معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 520257
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
محکومیت روحانی شیعه به اتهام توهین به ابن‌تیمیه
رسانه‌های خبری جهان عرب اعلام کردند: "دادگاه جزایی کشور کویت آیت‌الله سید «محمد باقر موسوی مهری» روحانی سرشناس و برجسته این کشور را به اتهام توهین به «ابن تیمیه» به پرداخت پنج‏ هزار دینار جریمه نقدی محکوم کرد‏."‏

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ از سوی دیگر دادگاه جزایی کویت روز گذشته سردبیر روزنامه کویتی «الوطن» را نیز به دلیل چاپ بیانیه آیت‌الله «مهری» درباره حذف برخی متون درسی که در آن (بیانیه) به ابن تیمیه توهین شده است، به پرداخت پنج‏ هزار دینار محکوم کرد‏.‏ 

این رسانه‌های عربی در ادامه افزودند: آیت‌الله «محمدباقر مهری» در بیانیه خود تحت عنوان «شیوه‌های تکفیری را هوادارن ابن تیمیه وضع کردند و باید حذف شود» به این موضوع پرداخته و در متن آن عباراتی وجود داشته است که خدشه به وجهه و اعتقادات شخصیت‌های مذهبی و مشوق نفرت نسبت به گروهی از اقشار جامعه بوده و سردبیر الوطن بدون بررسی دقیق، اجازه چاپ آن را داده است‏.‏ 

گفتنی است این حکم در پی شکایت یکی از وکلای دادگستری در کویت بنام «فهد الرسمان» علیه آیت‌الله «مهری» و روزنامه الوطن صادر شده است‏.‏


جمعه 21 12 1388 19:41
 پیام تسلیت آیت الله تسخیری به مناسبت درگذشت شیخ الازهر
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به مناسبت درگذشت دکتر طنطاوی، شیخ الازهر پیام تسلیتی صادر کرد.

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ در پیام تسلیت آیت الله "محمدعلی تسخیری"، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی آمده است:

با نهایت تأسف و تألم، خبر درگذشت استاد دکتر "محمد سید طنطاوی" شیخ الازهر را که عمر خود را در راه تقریب مذاهب اسلامی و ایجاد وحدت میان مسلمانان صرف کرده بود، دریافت کردیم.

این خبر تأسف بار موجب حزن و اندوه فراوان شد. 

از خداوند منان برای آن فقید سعید، رحمت و برکات خداوند و برای بازماندگان آن مرحوم، صبر و اجر مسئلت داریم.

محمدعلی تسخیری

دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی


دسته ها :
جمعه 21 12 1388 19:41
اعتقاد به مهدویت در سایر ادیان و ملل

اعتقاد به امام مهدى(ع) به عنوان مصلحى الهى و جهانى در بسیارى از مذاهب و ادیان وجود دارد. نه تنها شیعه که اهل تسنن و حتى پیروان ادیان دیگر، مانند یهود، نصارا، زردشتیان و هندویان نیز به ظهور مصلحى بزرگ و الهى اذعان دارند و آن را انتظار مى‏کشند.

آیین هندوها

در کتاب «وید» که نزد هندویان از کتب آسمانى است، چنین آمده است:

پس از خرابى دنیا پادشاهى در آخرالزمان پیدا شود که پیشواى خلایق باشد و نام او منصور(1) باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود در آورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا بخواهد بر آید.(2)

در یکى دیگر از کتب مقدس هندوها آمده است:

دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان که پیشواى ملائکه و پریان و آدمیان باشد. حق و راستى با او باشد. آن چه در دریا و زمین‏ها و کوه‏ها پنهان باشد همه را به دست آورد و در آسمان‏ها و زمین آن چه باشد خبر مى‏دهد. از او بزرگ‏تر کسى به دنیا نیامد.(3)

هم‏چنین در کتاب معروف هندوها چنین اشاره شده است:

پادشاهى به دولت دنیا، به فرزند سیّد خلایق در دو جهان (کشن) تمام شود و کسى باشد که بر کوه‏هاى مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند و بر ابرها سوار شود و فرشتگانْ کارکنان او باشند، جن و انس در خدمت او شوند و از «سودان» که زیر خط استواست تا سرزمین «تسعین» که زیر قطب شمالى است و ماوراى بحار را صاحب شود و دین خدا زنده گردد. و نام او «ایستاده» (قائم) باشد و خدا شناس باشد.(4)

به بیان زیباتر، در کتاب مهابا راتا و کتاب پورانه‏ها در این خصوص آمده‏است:

همه ادیان معتقدند که در پایان هر دوره‏اى از تاریخ، بشر از لحاظ معنوى و اخلاقى رو به انحطاط مى‏رود و چون طبعاً و فطرتاً، در حال هبوط و دورى از مبدأ است و مانند احجار به سوى پایین حرکت مى‏کند و نمى‏تواند به خودى خود به این سیر نزولى و انحطاط معنوى و اخلاقى خاتمه دهد، پس ناچار روزى یک شخصیت معنوىِ بلند پایه که از مبدأ وحى و الهام سرچشمه مى‏گیرد، ظهور خواهد کرد و جهان را از تاریکى جهل و غفلت و ظلم و ستم نجات خواهد داد و....(5)

اصولاً فتوریسم (Fotorism) یعنى اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجى، عقیده‏اى است که در کیش‏هاى آسمانىِ یهودیت (جودایسیم)، و زردشت (زوراستریانیسم)، مسیحیت (در سه مذهب عمده آن، یعنى کاتولیک، پروتستان و اردتدوکس) و خصوصاً دین مقدس اسلام به مثابه یک اصل مسلم گرفته شده است. درباره آن در مباحث تئولوژیک مذاهب آسمانى، رشته تئولوژى بیبلکیال، کاملاً شرح و بسط داده شده است.(6)

آیین زردشتى

در کتاب‏هاى اوستا، زند، جاماسب نامه، داتستان دینیک، زراتشت نامه، موعودهایى معرّفى شده‏اند که آنان را سوسیانت مى‏نامند. این موعودها سه تن بوده‏اند که مهم‏ترین آنان آخرین ایشان است و او را «سوسیانت پیروزگر» خوانده‏اند. این سوشیانت، همان موعود است. چنان‏که گفته‏اند: سوشیانت مزدیسنان، به منزله گریشناى برهمنان بوداى پنجم بودائیان،(7) مسیح یهودیان، فارقلیط عیسویان و مهدى مسلمانان است.

آیین یهود

یهودیان نیز که خود را پیروان حضرت موسى(ع) مى‏دانند، منتظر موعودند. در آثار دینى یهود، اسفار تورات و دیگر کتاب‏هاى انبیاى آنان همواره به موعود اشاره شده است. اما این قوم، به حضرت مسیح(ع) و به حضرت محمد(ص) نگرویدند. بنابر این، در برابر مسأله موعود و انتظار بسیار حساس و نگرانند. یهودیان نباید به سادگى و غفلت از این همه بشارت‏ها و اشارت‏ها بگذرند، بلکه باید از دیگر منتظران، منتظرتر باشند و بیشتر به انتظار و آمادگى براى ظهور فکر کنند و از این همه ظلم، خیانت، تجاوز و انسان کشى دست بردارند و از عواقب ظلم و ستم بترسند. آنان دو موعود کتاب‏هاى خود، یعنى مسیح(ع) و محمد(ص) را نپذیرفتند. اما از دست موعود سوم رها نخواهند شد.(8)

به هر حال، یهودى حق پوش چه بپذیرد یا نپذیرد در کتاب‏هاى یهودیت، عهد عتیق و دانیال پیامبر، کتاب حجى (حکا) ى پیامبر، صفینیاى پیامبر، اسعیاى پیامبر و زبور داود مطالبى درباره موعود آخر الزمان آمده است. پاره‏اى از علائم آخرالزمان، رجعت و شخصیت حضرت حجة بن الحسن المهدى(عج)، حتى اشاراتى درباره واقعه عاشورا در کتاب بشارات عهدین آمده است.

قرآن کریم مى‏فرماید:

(وَ لَقَد کَتَبنا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکر اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحوُن)(9)؛

علاوه بر ذکر تورات در زبور نیز نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.

در متن زبور آمده است:

قوم‏ها را به انصاف داورى خواهد کرد، آسمان شادى کند و زمین مسرورگردد، دریا و پرى آن غرّش نمایند، صحرا و هر آن چه در آن است به‏وجد آید. آن‏گاه تمام درختان جنگل مترنم خواهند نمود.(10) اما منتظران‏خداوند، وارث زمین خواهند شد، ... اما حلیمان وارث زمین خواهند شد، زیرا که بازوان شریر شکسته خواهد شد و اما صالحان را خداوند تأیید مى‏کند.(11)

آیین مسیحیت

در این آیین، بشارت‏هاى روشن‏ترى درباره موعود آخرالزمان(عج) رسیده است. یکى از علل آن قرب زمان است، زیرا از نظر زمانى حضرت مسیح(ع) به امام مهدى(عج) نزدیک‏تر است و از سویى، تحریف کمترى در این آیین نسبت به یهودیّت صورت گرفته است. در این خصوص مى‏توان به اناجیل متى، لوقا، مرقس، برنابا و مکاشفات یوحنا مراجعه کرد.

در انجیل متى فصل 24 مى‏خوانیم:

چون که برق از مشرق بیرون مى‏آید و تا به مغرب ظاهر مى‏گردد، آمدن فرزند انسان نیز چنین خواهد بود.... خواهند دید فرزند انسان را بر ابرهاى آسمانى مى‏آید با قدرت و جلال عظیم!

و در انجیل لوقا فصل دوازدهم آمده است:

کمرهاى خود را بسته و چراغ‏هاى خود را افروخته دارید و شما مانند کسانى باشید که انتظار آقاى خود مى‏کشند تا هر وقت بیاید و در را بکوبد، بى درنگ براى او باز کنید!

در کتاب‏هاى قدیم چینیان، در عقاید هندیان، در بین اهالى اسکاندیناوى و حتى در میان مصریان قدیم، بومیان آمریکایى، اهالى مکزیک و نظایر آن مى‏توان چنین انتظارى را مشاهده کرد. بنابراین، عقیده به ظهور رهایى بخشى بزرگ، برچیده شدن بساط ظلم و ستم از میان انسان‏ها و برپایى حکومت حق و عدالت، منحصر به شرقى‏ها و مذاهب شرقى نیست، بلکه اعتقادى عمومى و جهانى است که چهره‏هاى مختلف آن در عقاید اقوام گوناگون دیده‏مى‏شود و همه روشن گر این حقیقت است که این اعتقاد کهن در فطرت و نهاد انسان و در دعوت همه پیامبران ریشه داشته است.

«برنارد بارلر» جامعه شناس آمریکایى در رساله نهضت منجى گرى وجود چنین اعتقادى را حتى در میان سرخ‏پوستان آمریکایى نقل کرده، مى‏گوید:

در میان قبایل سرخ پوست آمریکایى این عقیده شایع است که روزى گرد سرخ‏پوستان ظهور خواهد کرد و آنها را به بهشت زمین رهنمون خواهدساخت.(12)

در خاتمه این بحث باید گفت: السلام على مهدى الأُمم و جامع الکلم؛ سلام بر مهدى، که امت‏ها از او سخن گفته‏اند، همو که همه اقوام و افکار را متحد مى‏کند و زیر یک پرچم گرد مى‏آورد.

مهدى(عج) در منابع اهل سنت

مدارک و روایات موجود درباره مهدى و ظهور ایشان، منحصر به یک مذهب از مذاهب اسلامى، یعنى شیعه نیست، بلکه کتاب ها و مدارک همه مذاهب اسلامى دیگر، از جمله حنفى، شافعى، مالکى و حنبلى نیز سرشار از روایات نبوى درباره مهدى و ظهور او است. در کتاب‏هاى حدیث، تفسیر، تاریخ، مناقب و فضایل، کلام و اعتقادات، حتى لغت و ادبیات، تصوف و عرفان، جغرافیا و بلدان و دیوان‏هاى شاعران به ذکر احادیث و مطالبى پرداخته شده که مربوط به مهدى است. این اتفاق نظر به حدّى است که حتى تندروترین گروه‏هاى اسلامى، یعنى وهابیان نیز این موضوع را پذیرفته و به‏طور جدّى از آن دفاع کرده‏اند و آن را از عقاید قطعى و مسلم اسلامى مى‏دانند. بیانیه رابطة العالم الاسلام که از بزرگ‏ترین مراکز دینى وهّابى‏ها در مکه است، در این خصوص جالب توجه است.

یک سند زنده
حدود سه سال قبل شخصى به نام ابو محمد از کنیا سؤالى درباره ظهور مهدى منتظر از این مرکز کرده است. دبیر کل رابطه، محمد صالح القزاز در پاسخى که براى او فرستاده، ضمن تصریح به این که «ابن تیمیه» مؤسس مذهب وهابیان نیز احادیث مربوط به ظهور مهدى را پذیرفته و متن رساله کوتاهى را که پنج تن از علماى معروف فعلى حجاز در این زمینه آماده کرده‏اند براى او فرستاد. در این رساله پس از ذکر نام حضرت مهدى و محل ظهور او، یعنى مکه آمده است:

به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار کفر و ستم خداوند به وسیله او (مهدى) جهان را پر از عدل و داد مى‏کند، همان‏گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او آخرین خلفاى راشدین دوازده گانه است که پیامبر(ص) در کتب صحاح از آنها خبر داده است. احادیث مربوط به مهدى را بسیارى از صحابه نقل کرده‏اند.(13)

در ادامه مى‏گوید:

در بسیارى از کتب معروف اسلامى و متون اصلى حدیث پیامبر(ص) اعم‏ازسنن، معاجم و مسانید آمده است، از جمله سنن ابو داود، ترمذى،ابن‏ماجه، ابن‏عمرو دانى، مسند احمد، و ابى‏یعلى و بزّار، مستدرک‏حاکم، معاجم طبرانى (کبیر و اوسط)، خطیب در تاریخ بغداد، ابن‏عساکر در تاریخ دمشق و....

در خاتمه آمده:

بنابر این، اعتقاد به ظهور مهدى (بر هر مسلمانى) واجب است و این جزء عقاید اهل سنت و جماعت محسوب مى‏شود و جز افراد نادان و بى‏خبر یا بدعت‏گذار آن را انکار نمى‏کنند.(14)

سخنان عالمان اهل سنّت

اکنون مناسب است سخنان عالمان اهل سنّت را درباره حضرت مهدى(عج) در این‏جا بیاوریم:

ابن حجر هیثمى شافعى:

ابوالقاسم، محمد، الحجّه، عمر او پس از درگذشت پدرش پنج سال بود، خداوند در همین عمر، به او حکمت ربانى عطا کرد. او را «قائم منتظر» گویند. اخبار متواتر رسیده است که مهدى از این امت است و عیسى(ع) از آسمان فرود خواهد آمد و پشت سر مهدى نماز خواهد خواند.(15)

عمادالدین ابن کثیر دمشقى:

مقصود از پرچم‏هاى سیاه (که در روایات مهدى ذکر شده است)، پرچم‏هاى‏سیاهى نیست که ابو مسلم خراسانى برافراشت و دولت بنى‏امیه راساقط کرد، بلکه مقصود پرچم‏هاى سیاهى است که یاران مهدى خواهندآورد.(16)

ابن ابى الحدید:

میان همه فِرَق مسلمین اتفاق قطعى است که عمر دنیا و احکام و تکالیف پایان‏نمى‏پذیرد، مگر پس از ظهور مهدى(عج).(17)

صدرالدین قونوى:

پس از مرگ من، آن چه از کتاب هایم که درباره طب و حکمت است و همچنین کتاب‏هاى فلسفه، همه را بفروشید و پول آن را به فقرا صدقه بدهید و کتاب‏هاى تفسیر و حدیث و تصوف را در کتابخانه نگاه دارید. در شب اوّل مرگ من، هفتاد هزاربار کلمه توحید (لا إله إلّا اللّه) را بخوانید و سلام مرا به مهدى(عج) برسانید.(18)

محمد بن بدرالدین رومى:

خداوند به وسیله حضرت محمد(ص) نبوت تشریعى را ختم کرده و دیگر تاروز قیامت پیامبرى نخواهد آمد. هم‏چنین خدا به وسیله فرزند صالح‏پیامبر، همو که داراى نام پیامبر (محمد) و کنیه پیامبر (ابوالقاسم) است ولایت تامه و امامت عامه را ختم خواهد کرد و این ولى، همان کس است که مژده داده‏اند که زمین را چنان‏که از جور و ستم لبریز شده باشد، از عدل و داد لبریز بسازد و ظهور او به ناگهان اتفاق بیفتد. خداوندا! این همه پریشانى و گرفتارى را از این امت به برکت ظهور و حضور او برطرف فرما!إنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بعیداً وَ نَراه قَریباً؛ کسانى ظهور او را بعید و ناشدنى مى‏پندارند و ما آن را شدنى و نزدیک مى‏دانیم.(19)

شیخ عبدالحق دهلوى:

احادیث بسیارى که به حد تواتر رسیده است وارد شده که مهدى از اهل بیت پیامبر است، از اولاد فاطمه(س).(20)

احمد امین مصرى:

اهل سنت به مهدى و مسأله مهدى یقیناً ایمان دارد.(21)

شیخ محمد عبده:

خاص و عام مى‏دانند که در اخبار و احادیث ضمن شمردن علائم قیامت، آمده‏است که مردى از اهل بیت پیامبر(ص) خروج مى‏کند که نام او مهدى است. او زمین را، پس از آن که از جور و بیداد آکنده باشد، از عدل و داد آکنده مى‏سازد.(22)

نظر متفکران غربى درباره مهدویت

«برنارد شاو» فیلسوف برجسته انگلیسى صریحاً به زنده بودن دین اسلام اعتراف کرده، اعلام نمود:

من همیشه نسبت به دین محمد(ص) به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آور آن نهایت احترام را داشته‏ام. به نظر من اسلام تنها مذهبى است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیش بینى مى‏کنم و هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد مورد قبول اروپاى فردا خواهد بود.(23)

آن‏گاه که برناردوشاو جهان گیر شدن آیین اسلام را پیش بینى مى‏کرد وآن‏را مورد قبول مردم اروپا مى‏دانست و معتقد بود که تنها اسلام مى‏تواندمشکلات جهان را حل کند، اروپاییان با بى‏اعتنایى از کنار این‏نظریه‏مى‏گذشتند. اما امروز حقیقت سخنان او و سایر متفکران آزاداندیش براى غربیان آشکار شده است. گرایش روز افزون مردم جهان به اسلام نشانه بارزى است براى صحت پیش بینى‏هاى او. امروزه کسانى که در آمریکا و اروپا به اسلام مى‏گروند همان حقایقى را مى‏یابند که متفکران غربى، آنها را از ویژگى‏هاى اسلام معرفى مى‏کنند که عامل نجات بخش بشریت و پناهگاه امن معنوى براى انسان‏هاى سرگشته غربى است. یک تازه مسلمان آمریکایى مى‏گوید:

این آیین قادر است فشارهاى جامعه بى‏بنیاد و مصرفى آمریکا را که متوجه افراد است، برطرف کند. اسلام نه تنها یک دین، بلکه یک شیوه درست زندگى نیز مى‏باشد.(24)

«داگلاس جانسون» از مرکز تحقیقات بین المللى و استراتژیک و نویسنده کتاب مذهب عنصر مفقوده در فن حکومت مى‏گوید:

جهان به مذهب روى مى‏آورد. هنگامى که حکومت‏هاى غیر مذهبى نیازهاى مردم را بر آورده نکنند، پیام‏هاى مذهبى فضاى خالى را پر مى‏نمایند.(25)

بنابراین، نوعى خود آگاهى و رشد معنوى در دنیاى در حال تکامل و رشد، دیده مى‏شود که فراتر از مادیات عمل کرده و حتى مادیات را عامل توقف و مانع رشد و تکامل مى‏داند، افرادى نظیر «تدد انلیز» اهل «فیلاد لفیا» هر هفته ادبیات سال 2000 را بررسى مى‏کند، شدیداً به این باور ایمان دارد که هزاره بعدى زمان ظهور منجى آخرالزمان است.(26)

صاحب الزمان(عج) از نگاه هانرى کربن

پروفسور «هانرى کربن» ایران شناس مشهور فرانسوى از جمله اروپاییانى است که در دوران زندگى علمى خود تمایل قلبى و یقین عینى و عقلانى به وجود مبارک امام عصر(عج) و معنویت بى‏بدیل سایر ائمه شیعه(ع) یافته‏بود.

به عقیده کربن، مفهوم ولایت در این دوران طولانى انتظار، همان هدایت ارشادى امام است که «اسرار» اصول عقاید را مى‏آموزد. این مفهوم از سویى، شامل مفهوم معرفت است و از سوى دیگر، واجد معناى محبت؛ یعنى معرفتى که فى‏نفسه متمرکز و نیرومند است.(27)

کربن در بخشى از کتاب تاریخ فلسفه اسلامى ضمن نقل روایتى مشهور از پیامبر اکرم(ص) که مى‏گوید:

اگر تنها یک روز به پایان جهان باقى مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانى خواهد کرد تا مردى از ذرّیه من که نامش نام من و کنیه‏اش کنیه من خواهد بود، ظهور کند. او زمین را از هماهنگى و عدل پر خواهد ساخت چنان‏که تا آن هنگام از خشونت و جور پر شده است.

به تفسیر این روایت پرداخته و مى‏نویسد:

روزى که چنین طولانى خواهد شد، زمان غیبت است و این حدیث صریح طنین خود را در همه قرون و در تمام مراتب شعور و ضمیر شیعه منعکس ساخته است.

کربن پس از اذعان به این نکته که امامان همه نور و حقیقت واحدى هستند که در دوازده شخص متمثل شده‏اند، مى‏نویسد:

وقتى نسبت لاهوت و ناسوت را در شخص امامان در نظر بگیریم، مى‏بینیم مسأله به هیچ روى شبیه به اتحاد اُقنومى در طبیعت نیست، امامان، ظهورات و تجلیات الهى هستند، قاموس فنى زبان، کلمات (ظهور و مظهر) را پیوسته به مقابله با عمل آیینه باز مى‏گرداند، پس بدین‏گونه امامان هم چون ظهور الهى، بى‏هیچ کم و بیش «اسماء الله» مى‏باشند و به این عنوان از دو مهلکه تشبیه و تعطیل مصونند.(28)

--------------------------------------------------------------------------------

1. در زیارت عاشورا «مع امام منصور من اهل بیت محمد(ص)» و دعاى ندبه «أین المنصور على من اعتدى علیه» شاید به همین مناسبت باشد. محدث نورى در کتاب نجم الثاقب مى‏نویسد: در ذخیره و تذکره آمده که منصور اسم آن جناب در کتاب وید براهمه است.

2. بشارات عهدین، ص 245، به نقل از: پیشواى دوازدهم، حجةبن الحسن المهدى(عج).

3. سبک از کتاب مقدس هندوها.

4. اوپانیشاد، ص 737.

5. معارف اسلامى در جهان معاصر، ص 245.

6. مجموعه حکم، سال سوم، شماره 1 و 2، مقاله سید هادى خسروشاهى.

7. دائرة المعارف فارسى، ج 1، ص 1373.

8. در بعضى از روایات آمده که جماعتى از یهودیان گرد «دجّال» را مى‏گیرند و با ظهور مهدى، فرود آمدن عیسى(ع)، کشته شدن دجال، آنان نیز قتل عام مى‏شوند.

9. انبیاء (21) آیه 105.

10. مزامیر، مزمور 10 - 13.

11. مزامیر، مزمور 37.

12. ر. ک: مکارم شیرازى، حکومت جهانى مهدى(عج)، ص 58 - 59.

13. بیست نفر از صحابه از جمله على(ع)، عثمان، طلحه، عبدالرحمن عوف، عبدالله بن عباس، عمار یاسر، عبدالله بن مسعود، و... را آورده است.

14. به نقل از: حکومت جهانى مهدى، ص 144 - 155 با تلخیص.

15. المهدى الموعود، ج 1، ص 200.

16. همان، ج 2، ص 72.

17. لطف اللَّه صافى، منتخب الاثر، ص 3 - 5.

18. محمد سعید موسوى هندى، الامام الثانى عشر، ص 77.

19. همان، ص 77.

20. منتخب الاثر، ص 3.

21. شیخ محمد جواد مغنیه، المهدى المنتظر و العقل، ص 59.

22. رشید رضا، تفسیر المنار، ج 6، ص 57.

23. روزنامه جمهورى اسلامى، 73/5/24، ص 11.

24. روزنامه جمهورى اسلامى، 73/5/24، ص 11.

25. موعود، شماره 9، ص 66، به نقل از: مقاله «نقش کلیدى مذهبى در سیاست بین المللى» ترجمه: فریند پرتو، 6ژوئیه 1996، ص‏1.

26. موعود، شماره 9، ص 66، به نقل از: مقاله «در جستجوى آخرالزمان»، نوشته ژان سبایستین ستلى، 30 دسامبر 1995، ص 1.

27. امین میرزایى، موعود، شماره چهاردهم.

28. هانرى، کربن، تاریخ فلسفه اسلامى، ترجمه اسدالله مبشرى.

سپیده امید ، سید حسین اسحاقى


دسته ها : موعود ادیان
جمعه 21 12 1388 12:17
ویژگی های یاران مهدی موعود (عج)
اشاره:
اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان که‏برگرفته از متن قرآن کریم است، بارقه‏اى از نور امید در دل‏ها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته که منادى حق است و سفیر نور، کشتیبان‏هدایت است و قافله‏سالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیت‏بزرگ را در روایات اسلامى «مهدى‏» علیه السلام مى‏نامند. 
چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرک با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مى‏باشد. 
منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعه‏اى مى‏بینند که انتظار موعودى‏را مى‏کشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است که هم زمینه‏سازقدومش باشد و هم پذیراى حکومت عدل او، زیرا تحمل عدالت‏خود نیاز به‏سازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشکل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یکى از بهترین راه‏ها که طریق پرورش یافتگان مکتب‏انسان‏ساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسک مى‏شویم، ویژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسیم و به کار بندیم تا زمینه‏ساز حضور حضرتش باشیم. زمینه‏سازحکومت‏حضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخى‏از خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت. 
ایمان یاوران مهدى (ع)

پایدارى، شجاعت، رشادت، ایثار، فداکارى و... یک انسان مومن ریشه درایمان وى دارد. یاوران مهدى از مومنانى هستند که ایمانشان آن‏ها را به‏مرحله‏اى رسانده است که هرگونه شک و ریبى در دلشان راه نمى‏یابد. همان‏کسانى که به نقل روایات در ترنم روح‏بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن‏هاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیازبا خداى خویش مشغولند. و خودخواهى‏ها و منیت‏ها را در زیر آسیاب تهجدسورمه کرده و با آن چشم دل را روشن نموده‏اند. خدا را با معرفت‏شناخته وایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ کرده است. لذا در راه ایمان و اجراى‏فرامین الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده‏اى بیم‏به دل راه نمى‏دهند. چنان که صادق آل محمد(ص) از قرآن کریم اوصاف آن‏ها رابیان داشته و به ایمان آن‏ها و راهشان سفارش مى‏کنند: سلیمان بن هارون‏مى‏گوید: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از این عجلیان گویند که شمشیر رسول‏خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرش‏با هیچ یک از دو چشمانش آن را ندیده، مگر آن که پدرش آن را نزد حسین(ع)دیده باشد، و البته براى صاحب این امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، که به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان‏و زمین هم‏دست‏شوند که این امر را از جایگاهى که خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان کفر ورزند تاجایى که هیچ کس باقى نماند; همانا خداوند براى این امر کسانى را خواهدآورد که او شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمى‏شنوى که خداوندمى‏فرماید: 

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید هر کدام از شماها از دین خودمرتد شوید پس به زودى خداوند قومى را که دوست مى‏دارد و آن‏ها نیز خدا رادوست مى‏دارند و نسبت‏به مومنان فروتن و بر کافران سرافراز و مقتدرند به‏نصرت اسلام بر مى‏انگیزد...» 

تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگرفرمود: 

«پس اگر این قوم به آن کفر ورزند، همانا قومى را که هرگز به‏آن کافر نشوند بر آن برگماریم‏». 

سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) این آیه همان اهل آن آیه مى‏باشند.» 

آیه‏اى که امام صادق علیه السلام - آن را تلاوت فرموده‏اند اوصاف مومنانى که‏باید این رسالت‏بزرگ را انجام دهند چنین بیان مى‏دارد: 

1. آن‏ها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏اندیشند: «یحبهم ویحبونه‏» 

2. در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنین‏» 

3. نسبت‏به کافران ستم‏گر و کج‏اندیش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الکافرین‏»; 

4. براى بسط عدل و اجراى فرامین الهى همواره درراه جهاد فى سبیل‏الله هستند: «یجاهدون فى سبیل الله‏»; 

5. در جهت‏نابودى کافران و برچیدن بساط ستم‏گران کوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند:«و لایخافون لومه لائم‏». 

این‏ها همه از اعتقاد به خدا و ایمان به مقصد و میل به هدف آن‏ها نشات‏گرفته و از آن‏ها انسان‏هایى ساخته که در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان‏شهامتى دارند که از شکستن سنت‏هاى غلط و مخالف با اکثریتى که راه انحراف‏را پیش گرفته‏اند، و با تکیه بر کثرت عددى خود دیگران را به استهزامى‏گیرند، پروایى ندارند. بسیارى از افراد را مى‏شناسیم که صفات ممتازى‏دارند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افکار عوام و اکثریت‏هاى منحرف‏بسیار محافظه‏کار، ترسو، و بى‏جرئتند، و زود در مقابل آن‏ها میدان را خالى‏مى‏کنند، در حالى که براى یک رهبر سازنده و افرادى که براى پیاده کردن‏افکار او وارد میدان مى‏شوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است. 

عوام‏زدگى، محیطزدگى، و امثال آن که همگى نقطه مقابل این امتیاز عالى‏روحى هستند، سد راه بیش‏تر اصلاحات محسوب مى‏گردند.» آرى به دست آوردن این‏امتیازات و موفقیت‏ها در هر درجه‏اى که باشد علاوه بر کوشش خود فرد، مرهون‏فضل خداوند است که به هر کس بخواهد و شایسته بیند عطا کند و حاصل لطف‏اوست: «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء». 

عبادت یاران مهدى(ع)

همان گونه که اشاره شد آنان پارسایان شب‏اند که تا بامدادان به ذکر و رازو نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفت‏به ذات بارى‏تعالى‏خواب را از دیدگان آنان ربوده است: 

جز خم ابروى دلبر هیچ محرابى ندارم 

جز غم هجران رویش من تب و تابى ندارم 

گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش 

حسرت این خواب در دل ماند چون خوابى ندارم 

سر نهم بر خاک کویش، جان دهم در یاد رویش 

سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم 

مردانى که شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذکر مناجاتشان، هم چون‏صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و هیبت الهى آن‏ها را به قیام واداشته وبامدادان سوار بر مرکب‏ها شوند، آنان راهیان شب‏اند و شیران روز. 

گفتیم همه این عبادت‏ها و نیایش‏ها، رشادت‏ها و شهامت‏ها و... از ایمان یک‏فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب اواست. که در این اعمال ظهور مى‏یابد و هر چند درجه ایمان فزونى یابد دراین اعمال نیز فزونى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نه‏تنها جهاد و کوشش آن‏ها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهى بازنمى‏دارد، بلکه این تلاش‏ها سبب مى‏گردد تا حلاوت ایمان بیش‏تر در کام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند که چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون‏». 

آمرین به معروف و پیکارکنندگان با منکر
رسالت‏حضرت مهدى و یاران باوفایش احیاء دین خدا و اتمام رسالت انبیا واولیا و اصلاح زمین که ظالمان و فاسدان با بدعت‏ها و ظلم‏هایشان روز خاکیان‏را مبدل به شب دیجورى کرده با شراره سم ستمشان، سیماى سپیده را روشنى‏بخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران برکشند و رسالتش را در دو عنوان‏سبز بسط در «قسط‏» و «عدل‏» خلاصه گرداند. «یملا الارض قسطا و عدلا کماملئت ظلما و جورا». سیره رسول گرامى اسلام و همه معصومین(ع) بر امر به‏معروف و نهى از منکر بود، و از بدو دوران کودکى تا واپسین لحظات حیات آن‏را پاس داشته‏اند. یعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى‏رسد در حالى که حضرت‏در کنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ایستاده و با او سخن‏مى‏گوید. یعقوب گوید: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود: 

نزدیک سرورت بیا و او را سلام گوى. من نزدیک گهواره رفتم و به کودک سلام‏کردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغیر اسم ابنتک التى سمیتها امس فانه اسم‏یبغضه الله‏» برو و آن نام را که دیروز بر دخترت نهاده‏اى تغییر ده زیرااین اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم‏عمل کن تا هدایت‏یابى. من نیز به دستور آن حضرت عمل کردم و نام‏«حمیرا» دختر یک روزه‏ام را تغییر دادم.» بنابراین، یکى از اوصاف بارزیاران حجت، امر به معروف و نهى از منکر مى‏باشد. 

امام صادق(ع) در تفسیرآیه «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و لله عاقبه الامور». 

مى‏فرمایند: براى آل‏محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به‏تصرف آن‏ها درآورد، و دین را آشکار سازد، و خداوند متعال به وسیله او ویارانش بدعت‏ها و باطل را از بین مى‏برد، هم چنان که سفیهان حق را میرانده‏باشند، تا جایى که اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منکرخواهند نمود و عاقبت کارها به دست‏خداست. 

ایمان و اطاعت از رهبرى
امامت و رهبرى، از ارکان دین مبین اسلام و محور و اساس همه کارها اعم ازعبادى و غیرعبادى است: 

«و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...» 

و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت‏است. لذا ایمان به رهبرى زمینه‏ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همین‏ایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بود که در مدتى بسیار کم مسلمانان صدراسلام از حضیض ذلت‏به اوج عزت رسیدند و پوزه ظالمان و متکبران را به خاک‏مالیدند چرا که به فرمان خدا به آن چه پیامبر مى‏فرمود گردن مى‏نهادند: 

«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» 

و بعد از رسول خداشیعیان اهل بیت همان عقیده و ایمان را نسبت‏به ائمه اطهار داشته و یاران‏حجت(ع) در بالاترین درجه آن نسبت‏به امام زمان علیه السلام دارند که‏این عشق و ایمان در وجود آن حضرت متمرکز گردیده: 

«یتمسحون بسرح الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکه‏» 

این عشق به امام است که سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامین او شب و روز را نمى‏شناسند و در راه‏فرمان‏بردارى او از یک کنیز نسبت‏به مولایش مطیع‏تراند و در هنگام خطرات‏براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى‏کنند: 

«و یخفون به یقونه بانفسهم فى الحروب و یکفونه ما یوید... هم اطوع له من الامه لسیدها» 

از وجود مبارکش و آن چه متعلق به اوست تبرک و شفا مى‏جویند: 

کیست کاشفته آن زلف چلیپا نشود 

دیده‏اى نیست که بیند تو و شیدا نشود 

ناز کن ناز که دل‏ها همه در بند تو اند 

غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود 

سر به خاک سر کوى تو نهد جان از دست

جان چه باشد که فداى رخ زیبا نشود 

این عشق و علاقه امام و یارانش به حدى به هم گره خورده که «آن چه شخص‏امام بدان وصف شده‏اند، آنان نیز به آن توصیف گشته‏اند: 

«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر;هنگامى که به طرف مکانى حرکت مى‏کنند، ترس ازآنان پیشاپیش در دل مردمان افتد.» 

«لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشیرهاى خود در پیکار با دشمنان دین باز نمى‏گیرندتا آن که خداى تعالى راضى شود.» 

این همه به سبب آن است که یاران مهدى‏شیعه کاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات‏امام علیه السلام مى‏باشد. 

شجاعت‏یاوران مهدى علیه‏السلام
وصف بارزى که در روایات براى اصحاب آقا امام زمان علیه‏السلام‏برشمرده شده شجاعت‏یاران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است که‏داراى لوازماتى است که بر روى هم این صفت‏براى فرد حاصل مى‏گردد که اصحاب‏آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم: 

عدم ترس
ترس و جبن از خصلت‏هاى مذموم یک انسان است، چرا که ترس نشات گرفته‏از ضعف ایمان و یقین و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف الیقین.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده،یقین به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیم و ترس به‏سر مى‏برد. ترس از آن دارد که هر لحظه این دفتر عمر بسته شود و به دیارنیستى کوچ کند. اما شخص مومن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همه‏مشکلات تکیه‏گاهش را خدا مى‏داند و یقین دارد که: 

«ولله العزه و لرسوله و للمومنین.» 

دلیلى ندارد که احساس ضعف و ترس کند، بلکه ترس را عار و ننگ‏و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى‏کند: 

«احذروا الجبن فانه عار و منقصه‏» یاران مهدى علیه‏السلام که قلبشان مالامال از عشق‏به خدا و یقین به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ کس هراسى به دل‏ندارند. 

یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد 

صبح امید همه ظلمت‏شب باطل کرد 

عشق به شهادت
از محک‏هایى که خداوند افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگوجدا مى‏سازد «تمناى مرگ است‏» یک فرد مومن که آینده‏اى درخشان و زیبابراى خود پیش‏بینى مى‏کند و عاشق کوى یار و قرب الى‏الله و هم‏نشینى اولیاءالله را در دلش زمزمه مى‏کند همواره تمناى مرگ دارد: 

آتش بجانم افکند شوق لقاى دلدار 

از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار 

«لولا اجل الذى کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عین‏شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.» 

اصحاب حجت که مهدى(ع) را با معرفت‏شناخته و ایمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مى‏ورزند و همه هستیشان را فانى در وجود او مى‏دانند، عاشق‏شهادت در راه وى هستند: 

«یدعون بالشهاده و یتمنون ان یقتلوا فى سبیل‏الله شعارهم یالثارات الحسین علیه‏السلام‏» 

بنابر این، فردى که جانش را ازهدفش بیش‏تر دوست دارد نمى‏تواند شجاعت ورزد، بلکه او باید همواره حافظجانش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعت‏شیرانى چون یاوران مهدى(عج) رامى‏طلبد. 

قلب نورانى و دل فولادین
از دیگر اوصافى که یاوران مهدى علیه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادین‏» است که در روایات مختلفى تعبیر به «پاره‏هاى‏آهن‏» شده است: «تجیى‏ء الرایات السود من قبل المشرق کان قلوبهم زبرالحدید» و در روایات دیگر مى‏خوانیم که قلب‏هاى آن‏ها سخت‏تر از پاره‏هاى‏آهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید». 

آرى قلب‏هاى آن‏ها پنجره‏هایى به آسمان معنا گشوده‏اند و دل‏ها را به ریسمان‏الهى پیوند داده‏اند خانه دل را با قندیل‏هاى ایمان روشن نموده‏اند: 

«کان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشفقون.» 

اینان با پشتوانه‏اى ازایمان به خدا و یقین به روز جزا و هدفى مقدس «هم‏چون مشعل‏هاى فروزانندکه دل‏هاى استوارشان بسان قندیل‏هاى نور در سینه‏هاى سترگشان آویخته است واین رادمردان تنها دل به خداى خویش داده‏اند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به یاد او قوت بخشیده‏اند: «الا بذکر الله تطمئن القلوب.» 

اجسام قوى
قدرت جسمانى از دیگر لوازمات اعمال شجاعت است که از اوصاف اصحاب صاحب‏الامر(عج) شمرده شده و در روایات قدرت آن‏ها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم یعطى قوه اربعین رجل‏» قدرت جسمانى برگرفته‏شده از ایمان راسخ به خدا و یقین به امامت و حقانیت هدف او است; یاوران‏مهدى(ع) با این قدرت جسمانى و روحیه عالى بوده که مى‏توانند خط بطلان برجمیع مفاسد کشیده و ظلم و جور را از صحنه گیتى براندازند. 

موالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیف‏الایمان که چنین مهمى امکان ندارد کمااین‏که امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بن صلت‏» که از او سوال‏مى‏کند که آیا شما صاحب این امر هستید؟! حضرت در جواب مى‏فرماید: 

«من صاحب‏این امر هستم ولکن من آن کسى نیستم که زمین را پر از عدل و قسط کنم‏چنان‏که پر از جور و ستم شده; چگونه من مى‏توانم با این ضعف جسمانیم زمین‏را پر از عدل و قسط کنم و به درستى که قائم، آن کسى است که وقتى خروج‏مى‏کند با این که داراى سن زیادى مى‏باشد، ولى جوان است‏بدن او قوى حتى‏اگر دست‏هاى مبارکش را به طرف بزرگ‏ترین درخت دراز کند و او را به طرف‏زمین آورد مى‏آورد و مى‏شکند، حتى اگر صیحه‏اى بین کوه‏ها زند از فریاد اوکوه‏ها درهم ریزند...» 

حال برگردیم به سخن اصلى; یعنى شجاعت اصحاب آن‏حضرت، با این اوصاف است که آن‏ها سدى محکم، نیزه و شمشیرى برنده، و رکن‏رکینى هستند که حضرت لوط علیه السلام هنگام رویارویى با قوم کافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مى‏کرد. 

«قال ابو عبدالله(ع) ما کان یقول‏لوط(ع) «لو ان لى بکم قوه او آوى الى رکن شدید» الا تمنا لقوه القائم‏علیه السلام و لا ذکر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحدید و لو مروا بجبال الحدید لتدکدکت [لقطعوها]، لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل‏» 

این روایت که بیان گویایى از شجاعت‏آن عزیزان است، ما را از ذکر دیگر احادیث‏بى‏نیاز مى‏کند. در تشبیه قلب‏هاى‏آن‏ها به پاره‏هاى آهن یا به قطعات سنگ، براى تاکید بیش‏تر بر عظمت و شهامت‏آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افکارشان مى‏باشد. پرواضح است که‏به کارگیرى، واژه‏هاى شمشیر و نیزه نیز فقط به لحاظ تاثیر مادى آن‏هانیست، بلکه نشانى بر توان فعالیت موثر آن‏ها مى‏باشد; یعنى آن‏ها در زمینه‏عمل و مبارزه دلیرتر از شیر و برتر از نیزه هستند. در بیان امام علیه‏السلام که مى‏فرماید: «به هر فردى از آن‏ها نیروى چهل مرد داده مى‏شود»مقصود محدود نمودن این نیرو نیست، بلکه تقریبى است‏براى میزان فوق‏العاده قدرت ایشان و اشاره است، بر اثر عملى فعالیت‏هاى هر یک از اصحاب‏مهدى(ع) که از کوشش گروهى مرکب از چهل نفر نیز فزون‏تر است. 

... هنگامى که تلاش انسان با توانایى طبیعى، براى انجام کارى توام‏مى‏گردد; مثل دوران جوانى، نتیجه کارها بهتر و کامل‏تر خواهد شد. و شایدبه همین جهت است که بیش‏تر یاران «حضرت مهدى علیه‏السلام‏» را جوانان تشکیل مى‏دهند،زیرا به سبب این‏که به صراحت‏با حق مواجه مى‏شوند و آن را عمیقا درک‏مى‏نمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خویش را پى مى‏گیرند، هر کدام ازتوان و نیروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است که گروه‏هاى‏بزرگ نیز از عهده آن برنمى‏آیند. بیانات ائمه علیهم السلام مبنى براین که به هر کدام از یاران مهدى(ع) نیروى چهل مرد داده مى‏شود. 

گویاى این نکته نیز هست که خداوند این توانایى را از راه‏هاى طبیعى، و نه‏از سر اعجاز، به آنان عطا مى‏کند، چرا که نفس انسانى قابلیت این تکامل وترقى را در شرایط معین و تحت تربیت‏خاصى دارا است . و این پرورش و شجاعت‏نه تنها صفت عمومى لشکر امام مهدى(ع) است، بلکه شامل تمام مومنان مى‏شود. 

چرا که همه مومنان به نحوى جزء لشکر امام زمان هستند از این جهت است که‏در روایات آمده: «فلایبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحدید و اعطاه الله‏عزوجل قوه اربعین رجلا; هیچ مومنى نمى‏ماند مگر آن که قلبش هم چون پاره‏هاى‏آهن گشته و خداوند به هر یک از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.»



دسته ها : موعود ادیان
جمعه 21 12 1388 12:13
برخی میگویند چرا نام ائمه دوازده گانه شیعه چرا در قرآن نیامده است؟

برخی تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیّت ندارد. چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد.

روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است، تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی(ص) می‌باشد. رسول‌خدا(ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه می‌فرماید:

و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون.(1) و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند.

در آیه یادشده دقت کنید، می‌فرماید: «تبیّن» و نمی‌گوید: «لتقراً» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر(ص) علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنی را روشن کند.

بنابراین انتظار اینکه مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسی کشور ذکر شود. اینک برخی از روش‌های قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان می‌کنیم:

1. معرفی به نام
گاهی شرایط ایجاب می‌کند که فردی را به نام معرفی کنند، چنانکه می‌فرماید: و مبشّراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد(2)، (عیسی می‌گوید): من به شما مژده پیامبری را می‌دهم که پس از من می‌آید و نامش احمد است.

در این آیه حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی می‌کند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل می‌نماید.

2. معرفی با عدد
و گاهی شرایط ایجاد می‌کند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنانکه می‌فرماید: و لقد أخذ الله میثاق بنی‌اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً ... .(3) و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختم.

3. معرفی با صفت
بعضی اوقات شرایط ایجاب می‌کند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند، چنانکه پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است.

الذین یتّبعون الرسول النّبیّ الأمّیّ الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم... .(4)

کسانی که از رسول و نبی درس ناخوانده‌ای پیروی می‌کنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته می‌یابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدی‌ها بازشان می‌دارد، پاکی‌ها را برای آنان حلال کرده و ناپاکی‌ها را تحریم می‌نماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمی‌دارد...

با توجه به این روش، انتظار اینکه اسامی دوازده‌ امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، یک انتظار بی‌جا است؛ زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف.

مسائل زیادی وجود دارد که قرن‌ها مایة جنگ و جدل و خونریزی در میان مسلمانان شده است، ولی قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع که ریشه‌کن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:

ـ صفات خدا عین ذات اوست یا زائد بر ذات؟
ـ حقیقت صفات خبری مانند استواری بر عرش چیست؟
ـ کلام خدا قدیم یا حادث است؟
ـ خلقت بر اساس جبر استوار است یا اختیار؟

این مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولی آن چنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکّر و دقت در مفاد آیات دعوت می‌کند، بیان قاطع همه مسائل، به گونه‌ای که همه مردم را راضی سازد، بر خلاف این اصل است.

معرفی به نام، برطرف کننده اختلاف نیست
پرسشگر تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیّت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است.

بنی‌اسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمان‌روایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌های غصب‌شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:

إذ قالوا لنبیّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فی سبیل‌الله.(5) آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمان‌روایی معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...

پیامبر آنان به امر الهی فرمان‌روا را به نام معرفی کرده، گفت: إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً...(6) به راستی که خدا طالوت را به فرمان‌روایی شما برگزیده است.

با وجودی که نام فرمان‌روا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند:

أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةً من المال...(7) از کجا می‌تواند فرمان‌روای ما باشد، حال آنکه ما به فرمان‌روایی از او شایسته‌تریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...

این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایی باشد. چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد و به قول معروف:

صد هزاران طفل سر ببریده شد / تا کلیم‌الله موسی زنده شد

درباره حضرت مهدی(عج) هم که اشاره‌ای به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیت‌های فراوانی پدید آمد و خانه حضرت عسکری(ع) مدت‌ها تحت‌نظر و مراقبت بود تا فرزندی از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.

در پایان یادآور می‌شویم: همان‌طوری که گفته شد، قرآن بسان قانون اساسی می‌باشد و انتظار اینکه همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بی‌مورد است. نماز و روزه و زکات نیز که از عالی‌ترین فرائض اسلام است به طور کلی در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آنها از سنّت پیامبر(ص) گرفته شده است.

پی‌نوشت‌ها:
٭ برگرفته از: افق حوزه، 3/5/1386.
1. سورة نحل (16)، آیة 44.
2. سورة صف (61)، آیة 6.
3. سورة مائده (5)، آیة 11.
4. سورة اعراف (7)، آیة 157.
5. سورة بقره (2)، آیة 246.
6. سورة بقره (2)، آیة 247.
7. همان.



دسته ها : پاسخ به شبهات
جمعه 21 12 1388 12:9

بسم الله الرحمن الرحیم.

انّا لله و انّا الیه راجعون

ضایعه درگذشت شیخ الازهر،مرحوم دکتر شیخ محمد سعید طنطاوی را به همه مسمانان تسلیت و تعزیت عرض می نماییم.ایشان از چهره های برجسته جهان اسلام بودند و با پرورش شاگردان برجسته، خدمات شایانی به اسلام عرضه داشتند.تلاش های وی برای ایجاد وحدت و الفت و همزیستی برادرانه بین آحاد مذاهب اسلامی ستودنی است.از خداوند بزرگ و توانا برای آن مرحوم مغفرت الهی و برای بازماندگان ایشان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت داریم.

و لا حول و لا قوة الّا بالله العلی العظیم. 

 

چهارشنبه 19 12 1388 18:12
به مناسبت میلاد رسول اعظم

در طول تاریخ بشری هیچ شخصیتی همچون پیامبر گرامی اسلام (ص) مورد توجه اندیشمندان و متفکران نبوده است و درباره هیچ انسانی مانند او کتب به رشته تحریر در نیامده بی شک وجود مبارک او که اشرف انبیاء و اشرف مخلوقات است چون نگینی درخشان بر تارک عالم وجود نور افشانی می کند 
او که به عقیده دوست و دشمن معلم بزرگ هدایت و معنویت است با اخلاقی نیکو که قرآن از آن تعبیر به خلق عظیم دارد آن چنان سایه مهر و محبتش را بر سر همگان گسترده که نه تنها یارانش شیفته و شیدای اویند که دشمنانش نیز در برابر لطف و رحمت او شرمگین و سر افکنده اند
قرآن شریف او را الگو اسوه تمام آدمیان در همه زمان ها و مکان ها می داند و همگان را به تاسی و پیروی از او فرا می خواند
و هزاران افسوس که پس از قرن ها هنوز حقیقت عظمای محمدی (ص) ناشناخته مانده ، با این وصف همان مقدار اندکی که از سراسر عشق و محبت او به یادگار مانده دلهای مشتاق را به سوی چشمه سار زلال معنویت می کشاند
زندگی پیامبر اکرم (ص) را از جهات مختلفی می توان مورد بررسی قرار داد و شما خواننده عزیز درباره آن وجود مقدس بسیار شنیده و شاید خوانده اید در این ویژه نامه مختصر سعی بر آن است که به بعد رفتاری و اخلاقی نبی اکرم (ص) بیشتر پرداخته شود زیرا اخلاق و معنویت گمشده بزرگ انسان عصر مدرنیسم است. امید آنکه دلهایمان با عشق محمدی با یکدیگر انس و الفت گیرد و پرده های حجاب و تیرگی از زندگیمان زدوده گردد

دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد
بغضی ترک ندید،گلویی صدا نکرد
انگار ما بدون حضورتو راحتیم
وقتی کسی برای ظهورت دعا نکرد


برگرفته از سایت گفت و گوی دینی



چهارشنبه 12 12 1388 22:58
روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال 1342 را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای منتشر کرده است.

متن این وصیت نامه زیبا، صمیمی و خواندنی به شرح زیر است:

ازآنجا که ما در شرایط بحرانی و غیرعادی به سر می بردیم و هر لحظه ممکن بود خطری برای ما پیش بیاید، فردای آن روز نشستم و وصیت نامه خود را نوشتم. تا چند هفته پیش، از این وصیت نامه خبری نداشتم، لیکن آقاسیدجعفر آن را برایم آوردند و گفتند که پسرشان در لابلای کاغذهای قدیمی پیدا کرده است. این اصل وصیت نامه است که در بالای آن نوشته ام:

«وصیت نامه سیدعلی خامنه ای مرقومه لیله یکشنبه 27شوال 1382» (فروردین 1342 شمسی) یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه نوشته ام. متن وصیت نامه این است:

بسم الله الرحمن الرحیم
«عبدالله علی بن جوادالحسینی الخامنه ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوت الله علیهم الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمدو علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک.

مهم ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگوئیشان را از کسی شنیده ام، حلیت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند.

دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض های مرا می دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،... پنج شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم. (مبلغی به عنوان رد مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند.

از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند.)

و گمان می کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان شاءالله تعالی.

گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار.
العبد علی الحسینی الخامنه ای

(حالا صورت قرض هایم را که در صفحه جداگانه ای نوشته ام برایتان می خوانم):
حدود 100تومان، مقدس زاده بزاز (مشهد)
کمتر از 30تومان، خیاط گنگ (مشهد) 2یا 3تومان، عرب خیاط(قم)
مطابق دفتر دین، آقا شیخ حسن بقال کوچه حجتیه (قم) چون مرتب با او سر و کار داشتیم و نمی دانستیم چقدر به او بدهکاریم (گویا چند تومانی
آقای شیخ حسن صانعی (قم) 32تومان تقریباً
حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (قم) (بیشترین پولی را که من آن زمان مقروض بودم، به آقای هاشمی بود. چون وضعش نسبتاً خوب بود، از او قرض می کردیم.)
مطابق دفتر دین، آقای مروارید کتاب فروش (قم)
مطابق دفتر دین، آقای مصطفوی کتاب فروش (قم)
10 تومان آقای علی حجتی کرمانی
شاید 5تومان، محمد آقانانوا نزدیک منزل (مشهد)

دسته ها :
چهارشنبه 12 12 1388 22:49
خواهری و برادری با شیر گاو و گوسفند
 سرخسی در " المبسوط " چنین می گوید :

 "ولو أن صبیین شربا من لبن شاة أو بقرة لم تثبت به حرمة الرضاع لأن الرضاع معتبر بالنسب وکما لا یتحقق النسب بین آدمی وبین البهائم فکذلک لا تثبت حرمة الرضاع بشرب لبن البهائم وکان محمد بن إسماعیل البخاری صاحب التاریخ رضی الله عنه یقول تثبت الحرمة وهذه المسألة کانت سبب اخراجه من بخارا فإنه قدم بخارا "


 (( المبسوط ، ج 30 ص 297 ، اسم المؤلف: شمس الدین السرخسی ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ))


 ما حصل جریان این است ....


 سرخسی می گوید :

 اگر دو پسر بچه از شیر گاو یا گوسفندی به صورت همزمان بخورند ، حرمت رضاع و شیرخوارگی محقق نخواهد شد زیرا در رضاع و شیرخوارگی نسب شرط است و بین انسان و حیوان نسبتی وجود ندارد . ولی محمد بن اسماعیل بخاری صاحب تاریخ کبیر ، می گوید که این امر سبب محرمیت می شود ( یعنی سبب محرمیت رضاعی می شود ) و برای همین امر بود که از بخارا وی را اخراج کردند ......
 شاید امام بخاری(رحمة الله علیه) نسبتی میان انسان و حیوان پیدا کرده است !!!!!



چهارشنبه 12 12 1388 21:44

بسم الله الرحمن الرحیم وله الحمد
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
ولادت با سعادت پیام آور محبت و رحمت ، اسوه والای انسانیت،حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و علی آله النجباء)و همچنین میلاد نوه ارجمندش، فخر شیعه ، حضرت امام جعفر صادق(علیه و علی آبائه و اجداده افضل الصلاة و اتم التسلیم) را به تمام مسلمانان آزاد اندیش در سرتاسر این پهنه خاکی شادباش عرض میکنیم. شاد باشید و سربلند ولا تنسونا من صالح دعائکم
نوشته شده توسط عزیز سالمی


چهارشنبه 12 12 1388 21:24
انتظار به معناى آماده باش کامل
آنهایى که انتظار قیام یک مصلح جهانى را مى کشند، معتقدند انتظار انقلاب، دگرگونى و تحوّلى را دارند که وسیعترین و اساسى ترین انقلابهاى انسانى در طول تاریخ بشر است، انقلابى که بر خلاف انقلابهاى اصلاحى گذشته جنبه منطقه اى نداشته و اختصاص به یک جانب از جوانب زندگى ندارد، بلکه علاوه بر این که عمومى و همگانى است، همه شئون و جوانب زندگى انسانها را اعمّ از فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و اخلاقى در بر مى گیرد.
البتّه در این جا کارى با این موضوع نداریم که براى چنین انتظارى از نظر عقیدتى چه دلیلى در دست داریم، زیرا هدف در این بحث تنها بررسى نتایج و آثار چنین عقیده و چنان انتظارى است که آیا به راستى آن چنان که پاره اى از ماتریالیستها و کمونیستها مى پندارند، جنبه تخدیرى دارد یا حرکت آفرین است و اصلاح گر; اگر چه از نظر ما اصل قضیّه هم به ثبوت رسیده و قانون «تکامل» و «نظم» که دو قانون مسلّم در عالم حیات و جهان هستى مى باشد، آن را اثبات مى کند که جاى شرح آن نیست، و از موضوع بحث ما خارج است.
همان طور که اشاره کردیم انتظار، از دو عنصر نفى و اثبات ترکیب شده است، اکنون در این جا اضافه مى کنیم که در هر انقلاب و تحوّلى نیز دو جنبه وجود دارد: «جنبه نفى» و «جنبه اثبات».
جنبه نفى که جنبه نخستین تحوّل است، همان از بین بردن نابسامانیها و عوامل اختلال، فساد، انحطاط، عقب گرد و شستشو دادن لوحِ جامعه از نقشهاى غلط است، و پس از انجام یافتن آن نوبت به جنبه اثبات و جانشین ساختن عوامل اصلاح، رشد، ترقّى و سازندگى مى رسد.
ترکیب مفهوم «انتظار» با مفهوم «انقلاب جهانى» اثرات سازنده آن را روشنتر مى سازد; یعنى کسانى که در انتظار چنین تحوّلى بسر مى برند، اگر در دعوى خود صادق باشند ـ نه جزء منتظران دروغین ـ آثار ذیل در وجود آنها آشکار خواهد شد:
الف) خودسازى فردى
چنین تحوّلى قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و باارزش انسانى است که بتوانند بار سنگین این اصلاحات وسیع را در جهان بدوش بکشند که در درجه اوّل محتاج به بالا بردن سطح اندیشه، آگاهى و آمادگى روحى و فکرى براى همکارى در پیاده کردن آن برنامه عظیم است. تنگ نظریها، کوته بینى ها، کج فکریها، حسادتها، اختلافات کودکانه و نابخردانه و به طور کلّى هر گونه نفاق و پراکندگى با موقعیّت منتظران واقعى سازگار نیست.
نکته مهم این جاست که منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمّى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد; ایمان به نتایج و عاقبت این تحوّل، هرگز به او اجازه نمى دهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز محتاج به داشتن اعمالى پاک و روحى پاکتر و برخوردارى از شهامت و آگاهى کافى است.
من اگر ناپاک و آلوده ام چگونه مى توانم منتظر تحوّل و انقلابى باشم که اوّلین شعله اش دامان مرا مى گیرد؟!
من اگر ظالم و ستمگرم، چگونه ممکن است در انتظار کسى بنشینم که طعمه شمشیرش خون ستمگران است؟!
و من اگر فاسدم چگونه مى توانم در انتظار نظامى که افراد فاسد و نادرست در آن هیچ گونه نقشى ندارند، بلکه مطرود و منفورند، روزشمارى کنم؟!
آیا این انتظار براى تصفیه روح، فکر و شستشوى جسم و جان من از لَوث آلودگیها کافى نیست؟!
ارتشى که در انتظار جهاد آزادى بخشى به سر مى برد به طور قطع به حالت آماده باش کامل در مى آید، سلاحى که براى چنین میدان نبردى شایسته است، بدست مى آورد، سلاحهاى موجود را اصلاح مى کند، سنگرهاى لازم را مى سازد، آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى برد، روحیّه افراد را تقویت مى کند و شعله عشق و شوق براى چنان جهادى را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه مى دارد، ارتشى که داراى چنین آمادگى نیست، هرگز در انتظار بسر نمى برد و اگر بگوید دروغ مى گوید.
انتظار یک مصلح جهانى، یعنى آماده باش کامل فکرى و اخلاقى، مادّى و معنوى براى اصلاح همه جهان، چنین آماده باشى بسیار سازنده است. اصلاح فکرى و اخلاقى و پایان دادن به همه مظالم و نابسامانیها، کار بزرگى است و آماده باش براى چنین هدف بزرگى باید با وسعت و عمق آن متناسب باشد.
ب) خودیاریهاى اجتماعى
این گونه منتظران در عین حال ناچارند مراقب حال یکدیگر نیز باشند و در اصلاح وضع دیگران نیز بکوشند، زیرا که برنامه اى که انتظارش را مى کشند فردى نیست، بلکه برنامه اى است که تمام عناصر تحوّل باید در آن شرکت جویند، و کار دسته جمعى و هماهنگ داشته باشند و مقیاس این هماهنگى و خودیارى باید به عظمت همان برنامه اى باشد که انتظار آن را دارند.
در یک میدان مبارزه دسته جمعى افراد هرگز نمى توانند از حال یکدیگر غافل بمانند، بلکه همه باید نقطه هاى ضعف را اصلاح کنند و هر موضع آسیب پذیرى را ترمیم و هر بخش ناتوانى را تقویت نمایند، تا بتوانند در پیاده کردن آن برنامه فعّالانه شرکت جویند.
ج) آماده ساختن زمینه ها
این اشتباه بزرگ را باید به طور کامل از مغزها بیرون کرد که مصلح بزرگ جهانى برنامه اى دارد که تمام اصولش بر محور معجزات دور مى زند، همه پیروزیها و فتحها، انقلابها و اصلاحها، دگرگونیها و تحوّلهایش روى اصول اعجاز صورت مى گیرد، او و چند نفر به پا مى خیزند، در حالى که سایرین تماشاچى خواهند بود، دنیایى را که هیچ گونه آمادگى براى حکومت واحد عادلانه جهانى بر اساس عالى ترین ارزشهاى انسانى ندارد، یک شبه، با دم مسیحایى آماده مى کنند، و برق آسا عناصر غیر قابل اصلاح را نابود، و همه افکار را به سطح بالا مى کشند، و پرچم حقّ و عدالت را در سراسر عالم به اهتزاز در مى آورند.
نه هرگز چنین نیست; مگر سایر پیامبران الهى و مصلحان آسمانى چنین برنامه اى داشته اند که او هم داشته باشد؟! مگر او یک استثنا در عالم خلقت است؟! مگر شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از تمام امکانات و اسباب طبیعى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نمى کرد؟! مگر در میدان نبرد، هیچ یک از محاسبات و نقشه ها را از نظر دور مى داشت؟! بنابراین شکّى نیست او هم تا آن جا که ممکن است از عوامل و اسباب طبیعى استفاده مى کند، و امدادهاى خاصّ الهى مخصوص به موارد نارسایى این اسباب است.
با در نظر گرفتن این حقیقت، روشن مى شود که آماده ساختن زمینه براى چنان تحوّلى، از شرایط نخستین آن تحوّل است.

این بقیة الله التی لا تخلوا من العترة الطاهره
اللهم عجل فرج ولیک القائم





X