دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 8162
تعداد نوشته ها : 12
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
محمد مهدي ميرزايي
درس هشتم افعال الهی

بسم الله الرحمن الرحیم
در جلسه گذشته گفتیم که نصاب توحید، توحید در ربوبیت و الوهیت است. اقتضای ربوبیت این است که خدای متعال در مخلوقاتش به هر صورت که بخواهد تصرف کند، کما این‎که اقتضای توحید درخالقیت این است که جهان و پدیده‎ها همه مخلوق خدا باشد و شریکی ندارد.
بحث امروز درباره این است که: این خالقیّت و مدبریت نسبت به جهان و انسان چگونه تحقق پیدا می‎کند؟ و چگونه به فلعیت می‎رسد؟ یا به عبارت دیگر افعال الهی در خلق و تدبیر به چه صورت انجام می‎گیرد.
هر موّحدی پیدایش اصل جهان و همین‎طور تدبیر کلی عالم را به خدا نسبت می‎دهد. ولی آیا پدیده‎های جزیی که در اثر تغییر و تحوّل اجزای جهان پیدا می‎شود، این‎ها هم مربوط به خدا است؟ یا آفرینش الهی منحصر به اصل عالم و تدابیر هم فقط تدابیر کلی است؟ مثلاً خدا خورشید را آفرید، این خورشید به کرات می‎تابد و من جمله تابش آن به زمین می‎رسد و این تابش منشأ بسیاری از پدیده‎ها می‎شود; حال آیا در این‎جا فقط آفرینش خود خورشید به خدا نسبت داده می‎شود و یا ایجاد شدن این پدیده‎های جزیی هم که در اثر تابش به وجود آمده به خدا نسبت داده می‎شود؟ یا در مورد انسان و خلقت او آیا فقط خلقت آدم (علیه السلام) به خدا نسبت داده می‎شود و یا به وجود آمدن اولاد ایشان که بر اثر یک سری تأثیر و تأثرات بوده، آن هم به خدا نسبت داده می‎شود؟ و بالاتر آیا افعال اختیاری انسان هم به خدا نسبت داده می‎شود و یا نه فقط خلق او به خدا نسبت داده می‎شود؟
این مسأله هر چند از کند و کاو در مفهوم توحید در خالقیت و ربوبیت قابل حل است و اگر کسی درست وحدت خالق و رب را بپذیرد، مسأله برایش حل است. ولی آن چنان نیست که همه مردم با توجه به توحید بتوانند این مسایل را حل کنند؛ کما این‎که می‎بینیم در بین موحدین این مسایل قابل بحث است.
عامه مردم ازمسأله خلقت که بگذریم فقط افعالی را به خدا نسبت می‎دهند که خارق العاده باشد، از آن‎چه مربوط به تکوینیات می‎شود، مانند: افعال خارق العاده‎ای که گاهی به دست پیامبران و یا احیاناً مستقیماً از سوی خدا انجام می‎شود؛ و از آن‎چه مربوط به تشریعیات است، مانند: ارسال کتب سماوی. اما سایر افعال را خارج از قلمرو و خالقیت و ربوبیت الهی تلقی می‎کنند و همین‎طور راجع به تدبیرات انسان همه را به خود انسان نسبت می‎دهند.
دانشمندان از دیر باز درباره این مسأله بحث کرده‎اند و مانند سایر مسایل به گروه‎هایی افراطی و تفریطی تقسیم شده‎اند .
اشاعره: قایلند به این‎که تمام افعالی که در عالم تحقق پیدا می‎کند و آثاری که بر مؤثرات مترتب می‎شود همه را خدا ایجاد می‎کند و این‎که ما افعال را به فاعل‎های خاص نسبت می‎دهیم نسبتی است مجازی .
ایشان در رابطه با این‎که چرا با یک فعل خاص همیشه یک اثر خاص پیدا می‎شود؟ می‎گویند: عادت الهی بر این جاری شده که یک سری آثار بعد از یک سری افعال به وجود می‎آید، مثلاً عادت خدا بر این قرار گرفته که بعد از آتش سوختن باشد و اگر می‎خواست می‎توانست جوری کند که بعد از برف سوختن باشد. پس به طور کلی همه آثار مستقیماً از طرف خداست; ایشان در مورد افعال اختیاری انسان می‎گویند خدا در انسان اراده ایجاد می‎کند و کار خارجی را هم ایجاد می‎کند منتهی عادت الهی بر این قرار گرفته که بعد از اراده فعل انجام گیرد.
معتزله: که ایشان در حد تفریط هستند;می‎گویند فاعل‎ها در فاعلیت خودشان مستقل‎اند; مثلاً خدا آتش را ایجاد می‎کند ولی سوزاندن مال خود آتش است. طبعاً هر دو دسته استدلالاتی دارند که مجال بحث نیست.
نظر دسته سوم: که با استفاده از تعلیمات اهل بیت (علیه السلام)، مشرب وسطی را اتخاذ کرده‎اند که همان حق است و دو طرف باطل است به خصوص در مسأله افعال انسان، قایل به امر بین الامرین شده‎اند.
به طور اجمال حاصل این نظر این است که: نسبت فعل به فاعل‎های طبیعی، نسبت حقیقی است. ولی این نسبت، مانع از نسبت آن‎ها در درجه عالی‎تری به خدای متعال نمی‎شود. به عبارت دیگر، در این‎جا فاعل‎های طولی وجود دارد که هر کدام فوق دیگری است و این فاعلیت طولی مانع از این نیست که فعل هم به فاعل مباشر نسبت داده شود و هم به فاعل بالاتر. نمی‎شود بنابراین فعل هم نسبت حقیقی به فاعل مباشر دارد و هم به خدا.
افعال انسان هم چنین است، حتی افعال اختیاری انسان، فعل خود انسان است حقیقتاً. ولی در مرتبه فوقانی فعلی است که از مبدأ وجودی انسان صادر می‎شود و نسبت آن به خدای متعال هم صحیح است. با حذف معانی عدمیه و جهات نقص .
اگر بخواهیم ادله اشاعر و معتزله را از قرآن بررسی کنیم، به طول می‎انجامد، لذا برای اثبات مذهب حق از چند آیه استفاده می‎کنیم. اولاً؛ آیاتی داریم که به طور کلی خلق همه چیز را به خدا نسبت می‎دهند:
وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ (انعام/101 ; فرقان/2)
آیه دیگری هست: البته این‎ها عام است و از نظر بحث‎های لفظی مانعی ندارد که این عام تخصیص بخورد، حال آیا دلیلی بر تخصیص داریم یا نه؟ ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ (انعام/102 ; غافر/62)
این تعبیر هم عام است، اما احتمال این‎که این‎ها تخصیص خورده باشد، که مثلاً افعال اختیاری انسان تخصیص خورده باشد، اتفاقاً برعکس آیه‎ای داریم که در مورد اعمال انسان تصریح کرده که خدا فاعل است:
وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ (صافات/96)
این دسته آیات دلالت می‎کند که همه چیز حتی افعال اختیاری انسان مخلوق خداست. (کما این‎که برهان فلسفی ممکن الوجود هم اقتضا می‎کند که هر ممکن الوجودی باید از ناحیه واجب الوجود، وجود پیدا کند).
توهّم: ممکن است کسی توهم کند اصل خلقت هر شیء را ممکن است بپذیریم که از خدا است؛ ولی مسأله تدبیر چیز دیگری است. مثلاً باغبانی درختی می‎کارد، این درخت رشد می‎کند و میوه می‎دهد، درخت را و میوه راخدا آفریده ولی به هر حال باغبان با تجربیاتش در رشد درخت تدبیرداشته است. آیاتی که می‎فرماید خلقت هر چیز از خدا است، نفی تدبیر از دیگران را نمی‎کند. مثلاً نفی تدبیر از انسان نمی‎کند.
جواب: این توهم صحیح نیست؛ چون حقیقت تدبیر وقتی تحلیل شود بر می‎گردد به رابطه بین کیفیت آفرینش هر یک از آن دو; مثلاً یکی از تدابیر روشن انسان تدبیر انسان برای روزی است; حال ببینیم خدا امر روزی را چگونه تدبیر می‎کند؟ تدبیر روزی این است که وقتی انسان خلق شد، بر زمین چیزی باشد که بتواند بخورد و انسان هم طوری باشد که بتواند آن‎ها را هضم کند. این تدبیر روزی است از سوی خدا. پس به اصطلاح تدبیر امری است انتزاعی و اما این‎که در پی این کارها چیزی عینی باشد به نام تدبیر چنین چیزی نیست. پس وقتی می‎گوییم: باغبان تدبیر می‎کند بدین صورت است که خدا او را آفریده، اراده، فکر، بدن، نهال، زمین، آب را آفریده پس دیگر تدبیر کدام است؟ مجموع این‎ها وقتی با هم ارتباط داشت می‎شود تدبیر. پس همان کس که خالق است، مدّبر هم هست، تدبیر چیزی نیست که از آفرینش جدا باشد و لذا در بسیاری از آیات استدلال بر توحید ربوبی شده است. ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ همان کس که همه چیز شما را آفرید «ربّ» شما است.
همان ارتباط بین پدیدها که موجب رشد و ادامه آن می‎شود، همان ربوبیت است و تدبیر; پس نمی‎شود به وحدت خالق قایل شد و در ربوبیت شریک قایل شد. اگر پذیرفتیم که خالق انسان و کل پدیدها، اللّه است؛ باید بپذیریم که رب انسان و این افعال هم، اللّه است; پس این دسته آیات درباره خلقت کل جهان و حتی افعال انسان تصریح دارد.
دسته دیگر در خصوص تدبیر است به عنوان نمونه:
 بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعاً (رعد/31) کار مخصوص خداست همه کارها. تقدیم لِلّه، دلالت بر حصر می‎کند; الأَمْرُ هم مطلق است و جَمِیعاً هم تاکید.
یُدَبِّرُ الأَمْرَ (یونس/3 و رعد/2) خدا تدبیر امر می‎کند. اطلاق یُدَبِّرُ الأَمْرَ اقتضا می‎کند که همه امور تدبیرش دست خداست.
أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (اعراف/54) که نتیجه گیری این‎که: خدا رب کل جهان است، از این‎جا شده که چون خالق اوست و امر دست اوست؛ پس او رب جهان است. (توجه: منظور از امر عالم مجردات و یا خصوص امر تشریعی نمی‎باشد)
از مجموع این‎ها به دست می‎آید که: مطلق خالقیت و ربوبیت در تمام شئون هستی مال خدا است; البته ما به این اندازه اکتفا نمی‎کنیم; در قرآن آیات صریحی داریم که پدیده‎های مختلف جهان را دانه دانه به خدا نسبت داده است که چند دسته‎اند: دسته‎ای که پدیده‎های عادی و طبیعی را می‎گوید که در این مورد آیات زیادی داریم:
وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ. (بقره/164)
این آیه، آیه جامع‎ای است. نزول آب از آسمان، روییدن گیاهان و پیدایش جانوران; همه پدیده‎های بی‎جان را و هم پدیده‎های گیاهی و هم جانوران را فرموده است. در این مورد، قطع داریم به این‎که: عوامل طبیعی صد در صد مؤثر بوده است ولی با این حال می‎فرماید: خداست که این کارها را کرده.
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ (آل عمران/27)
تویی که شب را وارد روز می‎کنی و روز را وارد شب می‎کنی (حال ورود شب و روز به هم به هر صورتی باشد) و تویی که ... . شب و روز و روش در هم به هر صورتی باشد بالاخره عامل طبیعی دارد ولی آیه می‎فرماید: تویی که...؛ و یا زنده را از مرده بیرون کشیدن هم طبیعی است ولی می‎فرماید: خداست که چنین می‎کند.
إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَی ( انعام/95)
خداست که شکافنده دانه (مانند گندم و جو) و هسته (مانند هسته زردآلو) است; جمله اسمیه و تأکید انّ است. با این‎که ما می‎دانیم شکافته شدن دانه و هسته تحت عوامل طبیعی است آیه می‎فرماید: إِنَّ اللّه... .
وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ ... (اعراف/57)
با این‎که وزش باد عامل فیزیکی شناخته شده دارد، ولی آیه می‎فرماید: خداست که باد را می‎فرستد پیشاپیش رحمتش ... در مورد پدیده‎های انسانی (مادیات و معنویات)
روزی انسان:
أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ (رعد/26) هر که را بخواهد روزیش را گسترش می‎دهد و هر که بخواهد کم می‎کند.
وَاللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ فِی الْرِّزْقِ (نحل/17) با این‎که می‎دانیم رنج کشیدن انسان در تحصیل روزی اثر دارد ولی آیه می‎فرماید: خدا است که ... .
در مورد هدایت انسان:
مَن یَشَإِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَمَن یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ. (انعام/39) خدا هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه می‎کند.
حتی در امور خیلی جزیی مثلاً درمورد دفن چیست؟ در قضیه پسران آدم (علیه السلام) درمورد پنهان کردن بدن هابیل می‎فرماید:
فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ (مائده/31)
در مورد پیروزی و یا اصل جنگ:
وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَی (انفال/17)
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ (انفال/17)
پس نتیجه این‎که در قرآن آثاری که از فاعل‎های طبیعی بی‎جان مثل ماه و خورشید و باران و زمین و از فاعل‎های جاندار چون انسان همه آثار را خدا به خود نسبت می‎دهد. نتیجه آن که: لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعاً ، أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ.
حال آیا معنای این نسبتها به خدا این است که نسبت آثار به مؤثرهای نزدیک سلب شود و نسبت صحیح نباشد؟ همه می‎دانیم که قرآن افعال خود انسان را به خود نسبت می‎دهد و بعضی را تشویق در کارها و یا مؤاخذه می‎کند؛ پس اگر نسبت صحیح نبود خدا نمی‎فرمود حتی در بعضی جاها خلق و ... را به غیر خود نسبت می‎دهد در مورد حضرت عیسی می‎فرماید:
وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی (مائده/110)
پس نسبت افعال به فاعل‎های نزدیک طبیعی و غیر طبیعی در قرآن ثابت است. جمع بین این‎ها نسبت هم به فاعل اصلی و فاعل الفاعل صحیح است و هم به فاعل‎های نزدیک.
نکته: افعالی که به انسان نسبت می‎دهیم دو جور است؛ یعنی مفاهیمی که در این رابطه به کار می‎بریم دو جور است:  1 ـ بر وجود و ایجاد دلالت می‎کند مثل خلق طیر به دست حضرت عیسی؛ 2 ـ مفهوم، نسبت به فاعل مادی لحاظ شده مثل خوردن که به معنای ایجاد تغییر در خوردنی نیست بلکه یعنی کسی دهان داشته است و ماده خارجی را می‎بلعد و در معده هضم می‎کند. این مفهوم چون مشتمل بر مفهوم عدمی و نقص است و عدمیت در آن لحاظ شده دیگر نمی‎شود به خدای متعال نسبت داد.
و صلى الله على محمد و آله الطاهرین والحمدلله رب العالمین




شنبه بیست و دوم 1 1388
X