دوباره بوی محرم دوباره بوی حسین(ع‏)
دوباره نوشش می از سر سبوی حسین(ع‏)
دوباره ماه تاثر دوباره ماه عزا
دوباره سینه زدن در میان کوی حسین(ع‏‎)
دوباره شهر بپوشد به تن لباس سیاه     
رواج هیئت ومسجد زآبروی حسین(ع‏‎)‏
دوباره نام حسین بر لبان پیر وجوان
دوباره نغمه "هل من"رسد زسوی حسین(ع‏)
دوباره یاد شهیدان کربلا کردن
دوباره خوی گرفتن به خلق وخوی حسین(ع‏‎‏)
دوباره لطف خداشامل جناب زهیر
ونیک عاقبتی بعد گفتگوی حسین(ع)‏‎‏
دوباره حر پشیمان به محضر مولا
عوض نمودن دنیا به تار موی حسین(ع‏‎‏)
دوباره قاسم واکبر، عمویشان عباس
فدای حق شده در جنگ با عدوی حسین(ع‏)
دوباره علقمه وقتلگاه شاه شهید
دوباره ناله زینب به جستجوی حسین(ع‏‎‏)
گرفتنش به بغل جسم بی سر مولا
دوباره بوسه زدن بر رگ گلوی حسین(ع‏‎‏)
دوباره شام غریبان به خیمه ها آتش
زنان دربدر وخواهر نکوی حسین(ع‏‎‏)
دوباره یاد اسارت برای آل الله‎‏
ویاد سنگ پرانی  به راس وروی حسین(ع‏‎‏)
دلم گرفته  خدایا زماتم مولا
نما توقسمت من زائری به کوی حسین(ع)

شاعر : اسماعیل تقوایی

واش یواش بوی محرم میاد
بوی عزا وموسم غم میاد
عوض میشه چهره شهر دوباره
شهر لباس شادیشو در میاره
هیئتیها مشغول جنب وجوشند
همه میخوان لباس سیاه بپوشن
تکیه ها دوباره بر پا میشه
وقف عزای پور زهرا میشه
قبض بدست بچه ها تو خیابون
جمع میکنن پول برا هیئتاشون
تو تکیه،حسینیه،مسجدا
بر پا میشه عزای خون خدا
بر پا میشه بساط نذر غذا
به عشق مولا پسر مرتضی
همون پسر که عشق عالمینه
ارباب سرجدای ما حسینه
به عشق مولا گناها کم میشه
چشمای ما ابری وپرنم میشه
هر کی تو هر صنف ومرامی باشه
محرمی نوکر نوکراشه
میگه حسین زندگیم فداته
آرزومم دیدن کربلاته
کاش بودم وجونم فدات می کردم
فدای کل بچه هات می کردم
کاش بودم و به جای اون علمدار
می بریدن دستامو قوم اشرار
کاش بودم وبه جای شیر خواره
گلوم میشد خونی وپاره پاره
کاش بودم ومی خوردم هر زمونه
به جای زینب ضرب تازیونه
کاش بودم وسرت جدا نمی شد
دریای خون کرببلا نمی شد
من نبودم ولی حالا یارتم
هر ساله یک ماهی عزادارتم
به یاد تو سینه وسرمیزنم
هرجاکه با اسمته در می زنم
آرزوم اینه تو مه پر بلا
حسین حسین بگم بیام کربلا

شاعر : اسماعیل تقوایی

یاحسین(ع)

نامش از کودکیم ورد زبانم بودست
قرب درگاه شریفش مرا مقصود است
سالیانی ست غلامی کنم از بهر حسین(ع)
از طریق ره او راه خدا مشهود است
می سراید به عزایش دل من نیک غزل
نام زیباش ردیف غزل من بودست
هر محرم که بپا محفل انسش گردد
رفتن جای دگر پیش دلم مردود است
چایی روضه ی او طعم بهشتی دارد
اشک در مجلس او قدر مرا افزوده ست
افتخار است مرا نوکری هیات او
غم او زنگ گنه را زدلم بزدودست
ازخدا خواسته ام جان بدهم عاشورا
اینچنین مرگ مرا واقعه ای مسعود است
شاعر : اسماعیل تقوایی
به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید:


می شود آغاز کار مدرسه

فصل پاییزوبهار مدرسه

قاصدک با باد پاییزی رسید

هست گوئی بیقرار مدرسه

ماه مهر است ومعلم می شود

رونقی بر کار وبار مدرسه

اشک می بارند بعضی طفلها

نوگلان تازه کار مدرسه

باز پر از شور وشادی می شود

صحنه ی اندوهبار مدرسه

باز درس وباز نمره ،امتحان

جمله اینها ساز وکار مدرسه

باز بر هر دانش آموزی رسد

سودهای بیشمار مدرسه

باز بابای مدارس می شود

شادمان خدمتگزار مدرسه

باز بعضی ها دوباره آورند

در،دمار از روزگار مدرسه

باز ناظم با درایت می کند

نظم را او بر قرار مدرسه

باز دعوتنامه بهر والدین

کاهش سطح فشار مدرسه

سالها باشد که درسم شد تمام

باز هستم بیقرار مدرسه

شعر:سماعیل تقوایی


 
فرا رسیدن هفته دفاع مقدس گرامی باد:

یاد باد آن روزگاران یاد باد
شوروحال شهسواران یاد باد

هشت سال جنگ با صدامیان
همره پیر جماران یاد باد

همره رزمندگان جان به کف
حمله های زیر باران یاد باد

قبل هر حمله به هنگام وداع
گریه در آغوش یاران یاد باد

وقت پشتیبانی رزمندگان
همت کبرا سواران یاد باد

غرش شیران ایران در دل
دشتها وکوهساران یاد باد

لحظه های تلخ در میدان جنگ
با عروج کامداران یاد باد

روزتدفین شهیدان وطن
لاله ها ولاله زاران یاد باد

اشکهای شوق هنگام ظفر
در فراق جان نثاران یاد

صوت قرآن ودعای وربنا
بر لبان حق گزاران یاد باد

پشت گرمیها ز پشت جبهه ها
از سوی رزمنده یاران یاد باد

سالها بگذشته از آن روز ها
لیک از آنان هزارن یاد باد

اسماعیل تقوایی
 
به استقبال عید غدیر

غدیر عید ولایت غدیر عید خداست
غدیر روز وصی گشتن علی مولاست

می ولایت مولا علی ز خم غدیر
همیشه ریخته در جام عشق اهل ولاست

غدیر شاخه ای از حوض کوثر جنت
غدیر برکه که نه ،چشمه ای زآب بقاست

غدیر اکمل دین است وآخر نعمت
امید کفر به پیدایشش دچار فناست

غدیر حکم خدا بود ونقل پیغمبر
وبی غدیر تلاش رسول(ص) بی معناست

پسند حق شده اسلام براساس غدیر
میان جمله ی اعیاد غدیر بی همتاست

خدا محب علی را حبیب خود خواند
واز برای خدا دشمن علی اعداست

غدیر روز سفارش زسوی پیغمبر
بیان وحدت قرآن وعترت طاها ست

غدیر در همه اعصارجاری وساریست
وانتشار پیامش به دوش اهل ولاست

غدیر مایه شادی پیروان علیست
به خاطرش همه جا جشن شیعیان بر پاست

تمسک به ولایت سبب به شکرانه ست
اگر که جان بدهم در ره غدیر رواست

شاعر : اسماعیل تقوایی
ذکرنام علی (ع)عبادت ماست
یاعلی،خوش نوا و عادت ماست
حب او افتخار خود دانیم
او کریم است وباب حاجت ماست
دیدن مرقدش به شهر نجف
به یقین اوج کیف ولذت ماست
مهرش از کودکی به دل داریم
این عیان از دم ولادت ماست
گر غلامی ما پذیرد او
نوکری بر علی(ع) سعادت ماست
دوستدار علی(ع) به کل جهان
بی گمان شامل ارادت ماست
آن طلا کوب گشته ایوانش
بهترین سازه وعمارت ماست
زایر قبر مرتضی گشتن
موجب عزت وکرامت ماست
ما گدای علی(ع) واو سلطان
سالیانی ست این حکایت ماست
ما خدا در وجود او بینیم
او نشان از خدا وآیت ماست
عدل با او بود بجای درست
برترین شاخص عدالت ماست
ما یتیمان روزگار وعلی(ع)
پدر خوب وبا عنایت ماست
کاش آید به شام اول قبر
گوید این،لایق رفاقت ماست
یا علی خواهشی زتو داریم
خواهش ما زتو شفاعت ماست
شاعر:اسماعیل تقوایی
به استقبال عید غدیر

در روز غدیر دین ما کامل شد
اتمام به نعمت،همه راحاصل شد

ابلاغ خدای بر امیری علی(ع)
با وحی به ختم رسلش واصل شد

پیغمبر (ص)حق به مجمع خم غدیر
بر امر به ابلاغ خبر،عامل شد

او گفت هر آنکس که منم مولایش
مولائی مرتضی براو شامل شد

یا رب تو بدار دوست احباب علی
دشمن شو کسی که دشمنی قائل شد

یاری بنما جمله ی یاران علی(ع)
کن خوار کسی که خصم نا قابل شد

با خطبه ی غرای پیمبر(ص) در خم
بیعت زسوی مجتمعین حاصل شد

هر توطئه از سوی منافق مردم
با واقعه غدیر خم زائل شد

این واقعه ی عظیم در طول زمان
اسباب سرور شیعیان در دل شد

نقل است زپیغمبر(ص) ما،عید غدیر
بر جمله اعیاد دگر فاضل شد

این عید ،خدای را بود عید بزرگ
صادق(ع)زبرای این سخن ناقل شد

با این سند زنده بدان تا به ابد
پای همه دشمن علی(ع) در گل شد
شاعر : اسماعیل تقوایی
می رسد بر مشام بوی غدیر
مرغ دل پر زند بسوی غدیر
دل بود شاد ومست می گردد
چون خورد جرعه از سبوی غدیر
عرشیان هم به عرش حق بودند
سالیانی در آرزوی غدیر
هجدهم از مه خدایی حج
گشت هنگام گفتگوی غدیر
حج پایانی پیمبر بود
کاروان رفت سمت وسوی غدیر
جمع گشتند پیروان رسول(ص)
همگی در میان کوی غدیر
امر حق را بیان نمود رسول
کردفریاد به چارسوی غدیر
که علی(ع)بعد من بود مولا
شد علی وار رنگ وبوی غدیر
زآنزمان افتخار شیعه بود
سند محکم نکوی غدیر
دوستدار علی گرفته بسی
آبرویی زآبروی غدیر
کل اعیاد مسلمین یکسو
یکطرف عید تازه روی غدیر
تا ابد شرمسار حق باشد
دشمن مرتضی،عدوی غدیر
هرچه خواهی بخواه در این روز
می دهد حق به آبروی غدیر
شاعر : اسماعیل تقوایی
به استقبال عید غدیر

در هجده ذی‌الحجه و سال ده هجری
آخر حج پیغمبر ما جان جهان شد
در وادی زیبای غدیر آن شه والا
مأمور به ابلاغ یکی سر نهان شد
منبر ز جهاز شتران گشت مهیا
از امر خدا ختم رسل شاد بر آن شد
همراه نبی بود علی بر سر منبر
دستش بگرفت احمد و مشغول بیان شد
هر کس که منم سرور و مولای زمانش
این گونه علی سرور او در دو جهان شد
یا رب تو محب باش محبان علی را
دشمن شو کسی را که بر او خصم عیان شد
از بعد سخنرانی آن مظهر اسلام
هر کس شتابان به ره بیعتیان شد
این واقعهٔ خم غدیر است عزیزان
محکم سندی شیعه ترا خط امان شد

شاعر : اسماعیل تقوایی
X