مردم در هر انقلاب و حکومت نقش مهم و مؤثری می توانند داشته باشند و به عنوان پشتیبانی حکومت و تداوم آن جایگاه ویژه ای دارند.
اسـلام روی مردم تـکیه فراوان دارد تا آنجا که حتی در مورد خانه کعبه که برای خدا ساخته شده است می فرماید:
ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا و هدی للعالمینخـانه ای است که برای مردم ساخته شده. بنابراین مردم در طرحها و برنامه های اسلامی زمینه و نقش اساسی را دارند.
دو مرحله انقلاب
انـقلاب دو مرحله دارد: یکی مرحله نفی و دیگری مرحله اثبات است؛ یـکی مـرحله تـخریب و ویرانگری و دیگر مرحله بناگذاردن و ساختن اسـت. مـرحله اول انـقلاب را پـشت سـرگذاردیم. در مرحله اول نقش اسـاسی را بـه مردم می دهیم؛ یعنی برای شکستن بت و طاغوت و برای ویـران کـردن کـاخ سـتم و استبداد و برای متزلزل ساختن پایه های امـپریالیسم جـهانی و قـدرتهای اسـتعماری شـرق و غرب، این مردم بـودند کـه نقش اساسی را داشتند. جالب است که ویژگیهای انقلاب و نـهادهای انـقلاب اسـلامی شـاید در تاریخ انقلابهای دنیا استثنایی بـاشد. مـا فـعلا در صـدد تحلیل این ویژگیها نیستیم، فقط به این نـکته کـه انـقلاب مـا بـه راسـتی انـقلابی مـردمی و فـراگیر بود می پردازیم.
مردمی بودن انقلاب
ایـن انقلاب صرفا یک انقلاب کارگری یا دانشجویی یا متکی به اصناف بـازار یـا حـتی یـک انقلاب روحانی نبود.این انقلاب متعلق به همه اقـشار جـامعه، از زن، مـرد، پـیر، جـوان، روستایی، شهری و همه اصناف و اقشار مردم بود.
یـکی از عوامل پیروزی، بسیج عمومی مردم مسلمان ایران بود؛ یعنی دشمن در برابر سیل خروشان عظیم ملت قرار گرفته بود.
قـشرهایی از جامعه ما مبارزات علنی و مخفی، در حد تبلیغ، در حد اقـدامات نـظامی یـا اقـدامات زیـر زمـینی و نـیز اقدامات علنی داشـتند؛ امـا چرا در طول این سالهای دراز که مظاهری از مبارزه داشـتیم و داشـتید پـیروز نشدیم و ناگهان با این سرعت توانستیم پـیروز شـویم؟ شاید یکی از مهمترین عوامل آن همین باشد که تنها قشرهای محدود و افراد معینی در مبارزه شرکت داشتند و توده مردم و موج عظیم جامعه از مبارزه برکنار بود.
لـذا بـرای رژیـم بـه زانو در آوردن یک گروه معین و یک عده خاص آسـان بود و آن چندنفر یا عده ای از روحانیان مبارز و شجاع قابل سرکوبی و متلاشی شدن بودند.
در اوج مـبارزات مـردم مـسلمان ایـران، بـا بـررسی که در زمینه اعتصابها در مراکز مختلف به عمل آورده شد، نقش عظیم مردم در به زانو در آوردن رژیم بخوبی ملموس است. در وزارتخانه ها و ادارات، یا کار نمی کردید یا کم کاری می کردند و یا اطاعت نمی کردند. در سـراغ کارخانه ها دیده می شد در حال اعتصاب هستند و کار نمی کنند.
مـهندسان، کـارمندان و کارگران شرکتهای عظیم کارگری ـ مثل شرکت نـفت کـه نـقش عـظیمی در بـه زانـو در آوردن دشـمن داشـت ـ کار نـمی کردند. مـدارس، دانـشگاهها و بـازار تعطیل بودند، حتی شرکت واحد اتوبوسرانی هم تعطیل بود.
رژیمی که تا دندان مسلح بود، می خواست چه کند؟با چه کسی درافتد؟ کـجا را بـرای خـود نـگه دارد؟ بـا کدام اداره یا وزارتخانه یا کـارگاه یا مغازه یا موسسه یا مدرسه و با چه کسی می خواهد زندگی کند؟ کجا را برای خود نگه دارد؟ با کدام اداره یا وزارتخانه یا کـارگاه یا مغازه یا موسسه یا مدرسه و با چه کسی می خواهد زندگی کند؟ هر جا که سر می زدیم زیر پایش خالی و سست بود. ما به درستی احـساس مـی کردیم کـه بـا حرکت عمومی مردم، قدرت رژیم فرو ریخته اسـت. حـتی شما به ارتش که سر می زدید، به ظاهر پادگانها برقرار بـود، مـا بـا سـیل خروشان فراریان از سرباز و افسر و درجه دار مـواجه مـی شدید. روحیه آنها ضعیف و متلاشی شده بود؛ آن حالتی که دیگر دلبستگی نداشتند و پشتوانه احساس نمی کردند و رابطه شان را بـا مردم قطع می دیدند. بخوبی این حالت در فرد فرد جامعه ما لمس می شود که یک ملت با تمام جانش می گوید نه، دیگر طاغوت و استبداد و استعمار را نمی خواهم.
اگر مسئله مردم نبود و فقط مبارزه یک قشر معین بود پیروزی حاصل نـمی شد. فرض کنید ده هزار چریک مسلح آماده به کار هم وجود داشت امـا مـردم در جریان مبارزه نبودند، اینها در برابر پانصد هزار سـرباز ارتـش مگر می توانستند مقاومت کنند؟ وقتی ارتش احساس کند پـشتوانه مـردمی دارد و همه وفادار هستند و در برابر عده معینی کـه فـقط آنها اسلحه به دست دارند قرار گرفته، می ایستد و مقاوت مـی کند، مـگر آنکه یک قدرت نظامی فوق العاده ای که بر تمام قدرت نظامی مسلط آن روز و پشتوانه های خارجی اش مسلط باشد وارد میدان شود.
بـعضی تـعجب مـی کنند کـه در برابر قدرت عظیم دشمن و پشتوانه های خـارجی و آن قـدرت عـظیم جاسوسی داخلی و ارتش و قوای انتظامی و ایـن هـمه مهره های خود فروخته ای که سالیان دارز انواع راهها را بـرای حـفظ رژیـم تـجربه کرده و کوشش نموده اند، چگونه این نهضت تـحقق یافت؟ می گویند چه شد که مردم بی سلاح و بی پناه بدون آنکه وابـسته بـه قـدرتهای خارجی باشند در برابر این قدرت عظیم مسلط شـده اند؟ وقتی یک ملت می خواهد و تصمیم هم گرفته که نخواهد و لو ایـنکه یـک قبضه تفنگ هم ندارد موفق می شود. کار نمی کند، همکاری نـمی کند. امـا قـوای رژیـم مـثلا بـا دویست نفر کماندو و به این وزارتـخانه حـمله مـی کنند، آدم مـی کشند و بـعد با بوق و بلندگو تـهدید می کنند که هر کس تا چند روز دیگر سر کار نرود حقوقش قطع می شود، تمام دستگاههای تبلیغاتی رژیم به کار می افتد، تمام قدرت نـظامی هـم فعال می شود اما باز هم می بینند خبری نشد و این مردم نمی خواهند و اطاعت و هماری نمی کنند. اما همین مردم با یک فرمان از امـام و از جـانب انقلاب بپا می خیزند، در حالی که نه اسلحه و قـدرت نظامی و نه قدرت تبلیغاتی در کار است، اما یک پیوند روحی و همکاری و وفاداری احساس می کنند.
الـبته ما عوامل دیگر پیروزی انقلاب را فراموش نمی کنیم و در جای خـود بـحث کـرده ایم کـه انگیزه ایمانی و اسلامی و آن روح و حرکت دیـنی و بـسیج ایـمانی از مهمترین عواملی است که در پیروزی نقش داشـت، همچنین رهبری قاطع و داهیانه حضرت امام نقش بسیار اساسی در پیروزی انقلاب داشت.
نقش مهم مردم در مرحله دوم
اکـنون در مـرحله دوم از انـقلاب خود هستیم. در مرحله اول بت را شـکستیم و خـانه ظـلم و اسـتبداد را ویران کردیم. اما در مرحله سـازندگی چـطور؟ در مـرحله اول اگـر فـقط رهبر بود و مردم حضور نداشتند و فقط یک قشر خاصی بودند که مبارزه و سینه سپر می کردند پـیروزی حـاصل نـمی شود. آیـا در ایـن مرحله دوم انقلاب که بسیار پیچیده تر و حساس تر و خطرناک تر است و نیروی خیلی بیشتر لازم دارد مـی توان بـدون حضور مردم پیروزی به دست آورد؟ آیا در این مرحله ما معتقد و متوقع هستیم مثل بنی اسرأیل که به موسی (ع) گفتند:
«فـاذهب إنـت و ربـک فقاتلا انا ههنا قاعدون» به رهبر خود خطاب کنیم که ای امام! شما با چند نفر از اطرافیان خود بروید و
بـسازید و کـار را تـمام کنید و مملکت را اصلاح کنید و نظام عدل اسـلامی را بـنیان بـگذارید و جـمهوری اسلامی را مستقر کنید و حق مردم را به آنها باز گردانید؟
ایـن همان منطقی می شود که سالها داشتیم و پیروز هم نشدیم. صدها سال گوشه مساجدیا بعد از نماز آهسته می گفتیم خدا خودش ریشه ظلم را بـکند، خـدا دشمنان آل پیغمبر (ص) و دشمنان مسلمانها را هلاک کـند، اما وقتی که دستمان را از آستین بیرون آوردیم و همراه با دعـا اقـدام کـردیم و فـریاد زدیـم و کشته دادیم و جهاد کردیم، پیروز شدیم.
حـالا هـم مـسئله هـمین اسـت. اگر ما باز هم متوقع باشیم یک عده مـعدود ایـن کار را بکنند یا اینکه فکر کنیم خدا خودش همان طور کـه مـا را در آن موقع پیروز کرد و نجات داد و کمک کرد، حالا هم کـار را درسـت مـی کند، به خدا درست نمی شود و حتی ممکن است بدتر شود و خطر بزرگتری در کمین ما باشد.
دشـمن با چهره ها و با توطئه های تازه همیشه بیدار است. مگر دشمن فقط خاندان پهلوی است؟ آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت، ما دیگر خطر برگشت آن رژیم را نداریم؛ اما مجموعه دشمن جهانی و آن حالت طـغـیان و اسـتثمار و خـودکامگی کـه بـعضی گـروهها و دولـتها و قـدرتهایی کـه همیشه می خواهند خود مردم را بمکند، چه در داخل و چه در خارج، به صورتهای تازه ای تجلی می کنند و از راههای تازه ای وارد مـی شوند`. دشـمن بـا قـیافه های تـازه و از جای دیگر رخنه مـی کند. اگر این مردم بودند که باعث پیروزی در مرحله اول انقلاب شـدند، ایـن مـردم هـستند کـه باید در این مرحله سازندگی پیروز شـوند. اگر فکر شود که این انقلاب ما متولی دارد که میآید و کار را درست می کند اشتباه است.
جو دوران حاکمیت حضرت علی (ع)
اسـتقرار جـمهوری اسـلامی و جـامعه اسـلامی و عـدالت اسلامی مسئله سـاده ای نـیست؛ هـمان مسئله حاکمیت علی مرتضی (ع) است. مردم از نـظام گـذشته سـرخورده بـودند و عـلیه نظام قبل شوریده و طغیان کـردند و خلیفه را کشتند و به سراغ علی بن ابی طالب (ع) آمدند.
آنـچنان ازدحام کردم که حضرت علی (ع) فرمود نزدیک بود حسنین من زیـر پـای مردم له شوند، و از ایشان تقاضا می کردند که حکومت را بـه دسـت بگیرد.

منبع:سایت اندیشه قم


X