تعداد بازدید : 8162
تعداد نوشته ها : 12
تعداد نظرات : 0
درس هشتم افعال الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
در جلسه گذشته گفتیم که نصاب توحید، توحید در ربوبیت و الوهیت است. اقتضای ربوبیت این است که خدای متعال در مخلوقاتش به هر صورت که بخواهد تصرف کند، کما اینکه اقتضای توحید درخالقیت این است که جهان و پدیدهها همه مخلوق خدا باشد و شریکی ندارد.
بحث امروز درباره این است که: این خالقیّت و مدبریت نسبت به جهان و انسان چگونه تحقق پیدا میکند؟ و چگونه به فلعیت میرسد؟ یا به عبارت دیگر افعال الهی در خلق و تدبیر به چه صورت انجام میگیرد.
هر موّحدی پیدایش اصل جهان و همینطور تدبیر کلی عالم را به خدا نسبت میدهد. ولی آیا پدیدههای جزیی که در اثر تغییر و تحوّل اجزای جهان پیدا میشود، اینها هم مربوط به خدا است؟ یا آفرینش الهی منحصر به اصل عالم و تدابیر هم فقط تدابیر کلی است؟ مثلاً خدا خورشید را آفرید، این خورشید به کرات میتابد و من جمله تابش آن به زمین میرسد و این تابش منشأ بسیاری از پدیدهها میشود; حال آیا در اینجا فقط آفرینش خود خورشید به خدا نسبت داده میشود و یا ایجاد شدن این پدیدههای جزیی هم که در اثر تابش به وجود آمده به خدا نسبت داده میشود؟ یا در مورد انسان و خلقت او آیا فقط خلقت آدم (علیه السلام) به خدا نسبت داده میشود و یا به وجود آمدن اولاد ایشان که بر اثر یک سری تأثیر و تأثرات بوده، آن هم به خدا نسبت داده میشود؟ و بالاتر آیا افعال اختیاری انسان هم به خدا نسبت داده میشود و یا نه فقط خلق او به خدا نسبت داده میشود؟
این مسأله هر چند از کند و کاو در مفهوم توحید در خالقیت و ربوبیت قابل حل است و اگر کسی درست وحدت خالق و رب را بپذیرد، مسأله برایش حل است. ولی آن چنان نیست که همه مردم با توجه به توحید بتوانند این مسایل را حل کنند؛ کما اینکه میبینیم در بین موحدین این مسایل قابل بحث است.
عامه مردم ازمسأله خلقت که بگذریم فقط افعالی را به خدا نسبت میدهند که خارق العاده باشد، از آنچه مربوط به تکوینیات میشود، مانند: افعال خارق العادهای که گاهی به دست پیامبران و یا احیاناً مستقیماً از سوی خدا انجام میشود؛ و از آنچه مربوط به تشریعیات است، مانند: ارسال کتب سماوی. اما سایر افعال را خارج از قلمرو و خالقیت و ربوبیت الهی تلقی میکنند و همینطور راجع به تدبیرات انسان همه را به خود انسان نسبت میدهند.
دانشمندان از دیر باز درباره این مسأله بحث کردهاند و مانند سایر مسایل به گروههایی افراطی و تفریطی تقسیم شدهاند .
اشاعره: قایلند به اینکه تمام افعالی که در عالم تحقق پیدا میکند و آثاری که بر مؤثرات مترتب میشود همه را خدا ایجاد میکند و اینکه ما افعال را به فاعلهای خاص نسبت میدهیم نسبتی است مجازی .
ایشان در رابطه با اینکه چرا با یک فعل خاص همیشه یک اثر خاص پیدا میشود؟ میگویند: عادت الهی بر این جاری شده که یک سری آثار بعد از یک سری افعال به وجود میآید، مثلاً عادت خدا بر این قرار گرفته که بعد از آتش سوختن باشد و اگر میخواست میتوانست جوری کند که بعد از برف سوختن باشد. پس به طور کلی همه آثار مستقیماً از طرف خداست; ایشان در مورد افعال اختیاری انسان میگویند خدا در انسان اراده ایجاد میکند و کار خارجی را هم ایجاد میکند منتهی عادت الهی بر این قرار گرفته که بعد از اراده فعل انجام گیرد.
معتزله: که ایشان در حد تفریط هستند;میگویند فاعلها در فاعلیت خودشان مستقلاند; مثلاً خدا آتش را ایجاد میکند ولی سوزاندن مال خود آتش است. طبعاً هر دو دسته استدلالاتی دارند که مجال بحث نیست.
نظر دسته سوم: که با استفاده از تعلیمات اهل بیت (علیه السلام)، مشرب وسطی را اتخاذ کردهاند که همان حق است و دو طرف باطل است به خصوص در مسأله افعال انسان، قایل به امر بین الامرین شدهاند.
به طور اجمال حاصل این نظر این است که: نسبت فعل به فاعلهای طبیعی، نسبت حقیقی است. ولی این نسبت، مانع از نسبت آنها در درجه عالیتری به خدای متعال نمیشود. به عبارت دیگر، در اینجا فاعلهای طولی وجود دارد که هر کدام فوق دیگری است و این فاعلیت طولی مانع از این نیست که فعل هم به فاعل مباشر نسبت داده شود و هم به فاعل بالاتر. نمیشود بنابراین فعل هم نسبت حقیقی به فاعل مباشر دارد و هم به خدا.
افعال انسان هم چنین است، حتی افعال اختیاری انسان، فعل خود انسان است حقیقتاً. ولی در مرتبه فوقانی فعلی است که از مبدأ وجودی انسان صادر میشود و نسبت آن به خدای متعال هم صحیح است. با حذف معانی عدمیه و جهات نقص .
اگر بخواهیم ادله اشاعر و معتزله را از قرآن بررسی کنیم، به طول میانجامد، لذا برای اثبات مذهب حق از چند آیه استفاده میکنیم. اولاً؛ آیاتی داریم که به طور کلی خلق همه چیز را به خدا نسبت میدهند:
وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ (انعام/101 ; فرقان/2)
آیه دیگری هست: البته اینها عام است و از نظر بحثهای لفظی مانعی ندارد که این عام تخصیص بخورد، حال آیا دلیلی بر تخصیص داریم یا نه؟ ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ (انعام/102 ; غافر/62)
این تعبیر هم عام است، اما احتمال اینکه اینها تخصیص خورده باشد، که مثلاً افعال اختیاری انسان تخصیص خورده باشد، اتفاقاً برعکس آیهای داریم که در مورد اعمال انسان تصریح کرده که خدا فاعل است:
وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ (صافات/96)
این دسته آیات دلالت میکند که همه چیز حتی افعال اختیاری انسان مخلوق خداست. (کما اینکه برهان فلسفی ممکن الوجود هم اقتضا میکند که هر ممکن الوجودی باید از ناحیه واجب الوجود، وجود پیدا کند).
توهّم: ممکن است کسی توهم کند اصل خلقت هر شیء را ممکن است بپذیریم که از خدا است؛ ولی مسأله تدبیر چیز دیگری است. مثلاً باغبانی درختی میکارد، این درخت رشد میکند و میوه میدهد، درخت را و میوه راخدا آفریده ولی به هر حال باغبان با تجربیاتش در رشد درخت تدبیرداشته است. آیاتی که میفرماید خلقت هر چیز از خدا است، نفی تدبیر از دیگران را نمیکند. مثلاً نفی تدبیر از انسان نمیکند.
جواب: این توهم صحیح نیست؛ چون حقیقت تدبیر وقتی تحلیل شود بر میگردد به رابطه بین کیفیت آفرینش هر یک از آن دو; مثلاً یکی از تدابیر روشن انسان تدبیر انسان برای روزی است; حال ببینیم خدا امر روزی را چگونه تدبیر میکند؟ تدبیر روزی این است که وقتی انسان خلق شد، بر زمین چیزی باشد که بتواند بخورد و انسان هم طوری باشد که بتواند آنها را هضم کند. این تدبیر روزی است از سوی خدا. پس به اصطلاح تدبیر امری است انتزاعی و اما اینکه در پی این کارها چیزی عینی باشد به نام تدبیر چنین چیزی نیست. پس وقتی میگوییم: باغبان تدبیر میکند بدین صورت است که خدا او را آفریده، اراده، فکر، بدن، نهال، زمین، آب را آفریده پس دیگر تدبیر کدام است؟ مجموع اینها وقتی با هم ارتباط داشت میشود تدبیر. پس همان کس که خالق است، مدّبر هم هست، تدبیر چیزی نیست که از آفرینش جدا باشد و لذا در بسیاری از آیات استدلال بر توحید ربوبی شده است. ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ همان کس که همه چیز شما را آفرید «ربّ» شما است.
همان ارتباط بین پدیدها که موجب رشد و ادامه آن میشود، همان ربوبیت است و تدبیر; پس نمیشود به وحدت خالق قایل شد و در ربوبیت شریک قایل شد. اگر پذیرفتیم که خالق انسان و کل پدیدها، اللّه است؛ باید بپذیریم که رب انسان و این افعال هم، اللّه است; پس این دسته آیات درباره خلقت کل جهان و حتی افعال انسان تصریح دارد.
دسته دیگر در خصوص تدبیر است به عنوان نمونه:
بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعاً (رعد/31) کار مخصوص خداست همه کارها. تقدیم لِلّه، دلالت بر حصر میکند; الأَمْرُ هم مطلق است و جَمِیعاً هم تاکید.
یُدَبِّرُ الأَمْرَ (یونس/3 و رعد/2) خدا تدبیر امر میکند. اطلاق یُدَبِّرُ الأَمْرَ اقتضا میکند که همه امور تدبیرش دست خداست.
أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (اعراف/54) که نتیجه گیری اینکه: خدا رب کل جهان است، از اینجا شده که چون خالق اوست و امر دست اوست؛ پس او رب جهان است. (توجه: منظور از امر عالم مجردات و یا خصوص امر تشریعی نمیباشد)
از مجموع اینها به دست میآید که: مطلق خالقیت و ربوبیت در تمام شئون هستی مال خدا است; البته ما به این اندازه اکتفا نمیکنیم; در قرآن آیات صریحی داریم که پدیدههای مختلف جهان را دانه دانه به خدا نسبت داده است که چند دستهاند: دستهای که پدیدههای عادی و طبیعی را میگوید که در این مورد آیات زیادی داریم:
وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ. (بقره/164)
این آیه، آیه جامعای است. نزول آب از آسمان، روییدن گیاهان و پیدایش جانوران; همه پدیدههای بیجان را و هم پدیدههای گیاهی و هم جانوران را فرموده است. در این مورد، قطع داریم به اینکه: عوامل طبیعی صد در صد مؤثر بوده است ولی با این حال میفرماید: خداست که این کارها را کرده.
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ (آل عمران/27)
تویی که شب را وارد روز میکنی و روز را وارد شب میکنی (حال ورود شب و روز به هم به هر صورتی باشد) و تویی که ... . شب و روز و روش در هم به هر صورتی باشد بالاخره عامل طبیعی دارد ولی آیه میفرماید: تویی که...؛ و یا زنده را از مرده بیرون کشیدن هم طبیعی است ولی میفرماید: خداست که چنین میکند.
إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَی ( انعام/95)
خداست که شکافنده دانه (مانند گندم و جو) و هسته (مانند هسته زردآلو) است; جمله اسمیه و تأکید انّ است. با اینکه ما میدانیم شکافته شدن دانه و هسته تحت عوامل طبیعی است آیه میفرماید: إِنَّ اللّه... .
وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ ... (اعراف/57)
با اینکه وزش باد عامل فیزیکی شناخته شده دارد، ولی آیه میفرماید: خداست که باد را میفرستد پیشاپیش رحمتش ... در مورد پدیدههای انسانی (مادیات و معنویات)
روزی انسان:
أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ (رعد/26) هر که را بخواهد روزیش را گسترش میدهد و هر که بخواهد کم میکند.
وَاللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ فِی الْرِّزْقِ (نحل/17) با اینکه میدانیم رنج کشیدن انسان در تحصیل روزی اثر دارد ولی آیه میفرماید: خدا است که ... .
در مورد هدایت انسان:
مَن یَشَإِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَمَن یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ. (انعام/39) خدا هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه میکند.
حتی در امور خیلی جزیی مثلاً درمورد دفن چیست؟ در قضیه پسران آدم (علیه السلام) درمورد پنهان کردن بدن هابیل میفرماید:
فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ (مائده/31)
در مورد پیروزی و یا اصل جنگ:
وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَی (انفال/17)
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ (انفال/17)
پس نتیجه اینکه در قرآن آثاری که از فاعلهای طبیعی بیجان مثل ماه و خورشید و باران و زمین و از فاعلهای جاندار چون انسان همه آثار را خدا به خود نسبت میدهد. نتیجه آن که: لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعاً ، أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ.
حال آیا معنای این نسبتها به خدا این است که نسبت آثار به مؤثرهای نزدیک سلب شود و نسبت صحیح نباشد؟ همه میدانیم که قرآن افعال خود انسان را به خود نسبت میدهد و بعضی را تشویق در کارها و یا مؤاخذه میکند؛ پس اگر نسبت صحیح نبود خدا نمیفرمود حتی در بعضی جاها خلق و ... را به غیر خود نسبت میدهد در مورد حضرت عیسی میفرماید:
وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی (مائده/110)
پس نسبت افعال به فاعلهای نزدیک طبیعی و غیر طبیعی در قرآن ثابت است. جمع بین اینها نسبت هم به فاعل اصلی و فاعل الفاعل صحیح است و هم به فاعلهای نزدیک.
نکته: افعالی که به انسان نسبت میدهیم دو جور است؛ یعنی مفاهیمی که در این رابطه به کار میبریم دو جور است: 1 ـ بر وجود و ایجاد دلالت میکند مثل خلق طیر به دست حضرت عیسی؛ 2 ـ مفهوم، نسبت به فاعل مادی لحاظ شده مثل خوردن که به معنای ایجاد تغییر در خوردنی نیست بلکه یعنی کسی دهان داشته است و ماده خارجی را میبلعد و در معده هضم میکند. این مفهوم چون مشتمل بر مفهوم عدمی و نقص است و عدمیت در آن لحاظ شده دیگر نمیشود به خدای متعال نسبت داد.
و صلى الله على محمد و آله الطاهرین والحمدلله رب العالمین