دستشو طرفم دراز کرد، صدایم کرد، شوخی کرد، معذرت خواست، خندید، سر به سرم گذاشت. گفت: بابا بی خیال! دنیا دو روزه... سخت نگیر، آشتی؟گلفروش دوره گرد در خیابان می چرخید. وسط خیایان دوید و یک شاخه گل برایم خرید. خنده ام گرفت. خواستم بگویم: باشه آشتی... اما یک موتور سوار خودش و گل زیبایش را روی زمین پرپر کرد.

سال ها می گذرد و من از یادآوری آن روز شوم می سوزم.

 


يکشنبه بیست و سوم 4 1387
X