سومین ایرادى که بر حجاب مىگیرند این است که سبب رکود و تعطیل فعالیتهایى است که خلقت در استعداد زن قرار داده است.
زن نیز مانند مرد داراى ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است.این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد.
اساسا هر استعداد طبیعى دلیل یک حق طبیعى است.وقتى در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کارى داده شد، این به منزله سند و مدرک است که وى حق دارد استعداد خود را به فعلیتبرساند، منع کردن آن ظلم است.
چرا مىگوییم همه افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند درس بخوانند و این حق را براى حیوانات قائل نیستیم؟ براى اینکه استعداد درس خواندن در بشر وجود دارد و در حیوانات وجود ندارد.در حیوان استعداد تغذیه و تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارها بر خلاف عدالت است.
باز داشتن زن از کوششهایى که آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است، خیانتبه اجتماع نیز مىباشد.هر چیزى که سبب شود قواى طبیعى و خدادادى انسان معطل و بى اثر بماند به زیان اجتماع است.عامل انسانى بزرگترین سرمایه اجتماع است.زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروى تولید او بهرهمند گردد.فلج کردن این عامل و تضییع نیروى نیمى از افراد اجتماع، هم بر خلاف حق طبیعى فردى زن است و هم بر خلاف حق اجتماع، و سبب مىشود که زن همیشه به صورت سربار و کل بر مرد زندگى کند.
جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامى که حدود آن را به زودى بیان خواهیم کرد، موجب هدر رفتن نیروى زن و ضایع ساختن استعدادهاى فطرى او نیست.ایراد مذکور بر آن شکلى از حجاب که در میان هندیها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است وارد است.ولى حجاب اسلام نمىگوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوى بروز استعدادهاى او را گرفت.مبناى حجاب در اسلام چنانکه گفتیم این است که التذاذات جنسى باید به محیط خانوادگى و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص براى کار و فعالیتباشد.به همین جهتبه زن اجازه نمىدهد که وقتى از خانه بیرون مىرود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمىدهد که چشم چرانى کند.چنین حجابى نه تنها نیروى کار زن را فلج نمىکند، موجب تقویت نیروى کار اجتماع نیز مىباشد.
اگر مرد تمتعات جنسى را منحصر به همسر قانونى خود کند و تصمیم بگیرد همینکه از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت، دیگر درباره این مسائل نیندیشد، قطعا در این صورت بهتر مىتواند فعال باشد تا اینکه همه فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنازى و آن عشوهگرى باشد و دائما نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود.
آیا اگر زن، ساده و سنگین به دنبال کار خود برود براى اجتماع بهتر استیا آنکه براى یک بیرون رفتن چند ساعت پاى آئینه و میز توالت وقتخود را تلف کند و زمانى هم که بیرون رفت تمام سعیش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتى هوسباز و چشم چران و بىاراده تبدیل کند؟
عجبا!به بهانه اینکه حجاب، نیمى از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بىحجابى و بىبند و بارى نیروى تمام افراد زن و مرد را فلج کردهاند.کار زن پرداختن به خودآرایى و صرف وقت در پاى میز توالتبراى بیرون رفتن، و کار مرد چشم چرانى و شکارچىگرى شده است.
در اینجا بد نیست متن شکایت مردى را از زنش که در یکى از مجلات زنانه درج شده بود ذکر کنم تا معلوم شود اوضاع حاضر، زنان را به صورت چه موجوداتى در آورده است.
در آن نامه چنین نوشته است:
«زنم در موقع خواب به یک دلقک درست و حسابى مبدل مىگردد.موقع خواب براى اینکه موهایش خراب نشود یک کلاه تورى بزرگ به سرش مىبندد.بعد لباس خواب مىپوشد.در این موقع است که جلو آئینه میز توالت مىنشیند و گریم صورتش را با شیر پاک کن مىشوید. وقتى رویش را برمىگرداند احساس مىکنم او زن من نیست زیرا اصلا شکل سابق را ندارد.ابروهایش را تراشیده و چون مداد ابرو را پاک کرده بىابرو مىشود.از صورتش بوى نامطبوعى به مشام من مىرسد زیرا کرمى که براى چین و چروک به صورتش مىمالد بوى کافور مىدهد و مرا به یاد قبرستان مىاندازد.کاش کار به همین جا ختم مىشد، ولى این تازه مقدمه کار است.چند دقیقهاى در اتاق راه مىرود و جمع و جور مىکند آنگاه کلفتخانه را صدا مىکند و مىگوید کیسهها را بیاور.کلفتبا چهار کیسه متقالى بالا مىآید. خانم روى تخت مىخوابد و کلفت کیسهها را به دست و پاى او مىکند و بیخ آن را با نخ مىبندد.چون ناخنهاى دست و پایش مانیکور شده و دراز است، براى اینکه به لحاف نگیرد و چندشش نشود و احیانا نشکند دست و پاى خود را در کیسه مىکند و به همین ترتیب مىخوابد» .
آرى این است زنى که بر اثر به اصطلاح بىحجابى «آزاد» شده به صورت نیروى فعال اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى درآمده است!آنکه اسلام نمىخواهد این است که زن به صورت چنین موجود مهملى درآید که کارش فقط استهلاک ثروت و فاسد کردن اخلاق اجتماع و خراب کردن بنیان خانواده باشد.اسلام با فعالیت واقعى اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى هرگز مخالف نیست.متون اسلام و تاریخ اسلام گواه این مطلب است.
در اوضاع و احوال تجدد مآبى بىمنطق حاضر جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامى را رعایت مىکنند زنى پیدا نمىکنید که نیروى او واقعا صرف فعالیتهاى مفید اجتماعى یا فرهنگى یا اقتصادى بشود.
آرى یک نوع فعالیت اقتصادى رایجشده است که باید آن را ثمره بىحجابى دانست و آن این است که بنکدار به جاى اینکه بکوشد جنس بهتر و مرغوبتر براى مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده مىآورد، نیروى زنانگى و سرمایه عصمت و عفاف او را استخدام مىکند و وسیله پول درآوردن و خالى کردن جیبها قرار مىدهد.یک فروشنده باید کالا را همان طورى که هستبه مشترى ارائه دهد ولى یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژستهاى زنانه و در معرض قرار دادن جاذبه جنسى خود مشترى را جلب مىکند.بسیارى از افراد که اصلا مشترى نیستند براى اینکه چند دقیقه با او حرف بزنند یک چیزى هم مىخرند.
آیا این فعالیت اجتماعى است؟ آیا این تجارت استیا کلاهبردارى و رذالت؟
مىگویند زن را توى کیسه سیاه نپیچید.
ما نمىگوییم زن خود را در کیسه سیاه بپیچید ولى آیا باید طورى لباس بپوشد و در اجتماع عمومى ظاهر شود که برجستگى پستانهایش را هم به مردان شهوتران و چشم چران نشان بدهد و از آن طور که هستبهتر و جاذبتر براى آنها جلوه دهد؟ از وسائل مصنوعى در زیر لباس استفاده کند تا چاقى و زیبایى مصنوعى را هم براى فریفتن و دل ربودن مردان بیگانه به مدد بگیرد؟ این مدها و لباسهاى تحریکآمیز براى چه به وجود آمده است؟ آیا براى این است که بانوان آن لباسها را براى همسرانشان بپوشند؟ !این کفشهاى پاشنه بلند براى چیست؟ جز براى این است که حرکات ماهیچههاى کفل را به دیگران نشان دهد؟ آیا لباسهایى که نازککارىها و برجستگیهاى بدن را نشان مىدهد جز براى تهییج مردان و براى صیادى است؟ عملا غالب خانمهایى که از این نوع کفشها و لباسها و آرایشها استفاده مىکنند تنها مردى را که در نظر نمىگیرند شوهران خودشان است.
زن مىتواند در میان زنان و در میان محارم خود از هر نوع لباس و آرایشى استفاده کند اما متاسفانه تقلید از زنان غربى براى هدف و منظور دیگرى است.
غریزه خودآرایى و شکارچىگرى در زن غریزه عجیبى است.واى اگر مردان هم به آن دامن بزنند و مدسازان و طراحان نواقص کار آنان را برطرف کنند و مصلحین اجتماع!هم تشویق کنند.
اگر دختران در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند، با چادر یا با پالتو و روسرى کامل به مدرسه و دانشگاه بروند، آیا در چنین شرایطى بهتر درس مىخوانند یا با وضعى که مشاهده مىکنیم؟ اصولا اگر التذاذهاى جنسى و منظورهاى شهوانى در کار نیست چه اصرارى است که بیرون رفتن زن به این شکل باشد؟ چرا اصرار مىورزند که دبیرستانهاى مختلط به وجود آورند؟
من شنیدهام در پاکستان معمول بوده است - نمىدانم الآن هم معمول هستیا نهکه در کلاسهاى دانشگاه بخش پسران و دختران به وسیله پردهاى از یکدیگر جدا باشد و فقط استادى که پشت تریبون قرار مىگیرد مشرف بر هر دو باشد.آیا بدین طریق درس خواندن چه اشکالى دارد؟