یک قطره عشق
دردا کسی به بیقراری دلها فهیم نیست
آهی هوای دلشدگان را نسیم نیست
نیلوفری زحسرت یک قطره عشق مرد
درگند برکه ای که روانش سلیم نیست
یک نغمه در برودت باغات دی نروست
با اینکه لحن گرم هزاران عقیم نیست
گنگی و لکنتی که به شعر و زبان ماست
میراث عقدا ایست که چندان قدیم نیست
طعم آرزوی حرف دل و شعر الفتیم
نقصان که را رسد سخنی گر فخیم نیست
چون سیب نیم خورده کرمون کپک زده است
ترکیب کال کرمه که عشقش شمیم نیست
پژواک انزوایی نای نحیف ماست
این هارمونی واژه که محتاج سیم نیست
هارونمان به تخطعه چون تکیه میکند
پس یک پشیز ارزش نام کلیم نیست
اینجا بلوغ مرتع احساس درد ماست
اینجا کسی چو طبع چکاوک یتیم نیست
شعر از آقای صابر قره داغلی اردبیلی