سوگ جوادالائمه (ع)تسلیت باد

آخر ذیقعده سوگی شد بپا
سوگ فرزندی زنسل مصطفی(ص)
اسوه ی جود وجوانی بود او
بین فرزندان پاک مرتضی(ع)
آنکه بودی شهره ی جود وکرم
جان خود بخشید در راه خدا
گشت مسموم از جفای همسرش
همچو مولامان امام مجتبی(ع)
درد جانسوزی امانش را برید
خونجگر شد همچو بابایش رضا(ع)
یادش آمد لحظه مرگ پدر
چون گرفتی راس او را روی پا
رو سوی شهر مدینه کرد او
ناله زد هادی به بالینم بیا
چون علی اکبر جوانمرگ حسین(ع)
در جوانی شد فدا ابن الرضا
دور از شهر ودیار خویش شد
نعش او با خاک غربت آشنا
دفن کردندش کنار جد او
کاظمینی شد نهم ماه ولا
کاش روز آخر ذیقعده را
باشم اندر خاک پاک کربلا
بعد پا بوسی مولایم شوم
رهسپار کاظمین باصفا
همره خیل عزاداران او
خیمه ماتم کنم بهرش بپا
شعر:اسماعیل تقوایی

ا

یا علی(ع)

در هرزمان سنگ علی(ع) بر سینه وسر می زنم
در ساحل عشق علی(ع) همواره لنگر می زنم

حق تار وپود پیکرم با مهر مولا بافته
ازخم عشق مرتضی پیوسته ساغر می زنم

ترسی ندارم چون بود مولای من شیر خدا
حتی میان خصم او فریاد حیدر می زنم

بعد از پیمبر(ص) شد ولی،گر خصم اودارد سخن
ذکر غدیرش می کنم بر جانش آذر می زنم

تنها علی(ع) باشد که در کعبه به دنیا آمده
این افتخار شیعه را بر سر چو افسر می زنم

با بردن نام علی(ع) غرق عبادت می شوم
این حرف زیبا را من از قول پیمبر می زنم

همسر برای فاطمه(س) غیر علی(ع) معنا نداشت
با یاد این وصل نکو قند مکرر می زنم

مشکل گشای خندق وخیبر علی مرتضاست
گرمشکلی دارم صدا،مولای قنبر می زنم

هرخانه با نام علی(ع) شد محفل انسی بپا
همچون گدایان می روم آن خانه را در می زنم

یارب نصیبم کن روم ایوان زرین نجف
من در هوای دیدنش هر روز وشب پر می زنم

شعر:اسماعیل تقوایی
95/6/9


درد فراق

سالهایی ست که بر درد فراغیم دچار
چاره ی درد فراق است نظر بر رخ یار
یارما غایب از انظار پس پرده بود
ای خوشا آمدن پرده نشین در اظهار
همه عالم شده مشتاق که او باز آید
آید وفصل خزان همه گردد چو بهار
همه گویند که او جمعه میاید جمعه
جمعه ها دوخته چشمان همه بر ره یار
سالیانی است که تکرار شده جمعه ولی
مانده برقلب همه حسرت دیدار نگار
آن نگاری که بود حجت حق روزی زمین
آخرین حلقه ز زنجیر امامان کبار
یوسف فاطمه(س) ومنتقم خون حسین(ع)
مصلح عالم واز هرچه ستمگر بیزار
گستراند به جهان عدل خدا رابه یقین
لشگر جمله ضعیفان جهان را سردار
مهدی بن الحسن وعشق هم منتظران
با ظهورش بشود صحنه ی دنیا گلزار
ای خدا قسمت ما کن که به هنگام ظهور
در رهش تحفه ی جان را بنماییم نثار

شعر:اسماعیل تقوایی
یا حسین(ع)

السلام علیک خون خدا
ای بها داده خاک کرببلا
السلام ای جدا زپیکر سر
غرقه ی خون روز عاشورا
السلام علیک یا مظلوم
یابن طاها(ص) و حیدر(ع) وزهرا(س)
السلام ای که در دم آخر
بوده ای راضی از قضای خدا
ما سلامی دهیم هرشب وروز
بر تو و کشته های روز بلا
پدران، مادران، فدای تو ای
صاحب آن مصیبت عظما
لعنت حق به قاتل وآنکه
کرد اسباب قتل تو برپا
ای خدایا به آبروی حسین(ع)
آخرت آبرو بده مارا
شیعه را باحسین(ع) کن محشور
رزق ما کن شفاعت مولا

شعر:اسماعیل تقوایی

دل کرده هوای حرمت ضامن آهو
آن بارگه محترمت ضامن آهو
دل تنگ شدم بهر زیارت، طلبی کن
من را تو زروی کرمت ضامن آهو
هرشب شده رویای من آن گنبد زرین
آن مرقد همچون ارمت ضامن آهو
محتاج ضمانت بود آهوی دل من
این دل شده بیمار غمت ضامن آهو
پابوس تو آید هر آنکو که مریض است
ای آنکه چو عیساست دمت، ضامن آهو
فخر است که در جرگه خدام تو باشم
بنویس مرا با قلمت ضامن آهو
امید من اینست که در لحظه مرگم
بردیده گذاری قدمت ضامن آهو

شعر:اسماعیل تقوایی

ز روزی که قضا بر ما نوشتند
به مهر تو گل ما را سرشتند

ز خردی روضه ات بردند مارا
نهال عشق تو در سینه کشتند

دل ما خوش به گفتار رسولست
محبان حسینی در بهشتند
اسماعیل تقوایی

به مناسبت 23ذی قعده
روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)

هر روزا ساعت هشت رو سوی مشرق می کنم
دست رو سینه م میذارم میگم سلام امام رضا(ع)
با چشای پر ز اشک یاد حریمش می کنم
می کنم کفتر دل رو سوی مشهدش رها
میگم آقا قسمتم کن یه روزی بیام حرم
بذارم سر رو ضریح  میون اون صحن وسرا
ضامن آهو میشه منم ضمانت بکنی
میشه با اشاره ای قلب منو بدی جلا
 نوکری تو حرمت همیشه افتخارمه
میشه جا بدی منو  میون جمع نوکرا
میشه تا آخر عمر بیام مجاورت بشم
آخه از زیارتت سیر نمیشه دلم آقا
دوست دارم موقع مردن تو بیای بالا سرم
دم آخر ذکر من باشه رضا رضا رضا

شعر:اسماعیل تقوایی



X