معرفی وبلاگ
وَإِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاَِنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَدَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَأَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلالُ، وَدَلِيلُهُمُ الْعَمْى... نهج الباغه خطبه 38 شُبهه را از اين جهت شُبهه ناميده اند كه شبيه و مانند حق است، پس روشني دوستان خدا در چيزهاي شُبهه ناك، ايمان و يقين است، و راهشان راه هدايت و رستگاري است و اما دشمنان خدا پس دعوت آنان به ضلالت و گمراهي است، و راهنماي آنان كوري آنان مي‎باشد.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 520244
تعداد نوشته ها : 502
تعداد نظرات : 163
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

طواف با حضرت حجت(ع)

علامه تهرانی در جلد هفتم کتاب معاد شناسی صفحه 175 نقل می کنند :
« قضیه ای در یکی دو ساله اخیر در ایام حج اتفاق افتاد که شایان دقت است؛ این قضیه متعلق به صبیه آیت الله آقا میرزا محمد علی اراکی (ره) است که از علمای برجسته و طراز اول حوزه مقدسه علمیه قم و از زهاد و عبّادی است که در متانت و شخصیت و تقوای ایشان در نزد خاصه و عامه جای تردید و گفتگو نیست.

ایشان می فرمودند: این صبیه من از زنان صالحه و متدینه است؛ و من خودم مستقیماً از زمان صباوت متکفل امور شرعیه و تعلیم و آداب و تربیت او شده ام و همه کارهای او زیر نظر من بوده است و در صدق گفتار او هیچ گونه تردیدی نیست. در موسم حج تنها عازم بیت الله الحرام شد و شوهرش با او نبود.
 و آنقدر عفیف و باحیا است و از برخورد با مردان تجنب دارد که تنهایی در این سفر، برای او ایجاد نگرانی نموده بود. و پیوسته در فکر بود که خدایا چگونه من تنها بروم؟ من که تا به حال به زیارت بیت الله مشرف نشده ام و از مناسک و آداب حج عملاً چیزی نمی دانم؛ چگونه طواف و سعی کنم؟
تا اینکه در آستانه سفر قرار گرفت و من در موقع حرکت به او گفتم: این ذکر را پیوسته بگو و برو « یا علیم یا خبیر». خدا از تو دستگیری خواهد نمود؛ چون این سفر واجب است و البته خداوند از میهمانان خود که راه را نمی شناسند و آشنایی ندارند حمایت می نماید.
صبیه ما بحمدالله والمنه سفر خود را به خوبی و به سلامتی و موفقیت به پایان رسانید و مراجعت کرد و برای ما واقعه خود را در مکه مکرمه هنگام ورود به بیت الله الحرام برای انجام طواف چنین تعریف کرد:
« من پس از آنکه از میقات احرام بستم و وارد مسجد الحرام شدم که طواف را به جای بیاورم، دیدم در اطراف کعبه آنقدر جمعیت متراکم است که ابداً من قدرت طواف ندارم. حجرالاسود را که نقطه ابتدای شروع طواف است پیدا کردم و هر چه خواستم از آنجا شروع کنم و به گرد خانه کعبه طواف کنم، دیدم ابداً مقدور نیست؛ بیچاره شدم گفتم: خدایا من برای طواف خانه تو آمده ام و می بینی که با این ازدحام و انبوه جمعیت قدرت ندارم؛ خدا چه کنم نمی توانم؟!

در اینجا ناگهان دیدم از مکان محاذی حجرالاسود فضایی به شکل استوانه باز شد و کسی به گوش من گفت: خودت را به امام زمانت بسپار و در این فضا با او طواف کن!
من وارد این محل خالی استوانه ای شدم و دیدم در جلو حضرت امام زمان(ع) مشغول طواف هستند و پشت سر آن حضرتبه طرف دست چپ، شخص دیگری است و من وارد شدم و پشت سر آن دو مشغول طواف شدم.
از حجرالاسود شروع کردم و تا هفت شوط (نوبت) را به همین منوال تمام کردم و در این مدت نه تنها احساس فشار جمعیت نمی کردم بلکه ابداً حتی انگشت کسی به دست یا بدن من برخورد نکرد و در تمام هفت شوط حال طواف، متوسل به آن حضرت بودم و دست روی شانه های آن حضرت می مالیدم و التماس و تضرع داشتم؛ ولی چهره آن حضرت را نمی دیدم چون روی آن حضرت به طرف جلو و در حال طواف بودند.
چون هفت شوط طواف، به پایان رسید خود را خارج از آن حلقه نگریستم و دیگر ابداً امام زمان و شخص دیگری نبود و دیگر آن حضرت را ندیدم و من فقط یک تأسف دارم و آن اینکه من چرا به آن حضرت سلام نکردم تا جواب سلام آن حضرت را نیز دریافت کنم. »

دسته ها : موعود ادیان
چهارشنبه 4 12 1389 17:27

جمع آوری قرآن پس از پیامبر

عظمت قرآن و اهمیتى که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان از جهات مختلف براى آن قائل بودند، به روشنى نشان مى دهد که روایاتى که مى گوید قرآن پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) گردآورى شده، نادرست است. اضافه بر این که قرآن، بزرگترین چیز نزد مسلمانان است و موجودیت و عظمتشان در حفظ و نگهدارى آن خلاصه مى شود و اساس نبوت را هم قرآن تشکیل مى دهد. آیا احتمال مى رود که شخصیتى همچون پیامبر(صلى الله علیه وآله) اهمیتى به گردآورى و نگارش قرآن کریم ندهد؟ یا به کار دیگرى بپردازد و از توضیح کیفیت تنظیم سوره ها و آیات غافل شود؟ قرآن معجزه جاویدان آن حضرت است و همگان به وسیله آن در طول اعصار و قرون تحدّى مى شوند. با توجه به این نکته، بر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) لازم بوده که براى نگهدارى و حفظ قرآن بکوشد، چون ذهن و حافظه انسان هر چه قدر هم قوى باشد، در لا به لاى حوادث زندگى نمى توان بر آنها اعتماد کرد.

قرآن به تدریج بر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) نازل مى شد و آن حضرت گروهى را به نام «کاتبان وحى» معین کرده بود که آن را بنویسند. ابوعبدالله زنجانى در کتاب «تاریخ القرآن»در این مورد مى نویسد: پیامبر(صلى الله علیه وآله)، نویسندگانى داشت که وحى را با خطّ معین که نسخ بود مى نوشتند و 43 نفر بودند و بیش از همه زید بن ثابت و على بن ابى طالب(علیه السلام)مى نوشتند و از روایات بر مى آید که آن حضرت به نگارش قرآن اهمیت مى داد.

سپس داستان مسلمان شدن عمر بن خطاب را نقل مى کند که چگونه در خانه خواهرش سوره حدید (سبّح لله) و بخشى از سوره طه را مشاهده کرد. و در پایان مى افزاید: همه این احادیث مى رساند که مسلمانان به نگارش قرآن اهتمام مىورزیدند و همه قرآن در زمان پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) گردآورى شده بود.(1)

بعضى از سوره هاى قرآن یا بخشى از یک سوره، نزد همه مسلمانان وجود داشت و این در روایات آمده است. از جمله روایت عبادة بن صامت که مى گوید: هر مهاجرى که مى آمد، پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) او را به یکى از مسلمانان مى سپرد تا قرآن کریم را به او بیاموزد. در روایت «کلیب» آمده است که: همراه على(علیه السلام) بودم که صداى قرائت قرآن در مسجد بلند شد. على(علیه السلام) فرمود: خوشا به حالشان!

گروهى قرآن را با صداى بلند مى خواندند که دستور آمد قرآن را با صدایى آرام تر و آهسته تر بخوانند.

این دو حادثه نشان مى دهد که مسلمانان به قرائت قرآن اهمیت مى دادند. از این رو چگونه ممکن است گردآورى قرآن تا زمان ابوبکر به تأخیر افتد؟

نتیجه آن که نسبت دادن جمع قرآن کریم به زمان خلفا، توهمى است که با قرآن و سنت و عقل هم مخالف است و نمى توان جمع قرآن را به ابوبکر نسبت داد. جمع قرآن در زمان عثمان هم به معناى اجتماع مسلمین بر قرائت واحد است. بزرگانى از علماى اهل سنت به این حقیقت اقرار کرده اند، از جمله حارث محاسبى مى گوید: مشهور آن است که عثمان قرآن را جمع کرده است و این درست نیست. عثمان مردم را بر قرائت واحد جمع کرد، چون قرائت هاى دیگرى هم رواج داشت.

اما این که گفته مى شود على(علیه السلام) قرآن را پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) گردآورى کرد، به معناى نگارش قرآن طبق شأن نزول است و تقدیم منسوخ برناسخ. این را علامه مجلسى در «بحار الأنوار» و صاحب کتاب «تاریخ القرآن» هم مى پذیرد. و اگر مسأله جز این باشد، امام على(علیه السلام) چگونه مى تواند در چند روز، قرآن را گردآورى کند؟(2)

 پی نوشتها :

 

1 . تاریخ القرآن: ص 43، فصل 6.

2. سیماى عقاید شیعه،ص 181.

چهارشنبه 4 12 1389 16:49

استدلال مضحک مخالفین برای رد مذهب شیعه

صاحب کتاب العقدالفرید مى گوید:

«ابو عثمان عمرو بن بحر جاحظ مى گوید: یکى از سران تجّار به من گفت : پیرمردى بد اخلاق و سر به زیر در کشتى با ما همسفر بود و هرگاه از شیعه نامبرده مى شد خشمگین شده رنگ چهره اش تغییر مى کرد و ابرو درهم مى کشید . روزى به او گفتم : خدا تو را بیامرزد! چرا از شیعه بدت مى آید؟ چرا که مى بینم هرگاه نامى از آنان برده مى شود خشمگین شده چهره ات در هم مى رود . پیرمرد در پاسخ گفت : تنها حرف شین در آغاز نام آنها مرا آزار مى دهد ; من حرف شین را تنها در کلماتى نظیر «شرّ» ، «شوم» ، «شیطان» ، «شغب» (فتنه و اغتشاش) «شِقاء» (بدبختى) ، «شفار» (نقص) ، «شرر» (جرقّه و قطعه هایى که از آتش مى پرد و جدا مى شود) ، «شَیْن» (بدى و زشتى) ، «شَوک» (خار)، «شَکوى» (گلایه وشکایت)، «شُهره» (فضیحت و رسوایى) ، «شَتْم» (ناسزا) و «شُحّ» (بُخل) یافته ام !

ابو عثمان مى گوید :

پس از این سخن ، دیگر هیچ پایه و اساسى براى شیعه باقى نمى ماند ».

در پاسخ به این سخن مضحک مى گوییم:

شگفتا از بى خردى و نادانى این پیرمردِ بد اخلاق که هر چند در شیعه عیب و نقصى که مایه سرزنش آنان باشد را نیافته ، ولى شدّت دشمنى ، او را واداشته است تا با سخنانى بى ارزش و بى ربط ، عیب و نقصى براى شیعه بتراشد و به این بهانه که حرف شین در آغاز نامشان در کلمات شرّ وجود دارد به سرزنش آنان بپردازد.

و اگر این سخن عمومیّت داشته باشد و معیار سرزنش باشد ، به بسیارى از نامهاى مقدّس ، ونیز به قرآن سرایت خواهد کرد ; زیرا در آیه اى آمده است : (وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لاَِبْرَاهِیمَ)(1)[و از پیروان او ابراهیم بود].

و آیات دیگرى که واژه «شیعه» در آنها بکار رفته است(2) .

و کم عقل تر و سبک مغزتر از این پیر مرد ، ابو عثمان است که گمان مى کند پس از این سخنِ پوچ دیگر پایه و اساسى براى شیعه باقى نمى ماند! گویا [با این سخن بى ربط] صاعقه اى به آنها برخورد کرده یا زمین زیر پایشان فرو رفته ، یا کوهها بر سرشان خراب شده و آنها را نابود ساخته است ، و یا برهانى قطعى، حجّت و دلیل آنان را در هم کوبیده و رسوایشان کرده است. ولى نفهمیده که آن پیرمرد با این سخن عیب خویش را آشکار ساخته و بر اخلاق پست و زشت خود دلیل آورده است.

ابوعثمان نیز با عقل بى مقدار و وامانده اش از او پیروى کرده ، و ابن عبد ربّه نیز از آن دو دور نمانده ; چرا که این سخن را پسندیده و در کتابش آورده است .

باید پرسید چرا این پیرمرد بد اخلاق شین شیعه که در واژه هاى «شریعت» ، «شمس» (خورشید) ، «شروق» (روشنى ها) ، «شعاع» ، «شهد» ، «شفاعت» ، «شرف» ، «شباب» (جوانى) ، «شکر» ، «شهادت» ، «شهامت»، «شأن» ، «شجاعت»، و«شفق» (روشنایى صبح) وجود دارد را خوش ندارد؟! در حالى که امثالِ این واژه ها نیز بسان واژه شیعه فراوان در قرآن وجود دارند.

شما این پیرمرد را در این دروغ که حرف شین را تنها در الفاظ شرّ مى بیند نه در الفاظ دیگر چگونه مى یابى؟! شاید وى لوچ بوده و از این رو واژه هایى که در برابر دیدگان ضعیفش قرار دارند را ندیده است .

آیا در توان شیعه اى نیست که همچون این پیر مرد بگوید : من از واژه «سنّى» تنها از حرف سین آغاز نام آنها که در این واژه ها وجود دارد بیزارم : «سام» (مرگ) ، «سأم» (دلتنگى و آزردگى) ، «سعر» (سَعْر به فتح سین : گرسنگى سخت ، گرما ; و به کسر سین : بیمارى همه گیر ; و به ضمّ سین : دیوانگى) ، «سَقَر» (دوزخ) ، «سَبْى» (اسارت) ، «سُقم»  (بیمارى) ، «سمّ» ، «سموم» ، «سوأت» (صفت زشت ، فحشاء ، بى عفّتى ، شرمگاه) ، «سهم» (تیر) ، «سهو» (اشتباه) ، «سرطان» ، «سرقت» ، «سفه» (نادانى ، بى خردى) ، «سفل» (پستى) ، «سخب» (فریاد) ، «سخط» (خشم) ، «سخف» (سبک مغزى و کم عقلى) ، «سقط» ، «سلْ» ، «سلیطه» (بى شرمى و دریدگى) ، و «سماجت» (لج بازى) .

لکن شیعه عاقل و حکیم است و بر سخنان بیهوده تکیه نمى کند و با رفتار ناشایست و سخنان بى ارزش ، احساسات و عواطف را خدشه دار نمى کند ، و با این قبیل خرافات و سخنان پوچ آوازه هیچ دیدگاهى را زشت نمى نماید.(1)

پی نوشتها :

1 ـ صافّات : 83 .

2 ـ [مانند قصص/15] .

3. گزیده اى جامع از الغدیر، ص 277.

 

 

 

چهارشنبه 4 12 1389 15:58

برخی می گویند شیعیان پیامبران دروغین را دوست دارند!

باز هم از شیخ جاهل احمد بن عبدالحلیم مشهور به بن تیمیه نقل شده : «مسیلمه کذّاب و پیروانش از معروف ترین مرتدّان بودند، با این حال شیعیان آن گونه که بسیارى از بزرگانشان مانند ـ علاّمه حلّى ـ و دیگران مى گویند، این مرتدّان را دوست مى دارند و معتقدند که آنان برحقّند و ابوبکر به نا حقّ با آنان جنگید»(1).

در پاسخ مى گوییم:

اى کاش یک نفر در آنجا بود و از او مى پرسید که چه کسى به او خبر داده که شیعه ، مسیلمه و هم مسلکان وى را دوست مى دارد ، مگر نه این است که شیعه همیشه او را کذّاب و دروغگو دانسته و افتضاحات او را نقل نموده است و کتابهاى شیعه از آغاز تا پایان افشاگر اندیشه هاى باطل اوست ، و شیعه با تمام وجود معتقد است که نبوّت منحصر به خاتم الأنبیاء محمّد(صلى الله علیه وآله) بوده و هست . و هر کس غیر از او ادّعاى مقام نبوّت کند کافر است .

اى کاش این بزرگان را که او ادّعا مى کند به ما معرّفى مى کرد و مى گفت که آیا با آنها درباره دیدگاهشان شفاهاً گفت وگو کرده است؟! پس چرا نام آنها را ذکر نمى کند؟! آیا در کتابهاى آنها دیده است؟! پس آن کتابها کدام است؟! او که از علاّمه نام مى برد هم اکنون کتابهاى کلامى و عقیدتى وى ، برخى خطّى و برخى چاپى در دسترس است ، ملاحظه نمایید که در کدام یک از آنها این نسبت هاى ناروا وجود دارد !(2)

 بن تیمیه،خدا از سر تقصیراتت نگذره ، با این حرفها راه به جایی نمبری و مذهب خبیث وهابیت و سلفی گری هم دیگر طرفدار ندارد آقا جان

امروزه همه مطلع اند و آگاه ، با این خزعبلات نمی توان اذهان عمومی را فریفت

و لا حول و لا قوة الا بلله العلی العظیم

 پی نوشتها :

1ـ منهاج السنّة 2 : 102 .

2ـ شفیعی شاهرودی، گزیده اى جامع از الغدیر، ص 304.

شیعیان یهود امت اسلام اند!

صاحب کتاب العقد الفرید مى گوید(1):

شیعه، یهود این امّت است; زیرا همان گونه که یهودیان از مسیحیان بیزارند شیعیان نیز از اسلام بیزارند ، و با آن دشمنى مىورزند.

در پاسخ به این تهمت ناروا مى گوئیم:

چگونه مى توان این سخن گزنده و دردناک را پذیرفت در حالى که در قرآن مجید آمده است : (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ ا لْبَرِیَّةِ)(2)]همانا کسانى که ایمان آوردند واعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات خدایند [واز پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیرامون این آیه چنین وارد شده است که خطاب به على(علیه السلام) فرمود: «هم أنت وشیعتک»(3) ]آنان (خیر البریّة) تو وشیعیانت هستید[؟!

و چگونه آن را بپذیرد در حالى که پیامبر امین(صلى الله علیه وآله) در روایتى خطاب به على(علیه السلام) مى فرماید : «أنت وشیعتُک فی الجنّة»(4)] تو و شیعیانت در بهشت هستید[؟!

و نیز مى فرماید : «إذا کان یوم القیامة دُعی الناس بأسمائهم وأسماء اُمّهاتهم إلاّ هذا ـ یعنى علیّاً ـ وشیعته ; فإنّهم یُدعَون بأسمائهم وأسماء آبائهم لصحّة ولادتهم»(5)] در روز قیامت مردم با نامهاى خویش و نامهاى مادرانشان خوانده مى شوند ، مگر این شخص ـ یعنى على ـ و شیعیانش که با نامهاى خود و نامهاى پدرانشان خوانده مى شوند ; زیرا ولادتشان پاک و صحیح است[ .

و نیز فرموده است: «یا علىّ! إنّ الله قد غفرلک ، ولذرّیّتک ، ولوُلدک ولأهلک ، وشیعتک ، ولمحبّی شیعتک»(6)] اى على! به راستى که خداوند تو و ذرّیّه ، و فرزندان و خانواده و شیعیان و دوستداران شیعیان تو را بخشیده است[ .

و نیز فرموده است : «إنّک ستقدم على الله أنت وشیعتک راضین مرضیّین»(7) ] (اى على!) تو به زودى بر خداوند وارد مى شوى در حالى که تو و شیعیانت از خداوند راضى بوده و او نیز از شما راضى است[.

و فرموده است: «أنت أوّل داخل الجنّة من اُمّتی، وأنّ شیعتک على منابر من نور ، مسرورون مبیضّة وجوههم حولی ، أشفع لهم فیکونون غداً فی الجنّة جیرانی»(8)]تو نخستین کسى هستى که وارد بهشت مى شوى و شیعیانت بر منبرهایى از نور قرار داشته ، و سپیدرو پیرامون من هستند ، آنان را شفاعت مى کنم و فرداى قیامت در بهشت همسایه من هستند[ .

و فرموده است:«أناالشجرة ، وفاطمة فرعها ، وعلىٌّ لقاحها ، والحسن و الحسین ثمرتها ، وشیعتنا ورقها ، وأصل الشجرة فی جنّة عدن وسائر ذلک فی سائر الجنّة»]من درخت هستم ، و فاطمه شاخه آن ، و على لقاح آن ، و حسن و حسین ثمره آن ، و شیعیان برگهاى آن ، ریشه و اصل این درخت در بهشت عدن قرار دارد و دیگر بخشهاى آن در بخشهاى دیگر بهشت است[ .

و فرموده است:«إنّ هذا ـ یعنی علیّاً ـ وشیعته هم الفائزون یوم القیامة»(9)] همانا على و شیعیانش در روز قیامت رستگار و ظفرمندند[.

و در خطبه اى فرموده است:«أیّها الناس من أبغضنا ـ أهل البیت ـ حشره الله یوم القیامة یهودیّاً ، مُثّل لی اُمّتی فی الطین فمرّ بی أصحاب الرایات فاستغفرت لعلىّ وشیعته»(10) ]اى مردم! هر کس بُغض ما اهل بیت را در دل داشته باشد خداوند وى را در روز قیامت یهودى محشور خواهد کرد ; امّت من آنگاه که در عالم طین (قبل از صورت گرفتنشان در عالَم طینت و ذر) بودند براى من متمثّل و مجسّم شدند و صاحبان پرچم ها (گروههاى گوناگون)(11) از برابر من عبور کردند و من در آنجا براى على و شیعیانش طلب مغفرت کردم[ .

و فرموده است:«شفاعتی لاُمّتی ، من أحبّ أهل بیتی ، وهم شیعتی»(12)]شفاعت من ویژه آن گروه از امّت من است که اهل بیت مرا دوست مى دارند، و آنانند شیعیان من[.(13)

 

 

1 ـ العقد الفرید 1 : 269 ]2 / 104[ .

2 ـ بیّنة : 7 .

3 ـ تفسیر جامع البیان، 30: 146]مج 15/ج، 30/264[

4 ـ تاریخ بغداد 12 : 289 .

5 ـ مروج الذهب 2 : 51 ]3/7[ .

6 ـ الصواعق : 96 و 139 و 140 ]161 و 232 و 235[ .

7 ـ نهایه ابن اثیر 3 : 276 ]4/106[ .

8 ـ مجمع الزوائد 9 : 131 ; کفایة الطالب : 135 ]ص 265 ، باب 62[ .

9 ـ المناقب : 66،ص 111، ح 120؛ ص265 ، ح 247 و تذکرة السبط : 31 ]ص 54[ .

10ـ مجمع الزوائد 9 : 172 .

11ـ ]شاید اشاره است به اینکه : هر گروهى را با امام آنها و کسى که عَلَم دار و پرچم بدست و پیشتاز آنان است ، مشاهده کرد ; چنان که در روز قیامت نیز چنین است : (یَوْمَ نَدْعُواْ کُلَّ أُنَاس بِإِمَامِهِمْ)«(به یاد آورید) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مى خوانیم»; إسراء/71[ .

12ـ تاریخ خطیب 2 : 146 .

13ـ شفیعی شاهرودی، گزیده ای جامع از الغدیر، ص 268.  

چهارشنبه 4 12 1389 3:21

هر که نشناسد امام خویش را

بر که بسپارد زمام خویش را

بسم الله الرحمن الرحیم و الصلوة و السلام علی محمد و اله الطاهرین و اللعن الدائم المؤبد علی اعدائهم و منکری فضائلهم اجمعین من الآن الی قیام الدین

هشتم ربیع الاول ، فرا رسیدن شهادت پیشوای یازدهم ،امام حسن عسکری بر همه مسلمانان بطور عام و شیعیان به طور خاص تسلیت و تعزیت باد .

و نهم ربیع الاول ، سالروز آغاز امامت مولانا صاحب العصر و الزمان بر همه اتباع اهل بیت عصمت و طهارت مبارک باد .

برای تعجیل در فرجش ، قرادت دعای فرج را فراموش نکنید.

نوشته شده توسط عزیز سالمی

 

دسته ها : مطالب روزانه
جمعه 22 11 1389 19:35

چرا شیعیان از عدد 10متنفرند؟

 از حماقت هاى شیعه(از الفاظ زکیک شیخ الاسلام نادان بن تیمیه است ) آن است که نه تنها عدد ده را به کار نمى برند ، بلکه کارهاى مرتبط با ده را نیز انجام نمى دهند ، حتّى ساختمان داراى ده ستون یا ده گوشه هرگز نمى سازند ، و دلیل آن این است که از عشره مبشَّره (ده نفرى که به آنها مژده بهشت داده شده است) به جز على بن ابى طالب تنفّر داشته و نسبت به آنها دشمنى می ورزند(1) .

و مى گوید:

از تعصّبات شیعه آن است که هرگز عدد ده را به زبان نمى آورند، بلکه به جاى آن مى گویند : نُه ویک(2)!

پاسخ : آیا بر کسى که خود را شیخ الاسلام مى خواند ننگ و عار نیست که در میان مسلمانان با چنین سخنان بى مغز و سبُکى ، بذر فتنه و فساد پاشیده و آن را بارها و بارها در جاى جاى کتابش تکرار نماید؟! گویا که به پژوهشى ژرف ، و فلسفه اى مترقّى و حکمت بالغه اى رسیده ، و مى خواهد به مردم زندگى و حیات ببخشد!

به گونه اى از شیعه حرف مى زند که گویا قرنها پیش منقرض شده اند و حوادث زمان ، آثارى از آنها به جا نگذاشته است ، و قابل شناسایى و دفاع نمى باشند.

و با وجود این آیات در قرآن شیعه: (تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ)(3) [ این ، ده روز کامل است]، و (مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا)(4) [هر کس کار نیکى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد] ، و (وَا لْفَجْرِ * وَلَیَال عَشْر)(5) [به سپیده دم سوگند، و به شبهاى دهگانه]، و (فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَر مِّثْلِهِ)(6)[ شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید] ، و با وجود دعاى عشرات که هر جمعه خوانده مى شود ، و نمازهاى مستحبّى که ده بار سوره در آن تکرار مى شود ، و ذکرهاى دهگانه یا ذکرهایى که ده بار مستحبّ است تکرار شوند ، و یا مباحث عقول عشره ، و بحث جوهر و أعراض دهگانه ، و نامهاى دهگانه براى پیامبر ، و نیروهاى دهگانه که خداوند به عقل عطا کرده ، و ده ویژگى از صفات امام ، و ده ویژگى على که از پیامبر به ارث برده ، و ده ویژگى که به شیعیان على(علیه السلام)بشارت داده شده ، و ده ویژگى در مسواک ، و با وجود قصرهاى سر به فلک کشیده و ساختمانهاى آباد و دژهاى استوار شیعه که داراى ده ستون یا ده گوشه و زاویه مى باشند و خلاصه با وجود این همه عدد ده که در سخنان و ساختمانهاى آنها مشاهده مى شود ، سخنان ابن تیمیّه با کدام عقل و منطق سازگارى دارند؟! آیا وجود اینها براى رسوایى و افتضاح و آشکار شدن اکاذیب او بس نیست؟! سخنان پوچى که هرگز در ذهن بانیان این ساختمانها خطور نکرده است!

از آن گذشته ، اصلاً شیعه براى مجرّدِ عدد بدون معدود ، ارزشى قائل نیست ; زیرا عدد تا زمانى که به معدود مبغوض یا محبوبى ضمیمه نشود، در هیچ فردى نسبت به آن عدد ، نشانى از حبّ و بغض نمى توان یافت و تنفّر از یک عددِ مجرّد، تصوّر ندارد.

در هیچ جاىِ جهان از شیعه اى شنیده نشده که به جاى عدد ده بگوید : نُه و یک ; «نعوذ بالله من هذه المجهلة» [ از این جهل و نادانى به خدا پناه مى بریم] .(7)

 

 پی نوشتها :

1 ـ منهاج السنّة 1 : 9 .

2 ـ منهاج السنّة 2 : 143 .

3 ـ بقره : 196 .

4 ـ أنعام : 160 .

5 ـ فجر : 1 ـ 2 .

6 ـ هود : 13 .

7. شفیعی شاهرودی، گزیده اى جامع از الغدیر، ص 294.

شیعیان در کفر مثل یهود و نصارا هستند

بن حزم از دانشمندان بزرگ اهل سنت است که دشمنی اش با شیعه از هر واضحی روشن تر است ، وی میگوید :

«شیعیان مسلمان نیستند به خاطر اینکه اوّلین گروهشان (25) سال پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) پدید آمده است . و شروع آن با اجابت از دعوت منافقى بود که خداوند او را خوار ساخت . و آنها در دروغگویى و کفر همچون یهود و نصارا هستند»(1).

پاسخ: به خدا سوگند! اینها سخنان دردناکى است که چهره انسانیّت را غرق در عرق شرمسارى مى کند .

معلوم نیست او چگونه اسلام را از گروهى که روبه قبله نماز مى خواند وکلمه شهادتین بر زبانش جارى و حافظ و عامل به قرآن و پیرو سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و به آن عمل مى کند و کتاب هاى عقاید و احکام او دنیا را پر کرده ، نفى مى کند .

و چگونه او مى تواند چنین حکم قاطعانه اى را صادر کند در حالى که هزاران نفر از مشایخ و راویان صحاح ستّه و کتاب هاى مسند اهل سنّت، شیعه بوده، مرجع عقائد و احکامشان مى باشند ; همچون ابان بن تغلب کوفى ، ثابت ابو حمزه ثمالى ، طاووس بن کیسان همدانى ، عطیه بن سعد کوفى ، معروف بن خَرَّبُوذ کرخى ، هشام بن زیاد بصرى، هشام بن عمّار دمشقى(2) و . . . .

و اگر شیعه ـ طبق توهّمات ابن حزم ـ خارج از اسلام باشد آنگاه این کتابهاى صحاح ستّه و مسانیدشان چه ارزشى خواهد داشت .

آرى گناه نابخشودنى شیعه نزد ابن حزم آن است که آنان طبق دستور قرآن و سنّت پیرو امامانى هستند که امان براى اهل زمینند یعنى على و اولاد او(علیهم السلام) .

و امّا اینکه مى گوید: «آغاز پیدایش شیعه از فرد فریبکارى است که خداوند خوارش ساخت» و او عبدالله بن سبأ معروف به ابن سوداء را اراده کرده است ، چه ربطى به شیعه دارد؟

مگر نه این است که على(علیه السلام) او را به خاطر سخنان کفر آمیزش در آتش انداخته، سوزاند و شیعیان نیز بنابر پیروى از مقتدایشان على(علیه السلام) عبدالله را لعن کرده از او بیزارى جستند .

پس با این وصف چگونه مى توان گفت : منشأ پیدایش شیعه عبدالله بن سبأ مى باشد؟! آیا در طول تاریخ شیعه اى را مى توان یافت که خود را به او نسبت داده باشد؟! و اگر او با چشم باز به حقیقت نگاه مى کرد یقیناً مى فهمید که بذر تشیّع را خود صاحب شریعت یعنى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پاشید ، آن روز که دوستدار على را شیعه نامید و مردم را به ولایت و پیروى از او فراخواند.(3)

معلوم شد شیعیان مسلومنا رو تکفیر میکنن یا وهابی ها که همه رو کافر میدونن الا خودشون رو مسلمون محض میدونن و قائل به شرک اکثریت اهل اسلام اند.

 

 پی نوشتها :

 

1 ـ الفِصَل 2 : 78 .

2 ـ در شرح حال و تفصیل حدیث آنان به کتاب المراجعات، سیّد مجاهد مرحوم حجّة الاسلام شرف الدین : ص 41 و 105 [ص 70 و 126] مراجعه شود .

3. گزیده اى جامع از الغدیر، ص 280.

جمعه 22 11 1389 19:24

چگونگی عرضه اعمال ما بر امام زمان

امام عصر (ع) نه تنها بر اعمال ما بلکه به همه حوادث عالم احاطه علمی دارد. اثبات این مطلب غیر از تحلیل چگونگی این احاطه است. اثبات این مطلب از راه نقل روایات متواتره ای ممکن است که در جوامع حدیث شیعه ـ مانند کافی، بصائر، کتب شیخ صدوق و کتاب بحارالانوار و غیر آنها ـ ضبط شده است.

به موجب این روایات که به حد و حصر نمی آید امام از راه موهبت الهی، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هر چه را بخواهد به اذن خدا با توجهی که می کند، می داند.(ر.ک. به "معنویت تشیع"، علامه طباطبائی، ص214)

برای این مطلب برهان عقلی هم اقامه کرده اند، که به تعبیر مرحوم علامه تقریر آن به سلسله ای از مسائل پیچیده عقلی متوقف است؛ و چون از موضوع سؤال خارج است، ما هم از آن می گذریم.

اما در مقام تحلیل چگونگی این علم به اجمال می توانیم بگوئیم که امام زمان علیه السلام انسان کامل است، و انسان کامل آئینه ای است که جز جمال و کمال و جلال خداوند چیزی را نشان نمی دهد ـ یعنی هر آنچه از جمال و کمال و جلال حق در آن تابید همان را نشان می دهد. خاصیت آیینه شفاف آن است که از خود چیزی ندارد، و هر صورتی که در مقابل آن قرار گرفت همان را نشان می دهد.

به عبارت دیگر، انسان کامل مظهر اسم اعظم خداست، و اسم اعظم نه لفظ است و نه مفهوم، بلکه مقامی است که هر کس به آن مقام رسید می تواند در عالم تصرف کند و منشأ کارهای خارق العاده شود.

بنابراین امام عصر علیه السلام که مظهر اراده فعلی حق است، می تواند با اراده خود هر چه را خواست در خارج از صحنه نفس خود محقق کند، یعنی همانگونه که با صدور فرمان "کن" ـ یعنی باش ـ اراده تکوینی خداوند محقق می شود، با "بسم الله" آن حضرت علیه السلام نیز هر چیزی محقق می گردد. "بسم الله" آن حضرت به منزله "کن" خداوند است.

فعل خدای سبحان در موطن قلب امام عصر علیه السلام ظهور می کند، چون او مظهر اسماء الهی است.

این اجمالی از مقام امام معصوم و انسان کامل بود، که با توجه به آن علم او به حوادث عالم هم روشن می شود.

نکته ای در اینجا هست، که استاد جوادی آملی حفظه الله در باره آن می فرماید: امام علیه السلام که کون جامع و دارای همه نشات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه، که حقیقت امامت اوست ـ و نه این بدن عنصریـ به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است، و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی حتی پلک زدن انسانها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و .. در معرض دید اوست، و چیزی به نام زمان گذشته حال و آینده برای وی ـ همان حقیقت نوری ـ مطرح نیست. لیکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت ـ یعنی مرحله ناقص ـ می رسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره عالم کنونی او خارج باشد.

البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان راهی ندارند، لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند، ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلید دار و خزان آن خزانه بی پایان است، هر چه را بخواهد می تواند بداند.

از اینرو در روایت آمده است: «إن الإمام إذا شاء أن یعلم علم» یعنی امام معصوم هر چه را بخواهد بداند می داند. (کافی ج1 ص852)

(ر.ک. به "علی علیه السلام، مظهر اسمای حسنای الهی"، آیت الله جوادی آملی)

جمعه 22 11 1389 19:22

خصائص حضرت قائم سلام الله علیه

۱ـ نور و درخشندگی آن حضرت است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و أله و سلم) در حدیث معراج فرمود: نور مهدی (علیه السلام) در میان انوار سایر ائمه مانند ستاره‌های درخشان بود در میان سایر ستارگان.

۲ـ در روز ولادت أن حضرت دو ملک آن، بزرگوار را به سراپرده عرش بردند وحق تعالی به او فرمود: مرحبا به تو أی بنده من!

۳- جمع شدن بین کنیه و اسم رسول خدا در حضرتش.

۴ـ او آخرین وصی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)و اخرین حجت خدا در زمین است.

۵ـ حضرت مهدی از همان کودکی در انظار خیلی به چشم نمی‌خورد و برای پرورش یافتن به عالم قدس سپرده شد و همواره در مجالست و مؤآنست ارواح قدسی و ملکوتی بود.

۶ـ هیچگاه با کفار و منافقین و فساق بخاطر تقیه مجالست و مدارا ننموده و تا کنون دست هیچ ظالمی به دامانش نرسیده.

۷ـ بیعت احدی از جباران و ستمگران بر گردن حضرتش نیست

۸ ـ در کتب آسمان و اخبار شب معراج خداوند تبارک و تعالی او را با القابی ذکر کرده و نام او را نبرده است. که این مطلب عظمت و علوّ و درجه آن امام را می‌رساند.

۹ـ ظهور آیات و نشانه‌های آسمانی و زمینی قبل از ظهور حضرت مهدی (علیه‌السلام).

۱۰ـ هم زمان با ظهورش ندایی از آسمان به اسم آن حضرت شنیده می‌شود که همه اهل زمین این ندا را می‌شنوند.

۱۱ـ حرکت افلاک و سیارات و اجرام آسمانی کند می‌شود به طوری که روزها طول می‌کشد سالها طولانی می‌گردد.

۱۲ـ ظاهر شدن مصحف امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که بعد از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همه قرآن را با شأن نزول و تأویلات بدون هیچ تغییر و تبدیلی جمع آوری کردند.

۱۳ـ جن ملک حضرتش را یاری می‌کند و در رکاب حضرت به مبارزه و دفاع می‌پردازند.

۱۴ـ گردش روز و شب و گذشت زمان در قوت و نیروی حضرت و شکل و شمایل او هیچ تأثیری نگذارد چنانکه وقتی ظهور کند در صورت جوانی سی ساله باشد.

۱۵ـ وحشت و نفرت و هراس از میان مردم و موجودات زنده برداشته می‌شود و مهر و محبت و امنیت وآرامش بر کل زمین سایه می‌افکند.

۱۶ـ عده‌آی از مردگان و اموات در زمان حضرت زنده می‌شودند و حضرت مهدی (علیه‌السلام) را یاری می‌کنند.

۱۷ـ زمین گنجها و ذخایر خود را در اختیار حضرتش قرار می‌دهد و سپرده‌ها و ذخایر را از خود خارج کند.

۱۸ـ باران و گیاه و درختان و میوه‌ها و همه نعمتهای زمین زیاد می‌شود به طوری که زمین چهره‌ای متفاوت و زیبا پیدا می‌کند.

۱۹ـ عقلها به برکت وجود آن حضرت کامل شود و کینه و حسد از دلها کوچ می‌کند، سینه مؤمنان پر از علم و معرفت می‌شود.

۲۰ـ قوت و نیروی غیر متعارف و مضاعف در اصحاب آن حضرت به گونه‌ای که هر کدام از آنها سالیان درازی عمر کنند و هر یک از آنان قدرت چهل مرد را به تنهایی داشته باشند و ضعف و سستی از بدنهای ایشان رفته باشد.

۲۱ـ مردم به واسطه نور چهره دلربای حضرت مهدی (علیه‌السلام) از نور آفتاب و ماه بی نیاز می‌شوند.

۲۲ـ پرچم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با آن حضرت است.

۲۳ـ زره حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فقط بر بدن شریف حضرت مهدی (علیه‌السلام) اندازه و موزون است.

۲۴ـ برداشته شدن تقیه و خوف از کفار به طوری که مؤمنین و شیعیان می‌توانند بغض و برائت خود را از دشمنان ائمه آزادانه ابراز کنند.

۲۵ـ حضرت مهدی (علیه‌السلام) بر تمام زمین حکومت می‌کند و حکمش در تمامی این کره خاکی نافذ است.

۲۶ـ پر شدن تمام زمین از عدل و داد چنانکه در بیشتر آیات و اخباری که درباره حضرت مهدی (علیه‌السلام) است این وعده به چشم می‌خورد که زمین پر از عدل و داد شود.

۲۷ـ حضرت مهدی (علیه‌السلام) در زمان حکومتش در بین مردم به علم امامت حکم می‌کند و از کسی بینه و شاهد بر مدعایش نمی‌خواهد.

۲۸ـ اجرا شدن احکام مخصوصی که تا زمان آن حضرت اجرا نشده است مثل آنکه حضرتش پیرمرد زناکار و مانع الزکاه را به قتل می‌رساند.

۲۹ـ آشکار شدن تمامی مراتب علوم و معارف به گونه‌ای که حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: علم بیست و هفت حرف است و تمامی آنچه را که پیامبران آورده‌اند دو حرف از علم بوده و مردم نشناختند غیر از این دو حرف را و هنگامی که قائم ما (علیه‌السلام) خروج کند بیست و پنج حرف دیگر را آشکار نماید [و در بین مردم پراکنده کند].

۳۰ـ برای اصحاب و یاران آن حضرت شمشیرهایی از آسمان آورده می‌شود.

۳۱ـ حیوانات و وحوش از اصحاب حضرت اطاعت می‌نماید.

۳۲ـ جاری شدن و دو نهر در پشت [مرکز فرماندهی حضرت] کوفه، یکی از آب و دیری از شیر، به گونه‌ای که هر تشنه‌ای را سیراب و هر گرسنه‌ای را سیر گرداند.

۳۳ـ حضرت عیسی (علیه‌السلام) از آسمان نازل گردد و پشت سر حضرت مهدی صلوات الله علیه نماز گذارد و حضرتش را یاری فرماید.

۳۴ـ دجال لعین که وجودش عذابی الهی است بدست امام زمان (علیه‌السلام) کشته می‌شود.

۳۵ـ شیطان با ذلت و خواری به دست حضرت مهدی (علیه‌السلام) یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) کشته می‌شود.

 

دسته ها : موعود ادیان
جمعه 22 11 1389 19:17

وظایف شیعه در عصر غیبت مولا

نکات ذیل برگرفته از روایات و به عنوان وظایف شیعیان و منتظران واقعی حضرت(عج) خدمت شما عرضه می شود.

مرحوم سیدمحمدتقی موسوی متوفی 1348 هـ ق در کتاب شریف "مکیال المکارم" به هشتاد مورد از وظایف منتظران اشاره فرموده اند. ما بطور اختصار به برخی از آنها اشاره می کنیم.

1 ـ دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و خود تا به معرفت حضرتش نائل شویم. ائمه هدی علیهم السلام نیز همواره بر این مهم تکیه داشته اند.

امام صادق(علیه السلام) دعایی به "زراره" تعلیم کرده و می فرمایند : «... اگر زمان غیبت را درک کردی چنین دعا کن: اللهم عرفنی نفسک فإنک إن لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیک. اللهم عرفنی رسولک فإنک إن لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی»(منتخب الاثر ـ آیت الله صافی گلپایگانی حدیث 1 ص 501 ـ به نقل از غیبت نعمانی، کافی، کمال الدین)

همچنین دعاهای دیگری که در کتب ادعیه و زیارات بدان اشاره شده، خصوصا دعای معروف «اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن ... » که بحمدالله در بین جامعه شیعه بسیار معروف و مشهور است.

2 ـ شناخت صفات و سیره امام علیه السلام: بدیهی است که یک عاشق دلباخته امام و یک منتظر حقیقی باید بداند که محبوبش از چه صفاتی برخوردار بوده، و چه سیره و روشی را در زندگی و سایر شئونات آن دارد.

در این راستا، مطالعه آیات و روایات فراوانی که در ارتباط با وجود مقدس حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف بیان شده، بسیار سودمند است.

3 ـ رعایت ادب در همه موارد: امامی که واجب الاطاعه و حجت خدا بر تمامی اهل زمین است، نامش محترم و یادش بسیار گرامی است. او پیشوای همه و چشم بینای خدا در بین مخلوقات اوست. روزی اهل زمین به یمن وجود اوست و هر کس که به مرتبه ای از مراتب کمال می رسد از پرتو عنایات حضرت حق است که از مسیر امامت به ما رسیده است.

4 ـ عشق و علاقه نسبت به حضرت: مرحوم سیدعبدالکریم کفاش، هفته ای یک مرتبه به محضر آن حضرت مشرف می شد. او در ری در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی می زیست. در یکی از تشرفاتش، حضرت از او می پرسند: سیدعبدالکریم! اگر ما را نبینی چه خواهد شد؟ پاسخ می دهد: آقا حتما می میرم. حضرت در پاسخ فرمودند: «اگر چنین نبودی ما را نمی دیدی» (مشعل هدایت ج 2 ص 129 ـ مبحث امکان تشرف ـ از استاد حاج شیخ حسین گنجی)

5 ـ علاقه مند کردن دیگران به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف: طبیعی است که هر کس به چیزی علاقمند باشد درصدد تبلیغ و ترویج آن برآمده و آنرا به دیگران معرفی خواهد کرد، چه رسد به اینکه وجود مقدس خاتم الاوصیا عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.

6 ـ انتظار فرج: امام صادق علیه السلام فرمودند: «بخشی از ویژگیهای ائمه علیهم السلام عبارت از تقوی، پاکدامنی و خیرخواهی ... و صبر در انتظار فرج است.» (منتخب الاثر، آیت الله صافی، ص 498، به نقل از بحارالانوار)

در بسیاری از روایات، پرفضیلت ترین اعمال، انتظار فرج دانسته شده است. (منتخب الاثر، آیت الله صافی، ص 493 ـ 500)

در بسیاری از احادیث در باب انتظار فرج بیان شده که هر گاه یکی از منتظران حضرت به رحمت الهی رفت، چنانست که در میان سپاه امام و یا در میان چادر (خیمه) حضرت به شهادت برسد.

در بعضی از روایات تعبیر شده که چنین شخصی مثل کسی است که با رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر کفر جهاد کرده باشد.

7 ـ اظهار علاقه وافر برای ملاقات با آنحضرت.

8 ـ ذکر فضائل و مناقب آنحضرت، و شرکت در مجالس امام شناسی.

9 ـ صدقه برای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.

10 ـ بجا آوردن حج و عمره و زیارت مشاهد مشرفه به نیابت از امام: اعمالی که به نیابت از امام زمان علیه السلام بجا آورده می شود در واقع هدیه ای از جانب عاشقان و شیفتگان به ایشان است.

11 ـ استغاثه به وجود مقدس امام عجل الله تعالی فرجه الشریف: در بعضی از روایات از آن بزرگوار به "غیاث المضطر المستکین" تعبیر شده است.

توسل و استغاثه بر اهل البیت علیهم السلام، سیره دائمی بزرگان و صلحا و علما شیعه بوده و حتی ائمه هدی علیهم السلام نیز به وجود مقدس ایشان توسل می جسته اند.

مرحوم عاملی در روایتی نقل می کنند که هنگامی که حضرت زهرا سلام الله علیها بین دیوار و در مجروح شدند، به دنبال علی علیه السلام ... بودند، و ناله "یا ابن الحسن" سرمی دادند، و به وجود مقدس امام عصر حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف استغاثه جستند.

12 ـ تجدید بیعت با امام علیه السلام: براساس پاره ای از روایات، تجدید بیعت بعد از هر نماز واجب و یا در هر جمعه مستحب است.(مکیال المکارم و منتخب الاثر)

و در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که «هر کس بعد از نماز صبح و بعد از نماز ظهر بگوید: "اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"، نمی میرد مگر آنکه حضرت را ببیند و بشناسد.»(بحارالانوار، ج 86، ص 77، باب 39)

13 ـ اجتناب از محارم: کسی که منتظر واقعی است، باید از آنچه که امام زمانش کراهت و تنفر دارد، اجتناب نموده و هر عملی که در تقرب او موثر است را به خاطر رضای محبوب و ارتباط روحی با او انجام دهد.

مرحوم شیخ طوسی متوفی 460 هـ ق در "تجرید الاعتقاد" می نویسد: «وجوده لطف و عدمه منا.» یعنی وجود حضرت لطف و عنایت بر ماست و غیبت ایشان به خاطر اعمال و رفتار بد ماست .

"گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است

گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است"

"گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت

گفتا نشان چه پرسی آن کوی، بی نشان است"

علی علیه السلام فرمودند: «زمین خالی از حجت خدا نیست، لکن خداوند متعال، خلقش را از اینکه حجت را بشناسند نابینا و محروم می نماید و این به خاطر ظلمی است که بر خودشان روا داشتند.»(بحارالانوار، ج51، ص113)

«ظلم و جور با بصیرت سنخیت ندارد، و کسی که در کلاس گناه و معصیت بسر می برد هم سنخ با اولیای خدا نیست. لذا دیده اش از شناخت حضرت نابیناست.»(مشعل هدایت، ج2، ص126، مقاله امکان تشرف)

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در توقیعی چنین می فرمایند: «فما یحبسنا عنهم إلا ما یتصل بنا مما نکرهه و لانوثره منهم» یعنی محبوس نکرده ما را از دوستان، مگر خبرهای ناگواری که همواره از ناحیه آنان به ما می رسد که ناخوشایند است، در حالیکه ما آن کارها را از ایشان نخواستیم.(احتجاج طبرسی، ج2، ص322)

14 ـ دوستی با صالحان: دوستی با دوستان حضرت باعث تقرب و جلب خشنودی ایشان است. همچنین ادخال سرور مومنین و محبین اهل بیت علیهم السلام و همچنین رفع حوائج آنان نیز از وظایف منتظران عصر ظهور شمرده نشده؛ چرا که آن حضرت همانند اجداد طاهرینش باب الحوائج هستند.

قرآن کریم در وصف یاران حضرت ختمی مرتبت می فرماید: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم» یعنی محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و کسانی که با او هستند بر علیه کفار بسیار خشن، ولی با یکدیگر بسیار مهربانند.

و همچنین امر خدای حکیم که می فرماید: «کونوا مع الصادقین» یعنی همواره با افراد راستگو همنشین باشید

15 ـ برائت از دشمنان خدا و اهل بیت علیهم السلام:

امام هادی علیه السلام در زیارت شریفه جامعه می فرمایند: «برئت الی الله عزوجل من اعدائکم و من الجبت و الطاغوت و الشیاطین و حزبهم الظالمین» یعنی به درگاه خدای عز و جل از دشمنان شما و همچنین از جبت و طاغوت و از شیاطین و حزب ستمکار آنان بیزارم.(مفاتیح الجنان، مرحوم شیخ عباس قمی(ره)، زیارت جامعه کبیره)

 

دسته ها : موعود ادیان
جمعه 22 11 1389 19:15
X