دسته
مطالب زیبای دوستام
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 104338
تعداد نوشته ها : 124
تعداد نظرات : 61
Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار
 

موازی

پسرک پرید لبه‌ی جوی آب و سعی کرد تعادلش را حفظ کند و شروع کرد به راه‌رفتن. دخترک اما لبه‌ی دیگر جوی آب را انتخاب کرد؛ دوست نداشت پشت سر پسر باشد. فکر کرد اینجوری همیشه کنار هم هستند.

سرش را که بلند کرد، انتهای جوی آب در آن خیابان طویل درست پیدا نبود اما، یک چیز کاملاً مشخص بود؛ آنها موازی همدیگر می ‌رفتند، با فاصله یک جوی آب از هم. رسیدنی در کار نبود، حتی تا قیامت!



دسته ها :
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387
X