1. معتاد (مگر ترک انگیزه ای کند و دیگر معتاد به حساب نیاید)
2. بیمار روانی (بیماری که ارتباطش را با واقعیت از دست داده و تا کاملا درمان نشده)
3. بی دین و لا مذهب ( رعایت این توصیه برای تمام افراد بشر با هر دین و مذهبی مفید است)
4. بد اخلاق ، تند خو (کسی که اخلاقش قابل پیش بینی نیست)
5. مادی و بخیل
6. مجرم خو ، تبهکار و خلاف کار
7. دوست باز افراطی (و مطلقا بی تمایل نسبت به خانواده)
8. بی کاره و علاف
9. زن زیبا از خانواده فاسد
10. بچه ننه (حالت افراطی ِ وابستگی به مادر وخانواده)
السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا معین الضعفا والفقرا فی یوم جزا السلطان یا اباالحسن یا علی بن موسی ایها الرضا و رحمته الله و برگاته
سلام به همه تبیانی های دوستداشتنی. خواستم با همه دوست بشم هر کی دوست داره یه دوست جدید تو شب میلاد امام رضا داشته باشه بسم الله من منتظرم...
اگر دعای من امشب به آسمان برسد
گمان کنم که خدا هم به دادمان برسد
رمق نمانده به جسمم, خدای من مددی!
مـگــر ز تـو بـه تن مـــردهام تـوان بـرسد
غـمـم ز دوری یار است، یار گمشدهام
چه میشود خبر از یار بی نشان برسد؟
چه میشود که بیاید سوار مشرقیام
و بر پیاده خسته، توان و جان برسد؟
پر از لطافت گل میشود نسیم چمن
اگـر به فصـل خـزان یار مهـربان برسد
گلاب و عطر بپاشید در مسیر ظهور
گمان کنم که هر آن لحظه میهمان برسد!
همیشه منتظرم درکنار جاده عشق
که پیک خوش خبر از سمت جمکران برسد
٭ ٭ ٭
تمام ذهن مرا پر نموده این پرسش
چه میکنیم اگر وقت امتحان برسد؟
خدا کند که در این روز, روسپید شویم
چو کارنامه به آن مصلح جهان برسد
یقین بدان که اثر میکند دعای فرج
و از عنایت آن صاحبالزمان برسد
شروع دفتر باور به نام او زیباست
اگر که ختم غزل هم به پای آن برسد
دیوانه عشق توام
از عشق تو یارا ، لحظه لحظه مست مستمبه تو دل داده ام و کوچه گردی بت پرستمبی تو من دیوانه ام ، با عشق تو فرزانه امهر لحظه من با یاد تو ، آواره ای بی خانه امدر به در دنبال تو ، این دل به سوی کوی تودر حسرت دیدار تو ، مجنون شدم بر روی توآن صوت بی تکرار تو ، آرامش قلب منستروح زلال و پاک تو ، تنها دلیل بودنستبا من بمان ، با من بخوان ، ای همه بود و نبوددیوانه عشق توام ، ای هستی و ای تار و پود
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام سیلی زهرا بگیرد
نه رو بر آینه ای داشتم، نه بر ماهی
فقط به یاد نگاه تو بوده ام گاهی
گلایه ای نکن از حرف پوچ من، دریا!
به جز حباب، چه دارد دهان یک ماهی؟
خزان پیر، در آغوش باد می گرید
شبیه کودک تنهای مانده در راهی
و من به جرم صدا کردن تو محکومم
به یک سکوت فراموش مانده در چاهی
چگونه فتح کند دفتر مرا نامت؟
تو گام شعله ای و سرزمین من کاهی
دلیل این که تو را خواستم فقط این است
نمانده است، مجالی برای خودخواهی
نگاه دار! به دار خودت مکوب ای عشق!
ببخش جان طناب! از من است، کوتاهی!
خدا به خیر کند! این رگ قیام تو نیست؟
که تیر می کشد از سینه ها به خونخواهی؟
بشر به نور نزدیک می شود، بی شک
به گوش جاده نخواهد رسید، گمراهی
این جمعه هم گذشت تو اما نیامدی
خورشید خانواده ی زهرا نیامدی
از جاده ی همیشه چشم انتظارها
ای آخرین مسافر دنیا نیامدی
صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم
آمد غروب، رفت و تو آقا نیامدی
از ناز چشمهای تو اصلا بعید نیست
شاید که آمدی گذر ما نیامدی
امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم
آقای من اگر زد و فردا نیامدی
غیبت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم
تا روبرویمان نشدی تا نیامدی
یابن الحسن بیای قنوتم وظیفه است
دیگر به ما چه آمده ای یا نیامدی