حکایت عشق
از اسمان پرسیدم عشق چیست گفت از زمین بپرس
از زمین پرسیدم گفت از دریا بپرس
از دریا پرسیدم گفت از قبرستان بپرس
از قبرستان پرسیدم گفت :
از جوان ناکام بپرس که سالها در این
جا خفته است
از جوان ناکام پرسیدم گفت:
عشق چیزی است که اول خودش
و اخرش خودکشی (جدایی؟)