهکارها:

همانطور که بیان شد خطر دیابت نوع دوم بعد از 45 سالگی افزایش می یابد پس اگر در این سن ویا نزدیک به این سن هستید و دچار اضافه وزن هستید  به ویژه اگر اضافه وزنتان در قسمت میانی بدنتان است به احتمال زیاد در معرض ابتلا به این بیماری قرار دارید

و نکته بعد در مورد (افراد مستعد) است: برخی از افراد دیابت ندارند اما در معرض خطر زیادی برای ابتلا به این بیماری هستند و در این افراد سطوح قند بیش از میزان طبیعی است اما هنوز وارد محدوده دیلبت نشدهاند . که این افراد می توانند با رعایت برخی مسائل و با ایجادتغییردر رژیم غذایی  و فعالیت بدنی کماکان وارد محدوده نشده و یا آنرا به تاخیر اندازند

 

و از همه مهمتر کسانی که تحرک بدنی و فیزیکی اندکی دارند و سابقه خوانوادگی دیابت در آنها وجود دارد (چه درجه یک پدر و مادر و... و چه درجه دو و سه مثل خاله عمو دایی و ...) 

و زنانی که طی حاملگی دیابت داشته اند( که با نام دیابت زمان حاملگی معروف است) و یا نوزادانی که در زمان زایمان با وزن بیش از 4 کیلو گرم متولد شده اند در معرض خطر بالای ابتلا به دیابت نوع دو هستند.

1-از پزشک خود بخواهید برایتان آزمایش کامل قند خون تجویز کند. و در صورت وجود رجوع به یک متخصص و گرفتن راهکارها از او..

2-به علت اینکه دیابت با بیماری های قلبی و عروقی ارتباط نزدیکی دارد پس کنترل و ارزیابی دیابت بایستی شامل کـنرل یک سری عوامل مرتبط باشد مانند کنترل دائمی فشار خون (هر روز ویا هر سه روز هنگام آرامش بدنو یا فشار زمان استراحت)فشار خون مادر بسیاری از بیماری ها و تسهیل کننده پیشرفت دیابت در بدن و متحد شدن آن با دیابت در حمله به کلیه سیستمهای ارگاننیک و حیاتی بدن و بسیار کشنده است آن را جدی بگیرید چه کاهش و چه افزایش آن باعث سکته ها و بسیاری بیماری ها ی مرگ بار است و بد ترین نوع آن نیز فشارخون عصبی است که گاهی باعث ایست قلبی و مرگ ناگهانی است .

قدم بعد کنترل سطح کلسترول بد خون( ال دی ال ) است گام بعد وووو باز هم نکشیدن سیگار این قاتل کوچک  و داشتن تحرک بدنی کافی (در سصح قهرمانی نه!!! ده دقیقه پیاده روی تند ویا آرام و چند حرکت کششی ساده که اگر شد در پستهای بعدی خواهم گذارد )

و در نهایت رعایت رژیم غذایی فاقد قند و نشاسته و کربو هیدرات و استفاده از میوه و سبزی تازه و با نظر پزشک مصرف آسپرین برای پیشگیری از بیماری های قلبی

و از همه مهمتردر این دنیای شلوغ و پر استرس داشتن روانی آرام و با قلبی معنوی کمک بزرگی را به درمان  قندهای عصبی و کلیه انواع دیابت چه نوع اول وچه نوع دوم  خواهد کرد . 

سلامت و پیروز باشید...

دسته ها :
پنج شنبه پنجم 9 1388 8 صبح
X