آیا براى نزدیک شدن این انقلاب جهانى نشانه اى در دست هست؟
آیا مى توان پیش بینى کرد که هم اکنون چنان انقلابى نزدیک شده یا نه؟
آیا مى توان زمان این انقلاب را جلو انداخت؟
اگر چنین امرى ممکن است با چه وسائلى مى توان این تاریخ را جلو کشید؟
* * *
در برابر این سؤالات باید گفت که پاسخ بیشتر آنها مثبت است.
زیرا هیچ طوفان عظیمى در طبیعت بدون مقدّمه آغاز نمى گردد، و هیچ انقلابى در جامعه انسانى بدون نشانه هاى قبلى صورت نمى گیرد.
در روایات اسلامى چنان انگشت روى جزئیّات این علائم و مفاسد گذارده شده که گویى این پیشگوئیها مربوط به 14 یا 13 قرن پیش نیست بلکه مربوط به همین قرن است و یا چند سال قبل صورت گرفته; و امروز که بسیارى از آنها را با چشم خود مى بینیم قبول مى کنیم که راستى معجزه آساست!
از جمله، در روایتى از امام صادق(علیه السلام) اشاره به دهها نوع از این مفاسد که قسمتى از آن جنبه اجتماعى و سیاسى و قسمتى جنبه اخلاقى دارد; شده است که مطالعه آن انسان را عمیقاً در فکر فرو مى برد.
ما ذیلا قسمتى از متن روایات مزبور را با تلخیص، و سپس ترجمه آن را براى آنها که به ادبیّات عرب آشنائى کامل ندارند مى آوریم:
قال الصّادق(علیه السلام) لبعض اصحابه:
1. اذا رایـت الجور قد شمل البلاد
2 . القرآن قدخلق و احدث ما لیس فیه و وجه على الاهواء
3 . الذین قد انکفى کما ینکفى الاناء
4 . اهل الباطل قد استعلوا على الحق
5 . الرجال قد اکتفى بالرجال والنساء بالنساء!
6 . المؤمن صامتاً!
7 . الصغیر یستحقر بالکبیر
8 . الاحارم قد تقطعت
9 . الثناء قد کثر
10. الخمور تشرب علانیة
11 . سبیل الخیر منقطعا و سبیل الشرمسلوکا
12. الحلال یحرم و الحرام یحلل
13. الدین بالرأى
14. المؤمن لایستطیع ان ینکر الا بقلبه
15. و رأیـت العظیم من المال ینفق فى سخط اللّه
16. الولات یرتشون فى الحکم!
17. الولایة قبالة لمن زاد!
18. الرجل یاکل من کسب امرأته من الفجور!
19. القمار قد ظهر
20. الملاهى قد ظهرت یمربها لایمنع احد احداً، ولایجترء احد على منعها.
21. و رأیـت القران قد ثقل على الناس استماعه و خف على الناس استماع الباطل.
22. الجاریکرم الجار خوفاً من لسانه!
23. المساجد قد زخرفت!
24. طلب الحج لغیر اللّه
25. قلوب الناس قد قست!
26. الناس مع من غلب!
27. طالب الحلال یذم وطالب الحرام یمدح!
28. المعازف ظاهرة فى الحرمین
29. الرجل یأمر بالمعروف و ینهى عن المنکر، فیقوم الیه من ینصحه فیقول هذا عنک موضوع!
30. المساجد محتشیة ممن لایخاف اللّه!
31. الناس همّهم فى بطونهم و فروجهم!
32. الدنیا مقبلة الیهم
33. النساء یبذلن انفسهنّ لاهل الکفر
34. اعلام الحق قد درست
35. الحرب قد ادیل من العمران!
36. الرجل معیشة من بخس المکیال و المیزان
37. الرجل عنده المال الکثیر لم یزکّه منذ ملکه
38. الرجل یمسى نشوان و یصبح سکران
39. الناس ینظر بعضهم الى بعض، و یقتدون باهل الشرور!
40. کل عام یحدث فیه من الشرو البدعة اکثر مما کان!
41. و رأیـت الخلق والمجالس لایتابعون الا الاغنیاء
42. یتسافدون کما تتسافد البهائم!
43. الرجل ینفق الکثیر فى غیر طاعة اللّه و یمنع الیسیر فى طاعة اللّه.
44. الرجل اذا مر به یوم لم یکسب فیـه الذنـب العظیم...حزیناً!
45. النساء قد غلبن على الملک و غلبن على کل امر
46. ریاح المنافقین دائمة و ریاح اهل الحق لاتحرک
47. القضاة یقضون بخلاف ما امراللّه
48. المنابر یؤمر علیها بالتقوى، ولا یعمل القائل بما یأمر!
49. الصلوة قد استخف باوقاتها
50 . و رأیـت الصدقة بالشفاعة لایراد بها وجه اللّه...
فکن على حذر و اطلب الى اللّه النجاة
ترجمه:
امام صادق(علیه السلام) به یکى از یاران خود گفت:
1 . هنگامى که ببینى ظلم و ستم، همه جا فراگیر شده;
2 . قرآن فرسوده و بدعتهایى از روى هوا و هوس در مفاهیم آن آمده;
3 . آئین خدا(عملا) بى محتوا شده هماننـد ظرفى کـه آن را واژگون سازند;
4 . هنگامى که ببینى اهل باطل بر اهل حق پیشى گرفته اند;
5 . مردان به مردان و زنان به زنان قناعت کنند;
6 . افراد با ایمان سکوت اختیار کرده اند;
7 . کوچکترها احترام بزرگترها را رعایت نمى کنند;
8 . پیوند خویشاوندى بریده شده;
9 . مداحى و چاپلوسى فراوان شده;
10 . آشکارا شراب نوشیده شود;
11 . راههاى خیر منقطع و راههاى شر مورد توجّه قرار گرفته;
12 . حلال تحریم شود; و حرام مجاز شمرده شود;
13 . قوانین و فرمانهاى دینى طبق تمایلات اشخاص تفسیر گردد;
14 . از افـراد بـا ایمان چنـان سلب آزادى شـود که جـز با دل نتوانند ابراز تنفّر کنند;
15 . سرمایه هاى عظیم در راه خشم خـدا (و فساد و ابتـذال و ویرانى) صرف گردد;
16 . رشوه خوارى در میان کارکنان دولت رایج گردد;
17 . پستهاى حسّاس به مزایده گذارده شود;
18 . (بعضى از) مردان از خودفروشى زنان خود، ارتزاق کنند;
19 . قمار آشکار گردد (حتّى در پناه قانون);
20 . سرگرمیهاى ناسالـم چنان رواج پیـدا کند کـه هیچکـس جرات جلوگیرى از آن نداشته باشد;
21 . شنیدن حقایق قرآن بر مردم گران آید امّا شنیدن باطل سهل و آسان;
22 . هنگامى که ببینى همسایه، همسایه خود را از ترس زبانش احترام مى کند;
23 . مساجد را به زیورها بیارایند;
24 . براى غیر خدا به حجّ خانه خدا بشتابند;
25 . مردم سنگدل شوند (و عواطف بمیرد);
26 . مردم طرفـدار کسى باشند کـه پیروز است (خـواه بـر حق باشد یا باطل);
27 . آنها که به دنبال حلال هستند نکوهش شوند و آنها که به دنبال حرامند مدح;
28 . آلات لهو و لعب (حتّى) در مکّه و مدینه آشکار گردد;
29 . اگر کسى اقدام به امر به معروف و نهى از منکر کند به او توصیه مى کنند که این کار وظیفه تو نیست;
30 . مساجد پر از کسانى است که از خدا نمى ترسد;
31 . تمام همّت مردم شکم و فرجشان است;
32 . امکانات مادّى و دنیـوى فراوان مى گردد و دنیـا به مـردم روى مى کند;
33 . زنان خود را در اختیار افراد بى ایمان مى گذارند;
34 . پرچمهاى حق پرستى فرسوده و کهنه مى گردد;
35 . ویـرانگرى (بـه وسیله جنگها) بر عمران و آبـادى پیشى مى گیرد.
36 . در آمد زندگى بعضى تنها از طریق کم فروشى مى شود;
37 . کسانى هستند با سرمایه فراوان در حالى که در عمرشان حتّى یک مرتبه هم زکات نپرداخته اند.
38 . مردم عصرها در حال نشئه و صبحگاهان مستند;
39 . هنگامى که ببینى مردم همه به یکـدیگـر نگاه مى کنند و از فـاسدان شرور تقلید مى نمایند;
40 . هر سال فساد و بدعتى نو، پیدا مى شود;
41 . مردم و محافل همه پیرو ثروتمندان خود خواه مى شوند;
42 . در حضـور جمع، همـانند بهائـم مرتکـب اعمال جنسـى مى شوند;
43 . اموال زیاد در غیر راه خدا صرف مى کنند امّا در راه خـدا از کمى مضایقه دارند;
44 . افرادى پیدا مى شوند که اگر یک روز گناه کبیره اى انجام ندهند غمگینند;
45 . حکومت به دست زنان مى افتد;
46 . نسیمهـا به سود منافقـان مىوزد و هیچ جریانى به سود افراد با ایمان نیست;
47 . دادرسان بر خلاف فرمان خدا قضاوت مى کنند;
48 . بر فـراز منابر دعوت به تقـوا مى شود ولى دعـوت کننـده خود به آن عمل نمى کند;
49 . مردم نسبت به وقت نماز بى اعتنا مى شوند;
50 . حتّى کمک به نیازمندان با توصیه و پارتى بـازى صورت مى گیرد، نه براى خدا;
... در چنین زمانى مراقب خویش باش و از خدا تقاضاى نجات و رهایى از این وضع ناهنجار کن! (که فرج نزدیک است!)
نوشته شده توسط عزیز سالمی
«حج» یک عبادت مهم انسان ساز
سفر حج در حقیقت یک هجرت بزرگ است، یک سفر الهى است، یک میدان گسترده خودسازى و جهاد اکبر است.
مراسم حج در واقع عبادتى را نشان مى دهد که عمیقاً با خاطره مجاهدات ابراهیم و فرزندش اسماعیل و همسرش هاجر آمیخته است، و ما اگر در مطالعات در مورد اسرار حج از این نکته غفلت کنیم بسیارى از مراسم آن به صورت معما درمى آید، آرى کلید حل این معما توجه به این آمیختگى عمیق است.
هنگامى که در قربانگاه در سرزمین منى مى آئیم تعجب مى کنیم این همه قربانى براى چیست؟ اصولا مگر ذبح حیوان مى تواند حلقه اى از مجموعه یک عبادت باشد؟!
اما هنگامى که مسأله قربانى ابراهیم را به خاطر مى آوریم که عزیزترین عزیزانش و شیرین ترین ثمره عمرش را در این میدان در راه خدا ایثار کرد، و بعداً سنتى به عنوان قربانى در منى به وجود آمد، به فلسفه این کار پى مى بریم.
قربانى کردن رمز گذشت از همه چیز در راه معبود است، قربانى کردن مظهرى است براى تهى نمودن قلب از غیر خدا، و هنگامى مى توان از این مناسک بهره تربیتى کافى گرفت که تمام صحنه ذبح اسماعیل و روحیات این پدر و پسر به هنگام قربانى در نظر مجسم شود، و آن روحیات در وجود انسان پرتو افکن گردد.
هنگامى که به سراغ جمرات (سه ستون سنگى مخصوصى که حجاج در مراسم حج آنها را سنگباران مى کنند و در هر بار هفت سنگ با مراسم مخصوص به آنها مى زنند) مى رویم این معما در نظر ما خودنمائى مى کند که پرتاب اینهمه سنگ به یک ستون بى روح چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟ و چه مشکلى را حل مى کند؟ اما هنگامى که به خاطر مى آوریم اینها یادآور خاطره مبارزه ابراهیم قهرمان توحید با وسوسه هاى شیطان است که سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصمیم داشت او را در این میدان «جهاد اکبر» گرفتار سستى و تردید کند، اما هر زمان ابراهیم قهرمان، او را با سنگ از خود دور ساخت، محتواى این مراسم روشنتر مى شود.
مفهوم این مراسم این است که همه شما نیز در طول عمر در میدان جهاد اکبر با وسوسه هاى شیاطین روبرو هستید، و تا آنها را سنگ سار نکنید و از خود نرانید پیروز نخواهید شد.
اگر انتظار دارید که خداوند بزرگ همانگونه که سلام بر ابراهیم فرستاده و مکتب و یاد او را جاودان نموده به شما نظر لطف و مرحمتى کند باید خط او را تداوم بخشید.
و یا هنگامى که به «صفا» و «مروه» مى آئیم و مى بینیم گروه گروه مردم از این کوه کوچک به آن کوه کوچکتر مى روند، و از آنجا به این باز مى گردند، وبى آنکه چیزى به دست آورده باشند این عمل را تکرار مى کنند، گاه مى دوند، و گاه راه مى روند، مسلماً تعجب مى کنیم که این دیگر چه کارى است، و چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟!
اما هنگامى که به عقب برمى گردیم، و داستان سعى و تلاش آن زن با ایمان «هاجر» را براى نجات جان فرزند شیر خوارش اسماعیل در آن بیابان خشک و سوزان به خاطر مى آوریم که چگونه بعد از این سعى و تلاش خداوند او را به مقصدش رسانید، چشمه زمزم از زیر پاى نوزادش جوشیدن گرفت، ناگهان چرخ زمان به عقب برمى گردد، پرده ها کنار مى رود، و خود را در آن لحظه در کنار «هاجر» مى بینیم، و با او در سعى و تلاشش همگام مى شویم که در راه خدا بى سعى و تلاش کسى به جائى نمى رسد!
و به آسانى مى توان از آنچه گفتیم نتیجه گرفت که «حج» را باید با این رموز تعلیم داد، و خاطرات ابراهیم و فرزند و همسرش را گام به گام تجسم بخشید، تا هم فلسفه آن درک شود و هم اثرات عمیق اخلاقى حج در نفوس حجاج پرتو افکن گردد، که بدون آن آثار، قشرى بیش نیست.
نوشته شده توسط عزیز سالمی
| فتوای جنجالی "قرضاوی" درباره نوشیدن مشروبات الکلی فتوای "یوسف قرضاوی" مبنی بر مجاز بودن نوشیدن مشروبات حاوی مقدار اندکی الکل بحث هایی را در قطر موجب شد و برخی آن را جنجال برانگیز دانستند. |
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از جهان، "عبداللطیف آل محمود" سردبیر روزنامه الشرق چاپ قطر در سرمقاله شماره روز پنجشنبه آن نوشت: این فتوا موجب بروز بحث و جدل در بین محافل مردمی شده است.
روزنامه العرب چاپ قطر نیز به نقل از "قرضاوی" نوشت: نوشیدن مشروبات حاوی مقادیر اندکی الکل که از طریق تخمیر طبیعی بدست آمده باشد، اشکالی ندارد.
"قرضاوی" گفته است: وجود الکل به میزان پنج در هزارم نوشیدنی حرام نیست زیرا این مقدار بسیار اندک است به ویژه اینکه الکل آن از تخمیر طبیعی بدست آید، بنابراین مشکلی در نوشیدن آن نمی بینم.
"آل محمود" در سرمقاله خود افزود: ما و شیخ "قرضاوی" نیازی به این فتوا نداشتیم و بی تردید این فتوا زمینه نوشیدن مشروباتی که حاوی مقداراندکی الکل است فراهم می کند و دلیل کسانی که آن را می نوشند نیز این است که میزان الکل در قرآن و در سنت تعیین نشده است و اعلام می دارند وقتی عالم و دانشمندی در موقعیت و جایگاه "قرضاوی" فتوای مجاز بودن آن را صادر کرده است چرا آن را ننوشیم؟
"آل محمود" افزود: به فرض اینکه الکل با تخمیر طبیعی بدست آید و به میزان اندک باشد و موجب مستی نشود، عملیات تخمیر مستمر است و متوقف نمی شود و اندازه گیری آن دشوار می باشد بنابراین چه زمانی می توان خط قرمزی برای تحریم بودن میزان آن تعیین کرد.
شیخ "قرضاوی" در اعلام موضع خود نسبت به انتقاداتی که به وی وارد شده است گفت: این انتقادات ناشی از عدم درک فتوا است و آنچه وی در این باره گفته است پاسخ به درخواست توضیح در مورد نوشیدنی نیروزای موجود در بازار است.
این مبلغ قطری مصری الاصل گفت: مردم می خواهند حکم شرعی در مورد مشروبات نیروزای موجود در بازار را بدانند بنابراین هنگامی که از من در این مورد سوال کردند چاره ای جز توضیح این موضوع برای مسلمانان نداشتم تا آنان خود را به ناحق در تنگنا و سختی قرار ندهند.
از سوی دیگر "عبدالحمید الانصاری" مدیر سابق دانشکده شریعت و اصول الدین قطر با تایید فتوای شیخ "قرضاوی" گفت: از نظر مضمون فتوا و هدف توضیح و و روشنگری برای مردم با ایشان موافق هستم.
"قرضاوی" ریاست اتحادیه جهانی علمای مسلمان را برعهده دارد.
اعضای یک فرقه انحرافی با تشکیل یک موسسه فرهنگی از یک سال پیش با تبلیغات و برگزاری برنامههای گسترده به جذب جوانان پرداخته وآنان را به عضویت در اکنکار دعوت میکند.
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از البرز، خانم "الف .سین" دارای مدرک دیپلم بوده که به ادعای خود طی مدت کمتر از یک هفته با کمک آموزههای این فرقه توانسته است مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی را کسب کند.
اکنکار چیست؟
فرقه اکنکار از سال 1960 در آمریکا اعلام موجودیت کرد و موسس آن شخصی به نام "پال توئیچل" میباشد که با الهام از آموزههای عرفان شرقی و بالاخص فرق هندی نزدیک به بودیسم توانست گروهی پیرو گردآورده و در سال 1965 سازمان غیرانتفاعی اکنکار را پایهگذاری نماید.
وی خود را نهصد و یکمین استاد "اک" معرفی کرده و کتبی را نیز دراین زمینه به نگارش درآورد که در بسیاری از نقاط جهان رواج پیدا کرد. به طوری که گفته میشود محبوبیت او از پائولوکوئیلیو (نویسنده آمریکایی) بیشتر است.
پیروان اینفرقه معتقدند که اکنکار دانش باستانی سفر روح است. مقولهای درباره انعکاس آگاهی درونی است که از میان وضعیتهای حیوانی زندگی به حالاتی شعفناک و نشئهآور الهی سفر میکند.
"اک" به معنای ارتباط با خدا میباشد و پیروان آن میکوشند تا همکار خدا شده و روح را به شاهراه مستقیم ارتباط با خدا هدایت کنند. آموزشها و تمرینات اکنکار بر دو ویژگی روح مقدس یعنی نور و صوت تاکید دارد و توسط این آموزشها تلاش میکنند با نور و صوت خداوند ارتباط برقرار کرده و آن را ببینند و بشنوند(!).
اینان تنها راه خداشناسی را طیالارض (سفر روح در زمان و مکان) دانسته و در مسیر کمال خویش یک رهبر روحانی به نام "ماهانتا" دارند که وظیفه هدایت پیروان را برعهده داشته و دیدار او بزرگترین افتخار طرفداران این فرقه تلقی میشود. هم اکنون رهبر این فرقه شخصی به نام "هارولد کلمپ" میباشد که از طریق ایمیل با سران فرقه در سراسر دنیا ارتباط دارد.
شایان ذکر است که برای عضویت در این گروه میبایست یک ID دریافت کرد که در مراحل گوناگون نیاز به پرداخت هزینه میباشد.
اکنکار در ایران
در ایران هم چند سالی است که پس از مطرح شدن کتب توئیچل ونیز با توجه به درآمد بالای مدیران این فرقه بسیاری تحریک به سوءاستفاده از جوانان از طریق این فرقه نمودند و موسسات چندی به ترویج این فرقه ضاله دست زدند.
این موسسات پارتیهای منظمی را در همه جای ایران برگزار میکنند که در این جلسات انواع مواد مخدر و داروهای روانگردان از جمله حشیش برای رفتن به حالت خلسه عرفانی و رسیدن به مدارج معنوی مصرف شده و به رقص و انجام برنامههای خاص میپردازند.
از آموزههای این فرقه میتوان به تزریق عشق زن و مرد در همدیگر اشاره کرد که با در آغوش کشیدن شروع میشود و به ازدواج عرفانی دختر و پسران نامحرم ختم میشود و وجود تمارین اینچنینی موجب جذابیت این گروه بین قشر جوان و گسترش روزافزون آن شده است.
نکته عجیب اینجاست که در حالی که فیلترینگ شدیدی بر سایتهای اینترنتی اعمال میشود ولی این موسسات به راحتی و از طریق اینترنت به عضوگیری میپردازند و حتی اقدام به تاسیس تالارهای گفتمان برای جذب افراد سادهلوح نمودهاند و تاکنون سایتهای ایشان فیلتر نشده است.
البته در چند ماه اخیر اقداماتی برای دستگیری برخی از این گروهای ضاله صورت گرفت که آنچنان که باید جدی نبود.
در یکی از موارد که نیروی انتظامی یکی از پارتیهای این موسسات را شناسایی کرد مشاهده شد که 40 دختر جوان با لباس زیر مردانه و 40 پسر جوان پس از مصرف حشیش با لباس زیر زنانه در وضعی که حال عادی نداشتهاند به رقص و پایکوبی میپردازند.
چشم انتظاران پرواز با منجی غایب
از موارد تاسف برانگیزی که در ایران تبلیغ میشود اعتقاد به ظهور یک منجی غایب به نام آریل است که تاکنون چند تن از سردستهها به دیدار او موفق شدهاند(!) و همه اعضا منتظرند که روزی او از غرب طلوع کند تا با او به پرواز درآیند و به سپیدی نزدیک شوند، وانتظار ظهور او از مبانی اصلی این دین است.
منبع : سایت موعود
| یک خاخام یهودی به جرم تجاوز جنسی به 3 دختر و ضرب و شتم برادر آنها در یک کنیسه دستگیر شد. به گزارش فارس به نقل از روزنامه صهیونیستی "معاریو "، پلیس شهر "پتخ تیکوا "، یک خاخام سرشناس یهودی که در کنیسه به تعلیم تورات میپرداخت را به جرم تجاوز به 3 دختر و کتک زدن یک پسر دستگیر کرد. در پی شکایت مادر این سه دختر مبنی بر اینکه این خاخام به یک دخترش تجاوز کرده و با دو دختر دیگر وی اعمال شرمآوری را انجام داده است، پلیس رژیم صهیونیستی این خاخام را دستگیر کرد. بنا بر این گزارش، این خاخام در یک کنیسه به کودکان و نوجوانان یهودی تورات تعلیم میداد و به دلیل ارتباط نزدیکی که با یکی از دختران تحت تعلیم خود داشت، وی را مجبور به تجاوز جنسی کرده بود. وی در کنیسه به یک دختر 16ساله تجاوز کرده و پس از او دو خواهر 13 و 14 ساله وی را نیز مجبور به تجاوز جنسی کرده بود. به گفته پلیس رژیم صهیونیستی، این خاخام به دلیل عقاید توراتی در زمینه تعلیم و تربیت، برادر این 3 دختر را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد تا گناهانش پاک شود. این خاخام در اعترافات خود ضمن تائید تجاوز جنسی به این 3 دختر اعتراف کرد که برادرشان را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده تا به او کمک کند که گناهانش پاک شود. وی همچنین گفت: این اعمال را چندین بار در کنیسهای که برادر آنها هم حضور داشت، انجام داده است. این اولین باری نیست که یک خاخام مرتکب چنین جنایاتی میشود. چندی پیش نیز یک خاخام یهودی فرزند خود را با چکش مورد ضرب و شتم قرار داد و او را فلج کرد تا گناهانش پاک شود و تعالیم تورات را به خوبی فرا گیرد. |
"صالح بن عبد العزیز آل الشیخ" وزیر اوقاف و شئونات اسلامی عربستان سعودی اعلام کرد که چاپخانه "ملک فهد" که بزرگ ترین و معروف ترین چاپخانه قرآن کریم در سراسر جهان به شمار میرود، قصد دارد تا دو سال دیگر در اقدامی بی سابقه قرآن کریم با ترجمه زبان عبری چاپ کند.
به گزارش شیعه آنلاین، "صالح بن عبد العزیز آل الشیخ" که در جلسه افتتاحیه سمینار علمی بین المللی "قرآن کریم و تکنولوژی معاصر" در شهر مدینه منوره سخن می گفت، پس از اعلام این خبر افزود: قرار است در این کار عظیم و ترجمه بی نظیر، از علمای دانشگاه اسلامی الأزهر و تعدادی مترجم قهار و ماهر عربی به عبری کمک گرفته شود.
وزیر اوقاف و شئونات اسلامی عربستان در ادامه اظهارات خود گفت: در گذشته نبرد بر سر ثروت کشورها و استعمار آن در سراسر کره زمین بوده، اما نبرد امروز از نوع دیگر است. نبرد امروزی، جنگ برای تسلط بر عقل، قلب و فرهنگ هر انسان است تا بتوان او را بر اساس میل و روش مد نظر، هدایت کرد.
وی در ادامه افزود: قرآن کریم نیز ما را به بزرگ ترین جهاد یعنی جهاد علیه کفار با استفاده از قرآن دعوت کرده و در آیه کریم چنین آمده "فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا". از همین رو تصمیم گرفته شد که قرآن کریم به زبان عبری ترجمه شود.
معاون اتحادیه عراق سرقت آثار باستانی این کشور توسط جاسوسان اسرائیلی را افشا کرد و گفت عراق دچار بزرگترین غارت سرقت اسناد و گنجینههای تاریخی شدهاست.
به گزارش فارس در بغداد ، "احمد بن حلی " معاون دبیرکل اتحادیه عراق در جمع خبرنگاران، سرقت گنجینههای تاریخی و اسناد مهم عراق توسط رژیم صهیونیستی را افشا کرد.
وی اظهار داشت: اسرائیل در سرقت گنجینههای تاریخی و مهم عراق نقش دارد و با گروههای مافیا در این امر همکاری میکند.
معاون دبیر کل جامعه اتحادیه عراق از سرقت اشیاء تاریخی عراق به شدت اظهار نگرانی کرد و افزود: عراق دچار بزرگترین غارت سرقت اسناد و گنجینههای تاریخی شده و اسرائیل نیز در ارتکاب این جرم سهم بسزایی دارد.
"بن حلی " به نقل از برخی از شیوخ عشایر عراق گفت: یهودیان پس از جنگ عراق به دنبال خرید اشیاء گران قیمت و انتقال آن به سرزمین های اشغالی بودهاند.
معاون دبیرکل اتحادیه عراق در پایان این افشاگری خود از سازمان ملل متحد خواست اسناد و مدارک غارت رفته را به کشورهای اسلامی بازگردند و کشورهای اسلامی نیز در حفظ میراث فرهنگی خود کوشا باشند.
پس از حمله نیروهای آمریکایی و متحدانش در سال 2003 تاکنون دستکم 15400 اثر تاریخی این کشور به سرقت رفته است.
پیش از این نیز سخنگوی وزارت امور خارجه عراق در سخنانی اعلام کرد با تلاشهای مسئولان این کشور برخی از این قطعات به مقام های عراقی مستقر درسفارت عراق واقع در واشنگتن بازگردانده شده است.
وی افزود: در دو سال گذشته بسیاری از اشیای تاریخی عراق در موزه های آمریکا دیده شده است و این دلیل خوبی مبنی بر سرقت آثار هنری عراق توسط سربازان آمریکایی است.
هم اکنون حدود هفت هزار اشیای ارزشمند از موزه های عراق که برخی قدمت تاریخی دارند ناپدید شده اند ومقام های آمریکایی تاکنون از دستگیری قاچاقچیان اشیای تاریخی عراق سخنی به میان نیاورده اند.
منبع : سایت موعود
امام صادق علیه السلام از منظر دانشوران اهل سنت
دربارهی عظمت امام صادق(ع) نه تنها توسط شیعیان به فراوانی سخنگفته شده است، بلکه دراین باره جمع کثیری از دانشوران و بزرگاناهل سنت و جماعت لب به سخن گشودهاند. پیشوایان مذاهب اهل سنت،عالمان نامدار اسلامی و صاحب نظران زبردست در بارهی برجستگیهایعلمی، عملی، اخلاقی، کرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفرصادق(ع) بسیار سخن گفتهاند. اینک در این نوشتار به طور گذرا بهبیان برخی از این اظهار نظرها و اعترافات میپردازیم.
ابوحنیفه و امام صادق(ع)
«نعمان بن ثابتبن زوطی» معروف به «ابوحنیفه» (80 150ه. ق.) پیشوای فرقهی حنفی که از نظر زمانی معاصر با امامصادق(ع) بود، دربارهی عظمت امام صادق(ع) اظهارات و اعترافاتخوبی دارد. از جمله دربارهی آن حضرت گفت:
«مارایت افقه من جعفربن محمد و انه اعلم الامه»
من فقیهتر و داناتر از جعفربن محمد ندیدهام. او داناترین فرداین امت است. (1)
در زمان امام صادق(ع) منصور دوانقی، خلیفهی مقتدر عباسی، قدرتسیاسی را در اختیار داشت، او همواره از مجد وعظمتبنیعلی وبنیفاطمه به ویژه امام صادق(ع) رنج میبرد و برای رهایی از اینرنج گاهی ابوحنیفه راتحریک میکرد که در برابر امام صادق(ع)بایستد; منصور عباسی او را به عنوان مهمترین دانشوران عصرتکریم میکرد تا شاید بتواند برمجد و عظمت علمی امام جعفربنمحمد(ع) فائق آید.
در این رابطه خود ابوحنیفه نقل میکند و میگوید:
«روزی منصور دوانقی کسی را نزد من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه!مردم شیفتهی جعفربن محمد شدهاند، او در بین مردم از پایگاهاجتماعی وسیعی بهرهمند است، تو برای این که پایگاه جعفربن محمدرا خنثی کنی و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمیاو بکاهی، چند مسالهی پیچیده و غامض را آماده کن و در وقتمناسب از او بپرس تا بلکه باناتوان شدن جعفربن محمد از پاسخگویی، او را تحقیر نمایی و دیگر، مردم شیفتهی او نباشند و ازاو فاصله بگیرند.
در همین رابطه من چهل مسالهی مشکل را آماده کردم و در یکی ازروزها که منصور در «حیره» بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم.همین که وارد شدم، دیدم جعفربن محمد در سمت راستش نشسته است،وقتی که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت وعظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصورخلیفهی عباسی آن ابهتبه من دست نداد، در حالی که منصور خلیفهاست و خلیفه به جهت این که قدرت سیاسی در اختیارش ستبایدابهتداشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا درکنارشان بنشینم;خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصورعباسی به جعفربن محمد نگاه کرد و گفت:
ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.
او پاسخ داد: بلی، او را میشناسم. سپس منصور به من نگاهی کرد وگفت: ابوحنیفه! اگر سوالی داری از ابوعبدالله، جعفربن محمدبپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت راغنیمتشمردم و چهل مسالهای را که از پیش آماده کرده بودم، یکیپس از دیگری با آن حضرت درمیان گذاشتم. بعد از بیانهرمسالهای، امام صادق(ع) در پاسخ آن بیان میفرمود:
عقیدهی شما در این باره چنین و چنان است، عقیدهی علمای مدینهدر این مساله این چنین ا ست و عقیدهی ماهم این است.
در برخی از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخی هم بانظر علمای مدینه موافق بود و گاهی هم با هردو نظر مخالفت میکردو خودش نظر سومی را انتخاب میکرد و بیان میداشت.
من تمامی چهل سؤال مشکلی را که برگزیده بودم یکی پس از دیگریبا او در میان گذاشتم و جعفربن محمد هم بدین گونهای که بیان شدبه جملگی آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصی که داشت پاسخگفت.»
سپس ابوحنیفه بیان داشت:
«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس»
«همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریههای مختلفدانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چونجعفربن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» (2)
همو دربارهی عظمت علمی امام صادق(ع) بیان داشت:
«لولا جعفربن محمد ما علم الناس مناسک حجهم.» (3)
اگر جعفربن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان رانمیدانستند.
مالک بن انس و امام صادق(ع)
مالک بن انس (17997 ه .ق) یکی از پیشوایان چهارگانهی اهلسنت و جماعت و رئیس فرقهی مالکی است که مدتی افتخار شاگردیامام صادق(ع) نصیب وی شد. (4) او در بارهی عظمت و شخصیت علمیو اخلاقی امام صادق(ع) چنین میگوید:
«ولقد کنت آتی جعفربن محمد و کان کثیرالمزاح و التبسم، فاذاذکر عنده النبی(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا وماکنت اراه الا علی ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما وامایقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا علیالطهاره و لا یتکلم فی مالا یعنیه و کان من العلماءالزهاد الذینیخشون الله و ماراءیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلهاتحتی.» (5)
«مدتی به حضور جعفربن محمد میرسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود.
همواره تبسم ملایمی برلبهایش نمایان بود. هنگامی که در محضر آنحضرت نام مبارک رسول گرامی اسلام(ص) به میان میآمد، رنگرخسارههای جعفربن محمد به سبزی و سپس به زردی میگرایید. در طولمدتی که به خانهی آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز اینکه در یکی از این سه خصلت و سه حالتبه سر میبرد، یا او را درحال نماز خواندن میدیدم و یا در حالت روزهداری و یا در حالتقرائت قرآن.
من ندیدم که جعفربن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا(ص)حدیثی نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنی بیفایده و گزافبگوید. او از عالمان زاهدی بود که از خدا خوف داشت. ترس از خداسراسر وجودش را فراگرفته بود.
هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازی کهزیرپای آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیرپایش برمی داشت وزیر پای من میگستراند.»
مالک بن انس دربارهی زهد و عبادت و عرفان امام صادق(ع) بیانداشت:
به همراه امام صادق(ع) به قصد مکه و برای انجام مناسک حج ازمدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است،رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیهگویی یعنی گفتن: «لبیک اللهم لبیک» لازم است. دیگران طبقمعمول این ذکر را بر زبان جاری میکردند.»
مالک میگوید: من متوجه امام صادق(ع) شدم، دیدم حال حضرت منقلباست. امام صادق(ع) میخواهد لبیک بگوید ولی رنگ رخسارهاش متغیرمیشود. هیجانی به امام دست میدهد و صدا در گلویش میشکند، وچنان کنترل اعصاب خویش را از دست میدهد که میخواهد بیاختیار ازمرکب به زمین بیفتد. مالک میگوید: من جلو آمدم و گفتم: ایفرزند پیامبر! چارهای نیست این ذکر را باید گفت. هر طوری کهشده باید این ذکر را بر زبان جاری ساخت. حضرت فرمود:
«یابن ابیعامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشی انیقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک.»
ای پسر ابیعامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازهبدهم که لبیک بگویم؟ «لبیک» گفتن به معنای این است کهخداوندا، تو مرا به آن چه میخوانی با سرعت تمام اجابت میکنم وهمواره آمادهی انجام آن هستم. با چه اطمینانی با خدای خود اینطور گستاخی کنم و خود را بندهی آماده به خدمت معرفی کنم؟! اگردر جوابم گفته شود: «لالبیک و لاسعدیک» آن وقت چه کنم؟ (6)
همو در سخنی دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق(ع) میگوید:
«ما راءت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل منجعفربن محمد» (7)
هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و به قلب هیچ بشریخطور نکرده است، مردی که با فضیلتتر از جعفربن محمد باشد.
دربارهی مالک بن انس نوشتهاند:
«و کان مالک بن انس یستمع من جعفربن محمد و کثیرا مایذکر منسماعه عنه و ربما قال حدثنی الثقه یعنیه.»
مالک بن انس از جعفربن محمد سماع حدیث مینمود و بسیار آن چه راکه از او سماع میکرد، بیان مینمود و چه بسا میگفت: این حدیث رامرد ثقه به من حدیث کرده است که مرادش جعفربن محمد بود. (8)
حسین بن یزید نوفلی میگوید:
«سمعت مالک بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینی افضل منجعفربن محمد(ع) زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و کنت اقصدهفیکرمنی و یقبل علی فقلت له یوما یاابن رسول الله ما ثواب منصام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و کان والله اذا قالصدق) حدثنی ابیه عن جده قال قال رسول الله(ص) من صام یوما منرجب ایمانا و احتسابا غفرله فقلت له یا ابن رسول الله فی ثوابمن صام یوما من شعبان فقال حدثنی ابیعن ابیه عن جده قال قالرسول الله(ص) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتساباغفرله.» (9)
از مالک بنانس فقیه شنیدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندیدفردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر ازجعفربن محمد باشد. من به نزد او میرفتم. او با روی باز مرامیپذیرفت و گرامی میداشت. روزی از او پرسیدم: ای پسر پیامبر!ثواب روزهی ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتی از پیامبرنقل کرد. به خدا سوگند هرگاه چیزی از کسی نقل کند درست و راستنقل میکند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و ازجدش و از پیامبرنقل کرده است که ثواب روزهی ماه رجب این است که گناهانش بخشیدهمیشود. سپس این پرسش را در بارهی روزهی ماه شعبان هم بیان کردمو حضرت همان پاسخ را داد.
ابن شبرمه و امام صادق(ع)
عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببی معروف به «ابن شبرمه» (72-144 ه .ق) قاضی و فقیه نامدار کوفه، دربارهی امام صادق(ع)میگوید:
«ماذکرت حدیثا سمعته من جعفربن محمد(ع) الا کادان یتصرع لهقلبی سمعته یقول حدثنی ابیعن جدی عن رسول الله.» (10) به یاد ندارم حدیثی را از جعفربن محمد شنیده باشم جز این که درعمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم که در نقل حدیثمیگفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا(ص) این روایت را نقلمیکنم.
همو گفت:
«واقسم بالله ما کذب علی ابیه و لا کذب ابوه علی جده و لا کذبجده علی رسول الله.» (11)
به خدا سوگند! نه جعفربن محمد در نقل روایات از پدرش دروغمیگفت و نه پدرش برجدش دروغ میگفت و نه او بر پیامبر(ص). یعنیآنچه که در سلسلهی سند روایات جعفربن محمد وجود دارد جملگیدرست است.
ابنابی لیلی و امام صادق(ع)
شیخ صدوق روایتی نقل میکند که محمدبن عبدالرحمان معروف به«ابن ابیلیلی» (74-148 ه .ق) فقیه، محدث، مفتی و قاضیبنام کوفه نزد امام صادق(ع) رفت و از آن حضرت پرسش هایی نمود وپاسخهای خوبی شنید. سپس به امام خطاب کرد و عرض نمود:
«اشهد انکم حجج الله علی خلقه.» (12)
شهادت میدهم که شما حجتهای خداوندی بر بندگانش هستید.
عمروبن عبید معتزلی و امام صادق(ع)
«عمروبن عبید معتزلی» به نزد امام جعفربن محمد(ع) مشرف شد،وقتی رسید این آیه را تلاوت نمود:
«الذین یجتنبون کبائرالاثم و الفواحش» (13)
سپس ساکتشد. امام صادق(ع) فرمود: چرا ساکتشدی؟ گفت: خواستمکه شما از قرآن گناهان کبیره را یکی پس از دیگری برای من بیاننمایی. حضرت شروع کرد وبه ترتیب از گناه بزرگتر یکی پس ازدیگری را بیان نمود. از بس که امام خوب و عالی پاسخ عمروبنعبید راداد که در پایان عمروبن عبید بیاختیار گریست و فریادزد:
«هلک من قال براءیه و نازعکم فی الفضل و العلوم» (14)
هرکه به رای خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعهکند، هلاک میشود.
جاحظ و امام صادق(ع)
«ابوبحرجاحظ بصری» (255160 ه .ق) که از دانشوران مشهور قرنسوم بود، دربارهی امام صادق(ع) بیان داشت:
«جعفربن محمدالذی ملاالدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه منتلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذاالباب.» (15)
جعفربن محمد کسی بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پرکرده استو گفته میشود که ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمی آن حضرت کافی است.
عمربن مقدام و امام صادق(ع)
«عمربن مقدام» از علمای معاصر امام صادق(ع) دربارهی آن حضرتمیگوید:
«کنت اذا نظرت الی جعفربن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قدراءیته واقفا عندالجمره یقول سلونی، سلونی.» (16)
هنگامی که جعفربن محمد را میدیدم، میفهمیدم که او از نسلپیامبران است. خودم دیدم که در جمرهی منی ایستاده بود و ازمردم میخواست که از او بپرسند و از علم سرشار او بهرهمندشوند...
شهرستانی و امام صادق(ع)
ابوالفتح محمدبن ابیالقاسم اشعری معروف به «شهرستانی»(479-547 ه .ق) درکتاب گرانسنگ «الملل و النحل» دربارهیعظمت امام صادق(ع) مینویسد:
«و هو ذوعلم عزیز فی الدین و ادب کامل فی الحکمه و زهر بالغفی الدنیا و ورع تام عن الشهوات.» (17)
امام صادق(ع) در امور و مسایل دینی، از دانشی بیپایان و درحکمت، از ادبی کامل و نسبتبه امور دنیا و زرق و برقهای آن، اززهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوتهای نفسانی دوری میگزید.
ابن خلکان و امام صادق(ع)
ابن خلکان دربارهی امام صادق(ع) مینویسد:
«احدالائمه الاثنی عشر علی مذهب الامامیه و کان من ساداتاهلالبیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذکر.»
او یکی از امامان دوازده گانهی امامیه و از بزرگان اهلبیت رسولخدا(ص) بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضلاو مشهورتر از آن است که نیازمند به توضیح داشته باشد.
ابن خلکان همچنین مینویسد: امام صادق(ع) در صنعت کیمیا (شیمی)از مهارت خاصی بهرهمند بود، ابوموسی جابربن حیان طرطوسی، شاگرداو بود. جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیماتجعفربن صادق را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود. (18)
ابن حجر عسقلانی و امام صادق(ع)
شهاب الدین ابوالفضل احمدبن علی مصری شافعی، مشهور به «ابنحجر عسقلانی» (773-852 ه .ق) دربارهی امام صادق(ع) میگوید:
«جعفربن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فقیهی استبسیار راست گفتار.» (19)
ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب از ابیحاتم و او از پدرش نقلمیکند که دربارهی امام صادق(ع) بیان داشت:
«لایساءل عن مثله.»
و نیز مینویسد: ابن عدی گفته است:
«و لجعفراحادیث و نسخ و هو من ثقات الناس... و ذکره ابن حبانفیالثقات و قال کان من سادات اهلالبیت فقها و علما و فضلا... وقال النسایی فیالجرح و التعدیل ثقه.» (20)
برای جعفربن محمد احادیث و نسخههای بسیار است. او از افرادموثق است. ابن حبان او را در زمرهی ثقات قرار داده است و گفتهاست: جعفربن محمد از بزرگان اهلبیت رسول خدا(ص) است و ازجهتفقه، علم و فضل مقام بالایی دارد. «نسایی» در جرح و تعدیل،امام صادق(ع) را از افراد «ثقه» معرفی کرده است.
صاحب «سیراعلام النبلاء» و امام صادق(ع)
صاحب «سیراعلام النبلاء» دربارهی امام صادق(ع) مینویسد:
جعفربن محمد بن علی بن حسین که از فرزندان حسین بن علی ریحانهیرسول خدا(ص) است، یکی از بزرگان است که مادرش «ام فروه» دخترقاسم بن محمد بن ابیبکر است و مادر ام فروه «اسماء» دخترعبدالرحمان بن ابیبکر است. به همین جهت است که آن حضرت میگفت: من از دو جهتبه ابوبکر منتسبم. او بزرگ بنیهاشم است. از محضرعلمی او افراد بسیاری کسب فیض کردند، از جمله، فرزندش «موسایکاظم»، «یحیی بن سعید انصاری»، «یزید بن عبدالله»، «ابوحنیفه»، «ابان بن تغلب»، «ابن جریح»، «معاویهبنعمار»، «ابن اسحاق»، «سفیان»، «شبعه»، «مالک»،«اسماعیل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعیل»،«سلیمان بن بلال»، «سفیان بن عینیه»، «حسن بن صالح»،«حسن بن عیاش»، «زهیربن محمد»، «حفص بن غیاث»، «زید بنحسن»، «انماطی»، «سعیدبن سفیان اسلمی»، «عبدالله بنمیمون» «عبدالعزیزبن عمران زهری»، عبدالعزیزدراوری»،«عبدالوهاب ثقفی»، «عثمان بن فرقد»، «محمدبن ثابتبنانی»، «محمدبن میمون زعفرانی»، «مسلم زنجی»، «یحییقطان»، «ابوعاصم نبیل» و... (21)
همو در کتاب «میزان الاعتدال» مینویسد:
جعفربن محمد یکی از امامان بزرگ است که مقامی بس بزرگ دارد ونیکوکار و صادق است. (22)
ابن حجر هیتمی و امام صادق(ع)
شهاب الدین ابوالعباس، احمدبن بدرالدین شافعی، معروف به «ابنحجر هیتمی» (974909 ه .ق) در «صواعق المحرقه» دربارهیامام صادق(ع) مینویسد:
مردم از آن حضرت دانشهای بسیاری فرا گرفتهاند. این علوم ودانشها توسط مسافران به همهجا راه یافت و سرانجام آوازهیجعفربن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگی مانند «یحییبن سعید»، «ابن جریج»، «مالک»، «سفیان ثوری»، «سفیانبن عینیه»، «ابوحنیفه»، «شعبه» و «ایوب سجستانی» از اوحدیث نقل کردهاند. (23)
میرعلی هندی و امام صادق(ع)
«میرعلیهندی» که از علمای نامدار اهلسنت است و در همین دورهیمعاصر میزیست دربارهی عظمت علمی و اخلاقی امام صادق(ع) میگوید:
آراء و فتاوای دینی تنها نزد سادات و شخصیتهای فاطمی رنگ فلسفیبه خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو رابرانگیخته بود و بحثها و گفتگوهای فلسفی در همهی اجتماعات رواجیافته بود. شایستهی ذکر است که رهبری این حرکت فکری را حوزهیعلمیای که در مدینه شکوفا شده بود، بر عهده داشت. ابن حوزه رانبیرهی علی بنابیطالب(ع) به نام امام جعفر که «صادق» لقبداشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگری فعال ومتفکری بزرگ بود وبا علوم آن عصر به خوبی آشنایی داشت و نخستین کسی بود که مدارسفلسفی اصلی را در اسلام تاسیس کرد.
در مجالس درس او تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تاسیسکردند، شرکت نمیکردند بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دستدر آن حاضر میشدند.
«حسن بصری» موسس مکتب فلسفی «بصره» و «واصل بن عطا» موسسمذهب «معتزله»، از شاگردان او بودند که از زلال چشمهی دانش اوسیراب میشدند. (24)
پینوشتها:
1- شمس الدین ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج6، ص257; تاریخالکبیر، ج 2، ص199 و 198، ح2183.
2- سیراعلام النبلاء، ج6، ص 258; بحارالانوار، ج47، ص217.
3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص519، طبع قم، نشراسلامی.
4- سیراعلام النبلاء، ج6، ص256.
5- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص 52; جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ص327.
6- شیخ صدوق، امالی، ص143، ح3.
7- شهید مطهری، سیری در سیرهی ائمه اطهار(ع)، ص149.
8- شرح الاخبار فی فضایل الائمه الاطهار، ج3، ص299، ح1203.
9- امالی صدوق، ص 435 و436، ح 2.
10 و 11- همان، ص343، ح16.
12- من لایحضرهالفقیه، ج 1، ص 188، ح569.
13- سوره نجم، آیه 32.
14- کلینی، کافی، ج 2، ص 287285.
15- رسائل جاحظ، ص106; حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص328.
16- سیراعلام النبلاء، ج6، ص257.
17- الملل و النحل، ج 1، ص147; حیات فکری و سیاسی امامانشیعه، ص 330.
18- وفیات الاعیان، ج 1، ص327; سیرهی پیشوا، ص353; حیات فکریو سیاسی امامان شیعه، ص 330.
19- تقریب التهذیب، ص 68.
20- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104.
21- سیراعلام النبلاء، ج6، ص 255 و256.
22- لغت نامه دهخدا، ج9، ص130323.
23- الصواعق المحرقه، ص 201.
24- مختصر تاریخ العرب، ص193; سیرهی پیشوایان، ص 352.