آقایی همیشه برای شستن ماشینش از پلاک شروع می کرده ازش می پرسن چرا ؟
می گه یه بار از سفق شروع کردم وقتی به پلاک رسیدم دیدم ماشین خودم نیست !
فرستنده : حسین جون پسر عمه گلم
به فلانی میگن از مسافرت چی آوردین ؟
میگه تشریف
فرستنده : حسین جون پسر عمه گلم
فلانی زنگ میزنه امداد خودرو میگه ببخشین ماشینو سوار شدم هیچ کدوم از پدال های ( گاز و ... ) نیست .
جواب میدن آقا شما فلانی این ؟
میگه بله .
جواب میدن آقا برو جلو بشین !
فرستنده : حسین جون پسر عمه ی گلم
یکی میره خواستگاری می گن داماد چه کارست ؟ میگن بیکاره ولی جزء خوشه ی یکه !
فرستنده : حسین جون پسر عمه ی گلم
برای انسان های بزرگ بن بست وجود ندارد . چون بر این باورند که یا راهی خواهم یافت ، یا راهی خواهم ساخت .
فرستنده : احسان جون
اگه می خوای لبخند خدا رو ببینی ، بذار اشکهایت را ببیند
فرستنده : احسان جون
اگر یاد بگیرید که به مشکلات بخندید همیشه چیزی واسه خنده دارید
فرستنده : احسان جون
پا برهنه می خوامت تا بدونی هیچ ریگی تو کفشم نیست
فرستنده : احسان جون
غم نخور ! هم روزگارم
من هوای تو رو دارم
واسه چار دیوار قلبت
صد تا پنجره میارم
غم نخور زیبای خفته
نا امیدی حرف مفته
رنگ عوض می کند این شب
با غزل های نهفته
فرستنده : آنیما ی گل
سلام دوستان
آخ که دلم از دست این تبیان پره آخه چرا من هر کاری می کنم واسه دوست عزیزم ***هرچی بخوای*** نظر بذارم نمیشه
کم کم فکر میکنم این تبیان با من لج داره
در حال حاضر نتونستم واسه خیلی از دوستان نظر بدم و واقعا از کارای این تبیان شرمندم
به بزرگی خودتون ببخشین
فعلا
سلام
این پیام فقط جهت زدن حاضری در دفتر رفاقت بود ، تا بدونی بیادتم
فرستنده : حسین جون پسر عمه ی گلم