امالى شیخ مفید-ترجمه استادولى متن 129 مجلس چهاردهم شنبه 26 رجب 407
مثل نماز
از امیر المؤمنین (ع) روایت کند که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس یک عمل واجبى (مثل نماز) بجا آورد، در نزد خداوند دعائى قابل استجابت دارد.
رهاورد خرد-ترجمه تحف العقول 194
=====================
برتر شمردن(امام علیه السلام) دانش را ..... ص : 194
====================
برتر شمردن (امام علیه السلام) دانش را (6) اى مردم، بدانید که کمال دین (در) طلب دانش و بکار بستن آن است. و به راستى دانش جستن بر شما از مال خواهى واجبتر است، زیرا مال (دنیا) میان شما تقسیم گشته و برایتان ضمانت شده است. «1» عادلى آن را میان شما تقسیم کرده و ضمانتش فرموده، و به زودى با رساندن آن به شما وفا کند، و دانش براى شما نزد اهلش ذخیره است و شما به خواستن آن از ایشان مأمورید. پس در طلبش بروید (7) و بدانید که بسیارى مال موجب فساد دین و سبب سختى دلها گردد و بسیارى دانش رهاورد خرد-ترجمه تحف العقول، ص: 195و کردار به آن سبب اصلاح دین و وسیله (رفتن) به بهشت شود. و پرداختها مال را بکاهد و دانش با خرج کردنش بپالاید و بیفزاید. پس خرج کردن دانش پراکندنش در میان نگهبانان و راویان آن است. (1) و بدانید که ملازمت با دانش و پیروى از آن آیینى است که خداوند بدان پرستش و دیندارى شود (و پذیرفتن) و به فرمان دانش رفتن موجب به دست آوردن حسنات (و کردارهاى پاداش آفرین) شود و سیّئات (و اعمال کیفر آفرین) را بزداید و اندوخته مؤمنان باشد و مایه سر بلندى آنان در زندگانى و یاد خیرشان پس از مرگ شود. (2) به راستى دانش را فضیلتهاى بسیار است که (در عالم تمثیل)، سرش، فروتنى است و چشمش، برکنارى از حسد و گوشش، فهم و زبانش، راستى و حافظهاش، بررسى و دلش، خوش نیّتى و خردش، شناخت اسباب امور و دستش، مهربانى و همّتش، سلامت و پایش، دیدار دانشمندان و حکمتش، پارسایى و قرارگاهش، رستگارى و جلودارش، عافیت و مرکبش، وفا و سلاحش، نرمى سخن و شمشیرش، خرسندى و کمانش، سازگارى و سپاهش، گفتگو با دانشمندان و داراییش، ادب و اندوختهاش، پرهیز از گناهان و توشهاش، احسان و جایگاهش، سازش و رهنمایش، هدایت و یارش، همنشینى با نیکان. «3»-----------------------------------------------------------نام کتاب: رهاورد خرد- ترجمه تحف العقولنویسنده: پرویز اتابکىموضوع: اخلاقتاریخ وفات مؤلف: معاصرزبان: فارسىتعداد جلد: 1ناشر: نشر و پژوهش فرزان روزمکان چاپ: تهرانسال چاپ: 1376 شنوبت چاپ: اول
نصایح 46 فصل نهم
-------------------
فصل نهم تمثیلات صادره از پیامبر عظیم الشأن «صلّى اللّه علیه و آله و سلّم»:
======================== (2) اهل بیت من مانند کشتى نوحاند که، هر کس سوار شد نجات یافت؛ و هر که تخلف کرد غرق شد. (3) اصحاب من در میان امت چون نمک غذایند، غذا جز با نمک اصلاح نشود. (4) امت من مانند باران است که (سر تا پا خیر است) معلوم نیست اولش بهتر است یا آخرش. (5) مؤمن مانند زنبور عسل است، جز پاک نخورد، و جز پاک ندهد. (6) حکایت مؤمن حکایت خوشه در مسیر باد است، گاه مىافتد و گاه برمىخیزد (مؤمن هم در اثر فتنههاى دوران مىلغزد اما نمىشکند و دوباره حرکت مىکند). (7) حکایت کافر چون شاخهى برنج است همیشه سر پا (به یک حالت) است تا از جا کنده شود. (8) حکایت مؤمنان در دوستى و ترحم به یکدیگر، چون اعضاى پیکر است؛ وقتى یکى رنجور شود دیگران هم در بىخوابى و تب آن شرکت مىکنند. (9) مثل قلب چون پرى بر سر راه باد است (بادهاى هوى و هوس آنرا، آن به آن زیر و رو مىکند). (10) مثل قرآن چون شتر بسته است، شتر را اگر ببندند مىماند و گرنه فرار مىکند. (11) حکایت زن چون دندهى کج است، اگر بخواهى راستش کنى مىشکند؛ و اگر با همان کجى بسازى از آن بهرهمند مىشوى. (12) همنشین صالح چون عطر فروش است، که اگر عطر خویش بتو ندهد بوى خوشش در تو آویزد؛ و همنشین بد چون آهنگر است، که اگر شرارهاى آتشش بتو نرسد بوى بدش آزارت مىدهد. (13) نماز واجب مانند ترازو است، هر کس تمام بدهد تمام مىگیرد. (14) حکایت ما و دنیا حکایت سوارى است که روز گرمى نصایح، ص: 46در سایهى درختى بخوابد، سپس (چون هوا معتدل شود) حرکت کند و سایه را ترک گوید. (1) دنیا در برابر آخرت چون آبى است که سرانگشت از دریا بگیرد، انگشت را به دریا فرو ببر ببین چقدر آب مىآورد.------------------------------------نام کتاب: نصایحنویسنده: احمد جنتىموضوع: اخلاقتاریخ وفات مؤلف: معاصرزبان: فارسىتعداد جلد: 1ناشر: الهادىمکان چاپ: قمسال چاپ: 1382 شنوبت چاپ: بیست و چهارم
نهج البلاغة-ترجمه دشتى 79
-------------------
دنیا شناسى ..... ص : 77
----------------------- فرمود: «الا و انّ الیوم المضمار و غدّا السّباق و السبقة الجنة و الغایة النار». «آگاه باشید امروز روز تمرین و آمادگى، و فردا روز مسابقه است و جایزه برندگان بهشت، و سرانجام عقب ماندگى، آتش خواهد بود».مثالى براى وهابیت:
( این خانه برافراشته را مىپرستید)========================احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار ج2 197
--------------------
مناظره حضرت صادق علیه السلام ..... ص : 184
=================== (1) ارشاد مفید نقل مىکند:عباس بن عمرو فقیمى گفت ابن ابى العوجاء و ابن طالوت و ابن الاعمى و ابن مقفّع با چند نفر از منکرین خدا در ایام حج در مسجد الحرام جمع بودند. امام صادق علیه السلام نیز در مسجد مردم را به مسائل آشنا مىکرد و تفسیر قرآن مىنمود و سؤالهاى آنها را با دلیل و برهان پاسخ مىداد. دوستان به ابن ابى العوجاء گفتند مىتوانى این آقائى را که نشسته به اشتباه اندازى و سؤالهائى بکنى موجب افتضاح او شود در مقابل این مردمى که اطرافش را گرفتهاند؟ مىبینى چقدر مردم فریبش را خوردهاند و قرآن را تفسیر مىکند و سؤال آنها را پاسخ مىدهد. او علامه زمان خویش است.ابن ابى العوجاء گفت بسیار خوب. جلو رفت و مردم را متفرق کرد و صدا زد یا ابا عبد الله مجالس به امانت سپرده شد و هر کس عقدهاى دارد باید بگشاید، به من اجازه مىدهى سؤال کنم؟ فرمود: بپرس در صورتى که مایلى. ابن ابى العوجاء گفت چقدر این خرمن را مىکوبید و خود را به این سنگ مىچسبانید و این خانه برافراشته را مىپرستید و به گردش مانند شتر رم کرده مىدوید، هر کس اندیشهاى داشته باشد مىفهمد این کار صحیحى نیست و از شخص صاحب نظر سر نمىزند اینک پاسخ بده که پیشواى این مردم و قله مرتفع این جمعیت هستى و پدرت بنیانگذار و نظام دهنده آن بوده؟امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که خدا گمراهش نموده حق برایش سنگین مىآید و پناه به آن نمىبرد و همکار شیطان مىشود و از او پیروى مىنماید که موجب هلاکتش مىگردد و هرگز او را از گرداب نجات نمىبخشد. این خانهاى است که خداوند مردم را به پرستش در این خانه واداشته تا بیازماید که اطاعتش مىنمایند در رابطه با آمدن اینجا. آنها را مأمور به تعظیم و زیارت خانه نموده و آن را قبله مسلمانان جهان نموده. پس این یکى در وسائل رضوان خدا و راهى است براى رسیدن به آمرزش او برافراشته گردیده با کمال و جایگاه عظمت و جلال است.خداوند دو هزار سال قبل از گستردن زمین او را آفریده، پس شایسته است که دستورش را اطاعت و از آنچه نهى نموده بر حذر باشیم.ابن ابى العوجاء گفت سخنى گفتى که ما را حواله به چیزى که غائب است دادى.فرمود: چگونه غائب است کسى که با مخلوق حضور دارد و به آنها از رگ گردن نزدیکتر است سخن آنها را مىشنود و اسرارشان را مىداند و هیچ مکانى خالى از او نیست ولى هیچ مکانى او را در بر نمىگیرد و به جایى نزدیکتر از جاى دیگر نیست به این مطلب آثارش گواه است و افعالش راهنما؟ آن کسى که خداوند او را به راستى برگزیده با آیات محکم و براهین واضح حضرت محمد صلى الله علیه و آله این نوع عبادت را براى ما آورده. اگر در چیزى از آن مشکوک هستى بگو تا برایت توضیح بدهم.ابن ابى العوجاء فرو ماند و نتوانست چیزى بگوید و از خدمت امام رفت. وقتى به دوستان خود رسید گفت من از شما مىخواستم شرابى برایم تهیه کنید شما کبابم کردید و به آتش انداختید.گفتند ساکت باش. ما را با حیرت خود مفتضح کردى. ما کسى را از تو خوارتر در مجلس او ندیدیم. گفت به من چنین نسبت مىدهید. این شخص پسر کسى است که این طور سر مردم را تراشیده. اشاره کرد به مردمى که براى حج آمده بودند. (1) ارشاد صفحه 301.--------------------------------- احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج2، ص: 197==========================
تمثیلات و حکم
عن النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله: مثل المؤمن مثل السّنبلة یحرّکها الرّیح فتقوم مرّة و تقع اخرى و مثل الکافر مثل الارزة لا تزال قائمة حتّى تنقعر. «1» (1) رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرموده است: مرد با ایمان در برابر طوفان حوادث مانند خوشه رسیده است که وقتى باد میوزد روى زمین خم مىشود و چون باد ایستاد دوباره بپا مىایستد و با این روش خویشتن را با وقایع تطبیق میدهد و از شرّ حوادث مصون میماند ولى کافر تیره عقل مانند درخت صنوبر، ندانسته و نابجا در مقابل طوفان مقاومت میکند و سرانجام بر اثر فشار ریشه کن مىشود.على (ع) در باره رهبر عالیقدر اسلام فرموده است:طبیب دوّار بطبّه قد احکم مراهمه و احمى مواسمه یضع ذلک حیث الحاجة الیه من قلوب عمى و آذان صمّ و السنة بکم. «2» (2) پیغمبر اکرم طبیب سیارى است که مرهمهاى شفابخش و لوازم مداوا را آماده کرده تا هر جا دلهاى نابینا و ارواح ناشنوا ببیند بمعالجه و مداواى آنها قیام کند و مردم مبتلا را از مرگ معنوى و سقوط روحانى خلاص نماید. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 229عن امیر المؤمنین علیه السّلام انّه قال: الرّوح فی الجسد کالمعنى فی اللّفظ. «1» (1) على علیه السّلام پیوستگى و ارتباط نفس و بدن را با عالیترین تشبیه بیان نموده و فرموده است: روح در جسد آدمى همانند معنى در لفظ است.عن امیر المؤمنین علیه السّلام: انّه قال هذه النّجوم الّتى فی السّماء مدائن مثل المدائن الّتى فی الارض. «2» (2) على علیه السّلام فرموده است: در ستارگان آسمان، شهرهاى مسکون و آبادى وجود دارد مانند شهرهائى که در کره زمین است.صعد رسول اللَّه (ص) المنبر فقال انّ النّاس من آدم الى یومنا هذا مثل اسنان المشط لا فضل للعربىّ على العجم و لا للاحمر على الاسود الّا بالتّقوى. «3» (3) نبى اکرم (ص) در منبر فرمود: مردم، از آدم تا امروز همانند دندانههاى شانه با یک دیگر یکسانند، عرب را بر عجم فضیلتى نیست و سرخ رویان بر سیاهان برترى و تفوّقى ندارند، تنها پرهیزکاران پاکدل و درستکار، گروه ممتاز جامعه هستند. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 230قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله: یا عباد اللَّه انتم کالمرضى و ربّ العالمین کالطّبیب فصلاح المرضى فیما یعلم الطّبیب و تدبیره به لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه الا فسلّموا للَّه امره تکونوا من الفائزین. «1» (1) رسول اکرم فرموده است: اى بندگان خدا، شما مانند بیمارانید و پروردگار جهان مانند طبیب، خیر و صلاح بیماران در چیزهائى است که طبیب میداند و بکار میبرد، نه در آن چیزهائى که بیماران بآنها رغبت دارند و بىحساب نسبت بآنها ابراز تمایل میکنند، تسلیم امر الهى باشید تا در صف رستگاران درآئید.قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله: لا شفیع انجح من التّوبة «2» (2) رسول اکرم (ص) فرموده است: هیچ شفیعى براى نجات گناهکاران همانند توبه پیروزمند و موفق نیست.امام صادق (ع) میفرمود:التّائب من الذّنب کمن لا ذنب له. «3» (3) آن کس که از گناه توبه واقعى کرده مانند کسى است که از اصل گناه نکرده است. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 231قال النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله: الشّیخ فی قومه کالنّبىّ فی امّته. «1» (1) رسول اکرم (ص) میفرمود: پیر سالخورده در بین قوم و کسان خود، مانند پیغمبر الهى بین امّت خود میباشد.قال علىّ علیه السّلام: ذو الشّرف لا تبطره منزلة نالها و ان عظمت کالجبل الّذى لا تزعزعه الرّیاح. «2» (2) على (ع) میفرمود: مرد با شرف اگر در جامعه ببزرگترین مقام و پایه نائل شود هرگز خود را نمیبازد و از مسیر فضیلت، خارج نمیشود.او مانند کوه پا بر جا است که وزش بادها قادر نیست بحرکتش درآورد و متزلزلش نماید.حضرت رضا (ع) میفرمود:من استغفر اللَّه بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزأ بنفسه. «3» (3) کسى که بزبان طلب آمرزش کند و در دل از گناهان خود پشیمان نباشد خویشتن را مسخره کرده است. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 232از امام صادق (ع) است که خداوند بموسى بن عمران فرمود:یا موسى ما تقرّب الىّ المتقرّبون بمثل الورع عن محارمى «1» (1) هیچ عاملى براى قرب پاکان بخداوند مانند اجتناب از گناه نیست.الکادّ على عیاله کالمجاهد فی سبیل اللَّه «2» (2) اجر کسى که براى زندگى خود و عائلهاش زحمت میکشد مانند اجر سرباز مجاهد است.على (ع) در باره حسد فرمود:الحسد یذیب الجسد. (3) حسد بدن حسود را مثل موم در برابر حرارت آب میکند.الحقد داء دوى و مرض موبى. «4» (4) کینهتوزى ناخوشى مهلک و مانند مرض وبا است.در باره هوى فرموده است:الهوى داء دفین. «5» (5) تمایلات نابجا ناخوشى پنهانى است. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 233عن ابى جعفر علیه السّلام: انّ الحسد لیأکل الایمان کما تأکل النّار الحطب. «1» (1) امام باقر علیه السّلام میفرماید: حسد ایمان را میخورد و نابود میکند همان طور که آتش هیزم رافکلّ تقصیر به مضرّ و کلّ افراط له مفسد. «2» (2) هر کم بودى در اعمال تمایلات براى آدمى زیانآور و هر زیاده روى نسبت به آنها باعث فساد و تباهى است.قام رسول اللَّه خطیبا فقال: ایّها النّاس ایّاکم و خضراء الدّمن.قیل یا رسول اللَّه و ما خضراء الدّمن. قال المرأة الحسناء فی منبت السّوء. «3» (3) روزى رسول اکرم (ص) بر پا خاست و بمردم فرمود: بپرهیزید از گیاهان سبز و خرّمى که در سرگین پرورش یافته است. عرض شد یا رسول اللَّه مقصود از این سخن چیست؟ فرمود: مراد، زن زیبا و خوبروئى است که در خانواده بد و محیط فاسد پرورش یافته است.فی تقلّب الاحوال علم جواهر الرّجال. «4» (4) ارزش نیروهاى روانى مردم در تحولات زندگى معلوم مىشود. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 234عن ابى جعفر علیه السّلام قال: کان فیما وعظ به لقمان ابنه ان قال یا بنىّ من یشارک الفاجر یتعلّم من طرقه، من یحبّ المراء یشتم، و من یدخل مدخل السّوء یتّهم، و من یقارن قرین السّوء لا یسلم، و من لا یملک لسانه یندم. «1» (1) امام باقر علیه السّلام فرموده است: از اندرزهاى لقمان حکیم بفرزندش این بود که فرزند عزیز، کسى که با گناهکار شریک شود راه ناپاکى را از وى یاد میگیرد، کسى که مجادله را دوست داشته باشد مورد فحش و دشنام واقع مىشود، کسى که در جایگاههاى بدنام قدم بگذارد متّهم خواهد شد، کسى که با رفیق بد همگام گردد از فساد اخلاق سالم نمیماند، کسى که مالک زبان خود نباشد سرانجام پشیمان خواهد گشت.عن ابى عبد اللَّه علیه السّلام قال: ان شئت ان تکرم فلن، و ان شئت ان تهان فاخشن. «2» (2) امام صادق علیه السّلام فرموده است: اگر میخواهى در جامعه مورد تکریم و احترام باشى با مردم به مدارا و نرمى برخورد کن، و اگر میخواهى با تحقیر و اهانت مردم مواجه شوى روش تندى و خشونت در پیش گیر.قال على علیه السّلام: لا میراث کالأدب. «4» (3) على علیه السّلام فرموده: هیچ ارثى مانند ادب و اخلاق پر ارج و گرانمایه نیست. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 235قال علىّ بن الحسین علیه السّلام: لمّا اشتدّ الامر بالحسین (ع) نظر الیه من کان معه ... و کان الحسین علیه السّلام و بعض من معه من خصائصه تشرق الوانهم و تهدأ جوارحهم و تسکن نفوسهم فقال بعضهم لبعض انظروا لا یبالى بالموت فقال لهم الحسین (ع) صبرا بنى الکرام فما الموت الّا قنطرة یعبر بکم عن البؤس و الضّرّاء الى الجنان الواسعة و النّعیم الدّائمة. «1» (1) حضرت سجّاد علیه السّلام فرموده: روز عاشورا موقعى که آتش جنگ زبانه کشید و کار زد و خورد شدّت یافت آنان که با حسین علیه السّلام بودند متوجّه آن حضرت شدند و مشاهده کردند که امام و بعضى از خواص آن حضرت رخسارى فروزان، بدنى آرام و روحى مطمئن دارند، به یک دیگر گفتند ببینید که چگونه حضرت حسین (ع) در مقابل مرگ، بىباک است، در این موقع حسین علیه السّلام یاران خود را مخاطب ساخت و فرمود: اى شریفزادگان، صابر و مقاوم باشید چه مرگ چیزى جز پل ارتباط نیست که شما را از محیط شدائد و ملالت بار دنیا به بهشت پهناور و نعمتهاى ابدى منتقل میکند.قال محمّد بن على علیه السّلام: قیل لعلىّ بن الحسین (ع) ما الموت قال: للمؤمن کنزع ثیاب وسخة و فکّ قیود و اغلال ثقیلة. «2» (2) امام باقر علیه السّلام فرموده: بحضرت سجّاد (ع) گفته شد مرگ الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 236چیست؟ امام علیه السّلام در جواب فرمود: مرگ براى افراد با ایمان مانند کندن لباس چرکین و گشودن قید و زنجیرهاى سنگین است.قال على علیه السّلام: التّکبّر على المتکبّرین هو التّواضع بعینه. «1» (1) على علیه السّلام فرموده: تکبّر کردن با افراد متکبّر، خود عین تواضع است.عن ابى الحسن الثّالث علیه السّلام انّه قال: اذا کان زمان العدل فیه اغلب من الجور فحرام ان یظنّ باحد سوء حتّى یعلم ذلک منه و اذا کان زمان الجور اغلب فیه من العدل فلیس لاحد ان یظنّ باحد خیرا ما لم یعلم ذلک منه. «2» (2) امام هادى علیه السّلام فرموده: زمانى که عدل و داد در جامعه، بیش از ظلم و ستم باشد در آن موقع حرام است که آدمى به کسى گمان بد ببرد مگر وقتى که آن بدى از وى معلوم و مشهود گردد، و زمانى که ظلم و بیدادگرى بر عدل و داد غلبه داشته باشد سزاوار نیست احدى گمان خوب به کسى ببرد مگر وقتى که آن خوبى از او معلوم شود. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 237عن علىّ علیه السّلام قال: شاور قبل ان تعزم و فکّر قبل ان تقدم. «1» (1) على علیه السّلام فرموده است: قبل از تصمیم مشورت نما و پیش از اقدام در کار فکر کن.لردّ المؤمن حراما یعدّل عند اللَّه سبعین حجّة مبرورة «2» (2) مسلمانى که از یک گناه اعراض کند اجر هفتاد حج مقبول در پیشگاه خداوند دارد.على (ع) فرموده است:غضّ الطرف عن محارم اللَّه افضل عبادة «3» (3) بهترین عبادت چشمپوشى از گناه است.حضرت رضا (ع) میفرمود:کلّما احدث العباد ما لم یکونوا یعملون احدث اللَّه لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون «4» (4) هر وقت مردم بگناه تازهاى آلوده شوند خداوند آنها را ببلاء تازهاى دچار مینماید.حضرت صادق (ع) از رسول اکرم (ص) روایت کرده است که فرمود: الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 238ایّاکم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها بلاء و ولدها ضیاع «1» (1) از ازدواج با احمق بپرهیزید زیرا همنشینى با احمق مایه اندوه و بلاء و فرزندش نیز مهمل و بدبخت است.على (ع) میفرمود:الایّام توضح سرائر الکامنة. «2» (2) روزگار اسرار نهان را آشکار میکند.امام جواد (ع) نیز فرموده است:الایّام تهتک لک الامر عن الاسرار الکامنة. «3» (3) گذشت زمان پردهها را میدرد و اسرار نهان را بر تو آشکار میکند.پیغمبر اکرم (ص) میفرمود:لا تعادوا الایّام فتعادیکم. «4» (4) با روزگار از در دشمنى و ستیز وارد نشوید که او نیز با شما دشمنى خواهد کرد.على علیه السّلام در ضمن بیان صفات مردان با ایمان، فرموده است: الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 239سهل الخلیقة لیّن العریکة، نفسه اصلب من الصّلد و هو اذلّ من العبد. «1» (1) اینان اخلاقى هموار و ملائم و طبیعتى نرم و متواضع دارند، روانشان از سنگ سخت محکمتر است و در رفتار با مردم از بندگان زر خرید، افتادهتر و خاضعتر.عن حکیم قال: سألت ابا عبد اللَّه علیه السّلام عن ادنى الالحاد. فقال انّ الکبر ادناه. «2» (2) راوى حدیث میگوید: از حضرت امام صادق (ع) کمترین مرتبه الحاد و کفر را پرسیدم. امام در جواب فرمود کبر نازلترین درجات کفر است.قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله: مدمن الخمر کعابد وثن اذا مات و هو مدمن علیه یلقى اللَّه عزّ و جلّ حین یلقاه کعابد وثن. «3» (3) رسول اکرم فرموده است: کسى که بطور مداوم شرب خمر میکند مانند کسى است که بت میپرستد و اگر با همان آلودگى و اصرار در میگسارى بمیرد خداوند را مانند بتپرست ملاقات خواهد کرد. الحدیت-روایات تربیتى، ج1، ص: 240عن الرّضا علیه السّلام قال: انّ اللَّه تبارک و تعالى نهى عن جمیع القمار و امر العباد بالاجتناب منها و سمّاها رجسا فقال رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ مثل اللّعب بالشّطرنج و النّرد و غیرهما من القمار و النّرد اشرّ من الشّطرنج. «1» -------------------------------------------------نام کتاب: الحدیت- روایات تربیتىنویسنده: محمد تقى فلسفىموضوع: اخلاقتاریخ وفات مؤلف: 1379 شزبان: عربى- فارسىتعداد جلد: 3ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامىمکان چاپ: تهرانسال چاپ: 1368 شنوبت چاپ: مکرر
مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام 143 سرزنش دیگران ..... ص : 125
---------------------- حضرت عیسى (ع) مىفرماید: من دنیا را به صورت پیرزنى دیدم که دندانهاى ثنایاش افتاده، و به هر نوع آرایشى خود را آراسته است، از او سؤال شد:چند شوهر کردهاى؟ جواب داد: آن قدر زیادند که شمار آنها را نمىدانم. سؤال شد: آیا همه آنها مردند، و یا تو را طلاق دادند؟ جواب داد: بلکه همه آنها را کشتم. گفتند: واى به حال همسران ماندهات، چگونه از شوهران گذشتهات عبرت نمىگیرند، و از تو نمىترسند؟ (7) امام حسن (ع) بیشتر اوقات به عنوان تمثیل در مورد دنیا مىفرمود: «اى کسانى که طالب لذّتهاى دنیوى هستید، دنیا دوام ندارد براستى که گول خوردن به سایهاى که گذر است از نادانى است.» (48) مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، ص: 143-----------------------------------------------مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام 145 سرزنش دیگران ..... ص : 125 مرد تنگدستى با زن توانگرى ازدواج کرد، آن زن از کوچکى خانه دلتنگ شد، مرد تنگدست به او گفت: از جا بلند شو! زن از جا بلند شد، سرش به سقف خانه نخورد، گفت: فرض کن که سقف خانه نزدیک آسمان است، وقتى که سرت به آن نمىخورد، چه سودى به حال تو دارد؟! سپس گفت: بخواب! زن خوابید، باز هم پاها به دیوار نخورد، گفت: فرض کن که دیوار خانه کنار کوه قاف است، وقتى که پاهایت به آنجا نمىرسد چه سودى به حال تو دارد؟! زن گفت: بس مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، ص: 145است مرا کافى است و راضى شد.
============
ضمیمه دوّم تمثیلات حضرت رسول ص===========================
نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 835
-------------------------
پیغمبر خاتم در آن سخنان که نه بقصد تشریع بلکه بقصد ترویج فضیلت و محو تاریکیها و دفع پلیدىها داشت، غالبا سخن بتمثیل میکرد که طبع انسان حق را در غالب مثل بهتر میپذیرد، قرآن نیز امثال فراوان دارد.إنّ اللَّه لا یستحیی أن یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها و لقد صرّفنا للنّاس فی هذا القرآن من کلّ مثل. (1) تمثیلات پیغمبر سبکى بدیع داشت و از صمیم زندگى عرب مایه میگرفت، امثال انجیل را دیدهاید که همه از تاکستان و مزدوران باغ و کشت و زمین سخن میکند که در فلسطین باغ و بوستان و زراعت بود، امثال محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بیشتر از صحرا و دشمن و راه و دریا سخن میکند که:ما أرسلنا من نبیّ إلّا بلسان قومه. (2) که زبان قوم تنها کلمات و عباراتشان نیست، ذوق و تفکر و سلیقه خاصشان نیز هست.به پندار من تمثلات نبوى، در خور اینست که کتابی مستقل از آن پرداخته آید که از تفکر در این امثال افقهاى تازه بر وى جان مىگشاید و افکار تازه میزاید، و براى تکمیل این مجموعه شمهاى از آن را در اینجا مىآوریم که در هر یک بسیار نکتههاى لطیف هست. به بینید در این تمثیل، راز همبستگى اجتماعى را چه خوب بیان میکند که همیشه بلیه اشرار باخیار نیز میرسد. نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 836... مثل القائم فی حدود اللَّه و الواقع فیها کمثل قوم استهمّوا على سفینة فأصاب بعضهم أعلاها و بعضهم أسفلها فکان الّذین فی أسفلها إذا استقوا من الماء مرّوا على من فوقهم فقالوا لو أنا خرقنا فی نصینا خرقا و لم نوذ من فوقنا فإن هم ترکوهم و ما أرادوا هلکوا جمیعا و إن أخذوا على أیدیهم نجوا جمیعا «1»
(1) حکایت کسى که در حدود خدا بایستد و آنکه در حدود خدا افتد مانند گروهى است که بر کشتىاى قرعه زدند و قسمت بالاى کشتى ببعضى افتاد و پائین آن ببعض دیگر افتاد آنها که در پائین کشتى بودند وقتى آب میخواستند بر آن کسان که بالاى سرشان بودند میگذشتند و با خود گفتند اگر در قسمت خود سوراخى کنیم و آنها را که در بالاى سر ما هستند اذیت نکنیم، اگر بالا سریها آنها را با قصدشان واگذارند همگى هلاک شوند و اگر دستشان بگیرند همگى نجات یابند. و هم در این مثل قصه نفوذ جهال را بر رغم عقلا در زندگى جماعت در عبارتى کوتاه بخوانید:
إنّ رجلا کان فیمن کان قبلکم استضاف قوما فأضافوه و لهم کلبة تنبح فقالت الکلبة لا أنبح ضیف أهلى اللّیلة فبلغ ذلک نبیّا لهم أو قیلا لهم فقال مثل هذه مثل أمّة تکون بعدکم یقهر سفهاؤها حکماءها «2»
(2) مردى در میان پیشینیان شما بود که از قومى میزبانى خواست و او را مهمان کردند و نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 837سگى داشتند که پارس میکرد، سگ گفت امشب براى مهمان کسانم پارس نمیکنم (تا سرگردان شود) و اینخبر به پیغمبرشان یا پادشاهشان رسید و گفت حکایت این مانند امتیست که پس از شما خواهد بود که سفیهانشان بر عقلایشان چیره شوند، و تمثیل مردم فرومایه که بطبع خویش از خرمن نیک جز خوشه بد نمیبرند چنین میکند.مثل الّذی یسمع الحکمة و لا یحمل إلّا شرّها کمثل رجل أتى راعیا فقال أجرنی شاة من غنمک فقال انطلق فخذ باذن شاة منها فذهب یأخذ باذن کلب الغنم «3» (1) حکایت آن کس که حکمت را بشنود اما جز بدترین آن را فرا نگیرد چون مردیست که پیش چوپانى آمد و گفت بزى از گله خود بمن اجاره بده گفت برو و گوش بزى را بگیر و او برود و گوش سگ گله را بگیرد. نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 838و تمثیل بخشنده و بخیل را به بینید که ضمیر دو انسان را چه خوب عیان میکند. روانشناسى جدید با همه غرور و ادعا ازین نکوتر چه خواهد گفت.مثل المنفق و البخیل مثل رجلین علیهما جنّتان من حدید من لدن ثدییهما إلى تراقیهما فإذا أراد المنفق أن ینفق سبغت علیه حتّى یعفو أثره و إذا أراد البخیل أن ینفق قلصت و لزمت کلّ حلقة موضعها فهو یوسّعها و لا یتّسع «4»حکایت انفاقگر و بخیل چون دو مرد است که دو زره آهن بتن دارند از پستان تا گلویشان و چون انفاقگر خواهد انفاق کند زرهاش گشاده شود تا اثر آن محو شود و چون بخیل خواهد انفاق کند زره او بهم فشرده شود و هر حلقه بجاى خود باشد و او همى بگشاده کردن آن کوشد اما گشاده نشود و تمثیل خویش و آن ناحقشناسیها که از قوم خویش میدید که وقتى ببرکت وى برفاه دنیا رسیده بودند از سیر در مراحل کمال بىنیازى میکردند چنین میکند:إنّما مثلی و مثلکم و مثل الدّنیا کمثل قوم سلکوا مفازة غبراء و لا یدرون (2) حکایت من و شما و دنیا مانند گروهى است که در بیابانى خشک راه میسپردند و ندانستند آنچه از بیابان سپردهاند بیشتر است یا نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 839ما قطعوا منها أکثر أو ما بقى منها فحسرت ظهورهم و نفد زادهم و سقطوا بین ظهری المفازة فأیقنوا بالهلکة فبینما هم کذلک إذ خرج علیهم رجل فی حلة یقطر رأسه فقالوا إنّ هذا لحدیث عهد بریف فانتهى إلیهم فقال: یا هؤلاء ما شأنکم فقالوا ما ترى کیف حسرت ظهورنا و نفدت أزوادنا بین ظهری هذه المفازة و لا ندری ما قطعنا منها أکثر أم ما بقى؟ فقال ما تجعلون لی إن أوردتکم ماء رواء و ریاضا خضرا قالوا حکمک قال تعطونی مواثیقکم ألّا تعصونی ففعلوا فمال بهم فأوردهم ماء (1) آنچه باقیمانده است و مرکبهایشان وامانده شد و توشه ایشان تمام شد در میان بیابان از پا در افتادند و بهلاک یقین کردند. در این حال بودند که مردى حله پوشیده که از سرش آب مىچکید سوى ایشان آمد گفتند این از آبادى مىآید وقتى نزد ایشان رسید گفت اى کسان حال شما چیست؟گفتند چنان که میبینى مرکبهاىمان وامانده شده و توشه ما در دل این بیابان تمام شده و ندانیم آنچه سپردهایم بیشتر است یا آنچه مانده است گفت اگر شما را به آب گوارا و باغهاى سبز برسانم به من چه خواهید داد گفتند هر چه خواهى گفت با من عهد کنید که عصیان من نکنید پس عهد کردند و آنها را براه برد و به آب گوارا و باغهاى سبز نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 840رواء و ریاضا خضرا فمکث یسیرا ثمّ قال هلمّوا إلى ریاض أعشب من ریاضکم هذه و ماء أروى من مائکم هذا فعصاه جلّ القوم و قالت طائفة منهم ألستم قد جعلتم لهذا الرّجل مواثیقکم أن لا تعصوه فقد صدقکم فی أوّل حدیثه فآخر حدیثه مثل أوّله فراح و راحوا معه فأوردهم ریاضا خضرا و ماء رواء و أتى الآخرین العدوّ من لیلتهم فأصبحوا ما بین قتیل و أسیر «5» (1) رسانید و دمى توقف کرد آنگاه گفت بیائید تا سوى باغهاى انبوهتر از این باغها و آبى گواراتر از این آب برویم و اکثر قوم عصیان وى کردند و گروهى از آنها گفتند مگر شما با این مرد عهد نکردید که عصیان او نکنید که آغاز گفتار خویش با شما راست گفت و آخر گفتارش مثل اولست پس برفت و با وى رفتند و بباغهاى سبز و آب گواراشان برد و شبانگاه دشمن بر دیگران در آمد و همگى مقتول یا اسیر شدند نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 841و هم این تمثیل چیزى نزدیک به همان مضمون است و نشان مى دهد که آن جان منور از لجاجت آنها که گوش استماع حق نداشتهاند چگونه برنج بوده است:إنّ مثلی و مثل ما بعثنی اللَّه کمثل رجل أتی قومه فقال یا قوم إنّی رأیت الجیش بعینی و أنا النّذیر العرفان فالنّجاء فأطاعه طائفة منهم فأدخلوا على مهلهم فنجوا و کذبته طائفة فأصبحوا مکانهم فصبّحهم الجیش فأهلکهم و کذلک مثل من أطاعنی و اتّبع ما جئت به و مثل من عصانی و کذّب بما جئت به من الحقّ «6» (1) حکایت من و آنچه خدایم بدان مبعوث کرده مانند مردیست که سوى قوم خود آمد گفت اى قوم من سپاه را دیدهام و من بیمآورى راست گویم، خود را برهانید! پس گروهى از آنها وى را اطاعت کردند و باقى شب را بملایمت راه پیمودند و نجات یافتند و گروهى دیگر وى را دروغگو شمردند و بجاى خود ماندند و صبحگاهان سپاه بدیشان رسید و نابودشان کرد حکایت کسى که مرا اطاعت کند و آنچه را آوردهام پیروى کند و حکایت کسى که عصیان من کند و این حق را که آوردهام تکذیب کند چنین است. نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 842و تمثیل آدمیزاد نگون بخت که در گردونه قضا از گهواره تا کور میدود و از حاصل کشمکش حیات جز عمل نیک ندارد چنین میکند:إنّی ضربت للدّنیا مثلا و لابن آدم عند الموت، مثله مثل رجل له ثلثة أخلّاء فلمّا حضره الموت قال لأحدهم إنّک کنت لی خلیلا و کنت أبرّ الثّلاثة عندی و قد نزل بی من أمر اللَّه ما ترى فما ذا عندک فیقول و ما ذا عندی؟ و هذا أمر اللَّه قد غلبنی و لا أستطیع أن أنفّس کربتک و لا أفرّج غمّک و لا أؤخّر ساعتک و لکن ها أنا ذا بین یدیک فخذنی زادا تذهب به معک فإنّه ینفعک ثمّ دعا الثّانی فقال إنّک کنت (1) من در باره دنیا و فرزند آدم هنگام مرگ مثلى میزنم مثال آن چون مردیست که سه دوست دارد و چون مرگش در رسد به یکیشان گوید تو دوست من بودى و از میان سه دوست نزد من نکوتر بودى فرمان خدا چنان که میبینى بمن رسیده چکار میکنى گوید چکار توانم کرد این فرمان خداست که بر من غالبست و نتوانم محنت از تو بردارم و غم تو بگشایم و ساعت تو مؤخر کنم ولى اینک من پیش توام مرا زاد خویش کن که همراه خود ببرى که تو را سود دهد آنگاه دومى را بخواند و گفت تو دوست من بودى و از میان سه دوست نزد من نکوتر بودى و فرمان خدا چنان که میبینى بمن رسیده نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 843لی خلیلا و کنت أبر الثّلاثة عندی و قد نزل بی من أمر اللَّه ما ترى فما ذا عندک فیقول و ما ذا عندی و هذا أمر اللَّه غلبنی و لا أستطیع أن أنفّس کربتک و لا أفرّج غمّک و لا أؤخّر ساعتک و لکن سأقوم علیک فی مرضک فإذا متّ أنقیت غسلک و جدّدت کسوتک و سترت جسدک و عورتک ثمّ دعا الثّالث فقال قد نزل بی من أمر اللَّه ما ترى و کنت أهون الثّلاثة علیّ و کنت لک مضیّعا و فیک زاهدا فما عندک؟ قال عندی أنّی قرینک و حلیفک فی الدّنیا و الآخرة أدخل معک قبرک (1) چه کار میکنى گوید چه کار توانم کرد این فرمان خداست که بر من غالبست و نتوانم محنت از تو بر دارم و غم تو بگشایم و نه ساعت تو مؤخر دارم ولى بهنگام مرض به خدمت تو قیام میکنم و چون بمیرى غسل تو پاکیزه کنم و پوشش تو تازه کنم و جسد و عورت تو به پوشانم آنگاه سومى را بخواند و گفت فرمان خدا چنان که میبینى بمن در آمده و تو از میان سه دوست پیش من خوارتر بودى ترا مهمل گذاشتم و بتو رغبت نداشتم اکنون چه کار میکنى، گوید من در دنیا و آخرت بسته و همدم توام، هنگامى که به قبر در آئى با تو در آیم و چون از قبر برون نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 844حین تدخله و أخرج منه حین تخرج منه و لا أفارقک أبدا هذا ماله و أهله و عمله «7» (1) شوى برون شوم، و هرگز از تو جدا نشوم، این مال و کسان و عمل اوست. و نقل از پیمبر سلف بتمثیل شرک و حضور قلب نمازگزار و فضیلت روزه دار و برکت صدقه و یمن ذکر خدا گوید:إنّ اللَّه سبحانه أمر یحیى بن زکریّا بخمس کلمات لیعمل بها و یأمر بنی إسرائیل أن یعملوا بها فجمع النّاس فی بیت المقدّس فامتلاء المسجد و قعدوا على الشّرف فقال إنّ اللَّه أمرنی بخمس کلمات اولاهنّ أن تعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئا و إنّ مثل من أشرک باللَّه کمثل رجل اشترى عبدا من خالص ماله بذهب (2) خدا سبحانه یحیى پسر زکریا را به پنج کلمه دستور داد که بدان عمل کند و بنى اسرائیل را دستور دهد که بدان عمل کنند، پس او مردم را در بیت المقدس فراهم کرد و مسجد پر شد و بر غرفهها نشستند و گفت خدا مرا به پنج کلمه دستور داده اول آنکه خدا را بپرستید و چیزى را با او انباز نکنید، حکایت کسى که بخدا شرک آورد مانند مردى است که نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 845