صد پنجره آغوش
از آينه زنگار زدوديم و نيامد
صد پنجره آغوش گشوديم و نيامد
از آتش صد حادثه ، اين سوخته دل
بس داغ که بر داغ فزوديم و نيامد
شد ترجمه بر چهره ما ، واژه به واژه
آن شعر که با اشک سروديم و نيامد
از نسل کدامين گل خوشبوست که بر پاش
چون لاله به پاخاسته بوديم و نيامد؟
ای کاش به يک صبح بهاری رسد از راه!
آن نادره گل را که ستوديم و نيامد .