بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی (به‌صورت کوتاه بنیاد مستضعفان یا بنیاد) بنا به فرمان روح‌الله خمینی خطاب به شورای انقلاب در مورخ ۹ اسفند ۱۳۵۷ تأسیس و در تاریخ ۳ مرداد ماه ۱۳۵۸ تحت شماره ۱۹۸۳ در اداره کل ثبت شرکت‌ها بصورت غیرانتفاعی و دارای تابعیت ایرانی ثبت گردید و در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۳۶۷ با صدور فرمانی از سوی رهبر انقلاب اسلامی خطاب به نخست وزیر وقت، نام بنیاد مستضعفان به بنیاد جانبازان تغییر یافت و در تاریخ ۶/۳/۱۳۸۳ با موافقت مقام رهبری، ماموریت و سازمان امور جانبازان در پی ایجاد تشکیلات جدید تحت عنوان بنیاد شهید و امور ایثارگران به آن نهاد انتقال یافت و نام این نهاد به بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی تغییر یافت.

این بنیاد بیش از چهارصد واحد تولیدی و خدماتی را تحت کنترل دارد.

 

 اهداف

۱.کاهش استضعاف مادی و فرهنگی مستضعفان

۲.حداکثر نمودن ارزش ترکیب بهینه دارائی و سهام

۳.رشد بازده کل اقتصادی رشته فعالیت‌ها

۴.توسعه دانایی، دانش و فن آوری

شنبه پنجم 11 1387

 تصرف سفارت آمریکا (: Iran hostage crisis) یا بحران گروگانگیری در ایران (در متون رسانه‌ای دولتی ایران «تسخیر لانهٔ جاسوسی») به دوران ۴۴۴ روزه‌ای از تخاصم میان دولت آمریکا و ایران گفته می‌شود که با حملهٔ تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام و تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ (برابر با ۴ نوامبر ۱۹۷۹) آغاز گردید و در ۳۰ دی ۱۳۵۹ (برابر با ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱) با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولت‌های ایران و آمریکا و آزادی گروگان‌ها پایان یافت.

 

شرح وقایع

صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ خورشیدی ، ۳۹۶ نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران ( دانشگاه صنعتی شریف تهران ، دانشگاه پلی تکنیک تهران ، دانشگاه ملی ایران و دانشگاه تهران ) در زمین چمن دانشگاه تهران گرد هم آمدند تا در یک حرکت هماهنگ به سوی ساختمان سفارت آمریکا در تهران حرکت کنند. عده‌ای باید پس از ورود به ساختمان سریعاً مراجعه و گفت‌وگو با ارگانهای مربوطه را آغاز می‌کردند، برخی باید که ورود محمد موسوی خوئینی‌ها را تدارک می‌دیدند و گروهی نیز باید امر تبلیغات را بر عهده می‌گرفتند. دختران دانشجو نیز باید آهن ‌برهایی که برای بریدن قفل و زنجیرهای در سفارت تهیه شده بود را زیر چادرهایشان حمل می‌کردند. هدف این عملیات ، تحت فشار قرار دادن آمریکا در خصوص پاسخگوئی به اعمال اش در ایران و به خصوص استرداد محمدرضا پهلوی بود

ساعت ۱۰ صبح، دانشجویان با سر دادن شعار «الله اکبر» به طرف سفارتخانه آمریکا در تهران حرکت کردند و قفل و زنجیرهای در را با آهن‌بر بریدند. دانشجویان با شکستن در به راحتی به حیاط سفارت وارد شدند، و به حریم دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا تجاوز نمودند.

ظهر آن روز، محمد موسوی خوئینی‌ها با دفتر آیت الله خمینی تماس می‌گیرد و در مذاکره‌ای تلفنی با سید احمد خمینی، وی را در جریان حرکت دانشجویان قرار می‌دهد و نظر آیت الله خمینی را در این باره جویا می‌شود.

با فرا رسیدن ظهر، دانشجویان پیرو خط امام، محمد موسوی‌خوئینی‌ها را نیز به میان خود آوردند. با شنیدن خبر موافقت آیت الله خمینی با تصرف سفارت، جوش و خروشی دیگر در آنها پدید می‌آید و تماس‌ها با نهادها و سازمان‌های مربوط جهت مطلع کردن آنها آغاز شد. یکی باید شورای انقلاب را در جریان می‌گذاشت و دیگری مجلس خبرگان را. استقرار دانشجویان در سفارت امریکا در نهایت ۴۴۴ روز به طول انجامید.

 

اسناد بدست آمده از سفارت امریکادر تهران

«یکی از این اسناد در مورد فردی بود که سازمان سیا از او با عنوان LURE/1 SD نام می برد. در دی ماه 1358، در گاو صندوق اتاق رئیس پایگاه سیا در تهران، هفت سند درباره این فرد پیدا کردیم. نخستین سند ، به تاریخ 27 جولای 1979 به گزارش های فردی به نام SD ROTTER که بعدها معلوم شد قشقایی است، مربوط می شد. وی مقامات سیا را به تماس با شخص دیگری با عنوان SD LURE ترغیب می کرد. در این سند ، شماره تلفن او ذکر شده بود. یکی از مأموران سیا با اسم رمز گای رادرفورد در پاریس تحت پوشش یک تاجر به او نزدیک شده بود. SD LURE موافقت کرد که دوباره در تهران با او ملاقات کند.»

بر طبق برخی از اسناد بدست آمده سفارت آمریکا در تهران، به وجود آمدن یک واکنش تند از سوی نیروهای انقلابی و حتی اشغال سفارت و گروگان گرفتن کارمندان آن را پیش بینی کرده بود .

همچنین در میان اسناد بدست آمده از سفارت آمریکا در تهران ، مطالبی بر ضد برخی از فالین سیاسی کشور بدست آمد. گفتنی است که آمریکائی ها توانسته بودند که بخشی از اسناد را از طریق سوزاندن ، از بین برند

پیشینه

قبل از تسخیر لانه جاسوسی به دست دانشجویان خط امام، دو بار سفارت آمریکا به دست چریک های فدایی خلق (از گروه های مارکسیست) اشغال شده بود. یک بار در 5 دی ماه 1357 و دیگری در 25 بهمن1357 و بنابر شواهد، هر دوبار با برنامه ی خود آمریکا این کار صورت گرفت. جان کلی -معاون وقت وزارت خارجه آمریکا در این باره گفته بود: «...حمله به سفارت آمریکا در ایران (25 بهمن57 توسط چریک های فدایی خلق) توسط سیا طرح ریزی شده بود ...به دنبال محاصره سفارت آمریکا (25 بهمن57)، اتحاد شوروی ادعا کرد که محاصره سفارت به دست عوامل سیا و ساواک انجام گرفته و هدف از آن، فراهم آوردن زمینه لازم برای دخالت مستقیم نظامی در ایران بوده است ...روز بعد سناتور هوارد بیکر جونیور از دولت خواست که برای انتقام حمله به سفارت دست به اقداماتی بزند.»

عملیات طبس

پس از شکست دولت کارتر در آزادسازی گروگانها از کانالهای دیپلماتیک، یگان ویژه دلتا فورس نیروهای مسلح آمریکا، ماموریت پیدا کردند گروگانهای آمریکایی را در یک عملیات کماندویی آزاد کرده و به آمریکا باز گردانند.

این عملیات که بدلیل مشکلات فنی و جوی به شکست انجامید، به عملیات طبس (با نام رمز عملیات Operation Eagle Claw) مشهور گشت.

 

عواقب

اولین تحریمات اقتصادی آمریکا علیه ایران در همین جریان علیه ایران وضع گردید. در حقیقت تصرف غیرقانونی سفارت ایالات متحده آمریکا و به گروگان گرفتن کارکنان آن بمدت ۴۴۴ روز، باعث ظهور سالها خصومت آمریکاییان علیه ایران، از جمله قطع تمام روابط، ضبط و مصادره میلیونها دلار اموال ایران در خارج از کشور، وضع تحریمات علیه ایران، و طرد ایران از جوامع غربی شد که تا به امروز نیز ادامه دارد. ویلیام داگرتی، یکی از گروگانها، سالها بعد در این باره در یک مصاحبه با شبکه سی ان ان توضیح داد:

وقتی اینطور کشور شما (آمریکا) را تحقیری می کنند که ما را کردند، اینجور چیزها به یاد آدم می ماند. آدم کسانی را که اونطور به حیثیت شما و خانواده و کشورتان اهانت کردند را فراموش نمی کند. تنفر آنان از آمریکایی ها را هنوز بخوبی به یاد دارم. از هر روزنه بدنشان در حال نشت کردن بود.

 

گروگان‌ها

۶۶ گروگان (۶۳ نفر از سفارت آمریکا و ۳ نفر از دفتر کنسولگری در وزارت امور خارجه) از تاریخ ۴ نوامبر ۱۹۷۹ تا ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ گروگان بوده‌اند. گروه ۶۳ نفری در سفارت و گروه ۳ نفری در وازرت امور خارجه نگهداری می‌شدند.

۱۳ نفر از گروگان‌ها بین ۱۹ و ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹ آزاد شدند و یک نفر از آنها در ۱۱ ژوئیه ۱۹۸۰ آزاد شد. ۵۲ نفر باقیمانده ۴۴۴ روز به عنوان گروگان در اختیار و کنترل گروه دانشجویان بودند و در نهایت در ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ آزاد شدند.

 

شش دیپلمات گریخته

در روز اشغال سفارت، شش دیپلمات آمریکایی توانستند بگریزند و در سفارت‌خانه‌های دولت سوئد و کانادا پناه گیرند و در نهایت در ۲۸ ژانویه ۱۹۸۰ با گذرنامه‌های کانادایی از ایران خارج می‌شوند.

رابرت آندرز، ۲۴ ساله، افسر کنسولی

مارک جی. لیجک، ۲۹ ساله، افسر کنسولی

کورا آ. لیجک، ۲۵ ساله، دستیار کنسولی

هنری ل. شاتز، ۳۱ ساله، وابسته کشاورزی

جوزف د. استافورد، ۲۹ ساله، افسر کنسولی

کاتلین ف. استافورد، ۲۸ ساله، دستیار کنسولی

 

۱۳ گروگان آزادشده

از ۱۹ تا ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹، سیزده گروگان که زن یا سیاه‌پوست بودند، آزاد شدند :

کیتی گراس، ۲۲ ساله، منشی

سر گروهبان جیمز هیوز، ۳۰ ساله، مدیر اداری نیروی هوایی آمریکا

لیلیان جانسون، ۳۲ ساله، منشی

سر گروهبان لدل میپلز، ۲۳ ساله، محافظ تفنگداران دریایی

الیزابث مونتاگن، ۴۲ ساله، منشی

گروهبان ویلیام کوآرلز، ۲۳ ساله، محافظ تفنگداران دریایی

للوید رولینز، ۴۰ ساله، افسر اداری

کاپیتان نیل (تری) رابینسن، ۳۰ ساله، افسر اداری

تری تدفورد، ۲۴ ساله، منشی

سر گروهبان جوزف وینسنت، ۴۲ ساله، مدیر اداری نیروی هوایی آمریکا

سر گروهبان دیوید واکر، ۲۵ ساله، محافظ تفنگداران دریایی

جان والش، ۳۳ ساله، منشی

سرجوخه وزلی ویلیامز، ۲۴ ساله، محافظ تفنگداران دریایی

 

ریچارد آی. کوئین

در تاریخ ۱۱ ژوئیه ۱۹۸۰، کنسول‌یار ۲۸ ساله ریچارد آی کوئین که دستگیر و به گروگان گرفته شده بود به دلیل نشانه‌های بیماری آزاد شد. به روایت کتاب جنگهای فرا روانی جلد ۲ (درمورد کاربرد [PSI] در فعالیتهای جاسوسی و ارائه برخی نمونه های عینی) ریچارد آی. کوئین مبتلا به بیماری صرع بوده و توسط افراد تیم تور قرمز (گروهی از متخصصین دوربینی) بعنوان هدف مورد ردیابی می‌باشد..

این فرد به دستور مستقیم آیت‌الله خمینی، آزاد و بوسیله هواپیمای امریکایی باقی‌مانده در ایران به کشور خود باز می‌گردد.

 

۵۲ گروگان باقیمانده

  1.  استیون لاوترباخ، ۲۹ ساله، افسر اداری
  2. گری ای.لی، ۳۷ ساله، افسر اداری
  3. سر گروهبان پول ادوارد لویس، ۲۳ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
  4. جان دبلیو لیمبرت، ۳۷ ساله، افسر سیاسی
  5. سر گروهبان جیمس ام.لوپز، ۲۲ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
  6. سر گروهبان جان دی.مک کیل، ۲۷ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
  7. مایکل جی. مترینکو، ۳۴ ساله، افسر سیاسی
  8. جری جی.میل، ۴۲ ساله، افسر ارتباطات
  9. گروهبان دوم مایکل ای.مولر، ۳۱ ساله، رهبر واحد محافظان تفنگداران دریایی
  10. برت سی.مور، ۴۵ ساله، مشاور(مستشار) برای امور مدیریتی
  11. ریچارد اچ.مورفیلد، ۵۱ ساله، رئیس(ژنرال) کنسول آمریکایی در ایران
  12. کاپیتان پول ام.نیدمن کهتر، ۳۰ ساله، افسر ستاد لجستیک نیروی هوایی
  13. رابرت سی.اود، ۶۵ ساله، افسر بازنشسته خدمات خارجی بر روی(دربارهء) شغل موقت در تهران
  14. سر گروهبان گریگوری ای.پرسینگر، ۲۳ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
  15. جری پلوتکین، ۴۵ ساله، تاجر غیر دولتی که به تهران مراجعه کرده بود
  16. استوار ارشد رجیس رگان، ۳۸ ساله، افسر وظیفه ارتش و عهده دار دفاع از افسران وابسته نظامی
  17. سرهنگ دوم دیوید ام.روئدر، ۴۱ ساله، نمایندهٔ وابستگان نیروی دریایی
  18. باری ام.روسن، ۲۶ ساله، وابسته مطبوعاتی
  19. ویلیام بی.رویر کهتر، ۴۹ ساله، نایب رئیس اجرایی انجمن ایران-آمریکا
  20. سرهنگ توماس ای.شافر، ۵۰ ساله، وابسته نیروی هوایی
  21. سرهنگ چارلس دبلیو.اسکات، ۴۸ ساله، افسر ارتش و وابسته نظامی
  22. فرمانده دانلد ام.شارر، ۴۰ ساله، وابسته ناوگان هوایی
  23. سر گروهبان رادنی وی(راکی).سیکمان، ۲۲ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
  24. گروهبان دوم جوزف سوبیک کهتر، ۲۳ ساله، پلیس نظامی برای دفاع از پرسنل ستاد وابستگان
  25. الیزابت آن سویفت، ۴۰ ساله، رئیس قسمت سیاسی سفارت و یکی از دو گروگان زن
  26. ویلیام التامسث، ۳۹ ساله، افسر بالا رتبه سیاسی و یکی از سه تنی که در وزارت امور خارجه ایران نگهداری می‌شدند
  27. فیلیپ آر.وارد، ۴۰ ساله، افسر اداری
  28. وماس ال.آهرن کهتر، ۴۸ ساله، افسر کنترل مواد مخدر
  29. کلیر کورتلند بارنس، ۳۸ ساله، متخصص ارتباطات
  30. ویلیام ای.بلک، ۴۴ ساله، افسر ارتباطات و ضبط
  31. رابرت اُ. بلاکر، ۵۴ ساله، افسر اقتصادی متخصص در زمینه نفت
  32. دانلد جی.کوک، ۲۶ ساله، کنسول یار
  33. ویلیام جی.دوگرتی، ۳۳ ساله، دبیر سوم هیئت اعزامی آمریکا به ایران
  34. فرمانده ناوبان یکم رابرت انگلمن، ۳۴ ساله، وابسته نیروی دریایی
  35. سر گروهبان ویلیام گالگوس، ۲۲ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
  36. بروس دبلیو.جرمن، ۴۴ ساله، افسر اعتبارات
  37. دوان ال.جیلت، ۲۴ ساله، متخصص ارتباطات و اطلاعات نیروی دریایی
  38. آلن بی.گلانسینکسی، ۳۰ ساله، افسر امنیتی
  39. جان ای.گریوس، ۵۳ ساله، افسر روابط عمومی
  40. جوزف ام.هال، ۳۲ ساله، وابسته نظامی با درجهٔ ستوان یار
  41. سر گروهبان کوین جی.هرمنینگ، ۲۱ ساله، افسر تفنگداران دریایی
  42. گروهبان دوم دانلد آر.هوهمن، ۳۸ ساله، پزشک ارتش
  43. سرهنگ للند جی.هالند، ۵۸ ساله، وابسته نظامی
  44. مایکل هاولند، ۳۴ ساله، آجودان تیمسار امنیتی و یکی از سه تنی که در وزارت امور خارجه ایران نگهداری می‌شدند
  45. چارلس ای.جونس کهتر، ۴۰ ساله، متخصص ارتباطات و اپراتور دور نویس، تنها آمریکایی سیاهپوستی که در نوامبر ۱۹۷۹ آزاد نشد
  46. مالکوم کالپ، ۴۲ ساله، مقام ناشناخته
  47. مورهد سی.کندی کهتر، ۵۰ ساله، افسر اقتصادی و بازرگانی
  48. ویلیام اف.کیوف کهتر، ۵۰ ساله، سرپرست(مدیر) مدرسه آمریکایی در اسلام آباد پاکستان که در زمان اشغال به تهران مراجعه کرده بود.
  49. سرجوخه استیون دبلیو کرتلی، ۲۲ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
  50. کاترین ال.کوب، ۴۲ ساله، افسر فرهنگی سفارت و یکی از دو گروگان زن
  51. فردریک لی کوپکه، ۳۴ ساله، افسر ارتباطات و متخصص الکترونیک
  52. ال. بروس لینگن، ۵۸ ساله، کاردار سفارت و یکی از سه تنی که در وزارت امور خارجه ایران نگهداری می‌شدند

 

۸ نفر طبس

۸ نفری که برای نجات گروگان‌ها به دشت کویر نزدیک طبس اعزام شدند و در اثر سوانحی طبیعی کشته شدند

  1. کاپیتان ریچارد ال.باکه، ۳۴ ساله، نیروی هوایی
  2. سر گروهبان جان دی.هاروی، ۲۱ ساله، نیروی تفنگداران دریایی
  3. سرجوخه جورج ان.هولمس کهتر، ۲۲ ساله، نیروی تفنگداران دریایی
  4. گروهبان دوم دوی ال.جانسون، ۳۲ ساله، نیروی تفنگداران دریایی
  5. کاپیتان هارولد ال.لویس، ۳۵ ساله، نیروی هوایی
  6. سر گروهبان تکنسین جوئل سی.مایو، ۳۴ ساله، نیروی هوایی
  7. کاپیتان لین دی.مک اینتاش، ۳۳ ساله، نیروی هوایی
  8. کاپیتان چارلس تی.مک میلان، ۲۸ ساله، نیروی هوایی

 

دانشجویان پیرو خط امام

اعضای کمیتهٔ مرکزی تسخیر سفارت

ابراهیم اصغرزاده

محسن میردامادی

حبیب‌الله بیطرف

رضا سیف‌اللهی

رحیم باطنی

 

دیگر اعضا

سعید حجاریان

معصومه ابتکار

عباس عبدی

 

اتهام شرکت محمود احمدی نژاد در تصرف سفارت آمریکا

محمود احمدی نژاد توسط برخی گروه ها، از جمله گروه‌های مخالف نظام ایران، متهم به شرکت در گروگان‌گیری آمریکاییان در واقعه تصرف سفارت آمریکا شده است. علاوه بر این برخی گروه‌ها در داخل ایران - مانند نشریهٔ یالثارات - وی را از شرکت کنندگان در این واقعه نام برده‌اند. با این حال سازمان سیا معتقد است که هیچ مدرکی تاکنون برای اثبات این ادعاها وجود ندارد.

شنبه پنجم 11 1387

حزب توده ایران سازمان اصلی چپ در تاریخ معاصر ایران بوده‌است.

پیدایش

حزب توده ایران به عنوان وارث سوسیال‌دموکراسی عهد مشروطه و حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰)  در مهرماه سال ۱۳۲۰ در بندر انزلی تأسیس شد. بنیان‌گذاران آن عده‌ای (۵۳ نفر) از روشنفکران و فعالان چپ‌گرا و ملی‌گرای ایران نظیر:سلیمان‌میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش بودند که اغلب در دوره دیکتاتوری رضا شاه تحت تعقیب یا در زندان بودند.

 

اهداف و برنامه‌ها

دههٔ ۲۰ و انحلال

حزب توده در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که اتحاد شوروی در صحنه بین المللی حضور خود را اعلام داشت، توانست به سرعت به عنوان یک حزب منسجم در صحنه سیاست و فرهنگ ایران حضور یابد و در کشمکش با جریانهای وابسته به بریتانیا و آمریکا این دوران تاریخی را رقم زند. حزب پس از تأسیس با استقبال بسیاری روبرو شد و توانست کارگران و دانشجویان و زنان را سازماندهی کند. بسیاری از روشنفکران نیز به سوی حزب جلب شدند.

همسویی حزب با شوروی و دفاع آن از سوسیالیزم موجب خروج برخی مخالفان از صفوف حزب شد و پس از شکست فرقه دموکرات انشعابی در حزب رخ داد و گروه مهمی از روشنفکران به رهبری خلیل ملکی حزب را ترک کردند. و بخشی از رهبران حزب به ناچار به خارج از کشور رفتند.

در ۱۳۲۷ سوء‌قصدی به جان شاه شد و پس از آن دولت حزب توده ایران را مسئول حادثه دانست و آن را منحل اعلان کرد. بعد از این اعلان حزب به فعالیت مخفی روی‌آورد و بخشی دیگر از رهبران حزب جبرا به خارج از کشور رفتند.

 

نقش مصدق

با شروع نهضت ملی شدن نفت و نخست‌وزیری دکتر مصدق، حزب توده ایران به یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران تبدیل شد. مخالفت حزب با برخی نظرات مصدق در این دوره نقش مهمی در جنبش ملی داشت. پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و تظاهرات مردمی که منجر به نخست‌وزیری دوباره مصدق شد، حزب رویه خود را عوض کرد و به پشتیبانی مشروط از مصدق پرداخت.

 

کودتا

نقشه کودتای ۲۵ مرداد با همکاری بریتانیا و امریکا طرح شد و پس از چندبار تجدید نظر و مشورت با عناصر اصلی به تصویب رسید. ولی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حزب، بر خلاف تبلیغات خود در روزهای قبل از آن، نتوانست اقدام موثری در مقابله با کودتا کند. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تثبیت ایران در حریم نفوذ غرب، سازمان‌های حزبی تحت تعقیب و سرکوب حکومت قرار گرفتند که به بازداشت و شکنجه و اعدام عده‌ای از توده‌ای‌ها منجر شد. پس از کودتا بخش بزرگی از رهبران حزب تا سال ۱۳۳۶ مجبور به ترک ایران شدند، به بلوک شرق گریختند و بسیاری از آنان تا انقلاب ایران نتوانستند به ایران بازگردند.

حزب توده، هر چند هر گونه نقش و حضور در حیات سیاسی ایران را از دست داد، معهذا به عنوان یک جریان فکری به موجودیت خود ادامه داد، بنحوی که میتوان فرهنگ لائیک را که در دهه ۱۳۴۰ در ایران شکل گرفت برآیند کنش متقابل فرهنگ غربی و مارکسیستی، در سیمای سخنگویان ایرانی آن، ارزیابی کنیم. این تأثیر بویژه از طریق روشنفکرانی که در دهه ۱۳۲۰ در مکتب فکری و مطبوعاتی حزب توده پرورش یافتند در دهه ۱۳۴۰، و در نهادهای فرهنگی کشور اعمال شد.

 

سازمان افسری

یک سال بعد از کودتا سازمان مخفی حزب در نیروهای مسلح که به سازمان نظامی معروف بود کشف شد و بسیاری از اعضای آن با زندان و شکنجه و اعدام روبرو شدند.

 

در تبعید

حزب توده هر چند در سالهای ۱۳۳۲ ـ ۱۳۵۷ به عنوان یک نیروی سیاسی در ایران حضور نداشت، ولی به عنوان یک جریان فکری در پی ریزی شالوده‌های فرهنگ لائیک در ایران نقشی مؤثر ایفا کرد.

در دههٔ ۱۳۴۰ حزب در صحنه سیاسی ایران حضور نداشت و با انتشار نشریه و اداره برنامه رادیو پیک ایران ارتباط با هواداران خود در داخل کشور را حفظ می‌کرد. کوششی که در اواخر این دهه برای ایجاد یک سازمان مخفی (معروف به تشکیلات تهران) در داخل ایران صورت گرفت به خاطر نفوذ سازمان امنیت در آن به جایی نرسید و به بازداشت و شکنجه و اعدام عده‌ای از توده‌ای‌ها منجر شد.

 

انقلاب

سیاست حزب توده ایران در جهت حمایت از انقلاب ایران و ائتلاف با نیروهای ملی و مذهبی علیه نظام سلطنتی بود. حزب توده شعارهای ضدآمریکایی آیت الله خمینی و طرفدارانش را وجه مشترک مهمی میان حزب توده و طرفداران آیت الله خمینی می دانست.

صلاحیت رهبران حزب توده ایران مانند کیانوری و محمد علی عمویی و تعدادی دیگر برای انتخابات مجلس اول تأیید شد و این در حالی بود که ایدئولوژی حزب توده از سوی حکومت جدید به کفر تعبیر می شد.

علی اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات حود چندین بار به ملاقات با کیانوری و محمد علی عمویی در منزل شخصی خود اشاره می کند

حزب توده تلاش گسترده ای را برای تجهیز نیرو در جامعه آغاز کرد و با موفقیت رو به رو شد. حزب توده که فعالیت خود در جامعه را پس از 25 سال سرکوب رژیم شاه آغاز میکرد، با وجود شمار کم کادر ها توانست هزاران نفر را در صفوف خود منسجم کند. انتشار ده ها نشریه و انبوهی از کتب، فضای جامعه را دگرگون کرد و تاثیرات مهمی را بر جای گذاشت و نسل نوینی را تربیت کرد.

جا افتادن شعارهایی همچون اجرای اصلاحات ارضی، ملی کردن تجارت خارجی، و همچنین بسیاری از دیگر شعارها، ثمره کار معنوی حزب توده در آعاز انقلاب است.

حزب توده در عرصه سازمان دهی کارگران توانست فعالیت های چشمگیری را انجام دهد. ایجاد سندیکاها و اتحادیه های کارگری و آشنایی کارگران با حقوقشان تا آنجا جلو رفت که در دهه 1360، با وجود تلاش های وزیر کار وقت، احمد توکلی و حمایت خمینی، رژیم نتوانست قانون کار خود را به کارگران تحمیل کند.

مبارزه کارگران حتی پس از یورش رژیم به حزب توده و دستگیری شماری از رهبران جنبش کارگری ادامه یافت و با پس گرفتن قانون کار و بیرون انداختن توکلی از وزارت کار به سر انجام رسید.

خامنه ای می گوید:

" در یک برهه از زمان و در همان اوایل انقلاب همه چیز در تیول حزب توده بود... چنین حالتی را من و هر کسی در اوایل انقلاب حس میکرد که توده ای ها و جریان چپ، به خصوص حزب توده بر همه چیز مسلط بودند و اصلا حرکت انقلاب را می خواستند منحرف کنند..."

  • روزنامه " نامه مردم"، شماره 402، 4 خرداد ماه 1372

از دیگر عرصه های فعالیت حزب توده، افشای توطئه های آمریکا بر ضد انقلاب ایران و بسیج نیرو برای مقابله با این توطئه ها بود. حزب توده، بارها در زمینه های گوناگون، از جمله توطئه کودتا بر ضد حاکمیت بر آمده از انقلاب و سپس در مورد خطر احتمالی یورش نظامی به ایران اعلام خطر کرد.

حزب توده، نحستین سازمان سیاسی کشور بود که پیش از یورش جنایتکارانه رژیم عراق، با انتشار بیانیه ای در این زمینه هشدار باش داد و مردم و حاکمیت را به آمادگی برای دفاع از مرزهای میهن فراخواند.

حزب توده، در سالهای پس از انقلاب، تلاش همه جانبه ای را برای اتحاد نیروهای سیاسی و ایجاد جبهه متحد خلق سازماندهی کرد. حزب توده معتقد بود که می توان با شرکت خمینی و هوادارانش و همچنین سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب دموکرات کردستان جبهه واحد خلق را برای تعمیق دستاوردهای انقلاب پایه ریزی کرد.

عقاید انحصارگرایانه خمینی و هوادارانش از یک سو و فرقه گرایی و پیشداوری های تاریخی دیگر سازمانها نشان داد که این خوش بینی حزب توده در این زمینه قابل تحقق نبود.

"تاکید بیش از حد حزب توده ایران بر سیاست اتحاد با طرفداران خمینی، در برخی موارد، به ایجاد تنش و دشواری در روابط با احزاب و سازمانهای دیگر منجر شد که از جمله می توان از رابطه با حزب دموکرات کردستان ایران نام برد. با یورش نیروهای حاکمیت جدید به کردستان و آغاز درگیری های نظامی، خطرات جدی مداخله خارجی و شکست انقلاب در آن مقطع حزب توده ایران را بر آن داشت که از طرفین درگیر بخواهد به برخوردهای نظامی پایان دهند"

  • (نقل از اسناد "گنگره ارانی"، پنجمین کنگره حزب توده ایران 1375)

علی رغم حمایت حزب توده از انقلاب ایران در مقاطعی حساس از جمله در کودتای نوژه و جنگ ایران و عراق، سال ۱۳۶۲ بسیاری از رهبران، اعضا و هواداران حزب دستگیر شدند. چند ماه بعد در نوارهای ویدیویی ضبط شده در زندان که دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بود و از تلویزیون ایران پخش شد، رهبران درهم‌شکسته حزب به جاسوسی برای شوروی اعتراف کردند. کیانوری با حالتی نحیف و ترشرویانه اظهار داشت که حزب توده از آغاز تأسیس در ۱۹۴۱ میلادی تابه حال، ابزاری برای جاسوسی و خیانت بوده‌است.

 

سرکوب

سال ۱۳۶۲ جمهوری اسلامی بسیاری از رهبران و اعضای حزب را به بهانه طرح کودتا دستگیر کرد. عده‌ای از رهبران زیر فشار شکنجه در تلویزیون اعترافاتی کردند و گروه زیادی از اعضا و هواداران اعدام شدند یا با زندان و شکنجه روبرو شدند و سرانجام ساختار تشکیلاتی این حزب در داخل ایران فروپاشید. هاشمی رفسنجانی از چهره‌های سرشناس حکومت در هنگام سرکوبی، بعدها در مصاحبه‌ای با روزنامه همشهری عنوان نمود که: بازداشت اعضای حزب توده بهتر بود که انجام نمیشد و دلیلی برای اینکه حزب توده در اندیشه کودتا بوده، نیافته‌است. "گر آن کار را نمی‌کردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آنها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم، "

 

سال‌های اخیر

بعد از سرکوب سال‌های دههٔ ۱۳۶۰ حزب از فعالیت در ایران بازماند. بخشی از رهبران و اعضای حزب در خارج از کشور و به طور مشخص در اروپا و آلمان مستقر شدند و فعالیت حزب را پیگیری کردند. در حال حاضر نیز حزب تودهٔ ایران به فعالیت ادامه می‌دهد و نشریهٔ «نامهٔ مردم» را منتشر می‌کند. دبیر اول کنونی آن علی خاوری است  خاوری دبیر وقت کمیته مرکزی حزب در پلنوم ۱۸ حزب توده ایران بعنوان دبیراول انتخاب شد

شنبه پنجم 11 1387

سید مهدی هاشمی پاسداری در دهه شصت در ایران بود که اعدام شد.


مهدی هاشمی برادر داماد منتظری از جمله افرادی بود که پیش از انقلاب به اتهام معاونت در قتل آقای شمس آبادی دستگیر ومحکوم گردید. او پس از پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد و به مسئولیتهای مهمی نیز گمارده شد؛ اما بزودی چهره واقعی خود را نشان داد و با شرکت در چند فقره جنایت و اعمال خلاف قانون از سوی دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم شد و حکم درباره او به اجرا درآمد.

وی مسئول نهضت‌های آزادیبخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی از نزدیکان حسینعلی منتظری بود و برخی اعدام وی را با برکناری منتظری از قائم مقامی رهبری در ایران مرتبط می‌دانند.

شنبه پنجم 11 1387

به دنبال کودتای ۱۹۵۳ و سقوط دولت ملی و دموکراتیک به نخست وزیری دکتر مصدق، سیاست سرکوب و قتل توسط رژیم محمد رضا شاه پهلوی علیه آزادیخواهان ایرانی به اجرا درآمد.

با هدف قرار دادن مهم‌ترین سازمانهای سیاسی آن زمان یعنی حزب تودهٔ ایران و جبههٔ ملی ایران که پایگاه اصلی فعالیت‌های آزادی خواهانهٔ مردم ایران بودند، سیاست سرکوب موفق گردید که اپوزیسیون سازمان یافته ایران را درهم بشکند. لیکن در اوایل دههٔ ۶۰ میلادی زمزمه‌های مخالفت با رژیم دیکتاتوری شاه از نو شنیده شده و محافل روشنفکری تبدیل به مراکز فعالیت سیاسی گردید.

دانش‌آموزان و دانشجویان ایرانی نسبت به جنبش‌های آزادی خواهانه و انقلابی که طی دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در کشورهای مختلف به ویژه در کوبا و ویتنام جریان داشت گرایش زیادی پیدا کرده بودند. استقلال، دموکراسی، سوسیالیسم و پیشرفت اجتماعی آماج‌های اصلی مبارزهٔ روشنفکران ایران بود. از آنجا که برای رهبری جنبش سازمان‌های قوی و با تجربه عملا وجود نداشت، بحث محافل روشنفکری روی چگونگی پرکردن این خلاء متمرکز بود.

از تأسیس تا انقلاب ۱۹۷۹

نخستین اجلاس جنبش فداییان خلق در سال ۱۹۶۳ توسط بیژن جزنی و یارانش برگزار شد. آن‌ها به این نتیجه رسیده بودند که نفوذ قدرتمند آمریکا در ایران و سرکوب آزادی خواهان مخالف دولت، فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز را به کلی غیرممکن ساخته‌است.

در این ارتباط بود که مبارزهٔ مسلحانه تنها راه موثر برای دستیابی به آزادی شناخته شد. تلاش‌های جمع روشنفکران ایرانی، با حمله به یک پست ژاندارمری در جنگل‌های شمال ایران، ۸ فوریه ۱۹۷۱ ثمر داد و تأسیس سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران اعلام شد.

در دورهٔ ۸ سالهٔ از ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۹ فداییان توسط رژیم دیکتاتوری حاکم زیر شدیدترین حملات قرار داشتند. بیش از هر سازمان مخالف دیگری، یعنی نزدیک ۳۰۰ فدایی خلق توسط رژیم شاه به قتل رسیدند. در این سال‌ها طی چهار دوره ضربه، اکثریت رهبران سازمان دستگیر و یا کشته شدند. اما سازمان پابرجا ماند. بزرگ‌ترین ضربه زمانی بود که بیژن جزنی و ۶ نفر دیگر از موسسان سازمان به صورت مخفیانه در زندان ترور شدند. این واقعه در ۱۹ آوریل ۱۹۷۵ در زمانی رخ داد که ۸ سال از دستگیری و محکومیت آنها در زندانهای رژیم گذشته و محاکمهٔ دومی هم انجام نشده بود.

فداییان در جریان انقلاب ۱۹۷۹ که عمدتاً توسط پیروان آیت الله خمینی رهبری گردید، نقش موثر و فعالی را ایفا کردند. در این هنگام، بسیاری از نیروهایی که مخالف یک دولت مذهبی بودند از فداییان پشتیبانی کردند.

به دنبال پیروزی انقلاب، دفاتر فعالیت علنی سازمان در اغلب شهرهای ایران تأسیس شد. این دفاتر بعدها تبدیل به مرکز تجمع جوانان غیرمذهبی و عدالتخواه گردید. در نخستین انتخابات بعد از انقلاب فداییان ۱۰ درصد از آرا را به خود اختصاص دادند و بقیهٔ آرا به نفع نیروهای مذهبی به صندوق‌ها ریخته شد. در این بین بحث‌های درون سازمانی میان فداییان در مورد انقلاب به جریان افتاد. در صدر این مسائل، نحوهٔ مبارزه و چگونگی برخورد با حاکمیت، مهم‌ترین موضوع مورد بحث بود. اکثریت بزرگی ازاعضا دیگر اعتقادی به مبارزهٔ مسلحانه نداشتند، آنها خواستار اتخاذ خط مشی همراهی با توده‌های مردم بودند. توده‌هایی که پیرو رهبران مذهبی جامعه بودند. این اختلافات به انشعاب اقلیتی که در برگیرنده ۱۰ درصد از اعضای فعال سازمان بود منتهی گردید. سرانجام در روز اول ماه مه ۱۹۸۱ اجتماع عظیم یکصد هزار نفری فداییان در میدان آزادی تهران برگزار گردید. در این روز رهبری سازمان خط مشی‌های جدید سازمان را اعلام کرد. از جمله اعلام شد که سازمان فداییان دیگر یک جنبش چریکی نیست و یک سازمان سیاسی متعلق به طبقهٔ کارگر ایران است. از این روز سازمان، رسماً سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نامیده شد.

تا اوایل دهه ۱۹۸۰ که هنوز دولت اسلامی به طور کامل بر اوضاع مسلط نشده بود، سازمان فعالیت‌های نیمه علنی خود را ادامه داد. ارگان رسمی سازمان «نشریهٔ کار» با تیراژی بین صد تا سیصد هزار در هر هفته منتشر می‌شد. طی چهار سال تلاش برای ساختن ستون فقرات سازمان تعداد اعضا تشکیلات به ۲۰۰۰۰ نفر افزایش یافت. در میان این اعضا یک سوم زن، یک پنجم کارگر و سه پنجم دانشجو و دانش‌آموز بودند. سن متوسط در میان اعضا سازمان کمتر از ۲۴ سال و در میان کادر رهبری ۳۲ سال بود. سازماندهی بخش قابل توجهی از جوانان مترقی غیرمذهبی و تأسیس یک سازمان سیاسی سکولار و با نفوذ، در جامعه‌ای شدیداً مذهبی برجسته‌ترین اقدام سازمان فداییان خلق بود.

سالهای سرکوب

علیرغم سیاست‌های سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) مبنی بر احتراز از قرار گرفتن در حالت تقابل مستقیم با حکومت، آشکار بود که بنیادگرایان حاکم نمی‌توانستند فعالیت‌ها و موجودیت فداییان را تحمل کنند.

با این که در سالهای ۱۹۸۲ - ۱۹۸۰ که سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)از سیاستهای حکومت در زمینه‌های مختلف از قبیل اختلافات با عراق، مواضع ضد آمریکایی و جنبه‌های خاصی از اصلاحات اقتصادی، عمدتاً پشتیبانی می‌کرد، قانوناً اجازه فعالیت نداشت. حتا در همان سالها احکام اعدام برای فداییان صادر شده و صدها فدایی در زندان به سر می‌بردند.

تعقیب و سرکوب همه جانبهٔ سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در بهار ۱۹۸۳ زمانی آغاز شد که دولت اسلامی ساختارهای سیستم جمع‌آوری اطلاعات و شبکه‌های پلیسی خود را کامل نمود. دولت اسلامی در نابود کردن بخش مهمی از رهبری سازمان ناکام ماند و رهبری به خارج از کشور منتقل گردید.

در سال ۱۹۸۸ خمینی قبل از مرگش دستور قتل عام زندانیان سیاسی ایران را صادر کرد. هزاران نفر از جمله بیش از صد فدائی را در زندانها بدون محاکمه سربه نیست کردند. از این جنایت هولناک به نام فاجعه ملی یاد میکنند.

در دورهٔ حکومت جمهوری اسلامی چندین هزار فدایی به زندان افکنده شدند، صدها نفر از جمله ۸ عضو رهبری اعدام شده و هزاران نفر به خروج و فرار از کشور مجبور شده‌اند.

سالهای بحران

در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۹۸۰ میلادی، نتایج تلخ انقلاب ایران و سرنوشت سوسیالیسم در اتحاد شوروی به بحران ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی منجر شد.

محور اصلی بحث‌های دوران بحران را، ارزیابی‌های غلط از جمهوری اسلامی، «سوسیالیسم موجود» و ساختار غیردموکراتیک درون سازمانی تشکیل می‌داد.

این بحران تأثیر فلج کننده‌ای روی بسیاری از بخش‌های سازمان داشت. بحث‌های درونی در سرتاسر سازمان منتشر گردید. در تابستان ۱۹۸۸ میلادی حقوق اعضا برای ابراز آزاد نقطه نظرات شخصی و مستقل برقرار گردید و این تحول که نخستین گام در تجدید ساختار سازمان بود، راه را برای تدارک نخستین کنگره هموار کرد.


سالهای دههٔ ۱۹۹۰

در اوت ۱۹۹۰ نخستین کنگرهٔ سازمان در خارج از کشور برگزار گردید. کنگره توجه خود را به بررسی مجدد برنامهٔ سازمان، سیاست گذشته، وضعیت سیاسی و روابط داخلی معطوف نمود. به علاوه کنگره مواضع رهبری را به یک گروه جدید سپرد و فراخوان برای برگزاری کنگرهٔ دوم در سال بعد را اعلام نمود. نحوهٔ سازماندهی کنگره و دست آوردهای آن، وحدت ارادهٔ سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) را احیا کرد و اعتماد متقابل و همبستگی میان فعالان و درون سازمان را تحکیم بخشید.

سالهای دههٔ ۱۹۹۰ تغییرات عمده‌ای را در جنبش فداییان به همراه داشت. به دنبال تحلیل تاریخچهٔ گذشتهٔ سازمان، دموکراسی به عنوان هدف فوری و اساسی سازمان اعلام گردید. تلاش‌های قبلی در جهت وحدت ایدئولوژیک در سازمان به کنار گذاشته شد و به جای آن تفاوتهای ایدئولوژیک و اندیشه مستقل به طور رسمی پذیرفته و مورد پشتیبانی قرار گرفت. کنگرهٔ نخست، سوسیالیسم را به عنوان هدف نهایی خود اعلام کرد. کنگرهٔ دوم تصمیم گرفت که هر دو سال یک بار کنگرهٔ سازمانی فراخوانده شود. از آن زمان تصمیم فوق به طور کامل به اجرا درآمده‌است.

در سال ۱۹۹۵ چهارمین کنگرهٔ سازمان برگزار گردید به خاطر هم‌زمانی این گردهمایی با بیست و پنجمین سالگرد ترور بنیانگزار سازمان بیژن جزنی، این کنگره بنام او نام گذاری شد. در تاریخ سازمان دههٔ ۱۹۹۰ تنها به عنوان دههٔ پذیرش و انتشار اصول دموکراتیک میان تشکیلات شناخته نخواهد شد، بلکه به عنوان دورهٔ همکاری و روابط بهتر میان سازمان و جنبش‌های لیبرال، اصلاح طلب و دموکراتیک ایران ثبت خواهد شد.

کنگره نهم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، از نهم تا دوازدهم شهریور ماه ۱۳۸۴ برگزار شد. این کنگره به مناسبت هم‌زمانی با هفدهمین سالگرد کشتار جمعی زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی و به یاد عزیزانی که در گلزار خاوران خفته‌اند، «با خاوران» نامیده شد.

آخرین کنگره سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، کنگره دهم، از نوزدهم تا بیست و دوم بهمن ماه ۱۳۸5 برگزار شد. این کنگره به مناسبت هم‌زمانی با سالگرد بنیانگذاری سازمان و انقلاب، کنگره «بهمن» نامیده شد.

شنبه پنجم 11 1387

ملی‌گرایی، ملت‌باوری، یا ناسیونالیسم (به انگلیسی: Nationalism) نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی به تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» می‌خوانند. آگاهی ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیل‌دهنده ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغه‌آمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت‌های می‌شود.

به صورت کلی به جریان اجتماعی‌ـــ‌سیاسی ِ راست‌گرایی گفته می‌شود که می‌کوشد با نفوذ در ارکان سیاسی کشور در راه اعتلا و ارتقای اساسی باورها، آرمان‌ها، تاریخ، هویت، حقوق و منافع ملت گام بردارد. این جریان با محور قرار دادن منافع ملت به عنوان نقطهٔ گردش تمامی سیاست‌های خارجی و داخلی، باعث جهش‌های تکاملی و سرعت بخشیدن به حرکت روبرشد ملل در رسیدن به تمدن جهانی می‌شود.

ناسیونالیسم، در تضاد با باور نوینی است که جهان‌میهنی (انترناسیونالیسم) نام دارد و طرفدار یکی شدن همهٔ مرزها و از میان رفتن مفهوم امروز «کشور» است. ناسیونالیسم با ارائه و بنیان مفاهیمی مانند «عشق به میهن» و یا «ملت‌پرستی» به جنگ با باورهای انترناسیونالیستی رفته و می‌کوشد کاستی‌های پدید آمده‌ از کارشکنی‌های سیستم‌ها و اشخاص «جهان‌میهن» را برطرف سازد.

ناسیونالیسم در سیاست‌ معمولاً به‌عنوان یک زیرمجموعه‌ برای دیگر باورهای همسو شناخته می‌شود و قابلیت ارتجاع به «راست و چپ» را داراست. (برای نمونه ناسیونال‌سوسیالیسم، یا ناسیونال‌دموکراسی) ناسیونالیسم شالوده‌ای برای خواست با هم زیستن واحدهای سیاسی و قومی است و متضمن این اندیشه‌است که فرمانروایان و شهروندان بهره مند از همزیستی در این واحد سیاسی فرضی متعلق به یک تبار قومی (Ethnos) هستند. احساسات ملی ریشه در اندیشه ساخت جامعه‌ای با هویت زبانی، مذهبی، و روانشناختی مبتنی بر تصور خویشاوندی کهن اعضای یک گروه قومی فرضی است. تصور ذهنی این جامعه از واقعیتهای تاریخی آن نیز اهمیت بیشتری دارد. از اینرو گروهی از پژوهشگران به پیروی از ماکس وبر ملت را «بزرگترین گروهبندی مردم معتقد به دارای نیای مشترک» تعریف کرده‌اند. ملتها بر اساس گستره سرزمینی نیز تعریف شده‌اند. در انسان شناسی بررسی هویت قومی مردم نه تنها به فرهنگ بلکه به محیط فیزیکی پدید آورنده آن فرهنگ در طی قرنها یا حتی هزاران سال پیش توجه میشود. منتسکیو اصل جغرافیا را برای تعریف خود از فرهنگ مورد استفاده قرار میداد. شرایط ژئوفیزیکی و اقلیم به شدت بر راه و روش معیشت مردمان و راه و رسم زندگانی شان تاثیر گذار بوده‌اند. این عوامل حتی در فلکلور و روانشناسی مردم نیز موثر بوده‌اند.

دسته ها : مکاتب انقلاب
شنبه پنجم 11 1387

آشوب‌های شهری ۳۲۱ مورد، این آشوب‌ها خشونت‌هایی از درگیری در یک تجمع چند نفره با یکی دو زخمی تا خشونت‌های دامنه‌دار چند هفته‌ای مانند آشوب‌های مربوط به حزب خلق مسلمان یا انقلاب فرهنگی با دهها کشته و زخمی را شامل می‌شوند

حمله به کتابخانه‌ها، کتابفروشی‌ها، دفاتر مطبوعاتی، مراکز فروش نشریات و مراکز دولتی ۱۲۹ مورد.

ترور، ۸۰ مورد.

بمب گذاری، ۵۷ مورد این بمب گذاری‌ها غیر از دهها مورد بمب گذاری خوزستان است که به‌وسیله دولت عراق و با به کارگیری مزدوران محلی صورت پذیرفته و تعداد آنها از خرداد تا نیمه آبان سال ۱۳۵۸ بالغ بر ۴۵ مورد است

به این‌ها باید سه جنگ قومی بزرگ در کردستان، گنبد کاووس و خوزستان را که منجر به دخالت ارتش شدند، اضافه کرد تا مجموعا در اندکی بیش از ۲۸ ماه تعداد خشونت‌ها به ۵۹۰ مورد برسد و رقم بی سابقه‌ای را از نظر تعداد، گستره و تنوع اشکال خشونت ورزی درتاریخ معاصر ایران به ثبت برساند.

شنبه پنجم 11 1387

هنگامی که سید روح‌الله خمینی با یک استدلال حقوقی، مجاهدین خلق را به سبب عدم اعتقاد به قانون اساسی از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران منع کرد، حضور گسترده و نظامی این گروه در سطح شهرها آغاز شد و در پی آن درگیری‌های کوچک و بزرگی با گروه‌های حزب‌اللهی آغاز گشت، این خشونت‌ها و درگیری‌های مشابه دست کم ۲۸ ماه به طول انجامید که منجر به خسارات جانی و مالی فراوان شد.

شنبه پنجم 11 1387
ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان اولین رییس جمهور ایران انتخاب شد و حکم ریاست جمهوری خود را در بیمارستان قلب تهران از آیت‌الله خمینی، که به علت بیماری در آن بستری بود، دریافت کرد.
شنبه پنجم 11 1387
در این روز دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و افراد حاضر در سفارت را به گروگان گرفتند.
شنبه پنجم 11 1387

امیر عباس هویدا، نخست وزیر سابق ایران در دوران شاه با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد اما قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید. همچنین بیش از ۲۰۰ تن از مقامات بلند پایه رژیم سابق در خلال دو ماه بعد از انقلاب طی حکمهای دادگاه‌های انقلاب اعدام گشتند.

شنبه پنجم 11 1387
X