شادمان زعلقمه بیرون بشد آن ساقی مست
تشنه لب بود ولی مشک پر آبی در دست

قصدش این بود که آبی برساند به حرم
یورش لشگر غدار بر او راه ببست

سعیش این بود حفاظت بکند از مشکش
بهراینکار زعباس بیفتاد دو دست

مشک دندان بگرفت او،ولی تیر عدو
آمد وزوزه کشان بر دل مشکش بنشست

وای از ضرب عمودی که به فرقش بزدند
خورد با سر به زمین، بند زبندش بگسست

روی زانو بنشست وبه حرم کرد نگاه
ناگهان تیر عدو دیده او را بر بست

گفت دریاب برادر تو علمدارت را
زمی عشق تو ساقی تو باشد سرمست

چون برادر به برش آمدودیدش بی جان
گفت عباس ز هجران تو پشتم بشکست

شاعر : اسماعیل تقوایی
شب پنجم محرم متعلق است به کودک سرفراز کربلا عبدا...بن حسن مجتبی(ع)

کودک رستگار

بیشماران سوار می بینم
قتلگه در غبار می بینم

اوفتاده زپا عمو جانم
دور او کلب هار می بینم

تیر هایی نشسته برتن او
پهلوانی نزار می بینم

خون بریزد زپیکرش برخاک
بر زمین جویبار می بینم

خنجروتیغ وتیرآماده
بهر او در نثار می بینم

طلبش را به یار بشنیدم
بی سپه شهریار می بینم

لحظه ای طاقت فراقم نیست
عمویم در حصار می بینم

چون عمو دست میدهم برهش
خود به عشقش دچار می بینم

سوی دشمن خدنگ حرمله را
سوی خود آشکار می بینم

همچوقاسم برادر خوبم
عسل خوشگوار می بینم

سینه خونی عمویم را
بر یتیمی مزار می بینم

عبد حق باشم ویتیم حسن
مرغ جان بیقرار می بینم

جان فدا می کنم ولی خود را
کودکی رستگار می بینم

درجنت گشوده گشته،پدر
شاد،در انتظار می بینم

شاعر:اسماعیل تقوایی
خلاصه
شب هفتم محرم متعلق است به سرباز شش ماه کربلا حضرت علی اصغر

شیر خواره بچه شیری عازم میدان شده
از حصار تن رها سوی ره جانان شده

بر سر دست پدر قدرت نمایی می کند
بین خیل کوفیان او باعث طوفان شده

چون طلب بنمود بابا بهر او آبی ،بگفت
با زبان بی زبانی ،تشنگی پایان شده

کرده آماده گلو را بهر آن تیر سه پر
حرمله با تیر خود آماده جولان شده

آه از آن دم گلوی ناز اصغر پاره شد
دیده ی خون خدا از بهر او گریان شده

زآنزمان که خون او بر آسمان پرتاب شد
تا ابد این خون در عرش خدا مهمان شده

طفل بی جان مانده باقی بر سر دست حسین
بر دوراهی مانده او در کار خود حیران شده

بار الها من چسان اصغر برم در خیمه گه
مادرش در انتظارش زار واشک افشان شده

چشم دل را باز کن مولا به پشت خیمه هاست
 پیکر طفلش به دستش در زمین پنهان شده

شاعر : اسماعیل تقوایی

خلاصه
عید سعید غدیر.پیوند نبوت وامامت بر همه عاشقان علی(ع)مبارک باد

تبریک بر اهل ولا عید ولایت آمده
گوش دلت را باز کن شیرین حکایت آمده

چشمان خصم مرتضی امروز نابینا شود
وحی خدا نقل نبی اندر حمایت آمده

گوید خدا در روز خم کامل نمودم دین خود
نعمت تمامی گشته و روز رضایت آمده

گوید فراز منبری پیمبر ما شادمان
مردم ز بعد من علی بهر ولایت آمده

یارب حبیبش دار تو هر کس که دارد حب او
خصم تو باشد آن کسی کو بی رضایت آمده

درعرش غوغایی بود افلاکیان غرق شعف
جبریل بهر گفتن روحی فدایت آمده

عید غدیر مرتضی اکبر به اعیاد خداست
شادی به قلب شیعیان حد نهایت آمده

امروز باشد شادی اولاد زهرای بتول
عیدی ز مهدی کن طلب او با عنایت آمده

ای شافع روز جزا مولا علی مرتضی
اشفع لنا نزد خدا وقت رعایت آمده

شاعر : اسماعیل تقوایی
خلاصه

غدیر عید ولایت غدیر عید خداست
غدیر روز وصی گشتن علی مولاست

می ولایت مولا علی زخم غدیر
همیشه ریخته در جام عشق اهل ولاست

غدیر شاخه ای از حوض کوثر جنت
غدیر برکه که نه ،چشمه ای زآب بقاست

غدیر اکمل دین است وآخر نعمت
امید کفر به پیدایشش دچار فناست

غدیر حکم خدا بود ونقل پیغمبر
وبی غدیر تلاش رسول بی معناست

پسند حق شده اسلام براساس غدیر
میان جمله اعیاد غدیر بی همتاست

خدا محب علی را حبیب خود خواند
واز برای خدا دشمن علی اعداست

غدیر روز سفارش زسوی پیغمبر
بیان وحدت قرآن وعترت طاها ست

غدیر در همه اعصارجاری وساریست
وانتشار پیامش به دوش اهل ولاست

غدیر مایه شادی پیروان علیست
به خاطرش همه جا جشن شیعیان بر پاست

تمسک به ولایت سبب به شکرانه ست
اگر که جان بدهم در ره غدیر رواست

شاعر : اسماعیل تقوایی

ذکرنام علی (ع)عبادت ماست
یاعلی،خوش نوا و عادت ماست
حب او افتخار خود دانیم
او کریم است وباب حاجت ماست
دیدن مرقدش به شهر نجف
به یقین اوج کیف ولذت ماست
مهرش از کودکی به دل داریم
این عیان از دم ولادت ماست
گر غلامی ما پذیرد او
نوکری بر علی(ع) سعادت ماست
دوستدار علی(ع) به کل جهان
بی گمان شامل ارادت ماست
آن طلا کوب گشته ایوانش
بهترین سازه وعمارت ماست
زایر قبر مرتضی گشتن
موجب عزت وکرامت ماست
ما گدای علی(ع) واو سلطان
سالیانی ست این حکایت ماست
ما خدا در وجود او بینیم
او نشان از خدا وآیت ماست
عدل با او بود بجای درست
برترین شاخص عدالت ماست
ما یتیمان روزگار وعلی(ع)
پدر خوب وبا عنایت ماست
کاش آید به شام اول قبر
گوید این،لایق رفاقت ماست
یا علی خواهشی زتو داریم
خواهش ما زتو شفاعت ماست

شاعر : اسماعیل تقوایی

مثنوی مولا علی(ع)
بشنو ازمن چون حکایت می کنم
قصه ای زیبا روایت می کنم
قصه ی اوصاف نیکوی علی
قطره از دریا نمایم منجلی
زاده شد در خانه امن خدا
شد خدایش میزبان مرتضی

دست پرورد رسول ا..بود
از همه اسرار او آگاه بود
آنزمان که دین حق اعلام شد
اولین ایمانی اسلام شد
زین جهت گفتی پیمبر ازصفا
مرتضی باشد وصی مصطفا
بر خدا وبر پیمبرشد ولی
نور یزدان در وجودش منجلی
وقت هجرت جای پیغمبر بخفت
من فدایت یا رسول ا..گفت
دایما بودی علی مجنون او
مصطفی موسی، علی هارون او
بود پیوسته کنار یارغار
چه به صلح وچه به وقت کارزار
شیر حق در صحنه ی پیکار بود
لیک در رزمش خدا رفتار بود
در احد جنگاوران را شاه شد
ناجی جان رسول ا....شد
وصف تیغش گفت جبریل آشکار
جمله ی لاسیف الا ذوالفقار
لافتی الا علی هم گفت او
قرنها باشد زقولش گفتگو
جنگ خندق شدجدالی سخت بود
بیشماران، دشمن سرسخت بود
عبدود آمد به جنگ تن به تن
گفت کو مردی که آید جنگ من
گفت پیغمبر به لشگر در سه بار
نیست کس پاسخ دهد این نابکار
هرسه بارش گفت آن حق را ولی
هست حاضر تا رود میدان علی
عاقبت عازم به میدان شیر شد
دست او بر قبضه شمشیر شد
کفر با اسلام باشد روبرو
هر کدام اندر سپاهش آبرو
ضربه ای مولا براو زد حیدری
کرد واصل بر جهنم کافری
شد برابر ضربه حیدر نشان
باعبادات تمام انس وجان
بارها این صحنه ها تکرار شد
راضی از او احمد مختار شد
بارها آن ذوالفقار حیدری
کرد خندان چهره ی پیغمبری
ای خوشا روزی که زهرای بتول
خواستگاری علی(ع)کردی قبول
ماه بطحا خطبه خوان عقدشان
شاهدان اهل زمین و آسمان
جرعلی (ع)کس لایق زهرا(س) نبود
گرنبودی فاطمه(س)، مولا نبود
زندگانی شان تراز زندگی
هر دو انسانی دراوج بندگی
ازدواج پاکشان چون پا گرفت
کوثری بر فاطمه معنا گرفت
عاقبت شد وقت حج آخرین
آخرین حج پیمبر،میر دین
وقت برگشتن به وادی غدیر
جمع کردش مردمانی را کثیر
گفت ای مردم مرا وحیی رسید
تا کنم ابلاغ این روز سعید
روز اکمالی براسلام آمده
نعمت حق کامل وتام آمده
می کنم اعلام درخم غدیر
برشما باشد علی بعدم امیر
ای خداوندا محبش دوست دار
دشمنش را دشمن خود برشمار
یار او را هرزمان یاری نما
قسمت خصم علی خواری نما
ای کسانی که در اینجا حاضرید
این سخن برغایب از اینجا برید
افتخار شیعیان باشد غدیر
حکم هر عصروزمان باشد غدیر
با غدیر خم ولایت زنده است
تا ابد خورشید خم پاینده است
حیدریون را عید اکبر است
بی گمان عید خدای داور است
شیعه شادی کن به هنگام غدیر
تو ز اولاد علی عیدی بگیر
اشرف اولاد او صاحب زمان
عیدی ما دیدن رویش عیان

شاعر : اسماعیل تقوایی

برترین عید خدا
غدیر ای برترین عید خدایی
غدیر ای با رسالت همگرایی

غدیر ای آیه ی اکمال وتبلیغ
غدیر ای قول ناب کبریایی

غدیر ای بر همه اتمام نعمت
کمال دین پاک مصطفایی

غدیر ای وحی نازل بر پیمبر
رسالت را کمال انتهایی

غدیر ای مرضی ذات خداوند
غدیر ای شاخص اسلام خواهی

غدیر ای حق نمایی بهر حیدر
ولایت را نشانی مرتضایی

غدیر ای وال من والاه در تو
که حب حیدرست حب خدایی

غدیر ای عاد من عاداه در تو
بود خصم علی خصم الهی

غدیر ای نصرت یاران حیدر
به ذلت دشمنش را رهنمایی

غدیر ای تا قیامت نور افشان
غدیر ای آفتاب روشنایی

غدیر ای ثقل اکبر،ثقل اصغر
نباشد بینتان هجر وجدایی

غدیر ای شهره ی در آسمانها
ملایک را دلیلی جانفزایی

غدیر ای حجت اصل ولایت
زشیعه می نمایی دلربایی

غدیر ای مرتضی ای آل حیدر
کنی بر شیعیان مشکل گشایی

غدیر ای روز شادی ومسرت
سبب بر شادی اهل ولایی

غدیر ای باعث زاری شیطان
دلیل قوت آل عبایی

خوشا عید غدیر وذکر حیدر
خوشا ار درگه مولا گدایی

خوشا آذین هر شهر ودیاری
خوشا جشن وخوشا نغمه سرایی

خوشا برکودکان عیدی بدادن
لباس نو به تن جلوه نمایی

خوشا دیدار روی ماه غایب
غدیر واز غم هجرش رهایی

شاعر : اسماعیل تقوایی

السلام علیک یاحیدر

السلام علیک یاحیدر(ع)
کفو زهرا(س) حبیبه ی داور
ای عمو زاده ی حبیب خدا
روح وجان ورفیق پیغمبر(ص)
ای علی ای شفیع در عرصات
برتو وآل اطهرت صلوات
السلام ای علی(ع) ولی خدا
ای زهرچه زغیراوست جدا
ای به شب سجده برده بردرگاه
کنیه ات در ستیز شیر خدا
عابد وساجدی تو در خلوات
برتو وآل اطهرت صلوات
السلام ای علی(ع) ابوی تراب
ای برای یتیم دیده پر آب
ای که بهر رسیدگی به یتیم
می گرفتی ز دیدگانت خواب
ای قسیم عدالت وبرکات
برتو وآل اطهرت صلوات
السلام ای علی(ع) وصی رسول(ص)
سیر رویت جلای قلب بتول(س)
ای که بعد خموشیت به جهان
مهررخشان عدل کرده افول
خطبه های تو بهترین کلمات
برتو و آل اطهرت صلوات
السلام ای امیر خم غدیر
بعدطاها به مومنین تو امیر
ای که مظلوم در سقیفه ی مکر
گشته در بند مصلحت تو اسیر
قهرمان تمامی غزوات
بر تو وآل اطهرت صلوات
السلام ای در مدینه ی علم
شاخص صبر واستقامت وحلم
ای که مرگ تو رستگارت کرد
شده مجبور در سقیفه به سلم
ای کمیل تو بهترین نغمات
برتو و آل اطهرت صلوات
السلام مرا جوابی ده
نوکری مرا ثوابی ده
وقت مرگم به شام اول قبر
با حضورت عطای نابی ده
ذکرمن درحیات وهم به ممات
برتو و آل اطهرت صلوات

شعر:اسماعیل تقوایی

یاجواد الایمه
سالروز شهادت پاره قلب امام رضا(ع)حضرت امام محمد تقی الجواد(ع)تسلیت باد

مه ذیقعده بود وآخرین روز
امامی زخمی از زهری جگر سوز

غریبی دور از شهر مدینه
به او دادست همسر زهر کینه

چو بابایش رضا تنها بمیرد
به یاد مادرش زهرا بمیرد

به خود پیچد زدرد بی دوایش
بود امید او تنها خدایش

بیفتاده نفسها بر شماره
جگر همچون عمو گردیده پاره

دوباره زنده یاد مجتبا شد
گلی چیده زگلزار ولا شد

امام المتقین مولا جواد است
بمیرم در جوانی جان بدادست

جوان است وعلی اکبر نما شد
به غربت در ره دینش فدا شد

زمین وآسمان را غم گرفته
مدینه چهره ی ماتم گرفته

به جنت مجلس سوگی به پا شد
علی موسی الرضا(ع)صاحب عزا شد

تن پاکش بشد مدفون بغداد
ازاین بی آشنایی داد وبیداد

مه ذیقعده پایانش غمین است
دل هر شیعه از غم آتشبن است

دل هرشیعه مجنون حسین است
دل هر شیعه تنگ کاظمین است

خدایا حق درگاه حسینی
نما هر شیعه ای را کاظمینی

شعر :اسماعیل تقوایی
یا علی(ع)

ذکرنام علی (ع)عبادت ماست
یاعلی،خوش نوا و عادت ماست

حب او افتخار خود دانیم
او کریم است وباب حاجت ماست

دیدن مرقدش به شهر نجف
در جهان اوج کیف ولذت ماست

مهرش از کودکی به دل داریم
این عیان از دم ولادت ماست

گر غلامی ما پذیرد او
نوکری بر علی(ع) سعادت ماست

دوستدار علی(ع) به کل جهان
بی گمان شامل ارادت ماست

آن طلا کوب گشته ایوانش
بهترین سازه وعمارت ماست

زایر قبر مرتضی گشتن
موجب عزت وکرامت ماست

ما گدای علی(ع) واو سلطان
سالیانی ست این حکایت ماست

ما خدا در وجود او بینیم
او نشان از خدا وآیت ماست

عدل با او بود بجای درست
برترین شاخص عدالت ماست

ما یتیمان روزگار وعلی(ع)
پدر خوب وبا عنایت ماست

کاش آید به شام اول قبر
گوید این،لایق رفاقت ماست

یا علی خواهشی زتو داریم
خواهش ما زتو شفاعت ماست

شعر:اسماعیل تقوایی




خلاصه
X