کیستم من؟
شعله لرزان شمعی برفراز
کیستم من؟
پر کاهی در میان آبشار
کیستم من؟
نغمه سوزی ز سازی درد مند
کیستم من؟
آهوی وحشی ولی پا در کمند
کیستم دگر؟
چه می دانم !
غمی افسانه ای ، ها های گریه ای از عاشق دیوانه ای
در مذهب عاشقان کجا
رسم این باشد که من دست
تو ببوسم تو دست دیگری را
خدایا
یکی را دوست دارم
ولی او نمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از
نگاه من که او را دوست دارم
ولی افسوس
سواد خواندن نگاهم را ندارد
اگر دنیای نمی داند که من غمگین ترین غمگین دنیایم
بیا ای دوست با من باش که من تنها ترین تنهای دنیا یم
انتظار:
انتظار را چگونه معنی کنم
که تمام عمرم انتظار است
بودن را چه بنامم که بودن خویش را ندیدم
رخ زیبای تو را خال زدم به بدنم
تا بماند یادگار بدنت در کفنم