میشنوم دراین مکان ناله مادرانه
که میریزه از دیده هایش اشک دانه دانه
توی همین گودال خون شمر ستمگر اومد
برای کشتن جگر گوشه حیدر اومد
فاطمه اینجا نا له زد برای نور عینش
وقتی میدید تو خون می غلطیده حسینش
توی همین گودال خون حسینو سر بریدند
پیکر پاره پاره شو به خاک وخون کشوندند
میشنوم در این مکان ناله خواهری را
که دربغل گرفته یک پیکر بی سری را
نظاره میکند به یک پیکر پاره پاره
به پیکر برادرش که سر به تن نداره
میگه داداش تشنه ام سرتو کی بریده
چراتنت عزیز من به خاک وخون طپیده
فدای رگهای گلوی تشنه ات برادر
ببین داداش چی اومده به روزگارخواهر
التماس دعا: محسن زاده