اسطوره حراست مرداب
پیدا شدی در آیینه آب، نازنین
رعنا تر ازصنوبر سهراب، نازنین
گل کرد چون همیشه از اندیشه های من
تصویر مرد خفته به خوناب نازنین
اینجا گلوی صبر صدف را دریده اند
سگ ماهیان هرزه گنداب، نازنین
خون در عروق یخ زده ،آتش چرا نشد
در سوگ ماه جلگه مهتاب نازنین
اینجا فضای ماتم و مرگ ستاره هاست
از ازدهام کرمک شب تاب نازنین
دیروز اگر چه باغ غزل هایمان نداشت
عطر سرود مردم بی تاب نازنین
اینک به میهمانی آواز من بیا
با شعری از سپیده و سیماب، نازنین
بفکن به دیدگان هوسناک شهر شب
یک قطره از طهارت محراب، نازنین
تا پر زند ز شانه ی شلاق خورده ام
اسطوره حراست مرداب، نازنین
شعر از آقای صابر قره داغلی اردبیلی