بزن بر سر تو ای شیعه که این جا قتلگاه است
بیفشان اشک از دیده که جای اشک وآه است
که اندر این مکان سبط نبی را سر بریدند
همین جا پیکرش را در میان خون کشیدند
همین جا بود شمر بی حیا آمد به گودال
همین جا نور چشم فاطمه میزد پر وبال
همین جا آتش ظلم وشقاوت زد شراره
همین جا پیکر سلطان دین شد پاره پاره
همین جا گرگ خو ها پیکر شه را دریدند
حسین را با لب عطشان همین جا سر بریدند
همین جا شمر دون با چکمه آمد روی سینه
کشانده تیغ برحلق حسین از بغض وکینه
همین جا خواهر غمدیده او زینب آمد
تو گوئی جان زینب در همین جا بر لب آمد
همین جا دید نور عین او در خون طپیده
همین جا بوسه زد زینب به رگهای بریده
همین جا زد عدو بر دخت زهرا تازیانه
زسیلی مانده بررخسارۀ طفلان نشانه
بسوز ای محسنی از داغ فرزند پیمبر
که پاداش تورا زهرا دهددر روز محشر
التماس دعا : محسن زاده