آن چشم کوتانگاهم رابفهمد
این شورعشق تازه راهم رابفهمد
کوتافروریزم بنای خلوت ودرد
کوتابیایدسوزآهم رابفهمد
اینجاکه تنهایم کنارگریه واشک
اونیست که شام سیاهم رابفهمد
می سوخت جانم لحظه لحظه بی فروغش
کوتاتباه گاهگاهم رابفهمد
درخاطرم نقش خیالش موج می زد
کسی نیست تارویای ماهم رابفهمد
درگوشه چشم نگاهی سایه افکند
آمدکه تاشور نگاهم رابفهمد