یا حضرت معصومه(س)


تا روز آغازین ذیقعده عیان شد
مولای ما موسی بن جعفر شادمان شد

بشکفت زیبا غنچه از دامان نجمه
بهر پدر آرام جان و دلستان شد

باشد گلی خوش بو زگلزار محمد(ص)
با او معطر خانه از عطر جنان شد

باشد علی موسی الرضا او را برادر
بوسید روی خواهر وشادی کنان شد

نام نکویش فاطمه(س)، زهرا مرام است
با لطف حق معصومه وعصمت نشان شد

شادند در میلاد او اهل مدینه
آکنده از مهرش زمین وآسمان شد

جدش داده مژده ی میلاد او را
رخ داده آنچه از سوی صادق(ع)بیان شد

تنها نه قم بر مرقدش دارد مباهات
فخری بود برکل ایران ارمغان شد

باشد کریمه می کند مشکل گشایی
مرغ دل هر بینوا را آشیان شد

هرکس که با اخلاص گردد زائر او
بی شک نصیب او بهشت جاودان شد

شاعر :اسماعیل تقوایی
یا حضرت معصومه(س)

تا روز آغازین ذیقعده عیان شد
مولای ما موسی بن جعفر شادمان شد

بشکفت زیبا غنچه از دامان نجمه
بهر پدر آرام جان و دلستان شد

باشدگلی خو ش بو ز گلزار محمد(ص)
با او معطر خانه از عطر جنان شد

باشد علی موسی الرضا او را برادر
بوسید روی خواهر وشادی کنان شد

نام نکویش فاطمه(س)، زهرا مرام است
با لطف حق معصومه وعصمت نشان شد

شادند در میلاد او اهل مدینه
آکنده از مهرش زمین وآسمان شد

جدش داده مژده ی میلاد او را
رخ داده آنچه از سوی صادق(ع)بیان شد

تنها نه قم بر مرقدش دارد مباهات
فخری بود برکل ایران ارمغان شد

باشد کریمه می کند مشکل گشایی
مرغ دل هر بینوا را آشیان شد

هرکس که با اخلاص گردد زائر او
بی شک نصیب او بهشت جاودان شد

شاعر :اسماعیل تقوایی
 
به مناسبت سالروز شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا
بدون شک حضرت حمزه، از محبوب ترین شخصیت هایی است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بیشترین محبت و علاقه را به آنان ابراز داشت و پیوسته فضیلت های آنان را برای همگان اعلام کرد. ابوالفرج اصفهانی در روایتی از رسول خدا صلی اللهعلیه و آله آورده که آن حضرت فرمود: «بهترین مردم، حمزهو جعفر و علی علیه السلام هستند». همچنین جابربن عبداللّه انصاری می گوید:یکی از یاران ما صاحب فرزندی شد. پس خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید واز ایشان پرسید چه نامی بر او بگذارد؟ حضرت صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: «محبوب ترین نام ها را نزد من برای او انتخاب کن؛ نامش را حمزهبگذر...

اولین سید شهیدان بود
حضرت حمزه عم پیغمبر(ص)

اسدا...بود وشیر رسول
بر سپاه خدائیان افسر

فخر می کرد به او رسول خدا
بود استاد جنگ بر حیدر

در احد جان فدای دینش کرد
قطعه قطعه نمودنش پیکر

جگرش را کشید بر دندان
هند جانی، رذیله ی کافر

در غمش شد رسول حق نالان
اشک ریزان،خمیده ومضطر

آه از آندم که پیکرش را دید
پاره پاره زضربه ی خنجر

گفت آه ای عمو زجا برخیز
شد محمد(ص) غمین وبی یاور

غم مرگت مصیبت عظماست
زده بر جان مصطفی آذر

سوگ او شد بپا به شهر نبی
صاحب آن عزا،نبی.حیدر

سالیانی گذشت وکرببلا
نوبت آمد به سیدی دیگر

تا شود سید شهیدانی
همه اولاد مرتضی،کوثر

باز شد جنگ دیگری بر پا
بین اولاد هند وپیغمبر(ص)

پیکر نور چشم زهرا شد
پاره پاره ،جدا شده از سر

واحسینا به ناله می گفتا
بر سرجسم بی سرش خواهر

سوی شهرنبی به زاری گفت
وای جدا،ببین شدم مضطر

زینت دوش تو به خاک افتاد
بی سر و،تن برهنه،بی یاور

داغ حمزه دوباره زنده شده
احدی دیگر وشهید دگر

شاعر:اسماعیل تقوایی

هرشب جمعه ،بگویم به اشک
ای شه بی سر سلام علیک

ناله زاعماق دلم برکشم
شافع محشر سلام علیک

بر سرو بر سینه زنم گویمت
زاده ی کوثر سلام علیک

ای که زده ماتم جانسوز تو
بر دلم آذر سلام علیک

ای که بغل کرد تن بی سرت
زینب مضطر سلام علیک

ای شه بی غسل کنار فرات
سبط پیمبر سلام علیک

ای که به سوگ تو عوالم شده
سخت مکدر سلام علیک

ای که به گوش آمده از مقتلت
ناله ی مادر سلام علیک

ای که شدی شهد شهادت چشان
از دم خنجر سلام علیک

سیدوسالار شهیدان عشق
فاطمه جوهر سلام علیک

ای که به خونت بشکستی تو تیغ
ضد ستمگر سلام علیک

کاش بیایم حرم وگویمت
له شده پیکر سلام علیک

شاعر:اسماعیل تقوایی
 
یا صاحب الزمان

این جمعه هم گذشت وتودر پرده ای هنوز
من در فراق روی توام غرق ساز وسوز

بی تو چو ظلمت است همه آدینه های من
محتاج تابشم ز تو ای مهر دلفروز

آیا شود گذر کنی از کوی انتظار
ای دیدن رخت شده آمال شام وروز

محروم این زمانه ام ای صاحب الزمان
مولای بیکسان چه زمانی کنی بروز

آقا بس است هجر تو بر شیعیان تو
دیگر تو بیش ازاین دل عشاق خود نسوز

شاعر:اسماعیل تقوایی







زیباترین عید
زیباترین عید خدا فطر سعید است
بر صائمین ماه حق نور امید است

این عید باشد مزد مقبولی بنده
یعنی که بنده نزد مولا روسفید است

بر روزه داران آمده هنگام پاداش
این بار عامی از خداوند وحید است

یکماه عرض بندگی آمد به پایان
اینک نسیم رحمت از بالا وزیدست

باشد زکات فطره شکر هر مسلمان
این امر ،واجب بر همه درروز عید است

گردد نماز عید در این روز بر پا
تکبیر برلبهایمان ذکر اکید است

ماه خدا همجون شجر، این عید میوه
قفل دهانها را زسوی حق کلید است

گلهای شادی درفضای دین شکوفاست
روز فراوانی دید وباز دید است

شاعر:اسماعیل تقوایی




خلاصه
وداع با رمضان

آرزوی آمدنت داشتم
بذر وصال تو به دل کاشتم

آمدی ومرغ دلم پر گرفت
سوی خدا رفتنش از سر گرفت

آمدی وباب سما باز شد
بازی عشق همه آغاز شد

ماه خدا بودی ورخشان شدی
نور به تا ریکی هر جان شدی

ای رمضان ای مه خاص خدا
سخت بود ازتو بمانم جدا

با تو کمی آدم دیگر شدم
شیفته ی رسم تو دلبر شدم

داده ام اندر تو دلم شستشو
یافته ام پیش خدا آبرو

یار شفیق همه ی صائمین
کرده مرا فکر نبودت غمین

گرکه شود مان به برم یار من
رفتن تو می شود آزار من

شد برکات تو همی شاملم
گر بروی باز همان غافلم

ای زخدا برهمگان ارمغان
فکرمرا کرده وپیشم بمان

گر نبود چاره به هجران تو
ای رمضان جان من وجان تو

سال دگر باز تو راهم بده
ماه خدا،باز پناهم بده

شاعر:اسماعیل تقوایی
خلاصه
رمضان میرود واز من وتو دور شود

باز تا سال دگر از همه مستور شود



بر همه سخت بود روز وداع رمضان

اشک بر دیده ی هر مومن مهجور شود



نیست معلوم که تا سال دگر ما باشیم

شاید این پیکر ما رهسپر گور شود



توشه بردار از این ماه خدایی به وفور

خانه ی قبر ازین توشه پر از نور شود



رمضان می رود وچشم همه دنبالش

کاش یکبار دگر برهمه محضور شود



می رود ماه خدا، روز،و،روزی ازنو

بنده در بند گنه رفته ورنجور شود



ای خوشا آنکه زبعد رمضان بی تغییر

ماند وپیش خدا بنده ی مبرور شود



شاعر :اسماعیل تقوایی
خدا حافظ ای ماه عشق وسجود
خداحافظ ای کیمیای وجود

خدا حافظ ای ماه سوز ودعا
مه خلسه ی ربنا ربنا

خداحافظ ای بهر قرآن بهار
مه بارش رحمت کردگار

خدا حافظ ای ماه جوشن کبیر
مه افتتاح ودعای مجیر

خداحافظ ای ماه قرآن نزول
گناهان ما را دلیل افول

خداحافظ ای ماه کیف سحر
که پر فیض بودی ونیکوثمر

همه درکنارت صفا کرده ایم
به پیمان با حق وفا کرده ایم

خداحافظ ای نردبان عروج
زشهرت بود سخت،عزم خروج

دگرگون شده با تو احوال ما
زفیضت نکو گشته اقبال ما

خوشا روزه داران درگاه تو
خوشا رهروی رفته در راه تو

خداحافظ ای ماه راز ونیاز
وداعت بود برهمه جانگداز

دل روزه دارت شود تنگ،تنگ
فراقت شودجان ما را شرنگ

بخواهیم حق را که سال دگر
نماییم از کوی عشقت گذر

شاعر:اسماعیل تقوایی
X