یا صاحب الزمان

ساکن کوی انتظارم من
منتظر بهر آن نگارم من

او گل نرگسست وبر این گل
گر قبولم کند چوخارم من

چو دری در صدف بود پنهان
و به هجران او دچارم من

سالها یی ست ندبه خوان در دل
بذر دیدار او بکارم من

اوبود جان جان عالمیان
بر چنین جان جان نثارم من

گرکه لایق بداندم بر او
نوکر خوار و کهنه کارم من

صاحب عصر والزمان باشد
بجز او صاحبی ندارم من

کاش باشم ظهور او بینم
باشم وجان به او سپارم من

شاعر:اسماعیل تقوایی
سالروز وفات حضرت معصومه تسلیت باد

ترک مدینه کرده ام تاکه رسم به کوی تو
درد فراق کم کنم با نظری به روی تو

خواهرخسته جان منم،قبل وصال من به تو
راه وصال بسته شد ازطرف عدوی تو

ای توطبیب دردها روح وروان من رضا(ع)
سخت مریض گشته ام در ره جستجوی تو

حس غریبی تورا حس بنموده خواهرت
جان بدهم غریب در حسرت گفتگوی تو

لحظه آخرم بود بر لب من رضا رضا
جان به لب رسیده ام فدیه ی تارموی تو

چون که زیارت تو شدقصد من ازمسافرت
منتظراست زایرت حس کند عطر وبوی تو

شاعر : اسماعیل تقوایی

میلاد با سعادت پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد(ص)مبارک باد

نگر زمین وزمان را که نور باران است
تمام انس وملک شادمان وخندان است

به روز هفدهم وجمعه در ربیع یکم
جهان به شوق،پذیرای روح ایمان است

به مکه کار بنی هاشم است شادی وشور
سرای عبد مطلب وفور مهمان است

گرفته آمنه بر دست کودکی زیبا
که جان عالمیان پیش پاش قربان است

بیامدست به دنیا به سال عام الفیل
عطای بر بشریت زسوی یزدان است

محمد است به نام و امین مکه شود
سبب به رجعت از کفرشان به ایمان است

به یمن مقدم او شد خموش آتشگاه
به لرزه کنگره ی کاخ شاه ایران است

ختام جمله رسل باشد و زسوی خدا
پیام آور حق بهر هر مسلمان است

به انتشار مسلمانیش تلاش کند
سلاح،خلق نکو و کتاب قرآن است

جهان تشنه کند از حقایقش سیراب
به دردهای بشر او طبیب ودرمان است

به زادروز پیمبر الا مسمانان
تلاش در ره وحدت اساس وبنیان است

به ریسمان خداچنگ را بباید زد
تفرقات عبور ازمسیر شیطان است

شاعر : اسماعیل تقوایی

خلاصه
یا امام صادق(ع)

هفده ماه ربیع وآمده قرص قمر
شد ششم ماه ولایت در مدینه جلوه گر

حضرت باقر بود امروز در حال سرور
هم زمیلاد پیمبر هم زمیلاد پسر

ام فروه مادرش بوسه برویش می زند
سبط خود را حضرت سجاد می گیرد به بر

ساکنان عرش بر دیدار او صف بسته اند
تابیندازند بر روی چوماهش یک نظر

با وجود اوبهاری تر شده ماه ربیع
نغمه شادی رسد برگوش ازمرغ سحر

روز میلاد محمد(ص) صادق آلش رسید
نخل علم حیدری را آمده نیکو ثمر

نام او جعفر بود هرشیعه باشد جعفری
در احادیث فراوان باشد از مولا اثر

می شود استاد معلومات گوناگون روز
شیعه می باشدهمیشه برامامش مفتخر

شهره گردد هر که شاگردی او را می کند
باچنین استاد هرشاگرد گردد معتبر

سالها باشد که ما مدیون طب الصادقیم
ازبرای جمله بیماران ما بوده سپر

روز میلادش دل شیعه هوایی می شود
می زند در حسرت خاک بقیعش بال وپر

ای خوشا فصل ظهور حضرت صاحب زمان
تاکه سازد شیعه بهرش بارگه از سیم و زر

شاعر:اسماعیل تقوایی

ولایت حضرت مهدی

مرغ دلم شادی کنان در حال آواز
باشد به شوق سامرا مشغول پرواز

دور سر یک کودکی می گردد امشب
هوش از سر عالم برد این کودک ناز

امشب گل نرگس امام شیعیان است
ختم امامت با وجودش گردد آغاز

هفت آسمان کز داغ بابایش گرفته
از شوق مولایی مهدی(عج) می شود باز

شکاک ها شک در وجود او نمودند
مولا بود در سامرا مشغول اعجاز

امشب زمین وآسمان غرق سرور است
بر یوسف زهرا(س) ولایت گشته احراز

امشب تجلی غدیری دیگر آمد
ای شیعه بیعت را به مولایت کن ابراز

درجنت حق شادمان زهرا(س)وحیدر(ع)
مرغ بهشتی گشته شادان نغمه پرداز

اوآخرین حجت ز سوی کردگار است
دیریست با غیبت شده همراه ودمساز

یا رب رسان بر شیعیان وقت ظهورش
تا از صدف آید برون آن در ممتاز

ای منتظر گو نغمه ی عجل ظهورک
خوش باد آید بهر او باشیم سرباز

شاعر:اسماعیل تقوایی

شهادت امام عسکری (ع)تسلیت باد

ربیع اول آمده شور عزا بپا شده
به روز هشتمین آن،سامره کربلا شده

خانه ی عسکری بود،غرق عزا به هجراو
امام شیعه در ره خدای خود فدا شده

بار دگر امامی وزهر جفای دشمنان
دوباره خونجگر کسی زنسل مرتضی شده

وقت رحیل بوده او به موسم جوانیش
زجور ظالم زمان به مرگ خود رها شده

به وقت مردنش بسی، مهدی خود صدا زده
ابن رضا شهادتش چوجد خود رضا(ع)شده

رفته کنار پرده ی غیبت صاحب الزمان
نماز میت پدر با پسرش ادا شده

روز شهادتش رود کفتر دل به سامرا
همره صاحب الزمان گرم غم وعزا شده

شاعر : اسماعیل تقوایی

اسماعیل تقوایی - عمومی
لیله المبیت
امشب علی مرتضی خود را فدایی می کند
بر قلب جمله مسلمین فرمانروایی می کند

امشب علی خوابد میان بستر پیغمبرش
طاها ز بین مکیان قصد جدایی می کند

امشب رسول ا..را قصد هلاکت می کنند
لیکن علی در جای او کاری خدایی می کند

اینگونه حیدر حافظ نفس پیمبر می شود
او تا ابد با کار خود جلوه نمایی می کند

امشب علی فخر خدا بین ملایک می شود
مسکونیان عرش را او دلربایی می کند

این شب بود برشیعیان در هرزمانی افتخار
هر شیعه ای با یاد آن قدرت نمایی می کند

شاعر:اسماعیل تقوایی

یا غریب الغربا

تنهامیان خانه با حالی خرابم
خونین جگر از زهر کین در التهابم

دردی تمام پیکرم در بر گرفته
می پیچم ومی نالم ودر اضطرابم

بر روی خاک افتاده ومی نالم از درد
منهم چو جد اطهر خود بو ترابم

زهری که مامون داده آتش بر دلم زد
سوزد دل ولب تشنه ی یک جرعه آبم

دور از مدینه در غریبی می دهم جان
سوی عدم بی یار ویاور در شتابم

دل تنگ خویشانم در این وادی غربت
نام جوادم اینزمان باشد خطابم

سر را بروی زانوی او می گذارم
او التیامی هست بر قلب کبابم

هستم رضا یعنی که راضی برقضایم
درراه حق گشته شهادت انتخابم

شکر خدا می نوشم از جام شهادت
سرمست وصل از لذت این شرب نابم

وا می گذارم بر خدا خصم پلیدم
در انتظار وعده ی روز حسابم

شاعر:اسماعیل تقوایی



X