به بستر خفته زهرا ،جان حیدر
کتاب عمر او درفصل آخر
وصیت می کند بر همسر خویش
دگر مرگ خودش را کرده باور
پسر عم عزیزم گوی بر من
که آیا بر تو بودم نیک همسر
شنید این گفته اش مولای مظلوم
روان شد اشک حون از دیده تر
سر زهرا (س)به روی سینه بگذاشت
صدف در بر گرفتی نیک گوهر
سخنها گفت زهرا با حبیبش
که بر قلب حبیبش بود آذر
علی جان شب مرا غسل وکفن کن
بپا گردان تشییعی محقر
نمی خواهم به تشییعم بیایند
ستمکاران بر دخت پیمبر
علی ،جان تو و اطفال خردم
سفارش می کنم بر گیر همسر
علی جان می روم فکر من اینست
چه می سازی تو با این قوم کافر
رسید هنگام تشییع جنازه
علی همراه با اطفال مضطر
عقیل وفضه وعمار ومقداد
زبیر،عباس،سلمان وابوذر
غریبانه به گورستان سپردند
یگانه کوثر ومحبوب داور
چه باشد پاسخ اهل مدینه
به بابای عزیزش روز محشر
گذشته قرنها از روز دفنش
بود مخفی مزار پاک کوثر
خدایا کی شود مهدی(عج)بیاید
نماید فاش برما قبر مادر

شاعر : اسماعیل تقوایی

دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
به گوشه ای زبقیع آشیانه می گیرد

کبوتر دل من پرزنان بروی بقیع
سراغ قبر کسی مخفیانه می گیرد

سراغ قبر کسی کو عزیز طاها بود
کسی که دفن شده او شبانه می گیرد

عزای فاطمه گشته کمان سوگ وعزا
به تبر غصه دلم را نشانه می گیرد

دلم زکودکیم داغدار زهرا(س) شد
به یاد ضرب در وتازیانه می گیرد

برای همرهی مرتضی ،زورق دل
به ساحل غم مولا کرانه می گیرد

به سوگواری مهدی(عج) به ماتم مادر
لهیب غم زدل من زبانه می گیرد

شاعر : اسماعیل تقوایی

پشت در آمده وباز نمی کرد در را
تا حمایت بکند از دل وجان همسر را

پشت در آتشی از جهل وجنون بر پا شد
تا که از خانه بیارند برون حیدر را

فاطمه مانعی از بهر ورود آنها
حائلی گشت میان در وآن لشگر را

قنفذ بد گهر آنگونه لگد بر در زد
که زمین زد لگدش دختر پیغمبر را

ابتدا یا ابتا گفت وسپس ناله بزد
  محسنم مرد بیا فضه ببر مادر را

با همان حال علی را بگرفتش نبرند
ضرب سیلی عدو کرد جدا کوثر را

من بمیرم زبرای یل خیبر شکنی
که به حالات بدی دید به خون دلبر را

دست او بسته وبر درگه حق کرد دعا
ننگرد کس چو علی در یم خون همسر را

شاعر : اسماعیل تقوایی

شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت باد

شب است ودر سکوتی دردآلود
شود تشییع جسم پاک زهرا
یتیمانش به چشمانی گهر بار
گرفته دست بر دامان بابا
شده کم نور مهتاب وستاره
عزای فاطمه کردند بر پا
علی باقلب خون از هجر یارش
سپارد پیکرش بر خاک صحرا
گرفته در بغل زانوی غم را
سر خاک عزیزش غرق نجوا
عزیزجان حیدر گو چه سازم
به بی زهرایی ام در صبح فردا
الا ای حامی حیدر به پاخیز
علی مانده غریب وزار وتنها
بپاخیز ودوباره خطبه ای خوان
به گوش مردم در بند دنیا
شدم افسرده ودیگر ندارد
برایم زندگی بعداز تو معنا
شب تاراست و نخلستان وحیدر
که سردر چاه مینالد در آنجا
زمین وآسمان وهمسرایی
به ناله ،با علی در سوگ زهرا

شاعر : اسماعیل تقوایی

یافاطمه الزاهرا(س)

پسر عمو به کنارم بیا دم آخر
بیا ببین گل یاس تو می شود پرپر

دعا نمودم و وقت اجابت آمده است
قلیل گشته زبیداد مردمان کوثر

جدایی من وبابا رسیده پایانش
به دیدنش روم اینک،به حالتی مضطر

ندانم اینکه برایت چه همسری بودم
اگر که بوده قصوری ببخش یا حیدر

شبانه غسل بده مخفیانه خاکم کن
نهان نما تو مزارم زمردم کافر

مکن تو گریه علی جان ندارم این طاقت
که بینم اشک یل بدر وخندق وخیبر

مگیر زانوی غم در بغل علی جانم
توبر زمین خدا وزمانه ای لنگر

علی،جان تو وجان جمله طفلانم
چه زود بود که آنها شوند بی مادر

علی همیشه بزن سر به قبر بی زایر
امانتی به تو بودم زسوی پیغمبر

شعر:اسماعیل تقوایی
خلاصه

فاطمیه می کنم یاد مدینه
یاد آن در ،ضربه  ی مسمار وسینه
یاد آتش بر در بیت خدایی
یاد مظلومی بانویی حزینه
یاد آن بی حرمتی های فراوان
بر سفارش کرده ی شاه مدینه
یاد آن فریاد ادرک فضه ای که
آمد از حلقوم یاس بی قرینه
یاد کوچه یاد آن دست حرامی
صورت نیلی شده از روی کینه
یاد مولا حیدر ودستان بسته
یاد اشکش از غم بازو وسینه
یاد زهرا یاد آن غسل شبانه
گریه طفلان با سنی کمینه
فاطمیه اول غمهای زینب
فاطمیه کربلا را شد زمینه

شاعر : اسماعیل تقوایی

روز بیست ودو زبهمن ماه شد
روز پیروزی ما بر شاه شد
شد پر از میوه درخت انقلاب
سر نگون طاغوت اندر چاه شد
از زبان آن امام عاشقان
بهر ما این روز یوم الله شد
یک اشاره بود کافی از امام
سر دوان ملت به او همراه شد
دست خالی چیره شد بر  اسلحه
گیتی از نبروی ما آگاه شد
سهم ما گردید شادی وسرور
سهم دشمن ناله ها با آه شد
لاله ها روئید در خاک وطن
خارجی ها دستشان کوتاه شد
همت پاک شهیدان وطن
ملت ما جمله عزت خواه شد

شاعر : اسماعیل تقوایی

 تبریک به مناسبت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران

روزبیست ودو ز بهمن شور برپا می کنیم
جاگزین فصل سرما فصل گرما می کنیم

باحضور بیشمار اندر خیابان هایمان
پای بندی مان به وحدت را هویدا می کنیم

فارغ از هر دسته بندی دست در دستان هم
پیروی از رهبری آگاه و والا می کنیم

درخیابان ها سرود عشق را سر می دهیم
حیرت دشمن به دنیا را تماشا می کنیم

با تولا بر خمینی وشهیدان، ازهمه
خصم جمهوری اسلامی تبرا می کنیم

بهر محکومیت اعمال شیطان بزرگ
مرگ بر این اهرمن راسخت آوا می کنیم

هرچقدر این راه پیمایی بود پرشورتر
بیمه ای نیکو وطن را بهر فردا می کنیم

جمعه است وفاطمیه باز دارد می رسد
نام مهدی بر لب ما،یاد زهرا(س)می کنیم

شعر:اسماعیل تقوایی
به مناسبت ایام فاطمیه..

سالها حسرت دیدار مزارت داریم
سالها بهر تو چون ابر بهاری باریم
سالهافاطمیه سوگ وعزا می گیریم
بر سر وسینه زنان دل به غمت بسپاریم
سالها قصه کوچه، درآتش زده را
نسل درنسل به لوح دلمان بنگاریم
سالها لعن کنیم عامل آن سیلی را
سالها غربت حیدر به نظر می آریم
سالها ناله جانسور تو آید بر گوش
خون دل خورده زآن ضربه وآن مسماریم
سالها شهر مدینه خجالت زده است
عمل مردم این شهر به خاطر داریم
سالها گوشه ای از تربت آنجا از توست
ولی از مدفن پاک تو خبر ناداریم
عاقبت قبر تو مهدی به همه بنماید
زین جهت منتظر مقدم آن دلداریم

شاعر : اسماعیل تقوایی
خلاصه
یاد باد آن روزگاران یاد باد
انقلاب ناب ایران یاد باد
بهمن خونبار در پنجاه وهفت
شور وحال تکسواران یاد باد
راه پیمائی علیه شاهیان
بر له پیر چماران یاد باد
کوری چشمان خصم اتقلاب
فصل سرما چون بهاران یاد باد
جوشش خون در میان کوچه ها
از تن آن جان نثاران یاد باد
رونق "ما" بود وتنهائی "من"
اتحاد حق گزاران یاد باد
یک اشاره از خمینی کبیر
سر دویدنهای یاران یاد باد
یاد آن الله اکبر گفته ها
روی بام از دوستداران یاد باد
روز ده با دو زماه بهمن و
رجعت پیر جماران یاد باد
ازدحام بی نظیر مردمی
در ورود عشق ایران یاد باد
جانفشانی ها زبعد این ورود
جلوه های لاله زاران یاد باد
از ورودش تا سقوط سلطنت
ده روزی را هزاران یاد باد
بیست روزی با دو از بهمن برفت
روز فتح لاله کاران یادباد
حق بیامد همزمان باطل برفت
ربزش رحمت چو باران یاد باد
سالها بگذشته از آنروزها
یاد باد آن روزگاران یاد باد

شعر : اسماعیل تقوایی
 
ولادت حضرت زینب(س)برهمه شیعیان مبارکباد

در مدینه لطف داور آمده
سومین فرزند حیدر آمده

عرشیان وفرشیان غرق سرور
بهر زهرا(س) بین چه دلبر آمده

نام او را حق نموده انتخاب
برعلی(ع)گویا که زیور آمده

نام او زینب بود زین پدر
گوهری در شکل دختر آمده

سیدان اهل جنت را ببین
شادمان از اینکه خواهر آمده

بوسه زد بر او پیمبر (ص)فاش گفت
بر خدیجه(س)شبه دیگر آمده

عقل را آمد ترازوی دقیق
فهم را مصداق اکبر آمده

بی معلم عالمه می گردد او
صابران را نیک رهبر آمده

جان او آکنده از مهر حسین(ع)
تازه تعریفی زخواهر آمده

مادری بهر مصیبتها شود
بر حسینش یار ویاور آمده

بر امام عصر تبریکات ما
بهر این میلاد با فر آمده

شعر : اسماعیل تقوایی


خلاصه
X