در مورده انتخابات که انقدر این روزها می خونیم و می بینیم و می شنویم که هر چه بخوام بگم میشه تکراره مکررات بنابراین ترجیح میدم تنها به ذکر دلایلم که در نهایت به انتخاب " موسوی " ختم شد بپردازم .
فقط قبل از هر چیز اینو بگم که این پست صرفا در جهت توضیح و چرای انتخابم هست نه تبلیغ و نه تحریک که " دوستان آب دستونِ بزارید زمین و به موسوی رای بدید چون من اینجوری می خوام " .. نخیر هر کسی نظری داره که مسلما برای خودش محترمه و بنده هم نه دانش سی * اسی دارم و نه در جایگاهی هستم که بخوام دیگران رو له یا علیه کسی ترغیب کنم و مهمتر اینکه چون خودم محاله برای بهتر جلوه دادن کاندیدای انتخابیم دست به تخریب دیگران ( یا به قول دوستان انتقاد ) بزنم اجازه هم نخواهم داد کسی از این روش در نظر دهیم استفاده کنه .. من با انتقاد مخالف نیستم ولی شرایط انتقاد چیه ؟ شرایط انتقاد اینه که نقاط مثبت یا منفی ۲ یا ۴ نفر در کنار هم و با شرایط مساوی ارزیابی بشه نه اینکه مدام از خدمات یه نفر بگیم و در مقابل نکات منفی دیگری رو آنچنان درشت و به اصطلاح بولد کنیم که برای اون دسته از حامیانِ کم سوادترش این شبهه پیش بیاد که نکنه داریم اشتباه انتخاب می کنیم !! .. ما که به اصطلاح قشر تحصیلکرده ی این اجتماع هستیم با هم پدر کشتگی نداریم که سر حمایت از کاندیدای منتخبمون به هم توهین کنیم یا تلاش شبانه روزیمون رو بزاریم در جهت تزریق سلایق و افکارمون به سایرین .. من اینجا فقط از کاندیدای انتخابیم صحبت خواهم کرد ، بدون اینکه مدام پای دیگران رو وسط بکشم :
۱ ) در انتخابات ما امکان " مطلق گزینی " نداریم یعنی نباید دنبال یک قدیس بگردیم و متعاقبا ازش انتظار معجزه داشته باشیم ، ما تمام توانمون رو می زاریم سر اینکه از بین گزینه های موجود دست به انتخاب بزنیم اونهم انتخابی که همواره با گذشت زمان این توجیه رو برای خودمون داشته باشیم که در اون مقطع زمانی با توجه به محدودیت ها و شرایط موجود بهترین انتخاب رو کردیم .
۲ ) موسوی نخست وزیر سخت ترین دوران تاریخی این کشور یعنی دوران جنگ بود ، ایامی که با وجود همه ی تحریم ها و دشمنان داخلی و خارجی و شرایط نابسامان تونست این کشور بحران زده رو اداره کنه ، تصمیماتی طی اون دوران گرفته شد که در وهله ی اول دور از انصافِ که به طور کل هر چه که بوده رو تنها به پای موسوی بنویسیم و در وهله ی دوم بعد از حدود ۲۵ سال ما نمی تونیم رای بر درستی یا نادرستی تصمیمی صادر کنیم .. هر عملکرد یا موضع گیری رو باید نسبت به شرایط همون زمان سنجید ، اینکه موسوی در اون دوران چه فکر می کرده و چگونه موضع می گرفته ربطی به امروزش نداره ، اونچه که در گذشته اتفاق افتاده مربوط به دوره ی خاصِ خودشه و در یک کلام با نگاه امروز نمی توان دیروز رو نقد کرد .
۳ ) موسوی و همه ی دولتمردان گذشته و آینده در چهار چوب اص* ولی حرکت می کنند که تخطی از اون اص* ول امریست ناممکن .
۴ ) موسوی خود رو یک " اصلاح طلب اصولگرا " می دونه .. خب چه اشکالی داره ؟! آیا این کلمه ی " اصولگرا " باعث کم شدن شان " اصلاح طلب " میشه ؟! مگه اصولگراها کی هستن ؟! جز اینه که اونها هم شهروندان همین کشور هستند ، جز اینه که اونها هم هموطنان ما هستند ؟! .. ما بهتره اول هدف از رای دادنمون رو مشخص کنیم .. جدا چرا و بر چه اساس رای میدیم ؟! بر اساس اینکه یه نفر اصلاح طلبِ یا اصول گرا ؟! واقعا این شد دلیل ؟! بر اساس اتیکت اصلاح طلب رای می دیم یا بر اساس توانایی های مدیریتی و عملکردی یک فرد !! .. من که نه به اتیکت رای می دم نه به حزب نه به جناح نه به گروه ، من به شخص رای می دم به ویژگی های بارز یک شخص رای می دم حتی تو این دوره بدون هیچ جبهه گیری خاصی به رضایی هم فکر کردم . کجای این حرف موسوی که از بس * یج تا مشارکت همه رو می پسندم حرف ناپسندی ست که همچین هیاهویی سرش به راه افتاده ؟! مگر بس * یج کیست ؟! ما چرا انقدر دید منفی و ترس نسبت به بعضی از اسامی پیدا کردیم ؟! مگر بسی * جی دشمن است که اینجور در موردش صحبت می کنیم . موسوی دولتمرد ایام جنگ است ، چرا اینها رو فراموش کردیم ؟! .. من به اینکه موسوی این هنر رو در خودش دیده که همه ی مخالفین رو هم می تونه هم گام با خودش به راه بیاره افتخار می کنم .. چه اشکالی داره یه نفر بتونه از تمام توان و ظرفیت طرف مخالفش برای آبادانی کشور استفاده کنه ؟! چه اشکالی داره کسی بتونه این مرز بندی ها و دیوار کشی ها رو از بین ببره ؟! چه اشکالی داره کسی بتونه مخالفین و موافقین خودش رو به یک اجماع برسونه ؟! این جمع کردن احزاب یک هنر است یک سیاست است .. دست دوستی طرف رقیب دراز کردن یک درایت است . گذشته از اون دوستانی که این اصلاح طلب اصولگرا بودن موسوی رو پیرهن عثمان کردن پس چرا به این توجه نمی کنن که اکثر احزاب بزرگ اصلاح طلب ( جبهه مش* ارکت ایران اسلامی و سازمان مجاه * دین انق* لاب اسلامی و ... ) و اشخاصی مثل حجاریان ، سحابی ، تاج زاده ، محسن کدیور ، رجایی و عطریانفر و .. که از نظر کیفیت و سابقه در گذشته درخشان تر عمل کردند امروز از موسوی حمایت می کنن ، چرا ؟! .. جدا چرا اجماع اصلاح طلبان روی موسوی است ؟! چون اونها مردان سی* است هستند و به خوبی می دونن که جنبش اصلاحات با چه کسی بیشتر تثبیت و اشاعه داده میشه . ملاک که تنها شعار اصلاحات نیست که اگر اینگونه بود موسوی کلا باید کناره می گرفت چون اصلا انسان شعار بده ای نیست .
۵) موسوی از دخترایی مثل من در فیلم تبلیغاتیش استفاده نمی کنه ، چرا ؟ چون شرایطی که داره رو به خوبی می دونه و نمی خواد بهانه ای دست مخالفینش بده ( اینکه میگم دخترایی مثل من یعنی دخترایی که ظاهری معمولی دارن ، همونجور که غالبا امروزه داریم می بینیم ) .
۶) موسوی انسان سخنوری نیست ، این درست ولی مگر سخنوری تنها ملاک انتخاب است ؟! ما ذاتا مردمان عجیبی هستیم ، می دونید همیشه دلمون رو به حرف و خوش صحبتی خوش می کنیم که کمتر از باد هواست .. با شنیدن 4 تا وعده وعید که اساسا هممون هم می دونیم اجرا شدنش از محالاته آنچنان عنان از کف می دیم که گویی تشنه ی شنیدن دروغ هستیم .. برای من جالبه تا کجا می خوایم دلمون رو به حرف خوش کنیم ؟! موسوی نه شعار می ده نه دروغ میگه حرفی رو می زنه که می دونه می تونه عملیش کنه پس میشه بهش امیدوارتر بود ، او در چهار چوب اختیاراتی که یک رئیس جمهور داره حرف می زنه تا جایی که در توان یک دولت هست و به عقل و شعور منه نوعی که شنونده ی حرفاش هستم توهین نمی کنه .. موسوی نمی یاد از آینده ی این کشور یک بهشت برین بسازه که به خوبی می دونیم حالا حالاها باید روش کار بشه ، اون قولی رو می ده که می دونه توانایی انجامش رو داره .
۷) موسوی از نظر ظاهر و حرکات مقبول و شایسته ست .