تعداد بازدید : 8151
تعداد نوشته ها : 12
تعداد نظرات : 0
خلاصه آشنایى با قرآن (1)
متفکر شهید استاد مرتضى مطهرى در تحلیل محتواى قرآن بهتر است کار را از اینجا شروع کنیم که ببینیم قرآن خودش درباره خودش چه نظرى دارد و خود را چگونه معرفى مىکند؟ اولین نکتهاى که قرآن درباره خود مىگوید این است که این کلمات و عبارات، سخن خداست.توضیح دیگرى که قرآن دربراه خود مىدهد، معرفى رسالتش است که عبارت از هدایت ابناء بشر و راهنمایى آنها براى خروج از تاریکىها بسوى نور است. یک وظیفه قرآن یاد دادن و تعلیم کردن است. در این جهت مخاطب قرآن عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن مىگوید. اما بجز این زبان، قرآن زبان دیگرى نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد. یکى از متعالیترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبى و فطرت خداجویى اوست. و سرو کار قرآن با این حس شریف و برتر است. وقتى قرآن زبان خود را زبان دل مىنامد، منظورش آن دلى است که مىخواهد با آیات خود آن را صیقل بدهد و تصفیه کند و به هیجان بیاورد. این زبان غیر از زبان موسیقى است که احیانا احساسات شهوانى انسان را تغذیه مىکند و نیز غیر از زبان مارشهاى نظامى و سرودهاى رزمى است که در ارتشها مىنوازند و حس سلحشورى را تقویت مىکنند.در قرآن تعبیراتى نظیر هدى للمتقین، هدى و بشرى للمؤمنین و لینذر من حى زیاد آمده است.اینجا مىتوان سؤال کرد که هدایت براى پرهیز کاروان لزومى ندارد زیرا آنها خود پرهیزکارند. از سوى دیگر آیا اینکتاب براى همه جهانیان استیا صرفا براى مومنین؟ باید گفت در آیاتى که خطاب قرآن به همه مردم عالم است، در واقع مىخودهد بگوید قرآن اختصاص به قوم و دسته خاصى ندارد. هر کس بسمت قرآن بیاید نجات پیدا مىکند، و اما در آیاتى که از کتاب هدایت بودن براى مؤمنین و متقین نام مىبرد، مىخواهد این نکته را روشن کند که در نهایت چه کسانى رو بسوى قرآن خواهند آورد و چه گروههایى از آن دورى خواهد گزید.قرآن به انحاء مختلف سندیت عقل را امضا کرده است. تنها در یک مورد مىتوان از حدود شصت، هفتاد آیه قرآن نام برد که در آنها به این مسئله اشاره شده است که; این موضوع را طرح کردهایم تا درباره آن تعقل کنید. قرآن مىفرماید: بدترین جنبندهها کسانى هستند که کر و گنگ و لایعقلند.قرآن سخنانى مىگوید که پذیرش آنها بدون آنکه حجیت عقل پدیرفته شده باشد امکان پذیر نیست. مثلا از حریف استدلال عقلى مىطلبد: قل هاتوا برهانکمدلیل دیگرى که نشان مىدهد قرآن براى عقل اصالت قائل است این است که مسائل را در ارتباط على و معلولى آنها بیان مىکند. رابطه علت و معلول و اصل علیت پایه تفکرات عقلانى است و قرآن خود آن را محترم شمرده و بکار مىبرد.یکى دیگر از دلایل حجیت عقل از نظر قرآن این است که براى احکام و دستورها، فلسفه ذکر مىکند. معناى این امر این است که دستور داده شده معلول این مصلحت مىباشد.دلیل دیگرى که بر اصالت عقل نزد قرآن دلالت دارد و از دلایل قبلى رساتر است، مبارزه قرآن با مزاحمهاى عقل است.ازجمله منشاهایى که قرآن براى خطا ذکر مىکند، یکى این است که انسان گمان را بجاى یقین بگیرد.دومین منشا خطا در ماده استدلال که بالاخص در مسائل اجتماعى مطرح مىشود مسئله تقلید است.عامل موثر دیگر در ایجاد خطا، که قرآن از آن یاد مىکند، پیروى از هواى نفس و تمایلات نفسانى و داشتن غرض و مرض است.«من» انسانى عبارتست از مجموعه بسیارى اندیشهها، آرزوها، ترسها، امیدها، عشقها و... همه اینها در حکم رودها و نهرهایى هستند که همه در یک مرکز بهم مىپیوندند. خود این مرکز دریایى عمیق و ژرف است که هنوز هیچ بشر آگاهى ادعا نکرده که توانسته است از اعماق این دریا اطلاع پیدا کند را که قرآن دل مىنامد عبارتست از واقعیتخود آن دریا که همه آنچه را که ما روح ظاهر مىنامیم، رشتهها و رودهائى است که به این دریا مىپیوندد. حتى خود عقل نیز یکى از رودهایى است که به این دریا متصل مىشود. قرآن آنجا که از وحى سخن مىگوید و آنجا که از قلب گفتگو مىکند، بیانش قراتر از عقل و اندیشه مىرود اما ضد عقل و اندیشه نیست. در این مورد قرآن بینشى فراتر از عقل و احساس را بیان مىکند اساسا عقل را بدان راهى نیست و از درک آن عاجز است. قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب مىآید. اساسا مخاطب بخش عمدهاى از پیام قرآن، دل انسان است. پیامى که تنها گوش دل قادر به شنیدن آن است و هیچ گوش دیگرى را یاراى شنیدن آن نیست. از این رو قرآن تاکید زیادى در حفظ و نگهدارى و تکامل این ابزار دارد. در قرآن بکرات به مسایلى از قبیل تزکیه نفس و روشنائى قلب و صفاى دل برمىخوریم: قد افلح من زکیهاقرآن صریحا عنوان مىکند که آن عشقها و ایمانها و بینشها و گرایشهاى متعالى و آن اثر گذاشتنهاى قرآن و پندپذیرى از آن و ... همه بستگى به این دارد که انسان و جامعه انسانى از رذالتها و دنائتها و هوى پرستىها و شهوترانىها، دور بماند. آنجا که انسان به گمراهى کشیده مىشود دلیلش این است که از ابتدا جهتگیرى خاصى داشته و جویاى حقیقتخالص نبوده است. پیامبر در جواب کسى که سؤال کرده بود «بر» چیست، جوابداد اگر تو واقعا بدنبال بر هستى، آنگاه که قلبت به چیزى آرام مىگیرد و وجدانت آسوده مىشود بدان که آن بر است. ولى آنگاه که به چیزى راغب هستى آما دلت آرام و قرار نمىگیرد مطمئن باش که آن اثم است.
آنچه که قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسانهایى است که هم از سلاح عقل بهرهمندند و هم از اسلحه دل و قلب و این هر دو را با بهترین شیوه و عالیترین کیفیت در راه حق بکار مىگیرند.
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 1 1388