دسته
مطالب زیبای دوستام
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 104153
تعداد نوشته ها : 124
تعداد نظرات : 61
Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار

بچه که بودی تا یه چیز خاصی چشمات و میگرفت این دستات بودن که دراز میشدن به طرفش به قول سهراب "دست فواره ی خواهش می شد" یادته؟

 

یه وقت هایی هم دستت که به اون خواستنی می رسید یهو گر می گرفت تموم جونت آتیش می گرفت و اشکات دیگه بند نمی اومدن تو که نمی دونستی داغ یعنی چی؟....

 

هاج و واج می موندی که چی شده آخه مگه من چی  می خواستم... چند بار دستت سوخت تا بفهمی واسه هر چیز خواستنی دستات و پیش نبری....

 

اینم یادته؟!

 

اینا رو گفتم تا بدونی که برای آدمای خواستنی که این روزا چشات و پر می کنن....

 

دلت همین جوری بی محابا پیش نبری!!!

 

نمی خوای که اونم بسوزه....

 می خوای؟!!!!!
دسته ها :
سه شنبه دهم 10 1387
X