دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 9491
تعداد نوشته ها : 8
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب

بهائیت فرقه ای منشعب از آئین بابی است و بابیت هم برخاسته از مکتب شیخیه است لذا جهت روشن شدن چگونگی بوجود آمدن بهائیت باید سراغ مکتب شیخیه و بابیت رفت تا جریان بهائیت را بهتر بشناسیم.

بنیانگذاران مکتب شیخیه شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی هستند که رشتی از شاگردان احسائی بوده و این مکتب برای خود چهار رکن قائل هستند که رکن چهارم را شیعه کامل می دانند که در شیخیگری پس از توحید و نبوت و ولایت شیعه کامل چهارمین رکن است.

زندگی سید علی محمد شیرازی معروف به باب را اینگونه می توان ترسیم کرد:

1. دوران نوجوانی او که دارای دو ویژگی است. یکی راز و نیازهای غیرعادی که با قرائت ادعیه و زیارتهای مذهبی همراه بوده و ریاضت و چلّه نشینی حتی در دوران تحصیل، رویه او بوده است.[1] دیگر اینکه دایی سید علی محمد او را پیش استادی به نام شیخ عابد که از شاگردان شیخ احسائی و رشتی است جهت یادگیری تعالیم دینی می برد.[2]

2. در سفری که سید علی محمد در سال 1255 قمری به کربلا انجام می دهد، با برخی از شاگردان سید کاظم رشتی آشنا و به خدمت رشتی رسیده و در حلقه درسی او جا می گیرد. گویا باب در مدّت اقامت یک ساله در کربلا پیرامون مسئله امام دوازدهم در تلقی شیخیه می اندیشیده و موضوع رکن چهارم و چگونگی آن، وی را به تأمل بسیار واداشته و وسوسه های مرموزی در دل او ایجاد می کند.

3. به دنبال درگذشت سید کاظم رشتی در سال 1259(هـ . ق) در کربلا، شاگردان وی در جستجوی جانشینی برای رشتی مشغول می شوند که بنابر عقیده خود، جانشین باید مصداق شیعه کامل و رکن چهارم باشد. نکته ای که در اینجا قابل تأمل است اینکه با وجود علماء اخباری شیعه و شیخیه مثل قزوینی، زنجانی، بشرویه ای و ابوالفضل گلپایگانی که از پیروان سید کاظم رشتی می باشند، علی محمد خود را به عنوان رکن چهارم معرفی می کند، در حالی که از نظر مقام علمی همچون شاگردی خردسال در میان آن عالمان بوده است.

باب بعد از مرگ رشتی به خاطر اختلاف آراء در مورد جانشینی سید کاظم رشتی، با ادعای رکن چهارم، افراد پراکنده شیخیه را به سوی خود جلب می کند و سپس برای آنکه عامه مردم را به طرف خود بخواند دعوی سفارت و بابیت حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ می کند و بعد از مدتی که بازارش گرم می شود دعوی مهدویت و ولایت می نماید و چون به خیال خودش در این مرحله نیز پیشرفت می کند، شروع به ساختن احکام و قوانین کرده و ادعای رسالت و نبوت نموده و بالاخره ادعای الوهیت و ربوبیت می کند و علت این امر هم روش تأویل گرایی شیخیه است که توانست با این حربه، بخش هایی از قرآن کریم را تفسیر نماید و در نهایت بخاطر همین ادعاهای باطل و کفر آمیز به اعدام محکوم می شود و وقتی که علی محمد شیرازی در تبریز اعدام شد تزلزل و شکاف عمیقی در بین طرفداران بابیت بوجود آمد و بابیان به دو گروه ازلیان و بهائیان منشعب گردید.

میرزا حسینعلی بهاء و رهبر بهائیان در تهران ساکن بود و در سن 28 سالگی در پی تبلیغ ملاحسین بشرویه ای معروف به باب اللباب در شمار نخستین گروندگان باب درآمد و از آن پس یکی از فعالترین افراد بابی شد و به ترویج بابیگری بویژه در نور و مازندران پرداخت و برخی از برادرانش از جمله میرزا یحیی نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند.

با توجه به مطالب فوق عوامل پیدایش بهائیت را چنین می توانیم بیان کنیم. مبنای فکری شیخیه بر مشرب اخباری گری استوار است وقتی اخباری ها در زمینه های مختلف مغلوب اصولیون شدند و مبارزه دینی و شرعی وحید بهبهانی تفکر اخباریون را در هم پیچید و بساط اخباریگری را در محدوده فقه و برخی آراء کلامی از بین برد فرقه بابیت پیدایش خود را از این مقطع زمانی آغاز می کند.[3]

اما در این میان سیاست دولتهای استعماری و حمایت آنها در پیشرفت و بقاء و حتی در پیدایش بهائیت قابل توجه می باشد. وقتی در شوال 1268 حادثه تیراندازی دو تن از بابیان به ناصرالدین پیش آمد، حکومت مرکزی قرائن و شواهدی که در اختیار داشت میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء را طراح این سؤ قصد شناخته و به دستگیری وی اقدام کردند. با توجه به اینکه شوهر خواهر بهاء منشی سفارت روس و هم در همسایگی سفیر روسی بوده، وقتی که بهاء را ملاقات می کند وی را به منزل خود و بعد به خانه سفیر روسی می برد و از آن طریق مدتی در مقرّ تابستانی سفارت روس در زرگنده شمیران سپری می کند، تا از تعقیب و دستگیری مصون ماند و سفیر روس بر ادامه اقامت وی اصرار می ورزد و از تسلیم او به نمایندگان شاه امتناع می کند و از بهاء الله می خواهد که به خانة صدراعظم برود و نامه ای به صدر اعظم می نویسد و در آن تأکید می کند که از طرف سفارت روسیه از او پذیرایی کند و در حفظ و حراست او بکوشد و چنانچه آسیبی به وی برسد شخص صدر اعظم مسئول سفارت روس خواهد بود و سفیر روسی با وساطت و دخالت خود در آزادی او می کوشد و سعی می کند بی گناهی او را به اثبات برساند و موجب گردید که حسینعلی از زندان آزاد شود.[4]

مطلب بعدی اینکه وقتی بهاء با عده ای از بابیان به طرف عراق حرکت می کنند نماینده ای از روس و ایران به همراه آنان می گمارند. از همة اینها معلوم می شود که سفارت روس از همان وقت میرزا را تحت نظر و حمایت گرفته به طوری که دولت ایران نتوانست درباره او تصمیمی مستقل بگیرد. و موید این مطلب زمانی است که دولت روس بهائیان را به رسمیت شناخته و قمراف حاکم ترکستان به معاونت و مساعدت ایشان پرداخته، تا جایی که اظهار می کند در عشق آباد معبد بسازند و در ظلّ اقتدار دولت روسیه رسمیت یابند.[5]

بعد از آنکه حسینعلی نوری در عراق ساکن می شود، صبح ازل و بهاء بر سر جانشینی اختلاف می کنند و با توجه به اینکه باب، به میرزا یحیی توجه بیشتر داشته عده ای از طرفداران باب او را جانشین باب می دانند و ازلیان به همین دلیل در آغاز، اکثریت را تشکیل می دادند ولی بعدها تدابیر بهاء الله موجب شد ازلیان در اقلیت قرار گیرند و به تدریج منقرض شوند.

یکی از عوامل پیروزی بهاء الله حمایت انگلیس است. وقتی بهاء به عراق تبعید شد دولت انگلیس به افراد فعّال احتیاج زیادی داشت و میرزا بهاء الله به تدریج با سیاست انگلیس ارتباط پیدا کرده تا جایی که نظر دولت انگلیس را به سوی خود جلب می کند. شاهد این امر این است که وقتی در سال 1278 میلادی «آرنولد با روز کمبال» ژنرال کنسولی دولت انگلیس با میرزا حسینعلی دیدار می کند، پیشنهاد حمایت و تابعیت دولت انگلستان و مهاجرت به هند استعماری یا هر نقطه دیگر را به وی می دهد و نظیر همین تقاضا را نایب کنسول فرانسه در «اورنه» به میرزا بهاء می دهد تا مورد حمایت و تقویت قرار گیرد. و دیگر اینکه در ایام اقامت میرزا بهاء و بابیها در عراق و استانبول مقرّری تعیین شده بود که بعدها حسینعلی از این امر اظهار پشیمانی می کند.

حمایت انگلیس از میرزا بهاء تا آخر عمر او بوده و زمانی که سردار بریتانیایی در سال 1918 میلادی حیفا را فتح می کند، هنگام ورود به شهر، فرمان خاصی از طرف امپراطور انگلیس مبنی بر دیدار میرزا بهاء دریافت می کند و پادشاه انگلیس درجه نجابت و بزرگی به او می دهد که البته نشانی دادن به شخص میرزا بهاء از طرف انگلیس آن هم در روزهای اول فتح و غلبه بر دولت عثمانی، باید در مقابل سوابق ممتد و خدمات مفصلی باشد.[6]

و بدین سان به علت خلأهای فرهنگی و علمی و خصوصاً بذر بد فرجام بهائیت در کشورهای اسلامی با حمایت دولتهای استعماری مثل روسیه و انگلیس پاشیده شد و نهال آن در دامن کج اندیشان به اصطلاح روشنفکر پرورش یافت.

 ***************************************************

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. شناخت امام عصر ـ علیه السّلام ـ موسوی نیا.

2. ادیان و مذاهب، ج2، سید صادق بنی حسینی.

3. فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی.[1] . مبلّغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب. ج 3، ص 1397.

[2] . طباطبائی، سیدمصطفی، بررسی باب و بهاء، ناشر روزنه تهران، ص 37،.

[3] . تاریخ ادیان و مذاهب، ج 3، ص 1401.

[4] . دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل، بحث بهائیت، تهران، 1376، ج 3، ص 735.

[5] . محاکمه باب و بهاء، ناشر مصطفوی، تهران، 1336، ج 3، ص 180.

[6] . محاکمه باب و بهاء، ص 181.

دسته ها : بهائیت
شنبه 1389/8/8

دوم: مسخ کردن به لاک پشت

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

از عمار یاسر نقل است که گفت ، در مقابل على (ع ) بودم ناگاه بر آن حضرت مردى وارد شد و گفت : یا امیرالمؤ منین من پناهنده هستم به شما و شکایت دارم از مصیبتى که بر من وارد شده و مرا مریض کرده است . آن حضرت فرمود: قصه تو چیست ؟
عرض کرد: فلان شخص زن مرا گرفته و تفرقه انداخته است ، بین من و زوجه من جدایى انداخته است حال آنکه من شیعه شما هستم .
آن حضرت فرمان داد که آن فاسق فاجر را نزد من بیاور.
آن مرد شاکى به طلب آن مرد فاسق روانه شد او را در بازار بنى الحاضر ملاقات کرد و به او گفت : امیرالمؤ منین تو را مى خواهد و او را به حضور آن حضرت آورد. عمار یاسر مى گوید: دیدم به دست على (ع ) چوب دستى ، وقتى مرد خیانتکار مقابل على (ع ) قرار گرفت ، آن حضرت فرمود: یا لعین بن العین الزنیم آیا ندانسته اى که من آگاه هستم به چشم خیانتکار و چیزهائى که در سینه پنهان است و نمى دانى که من حجت خدا در زمین هستم . به حرم مؤ منین تجاوز مى کنى ؟ آیا از عقوبت من و از عقوبت خداوند ایمن شده اى ؟
سپس فرمود: اى عمار لباسهایش را بیرون آور عمار مى گوید: لباسهایش را بیرون آوردم .
بعد فرمود: قسم به آن کسى که حبه را مى شکافد و خلقت نموده خلق را، قصاص مؤمن را غیر از من نمى گیرد.
پس با چوب دستى که در دست آن جناب بود به پهلوى آن مرد زد و فرمود: بنشین خداى تو را لعنت کند، عمار یاسر گفت : به ذات حضرت حق قسم است که دیدم آن لعین را که خداوند به صورت لاک پشت او را مسخ کرده بود.
سپس آن حضرت فرمود: خداوند روزى کرد تو را در هر چهل روز یک آب آشامیدن و مسکن تو صحراى خشک و بى آب و علف است .
پس آن حضرت این آیه را تلاوت فرمود: (و لقد علمتم الذین اعتدوا فى السبت و قلنا لهم کونوا قردة خاسئین ) این آیه راجع به مسخ شدن یهود به صورت میمون است.

وقتی در قرن 13 هجری قمری شخصی به نام علی محمد شیرازی ادعای نیابت و باب امام زمان(ع) را کرد، با حمایت مستقیم کشورهای سلطه طلب توانست بین مردم ایران اختلاف اندازد و بر پایه همین حمایت ها بود که بعد ادعای مهدویت و سپس نبوت کرد و در آخر ادعا نمود که او خدا است و خداوند در او ظهور کرده و دورة دین اسلام به پایان رسیده است و در نهایت بر اثر واکنش علمای اسلام، در سال 1266 قمری در تبریز اعدام گردید و بعد از او میرزا حسینعلی ملقب به بهاء الله ادعای جانشینی او را کرد و گفت منم خدای عزیز که باب مژده آمدنم را داده بود و در کتاب هایی که نازل کرد تنها مقداری از احکام باب را نسخ کرد و پس از او پسرش عباس معروف به عبدالبها جانشین او شد.[1]

در این نوشته قبل از بیان عقاید و احکام بهائیت اشاره ای خیلی کوتاه به حمایت های بیگانه گان از این فرقه می کنیم:

1. حمایت روسیه: سفارت روسیه از اول فتنه بابیه و پیدا شدن فرقه بابیه و بهائیه از رهبران این فرقه حمایت می کرد. به عنوان مثال دالگورکی سفیر روسیه در تهران برای نجات بهاء الله از زندان پادرمیانی کرد و فرستاده خود را با وی همراه نمود تا به سلامت از ایران خارج شود.

2. دولت انگلستان: بعد از انتقال رهبری بابیت و بهائیت به عراق و سپس فلسطین، رهبران این فرقه خود را به تبعیت استعمار انگلیس در آوردند به طوری که پس از پایان جنگ جهانی اول به پاس خدماتی که عبدالبهاء برای استعمار انگلیس انجام داده بود طی مراسمی لقب سِر(Sir) و بزرگترین نشان خدمتگزاری، نایت هود(Knight Hood) را دریافت کرد.

3. آمریکا: در اثر حمایت های آمریکا، بهائیگری به ستون پنجم و یکی از ابزارهای استکباری آمریکا بعد از جنگ جهانی اول مبدّل شد.

4. پادشاه عثمانی: برای قدردانی از حمایت های عثمانی از بهائیت، عبدالبهاء لوحی برای او نازل کرده و از او تشکر نمود.

5. دولت غاصب اسرائیل: بهائیت از اول پیدایش خود با یهود همکاری داشت، به طوری که دکتر احمد شلبی عقاید این فرقه را در کتاب مقارنة الادیان الیهودیه می آورد که هیئت بین المللی حیفا در نامه ای به محفل روحانی ملی بهائیان ایران در اول ژوئیه 1952 رابطه شوقی افندی رابا حکومت اسرائیل اعلام داشت.[2]

با توجه به مطالب فوق معلوم می شود که فرقه بهائیت از اول تأسیس تا زمان حال همیشه وسیله ای برای خیانت به مسلمانان و حمایت از دولت های استعماری بوده است.

اما در مورد عقاید آنان باید گفت کتابهائی که البهاء الله یعنی میرزا حسینعلی به گمان خودش نازل کرده و عقاید و احکامش را گفته است به عنوان نمونه اشاره می کنیم:

1. الایقان 2. مجموعة الالواح 3 . الشیخ 4. اقدس 5. نبذة من تعالیم حضرت البهاء[3]

 عقاید بهائیت: 

بیشتر عقاید بهائیت در محور بهاء الله است که در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم:

1. شناخت: اولین چیزی که بر بندگان واجب شده است شناخت محل تابش وحی و طلوع امرالله است، یعنی معرفت به میرزا حسینعلی بهاء الله که در اثر این شناخت اعمال قبول می شود.

2. بهاء الله همان خداست و پس از او شوقی افندی خدا شد.

3. بهاء مژده انبیاء گذشته و باب است، یعنی سید علی محمد شیرازی باب فقط مژده رسان بهاء الله بود و با آمدن او قیامت نزدیک می شود.

4. اسماء، صفات و افعالی که برای خداوند تبارک و تعالی ذکر می شود رموزی است برای اشخاصی که آنها مظهر الله هستند(یعنی خدا در آنها ظهور کرده است) و گرنه خداوند، اسماء و صفات و افعال ندارد.

5. بهاء الله، احد و واحد است و شریکی در ملک برای او نیست، چرا که خداوند در او ظهور کرده است و این ظهور برای شناخت بیشتر خداوند است که در حجاب غیب از نظرها پوشیده است.

6. بهائیت از همه ادیان گذشته بهتر است، چرا که خداوند در بهاء الله ظهور کرده است و ادیان دیگر با ظهور بهاء تمام می شوند و به مرحله کمال می رسند.

7. دین اسلام تا آمدن بهاء الله معتبر بود و قرآن کریم هیچ گونه اعجازی ندارد و توسط باب نسخ شده است.

8. بهاء الله یک معجزه است، زیرا بدون اینکه به مدرسه برود توانسته الواح مقدس فارسی و عربی را املاء نماید.

9. شریعت بهائی فقط پس از هزار سال قابل تغییر است یعنی خداوند تبارک و تعالی می تواند بعد از هزار سال در شخص دیگری ظهور کند و دین بهائیت را نسخ کند، همچنانکه با ظهور خود در بهاء، دین اسلام را نسخ کرد.[4]

احکام:

بهائیت برای خود احکامی را هم به گمان خویش نازل شده، دارند که به چند نمونه مهم اشاره می کنیم:

1. نماز: صبح و ظهر و شام 9 رکعت به صورت فرادی نماز می خوانند و قبله شان شهر عکا است که قبر میرزا حسینعلی بهاء (خدایشان) در آنجاست. در بهائیت نماز آیات نسخ شده و کسی که آب ندارد به جای وضو ، پنج بار می گوید: بسم الله الاطهر الاطهر.

2. روزه: بهائیت می گویند هر سال 19 ماه دارد و هر ماه نوزده روز پس روزه 19 روز در آخرین ماه سال واجب است که عید نوروز عید فطرشان می شود.

3. حج: زیارت محل تولد باب در شیراز و خانه حسینعلی میرزا در بغداد در همه ایام به جای زیارت کعبه قرار داده شده است.

4. ازدواج: بیش از یک زن جایز نیست، ازدواج با زن پدر حرام ولی با بقیه محارم مانند مادر، خواهر و .... حلال است.

5. طهارت: همه اشیاء روی دنیا پاک است مانند: بول، غائط، منی، سگ و ... و این موهبت بهاء به بندگان اوست.

6. مراکز اجتماع: «حظیرة القدس» در عشق آباد و «مشرق الاذکار» در نزدیک شیکاگوی آمریکا از مراکثر اجتماع بهائیت به شمار می آیند.

7. تربیت اولاد: درس و یاد دادن احکام به فرزند بر عهده پدر است و اگر فقیر باشد هزینه آن از بیت العدل داده می شود.

8. یک سوم از دیه کسی که کشته شده است حق بیت العدل بهائیت است نه صاحب دم.

9. زنا: حد زنا در مرحله اول 9 مثقال طلا و در مرحله بعد 18 مثقال به بیت العدل ریخته می شود.

10. مهمانی: هر ماه یکبار مهمانی بر همه واجب است هر چند با دادن آب خالی.

11. بهداشت: هر هفته یک بار غسل و ناخن گرفتن واجب است.

12. عید: هر سال دو عید هست: که عبارت اند از روز بعثت باب(ادعای بابیت) و روز ولادت میرزا حسینعلی بهاء.

13. دفن اموات: مرده ها باید در بلور، سنگهای قیمتی و چوب های محکم و لطیف و با انگشتر نقش دار به اسم بهاء، دفن شوند.

14. آداب و معاشرت: با ادیان دیگر با محبت و مسالمت رفتار شود تا بوی خوش رحمان(بهاء الله) را بیابند.

15. ارث: سهم دختر و پسر مساوی است همچنان که بلوغ هر دو در 15 سالگی است.

16. اسباب منزل: هر نوزده سال یک بار، باید اثاثیه منزل تغییر یابد.[5]

با توجه به حمایت های علنی استکبار و ادعاهای بی منطق بهائیت باید بگوئیم بهائیت دین نیست بلکه نقشة استعماری است برای ضربه زدن به امت اسلامی و غلبه بر کشورهای اسلامی. زیرا اگر مردم این مکتب را بپذیرند دیگر مبارزه با ظلم، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر مفهوم خودش را از دست می دهد و باید اشیای قیمتی را به حساب بهائیت در بیت العدل که به جای بیت المال رایج در دین اسلام است بریزند تا استکبار با خیال راحت بر کشورهای بزرگ اسلامی تسلط یابد و هیچ رقیبی هم نداشته باشد.

____________________________________________________

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، اسماعیل رائین.

2. بهائیت در ایران، تهران، زاهد زاهدانی.[1] . حسین طباطبائی، مصطفی، ماجرای باب و بهاء، تهران، روزنه، دوم، 1379 شمسی، ص 45.

رک: افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، تهران، مهرفام، دهم، 1381 شمسی، ص 271.

و: امین، شریف یحیی، فرهنگنامه فرقه های اسلامی، ترجمه: موحدی، محمد رضا، تهران، باز، اول، 1378 شمسی، ص 69، ص 84.

[2] . تاریخ جامع بهائیت، ص 271 و 298 و 323 و 563.

رک: ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی، قم، امیر، اول، 1377 شمسی، ص 341.

و: شلبی، احمد، مقارنة الادیان الیهودیه، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، سوم، 1973 میلادی، ص 336.

[3] . همان.

[4] . مقارنة الادیان(الیهودیه)، ص 331، ورک: تاریخ جامع بهائیت، ص 345.

[5] . فرق و مذاهب کلامی، ص 343.

رک: تاریخ جامع بهائیت، ص 345.

دسته ها : بهائیت
جمعه 1389/8/7

برگرفته از روایتى از امام صادق علیه السلام:


به تحقیق خداى عزوجل آدم علیه السلام را از خاک آفرید و سپس ‍ حواء را از جنس او به وجود آورده و در نزدیکى پاهاى او قرار داد و از این جهت است که زن در زندگى تابع مرد است.

وقتى آدم علیه السلام در نزدیکى خود حواء را با آن وجاهت و زیبائى دید، به او سخت علاقمند شد، پروردگارا، این کیست که این همه زیبا و دلربا آفریدى ؟! من به او علاقه مند شده و دوستى او را مشتاقم !
خداوند على اعلى فرمود: یا آدم این کنیز من حواست ، آیا دوست دارى که با تو انس گرفته و هم صحبت تو باشد؟! و تابع تو گردد و هر چه بگوئى گوش فرا دهد و بر گفته هایت عمل کند؟!
آدم علیه السلام جواب داد: بلى اى پروردگار من ، تا زنده هستم بر این لطف بزرگ تو حمد و شکر و سپاس مى گویم .
خداى عزوجل فرمود: پس او را از من خواستگارى کن که او امه ، کنیز من است و براى تو هم صلاحیت دارد که براى اشباع غریزه جنسى تو زوجه باشد.
و خداوند پس از اینکه شناخت و معرفت همه چیز را به آدم علیه السلام داد، غریزه جنسى را هم در وجود او قرار داد. آدم علیه السلام بعد از این آگاهى و دارا بودن غریزه جنسى ، گفت : پروردگارا، هر آینه من او را از تو خواستگارى مى کنم ، پس چیست رضایت تو درباره او؟! یعنى مهریه او را چه چیز قرار مى دهى؟
خداى تبارک و تعالى فرمود: رضاى من آن است که معالم و احکام دین مرا به او بیاموزى ، یعنى مهریه او را آموختن شرایع دین خودم قرار مى دهم .
آدم علیه السلام گفت : قبول کردم آنچه را که تو بر من آموزى من به او آموزم ، یعنى احکام دین را به او بیاموزم .
خداى تبارک و تعالى فرمود: به تحقیق این چنین
خواهد شد، او را به زوجیت و زنى تو در آورده و منضم تو کردم.

 منبع: کتاب با چه کسى ازدواج کنیم ؟ تالیف اسدالله داستانی بنیسی

دسته ها :
سه شنبه 1389/7/6

گفت: یکی از سایت های ضد انقلاب با انتقاد از سران فتنه خطاب به آنها نوشته است، «بدجوری سر ما را کلاه گذاشتید، خودتان راحت می گردید و به عیش و نوش مشغولید ولی هواداران بیچاره را دم تیغ دادید و به خاک سیاه نشاندید»!

گفتم: سران فتنه که از همه بدبخت تر و فلک زده تر هستند.

گفت: سران فتنه هم باید به سازمان های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس اعتراض کنند و بگویند که چرا آنها را به این حال و روز انداخته اند...؟!

گفتم: ولی مطابق اسناد موجود، سران فتنه از آمریکا و کشورهای اروپایی و برخی کشورهای عربی پول های کلانی گرفته بودند و مفت و مجانی برای آنها کار نکرده اند.

گفت: همین سایت ضد انقلابی خطاب به سران فتنه نوشته؛ پس چی شد آن دگرگونی و تغییری که وعده اش را داده بودید؟! نکند که خواب سوءاستفاده دیگری از ما دیده اید؟!

گفتم: از شخصی پرسیدند «دگرگونی» یعنی چی؟ و یارو که فروشنده پیاز و سیب زمینی بود در پاسخ گفت؛ دگرگونی یعنی این که اگه این «گونی» نشد، برو تو اون «گونی»!

دسته ها : سیاسی
دوشنبه 1389/7/5
X