« به نامش، به يادش »
برايتان حکايتي نقل مي کنم
پيرمردي بت ساز درحال ساختن بتش بود و در زير نور ماه ريش هاي سفيدش را رو به آسمان گرفته بود و مي گفت اي صنم و با بتش راز و نياز مي کرد !
پرودگار به علت نا فرماني آن قوم قرار بود عذابي سخت را نازل کند .
فرشتگان پرسيدند يا رب از چه رو دست نگاه داشته ايد ؟
پروردگار فرمودند:
به جلال و جبروتم سوگند اگر فقط يک بار اين پيرمرد بگويد: يا صمد ! عذاب را از بنده گانم بر ميدارم (السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين).
اللهم عجل لوليك الفرج.......الهي آمين.
التماس دعا