بشارت حضرت عیسى (ع) به آمدن حضرت محمد (ص) به روایت قرآن مجید

کتاب: ترجمه المیزان، ج 19، ص 426

نویسنده: علامه طباطبایى

"و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد" ـ این قسمت از آیه به قسمت دوم از رسالت آن جناب اشاره دارد، همچنان که جمله"مصدقا لما بین یدى من التوریة"به قسمت اول از رسالتش اشاره داشت.

و این را هم مى‏دانیم که بشارت عبارت است از خبرى که شنونده از شنیدنش خوشحال گردد، و معلوم است که چنین خبرى چیزى جز از خیرى که بشنونده برسد و عاید او شود، نمى‏تواند باشد، و خیرى که از بعثت پیامبر و دعوت او انتظار مى‏رود این است که با بعثتش باب رحمت الهى به روى انسانها باز شود، و در نتیجه سعادت دنیا و عقبایشان به وسیله عقائد حقه، و یا اعمال صالح، و یا هر دو تامین گردد.و بشارت به آمدن پیامبرى بعد از پیامبرى دیگر ـ با در نظر گرفتن اینکه پیغمبر سابق دعوتش پذیرفته شده، و جا افتاده، و با در نظر داشتن وحدت دعوت دینى در همه انبیاء ـ وقتى تصور دارد و داراى خاصیت بشارت است که پیامبر دوم دعوتى پیشرفته‏تر، و دینى کامل‏تر آورده باشد، دینى که مشتمل بر عقائد حقه بیشتر، و شرایع عادلانه‏تر براى جامعه، و نسبت به سعادت بشر در دنیا و آخرت فراگیرتر باشد، و گرنه انسانها از آمدن پیامبر دوم چیز زائدى عایدشان نمى‏شود، و از بشارت آمدنش خرسند نمى‏گردند.

با این بیان روشن گردید که جمله"و مبشرا برسول یاتى من بعدى"هر چند از این نکته خبرى نداده، اما معنایش مى‏فهماند که آنچه پیامبر احمد (ص) مى‏آورد پیشرفته‏تر و کاملتر از دینى است که تورات متضمن آن است، و آنچه عیسى (ع) بدان مبعوث شده در حقیقت واسطه‏اى است بین دو دعوت.

در نتیجه کلام عیسى بن مریم را این طور باید معنا کرد: "انى رسول الله الیکم مصدقا. .."، من فرستاده‏اى هستم از ناحیه خداى تعالى به سوى شما تا شما را به سوى شریعت تورات و منهاج آن دعوت کنم"و لاحل لکم بعض الذى حرم علیکم": و بعضى از آنچه را که بر شما حرام شده برایتان حلال کنم، و این همان شریعتى است که خداى تعالى به دست من برایتان آورده، و به زودى آن را با بعثت پیامبرى به نام احمد (ص) که بعد از من خواهد آمد تکمیل مى‏کند .

از نظر اعتبار عقلى هم مطلب از این قرار است، چون اگر در معارف الهى که اسلام بدان دعوت مى‏کند، دقت کنیم خواهیم دید که از شریعت‏هاى آسمانى دیگر که قبل از اسلام بوده دقیق‏تر و کاملتر است، مخصوصا توحیدى که اسلام بدان مى‏خواند ـ و یکى از اصول عقائد اسلام است، و همه احکام اسلام بر آن اساس تشریع شده، و بازگشت همه معارف حقیقى بدانست ـ توحیدى است بسیار دقیق که ما در مباحث سابق این کتاب پاره‏اى مطالب در باره آن گذراندیم.

و همچنین شرایع و قوانین عملى اسلام که در دقت آن همین بس که از کوچکترین حرکات و سکنات فردى و اجتماعى انسان گرفته تا بزرگترین آن را در نظر گرفته، و همه را تعدیل نموده، و از افراط و تفریط در یک یک آنها جلوگیرى نموده، و براى هر یک حدى معین فرموده، و در عین حال تمامى اعمال بشر را بر اساس سعادت پایه‏ریزى کرده و بر اساس توحید تنظیم فرموده است.


X