به نظر من بهترین جواب در راستای این سوال همون بیت مشهوره
" این مدعیان در طلبش بی خبرانن
آن را که خبری شد خبری باز نیامد"
" عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد"
عاشق حقیقی هیچ وقت نمی آید داد بزنه های مردم این منم اونی که با معبود هیچ رو در وایسی نداره این منم که بدون هیچ پرده و حجابی با خدای خودم حرف می زنم.
عاشق حقیقی اونیه که با مردم و همه رو میشناسه اما هیچ کی اونو نمی شناسه
بین مردم با مردم اما مردم غریبه می پندارنش
حالا چه جوری می شه به این درجه رسید؟
شاید همون بحث اول نمود ایمان عمل صالح
عملی که فقط و فقط برای رضای اونه
عملی که ریا همراهش نیست
عملی که سرشار از معرفته
عملی که سراسر عشقه عشق به معشوق حقیقی
معشوق که چه عرض کنم خدا از همه ی ما به بنده هاش عاشق تره
اینه رمز عشق بازان