ارباب بی کفن به تن اطهرت سلام

 

بر جسم پاره پاره تن بی سرت سلام

 

برزخم لب گشودۀ پیشانیت درود

 

بر رگ رگ جدا شدۀ  حنجرت سلام

 

گلهای تازه رست زخون جوان تو

 

بر قطره قطره خون علی اکبرت سلام

 

نگذاشتی که خون علی برزمین رسد

 

براحترام خون علی اصغرت سلام

 

این جا فضا زآه دل زینبت گرفت

 

بر نالۀ شکسته دل خواهرت سلام

 

این جا شکست بغض گلوی سکینه ات

 

بر لحظه ای که سوخت دل دخترت سلام

 

این جا رقیه در دل آتش دوید ه است

 

بر اشک آن سه ساله گل پرپرت سلام

 

 این جا زآه فاطمخ قاتل به لرزه شد

 

بر آه جان گداز دل  مادرت سلام

 

از جمع کشتگان تو بو فاضلت جداست

 

برآن شهید مانده جدا از برت سلام

 

بر دست وچشمو پیکر سقای تشنگان

 

بر خیمه ها سوخته در آذرت سلام

 بر جامه ای که رشتۀ دست بتول بود  

وان جامه را ربود عدو از برت سلام

 

برکشتگان  صحنۀ  جانبازی   ات درود

 برزائران روضۀ جان پرورت سلام   

 ( شاعر: ناشناس) 

 ( چنانچه نام شاعر را میدانید در نظر ها بنویسید ممنون خواهم شد) 

 


دسته ها :
پنج شنبه بیست و هفتم 1 1388
X