سازمان چریکهای فدایی خلق ایران سازمانی سیاسی و نظامی بود که در ۱۳۵۰ برای مبارزه با رژیم شاه تشکیل شد.

این سازمان از اتحاد دو گروه سیاسی مخفی به‌وجود آمد و طی هشت سال فعالیت با اقدامات سیاسی و مسلحانه خود تأثیر زیادی در جلب روشنفکران ایران به مبارزه مسلحانه و اندیشه مارکسیسم داشت. در آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ سازمان به‌خاطر سرکوب شدید و مشکلات نظری و اختلاف در خط مشی دچار بحران شده بود و چند سال پس از انقلاب و در انشعاب‌های متعدد عملا به گروه هایی با ابعاد کوچک تقلیل یافت. امروزه چند سازمان و گروه در خارج از ایران هریک به نحوی خود را ادامه سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران می‌دانند. برای دیدن فهرست آنها به انتهای همین مقاله مراجعه کنید.

 

پیشینه

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از وحدت و ادغام دو گروه معتقد به‌مبارزه مسلحانه در اواخر فروردین ۱۳۵۰، پدید آمد: گروهی که بیژن جزنی از مؤسسان آن بود و از جبهه ملی دوم جدا شده بود (گروه یک) و گروه دیگری که مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان از پایه‌گذارانش بودند (گروه دو). این دو گروه، پس از حمله به ژاندارمری سیاهکل در نوزدهم بهمن ماه ۴۹ و اعدام ۱۳نفر از پیشتازان «جنبش فدایی» در ۲۶اسفند ۱۳۴۹، به‌طورکامل به‌هم پیوستندو به عنوان «چریکهای فدایی خلق ایران» ومدت کوتاهی بعد با عنوان «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»(سچفخا)اعلام موجودیت کردند.

گروه یک (بیژن جزنی– حسن ضیاظریفی)، عمدتاً از افرادی تشکیل شده بود که در دهه ۳۰ و ۴۰ به‌ مبارزه روی آورده بودند و در مبارزات سیاسی جبهه ملی دوم شرکت فعالی داشتند. در مبارزه عملی خود با حزب توده ایران مرزبندی داشته و از آگاهی مارکسیستی برخوردار بودند.

گروه دو (مسعود احمدزاده-امیرپرویز پویان) در مقایسه، تجربه‌ مبارزه عملی کمتری داشت و شناخت عینی از حزب توده نداشتند. برخی از اعضای این گروه سابقه فعالیت در جبهه ملی در سالهای چهل را با خود داشتند ولی تجربه‌ انقلاب کوبا و مبارزه چریکی در آمریکای لاتین، جایگاه ویژه‌ای را در این گروه به‌ خود اختصاص داده بود. جزوه‌های «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» نوشته امیرپرویز پویان و «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» نوشته مسعود احمدزاده و چند نوشتار دیگر بنیان فکری گروه را تشکیل می‌داد.

هر دو گروه در کلیات زیر توافق داشتند:

  • پذیرش اندیشه مارکسیسم-لنینیسم.
  • پذیرش مبارزه مسلحانه، هم در استراتژی و هم در تاکتیک.
  • بی‌طرفی در قبال اختلافات چین و شوروی.
  • کوشش برای توسعه جنبش انقلابی در ایران به‌ مثابه‌ وظیفه‌ای ملی و انترناسیونالیستی در پراتیک.
  • پذیرش برافتادن مناسبات فئودالی و چیرگی مناسبات سرمایه‌داری در ایران و وابستگی آن به‌ امپریالیسم.
  • ارزیابی از انقلاب ایران به‌ مثابه‌ انقلابی دموکراتیک و توده‌ای.
  • باور به‌ ضرورت سرکردگی طبقه کارگر برای پیروزی قطعی انقلاب دموکراتیک و گذار بی وقفه به‌ انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا برای استقرار سوسیالیسم در ایران.
  • نفی ضرورت مبارزه برای تشکیل حزب طبقه کارگر به‌ عنوان امری فوری.

در اواسط پنجاه دو گرایش مبارزه چریکی احمد زاده و گرایش جزنی برای تبلیغ مسلحانه رو در روی یکدیگر قرار گرفتند اما تا مقطع بیست و یکم بهمن ماه ۵۷ این دو گرایش به حیات خود در سازمان که به شدت زیر ضربه‌های ساواک قرار گرفته بود ادامه دادند. با وجود آنکه رهبری سچفخا نسبت به بدست گرفتن رهبری مبارزه علیه رژیم شاه توسط روحانیون به سرکردگی خمینی هشدار داد اما عملا خطی که به حزب توده گرایش داشت تلاش کرد تا به ارگانهای رهبری سازمان در غیاب رهبران کشته شده این سازمان برسد. با وجود نقش اساسی چریکهای فدایی خلق در قیام بیست و دوم بهمن ماه وسرنگونی رژیم شاه آنها از همان ابتداتحت سرکوب رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند و با اینکه توانستند در برخی مناطق ایران نظیر کردستان، خوزستان و ترکمن صحرااز طریق ایجاد شوراهای مسلح علیه رژیم مقاومت کنند اما به شدت در هم کوبیده شدند. با انشعاب اکثریت/ اقلیت در درون این سازمان، خط مشیهای این دو جریان روشن تر شد، اقلیت به مبارزه با رژیم و سرمایه داری روی آورد و اکثریت روشی سازشکارانه را دنبال کرد. با کشته شدن تمامی رهبران اصلی سازمان چ.ف.خ.ا (اقلیت) در جریان سرکوبهای خشن دهه شصت، این سازمان آخرین سازمانی بود که ارگانها و نشریه خود را به خارج از کشور منتقل کرد و از آن زمان چند انشعاب دیگر نیز در این سازمان رخ داده‌است. این سازمان در سال ۷۶ در کنفرانس خود رسما نام خود را به" سازمان فدائیان(اقلیت) تغییر داد.

 

گروه جزنی

بیژن جزنی در نوروز ۱۳۴۲، با چندتن از فعالان جنبش دانشجویی مانند حسن ضیاء ظریفی و عباس سورکی گروهی را تشکیل داد که بعدها به‌ «گروه جزنی ـ ظریفی» (گروه یک) معروف شد. در روز ۲۳دی ۱۳۴۸ بهمناسبت شب هفت غلامرضا تختی گردهمایی باشکوهی بر سر مزارش برپاشد. جزنی یکی از برگزارکنندگان اصلی این مراسم بود.

یک ماه پس از مرگ تختی در بعد از ظهر روز ۱۷بهمن ۴۶، بیژن جزنی و عباس سورکی بازداشت و به‌زندان قزل قلعه برده شدند. در روز ۱۸بهمن ۴۶، ساواک شمار دیگری از اعضای گروه جزنی را دستگیر کرد، ازجمله، سعید (مشعوف) کلانتری (دائی بیژن)، محمد چوپانزاده، حسن ضیاء ظریفی، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار، ضرار زاهدیان، دکتر سیروس شهرزاد. دادگاه گروه جزنی به‌ریاست تیمسار ضیاء فرسیو، در بهمن ۱۳۴۷، حدود یک سال پس از دستگیری آنها، برگزار شد.

گروه جزنی پس از دستگیریهای سال ۱۳۴۶ از هم نپاشید و شماری از اعضای آن از دستبرد ساواک درامان ماندند و چندی بعد، گروه را تجدید سازمان کردند. بازماندگان گروه عبارت بودند از: علی اکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی، غفور حسنپور، رحمت‌الله پیرونذیری، اسکندر صادقی‌نژاد. اعضای ادامه دهنده گروه جزنی در بیرون از زندان، در سال ۱۳۴۹ به‌آمادگی برای عملیات مسلحانه دست یافتند.


 

 

تفاوت دیدگاه‌های جزنی و احمدزاده

گروه جزنی و گروه احمدزاده در فاصله ماه‌های شهریور تا دی ۱۳۴۹ بر سر انتخاب «استراتژی و تاکتیک مبارزه مسلحانه» مباحثات طولانی داشتند. جزوه «آنچه یک انقلابی باید بداند» که در آخر تابستان ۱۳۴۹به‌ نام علی‌اکبر صفایی فراهانی درآمده بود، کلی‌ترین برداشتهای دیدگاه اول (=دیدگاه جزنی) را به‌دست میداد. جزوه‌های «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (به‌ار ۱۳۴۹)، به‌قلم امیرپرویز پویان و «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» (آخر تابستان۱۳۴۹)، نوشته مسعود احمدزاده، دیدگاه دوم را مطرح مینمود.

هردو گروه در پژوهش‌ها و بررسی‌های خود به‌این نتیجه رسیده بودند که جامعه ایران پس از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی تبدیل به جامعه‌ای سرمایه‌داری شده است؛ به‌واسطه دیکتاتوری است که توده‌های زیر ستم از حرکت وامانده‌اند؛ و بر پیشاهنگ است که با برافروختن آتش مبارزه مسلحانه و ازخودگذشتن و جانبازی، توده‌ها را از حالت خمودی و خموشی درآورد و ”انرژی ذخیره توده‌ها را به‌انفجار بکشاند“...

گروه جزنی معتقد به‌کار در شهر و روستا بودند. به‌باور آنها، «چون هدف از اولین اقدامات مسلحانه، تغییر فضای سیاسی جامعه و به‌طورکلی تبلیغ مسلحانه‌است، عملیات مسلحانه در روستا و شهر می‌توانند یکدیگر را کامل کنند و گذشته از آن، وجود سلولهای مسلح در کوه و شهر، به‌مثابه‌ یک عامل حمایتکننده تاکتیکی، می‌تواند مورد استفاده قرارگیرد... جنبش روستایی می‌تواند کادرهایی را که در شهر امکان ادامه مبارزه ندارند، به‌خود جلب کنند و با اجرای عملیات مسلحانه، قوای دشمن را در مناطق وسیعی به‌خود مشغول دارد و این مناطق را به‌طوروسیعی ”سیاسی“ کند. همچنین، جنبش چریکی شهری با برهمزدن نظم شهرها، می‌تواند قسمتی از قوای دشمن را تجزیه کرده و سیستم عصبی دشمن را نیز مورد آسیب قراردهد...» (بیژن جزنی، تاریخ سی ساله، تهران ۱۳۵۷، ص۱۰). گروه جزنی (گروه جنگل) برای آغاز مبارزه مسلحانه جنگل گیلان را برگزیده بود، اما، گروه احمدزاده جنگ چریکی شهری را ترجیح میداد.

گروه احمدزاده متکی بر تجارب و تئوری انقلاب برزیل، پیشنهاد سازماندهی جنگ چریکی شهری را میداد و معتقد بود که جنبش باید اول در شهر دوربگیرد و سپس، کار در روستا، متکی به‌مبارزه دورگرفته در شهر، آغاز گردد و در این مرحله مبارزه، به‌طورعمده از شهر به‌روستا منتقل گردد.

گروه جنگل پیشنهاد آغاز مبارزه هم‌زمان در شهر و روستا را میداد و معتقد بود که کار در شهر و روستا، درصورت امکان، باید شروع شود، البته، به‌تقدم عملیات در شهر معتقد بود، ولی، این تقدم فقط جنبه‌ تاکتیکی داشت و به‌منظور آماده کردن افکار عمومی برای جذب و تاٌثیرپذیری بیشتر از عمل کوه بود. درحالی که این تقدم زمانی از نظر گروه احمدزاده جنبه‌ٌ استراتژیک داشت.

به‌هرحال، تماس دو گروه در سراسر پاییز ۴۹ به‌بحثهای تئوریک گذشت...

در دیماه ۴۹، دو گروه بر سر تنظیم برنامه مبارزات آینده به‌توافق رسیدند و ازجمله، بر این توافق شد که گروه احمدزاده-پویان چندتن از اعضایش را برای اعزام به‌جنگل آماده کند. از این گروه احمد فرهودی در بهمن ۴۹ به‌ جنگل اعزام شد و به‌دسته چریکی جنگل به‌فرماندهی علی‌اکبر صفایی فراهانی پیوست.

 

حمله به سیاهکل

سرانجام، در ۱۹بهمن سال ۱۳۴۹ (۸فوریه ۱۹۷۱) مبارزه مسلحانه که طی چندین سال در شرایط دشوار تدارک یافته بود، با حمله یک دسته چریک به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل آشکار شد. گروه جنگل مجموعاً ۲۲نفر بودند. شماری از آنها برای شناسایی و عملیات به‌کوه رفتند و به «گروه یا دسته کوه» معروف بودند. بقیه که در شهر ماندند «گروه شهر» نامیده می‌شدند.

در کوه و شهر جمعاً، ۱۷نفر دستگیر شدند که از این ۱۷نفر ۱۳نفر [صفایی فراهانی، غفور حسن‌پور، هادی بنده‌خدا، احمد فرهودی، هوشنگ نیری، اسکندر رحیمی، جلیل انفرادی، عباس دانش، محمدهادی فاضلی، اسماعیل معینی، شعاع‌الدین مشیدی، ناصر سیف‌دلیل صفایی و محدث قندچی] در تاریخ ۲۶ اسفند ۴۹ تیرباران شدند.

از گروه ۲۲ نفره جنگل، فقط، پنج تن زنده و آزاد باقی ماندند.

گروه احمدزاده در آن زمان یک تیم شهری سازمان داده بود که با حمله به‌کلانتری قُلهک در روز ۱۴فروردین۱۳۵۰، مسلسل نگهبان کلانتری را به‌غنیمت گرفتند.

پنج نفر باقیمانده از گروه جنگل، در روز ۱۹ فروردین ۱۳۵۰ سرلشکر ضیاء فَرسیو، رئیس اداره دادرسی ارتش، را کشتند.

چریکهای فدایی خلق پس از این دو عملیات آمادگیشان را برای ادامه راه در اطلاعیه‌ای اعلام کردند:

...هرجا ظلم هست، مقاومت و مبارزه هم هست... ما فرزندان انبوه زحمتکشانی هستیم که در طول صدها سال با افشاندن خونشان به‌ما یاد داده‌اند که چگونه می‌توان به‌آزادی و زندگی شرافتمندانه دست یافت... مبارزه چریکی شروع شده‌است... یورش قهرمانانه چریکهای از جان گذشته به‌پاسگاه سیاهکل در گیلان باردیگر، به‌روشنی تمام، نشان می‌دهد که مبارزه مسلحانه تنها راه آزادی مردم ایران است. ما چریکهای فدایی خلق با حمله به‌پاسگاه کلانتری قُلهک و اعدام فرسیوی جنایتکار نشان دادیم که راه قهرمانانه سیاهکل را ادامه خواهیم داد...

در اواخر فروردین ۱۳۵۰ بازماندگان گروه جنگل و گروه مسعود احمدزاده درهم ادغام شدند. از پیوند آن دو، «چریکهای فدایی خلق» پدیدآمد.

 

عملیات در دهه پنجاه

 

پس از انقلاب

پس از انقلاب بهمن ۵۷ در مدت زمان کوتاهی، سازمان که اعضای باقی مانده اش از انگشتان دست تجاوز نمی‌کرد و فاقد ارتباط با توده‌ها و طبقه کارگر بود به‌ یک جریان وسیع توده‌ای و نیرومندترین اپوزیسیون انقلابی حکومت جدید تبدیل شد. هر روز ده‌ها هزار نسخه اعلامیه در سراسر ایران از سوی ستاد مرکزی سازمان در تهران و شهرستانها پخش می‌گردید. «کار» نشریه سازمان که یک ماه پس از قیام توده‌ها منتشر شد در تیراژ وسیع منتشر و توزیع می‌گردید. شوراهای بسیاری در واحدهای تولیدی بزرگ، کارخانه‌ها، روستاها، ادارات، دانشگاه‌ها، مدارس و مناطق ملی تشکیل شد و تحت هدایت ستادهای محلی سازمان و هواداران سازمان قرار گرفت.

ولی سازمان فدایی فاقد هویت نظری مشخص بود و در چارچوب عمومی آن گرایشات مختلفی می‌توانستند جای بگیرند. پلاتفرم سازمان در آستانه قیام بهمن که مضمون اصلی اش، قطع هرگونه روابط اسارت بار با امپریالیسم، مصادره و ملی کردن سرمایه‌های بزرگ، انحلال ارتش و پلیس و ارگانهای امنیتی، تسلیح توده‌ها و تشکیل ارتش خلق، گسترش شوراها، تأمین آزادیهای سیاسی، حق آزادی بیان و قلم، تحزب و تشکیل سازمانهای توده‌ای، اصلاحات ارضی دموکراتیک و دفاع از حق تعیین سرنوشت خلقهای تحت ستم ایران بود، نتوانست به‌ هویت یابی کل سازمان بیانجامد.

همین امر باعث شد که سازمان فدایی در اوج قدرت و شکوفایی اش با بحران مواجه گردد و اولین نشانه‌ها بروز یافتند. در اواخر سال ۵۷ و اوائل سال ۵۸، بخشی که به‌ ادامه مشی مبارزه مسلحانه و چریکی اعتقاد داشتند از سازمان جدا شده و سازمان دیگری را بنیان نهادند. «چریکهای فدایی خلق ایران»(بدون پیشوند سازمان) که با نام گروه اشرف دهقانی مشخص می‌شدند محصول اولین جدایی بود.

شکل‌گیری دو گروه اقلیت و اکثریت، که هیچ کدام در آستانه انشعاب دارای هویت مشخص و تعین نظری نبودند و صرفاً چند موضع گیری و خط مشی کلی سیاسی در قبال جمهوری اسلامی، آنها را از هم متمایز می‌ساخت منجر به انشعاب بزرگی در سازمان شد. اکثریت بزرگی از اعضای سازمان دیگر اعتقادی به مبارزه مسلحانه نداشتند. ماه بعد انشعاب دیگری در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اکثریت) رخ داد و جناح چپ از آن جدا شد. سازمان اکثریت در ادامه روند فاصله گیری از خط مشی چریکی گذشته به‌ تدریج به پذیرش خط مشی وقت حزب توده ایران نزدیک شد و در راه وحدت با آن حزب گام برداشت. چرخش تدریجی و گام به‌ گام سازمان اکثریت نهایتن به سیاست شکوفاسازی جمهوری اسلامی منجر شد. این سازمان یک سال پس از انشعاب نام خود را تغییر داد و سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نام گرفت. پیمودن راه وحدت با حزب توده ایران به‌ انشعابی دیگر انجامید و در آذرماه ۶۰ انشعابی دیگر در این سازمان صورت گرفت. انشعاب کنندگان کلمه اکثریت را حذف کرده و سازمانی به نام سازمان فداییان خلق ایران ایجاد کردند. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بعدها در نخستین کنگره خود، سالها پس از سرکوب این سازمان در سال ۶۲، به بررسی خطاهای خود در سالهای اولیه پس از انقلاب ۵۷ پرداخت.

 

وضعیت کنونی

امروزه (سال ۲۰۰۷) چندین و چند سازمان خود را ادامه دهنده جنبش فدایی می‌دانند و با نامهای مختلف علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کنند. مانند بقیه جریانات اپوزیسیون مرکزیت رهبری این سازمانها در خارج کشور است. بعضی از آنها از انشعابات سازمان اصلی هستند و بعضی جداگانه به وجود آمده‌اند. بعضی از این سازمانها از این قرارند:

  1. سازمان فداییان (اقلیت)
  2. چریک‌های فدایی خلق ایران (جریان اشرف دهقانی)
  3. سازمان اتحاد فداییان خلق ایران
  4. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

يکشنبه ششم 11 1387
X