زندگی آنقدر عجیب نیست که شما فکر میکنید زندگی آنقدر عجیب است که شما فکرش هم نمی توانید بکنید

دسته ها : عاطفى
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
نگاه منطقی یک فیلسوف ساده لوح به زندگی : تا حالا فکر کردی اگه توماس ادیسون نبود..مجبور بودیم تو تاریکی تلویزیون نگاه کنیم
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
از یه نفرمی پرسن نظرت درباره بند گردنیه موبایل چیه ؟ میگه خیلی خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتی آدمو علاف میکن
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
یارومیخواسته بچش رو نصیحت کنه! میگه: چند سالته؟
بچش میگه: 16 سال !
میگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه!
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
طرف شب عروسیش نمیدونه به زنش چی بگه،میگه خانوادت میدونن تو اینجایی؟؟
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
غضنفر با دوستش شطرنج بازی می کنه، شاه دق می کنه!
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
غضنفر یه آینه رو زمین پیدا می کنه. برش می داره، عکسش می افته توش، میگه: ببخشید نمی دونستم مال شماست!
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
انجیر رو به غضنفر نشون می دن، می گن این چیه؟ می گه آلو بوده چلوندن، تو زعفرون خوابوندن، بهش کنجد مالوندن، یه چوب بهش چپوندن، تازه شده گلابی!
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
از غضنفر میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ غضنفر میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
غضنفر میره رستوران، گارسون میخواد بزارتش سر کار میگه: غذای امروز «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است! غضنفر میگه : «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
غضنفر روز جمعه پیژامه پوشیده بود و کراوات زده بود. زنش از او پرسید: چرا کراوات زدی؟ غضنفر گفت: شاید مهمان آمد. زنش گفت: پس چرا پیژامه پوشیدی؟غضنفر گفت: شاید هم نیامد.
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
غضنفر اولین بار وارد اتوبوس واحد می شه، می بینه تعداد زیادی مسافر میله اتوبوس رو محکم گرفتن و نگه داشتن. میله رو محکم می گیره و به بقیه می گه: حالا دیگه شما ولش کنین، خودم نگهش می دارم.
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
غضنفر سوار اتوبوس شده بود و میله اتوبوس رو نگه داشته بود. یک دفعه متوجه شد بند کفشش بازه، به بغل دستی اش گفت: داداش! این میله رو یک دقیقه جای من نگه دار، من بند کفشم رو ببندم.
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!
دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
بی وفایی تا به کی از پا فتادم نازنین

بر دلم از عشق تو داغی نهادم نازنین

من که هم چون کوه بودم در دیار عاشقان

برگ کاهم کردی دادی به بادم نازنین
دسته ها : عاطفى
يکشنبه بیست و دوم 10 1387
مى فروشم ساغرم باش

پادزهر و مرحمم باش

تک چراغ این دلم باش

ماهه شبهاى دلم باش






دسته ها : عاطفى
يکشنبه بیست و دوم 10 1387
X