نويسنده: دكتر مهدي دولتي
هر توصيف كنندهاي، از درك حقيقت وجود امام - كه برگزيده خداي سبحان و حجت و دليل او بر بندگان ميباشد - عاجز است. پس چگونه ميتواند از ماهيت وجود آن ذات مطهر و معصوم - كه از هر نقصي در مكارم اخلاق به دور است - سخن بگويد؟ ذاتي كه سرشته از پرتو اقدس الهي و جوشيده از منبع فياض نبوت است و عطر دلآويز كرامت نبوي، از او در فضا ميپيچد و شكوه خلافت الهيه، او را به اوج ميرساند. يكي از امامان، حضرت رضا عليه السلام است.
يمثل النبي في اخلاقه فانه النابت من اعراقه
له كرامات و مكرمات في صفحات الدهر بيّنات
شهود صدق لسمّو ذاته كانّه النبي في صفاته
تري الملو سجداً ببابه فالعزّ كل العزّ في اعتابه (1)
«يعني؛ در اخلاق و خُلق و خوي او، پيامبر گرامي مجسم و نمودار ميگردد؛ زيرا از وجود مقدس رسول خدا روييده است.
او امامي صاحب كرامات است و بزرگواريهاي فراوان دارد كه صفحات ايام، به گونهاي آشكار و روشن، ثبت و گواه صادقي از رفتار او هستند.
شاهداني صادق و راست كه بر بلندي و اعتلاي ذات اقدس او دلالت دارند و گويا او در صفحات زندگي و رفتارش، همان پيامبر گرانقدر اسلام است.
پادشاهان و سلاطين را ميبيني كه در پيشگاه او بر خاك ميافتند. بدان كه عزت و شرافت، به تمام و كمال، پيرامون حرم مطهرش نهفته و موجود است.»
حتي مخالفان نيز در مورد حضرت رضا عليه السلام، به اخلاق پسنديده او شهادت دادهاند. «ابراهيم بن عباس» ميگويد: هرگز شخصيتي را برتر از ابوالحسن رضا عليه السلام نديدم. هيچگاه نبود كه به احدي، اندك ستمي روا دارد، يا سخن كسي را قطع نمايد، يا دست نيازش را رد كند؛ همچنين، هرگز پاي خويش را در مقابل همنشين، دراز نميكرد و پيش از او تكيه نميداد. خدمتگزارانش را دشنام نميگفت، صدايش به قهقهه بلند نميشد و همواره با غلامان و زيردستان خود، كنار سفره غذا مينشست.
چنان كه حتي مخالفان نيز در مورد حضرت رضا عليه السلام، به اخلاق پسنديده او شهادت دادهاند. «ابراهيم بن عباس» ميگويد: هرگز شخصيتي را برتر از ابوالحسن رضا عليه السلام نديدم. هيچگاه نبود كه به احدي، اندك ستمي روا دارد، يا سخن كسي را قطع نمايد، يا دست نيازش را رد كند؛ همچنين، هرگز پاي خويش را در مقابل همنشين، دراز نميكرد و پيش از او تكيه نميداد. خدمتگزارانش را دشنام نميگفت، صدايش به قهقهه بلند نميشد و همواره با غلامان و زيردستان خود، كنار سفره غذا مينشست.(2)
در همين مورد، مردي از اهل بلخ، به حضرت گفت: چه خوب بود اگر براي اينان سفره ديگري جداي از سفره خويش ميگستردي! امام، در پاسخ آن مرد، فرمود:
پروردگار ما، يكي است و پدر ما يكي است و مادر ما نيز يكي . پاداش هم به واسطه اعمال است.(3)
حضرت رضا عليه السلام، در زمستان، بر گليم و در تابستان، بر حصير مينشست و همواره لباس درشت و خشن بر تن ميكرد. اما هر گاه به نزد مردم ميرفت، آنگونه خود را ميآراست كه مورد رغبت آنان بود. (4)
از نشانههاي ايمان مؤمن، پنهان داشتن راز است. چرا كه، امانتدار خيانت نميكند؛ اما خائن، ممكن است مورد اعتماد قرار گيرد.»
هنگامي كه يكي از صوفيان، حضرت را براي پوشيدن جامه خز مورد نكوهش قرار داد، امام رضا عليه السلام در پاسخ فرمود:
«بگو زينتي را كه خداوند براي بندگانش آشكار كرده و خوراك و روزي پاكيزه را چه كسي حرام شمرده است. همانا يوسف صديق عليه السلام جامه ديباي بافته شده از طلا ميپوشيد و بر تختهاي فرعوني (پادشاهي)، مينشست. آنچه از امام انتظار ميرود، عدالت و دادگري است و اين كه به گاه سخن، راست بگويد و هنگام قضاوت، عادل باشد و به وعدهاش، وفا نمايد.» (5)
حضرت رضا عليه السلام، صدقه پنهان بسيار ميداد و ميگفت: از حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله، حديثي شنيدهام كه فرمودهاند:
«التستَر بالصدقة يعدل سبعين حسنة و هو مغفور له و المذيع بها مخذول؛ پنهان داشتن صدقه، برابر است با هفتاد حسنه و صاحب آن آمرزيده است و هر كس آن را آشكار كند، خوار ميگردد.»
حضرت رضا عليه السلام، در زمستان، بر گليم و در تابستان، بر حصير مينشست و همواره لباس درشت و خشن بر تن ميكرد. اما هر گاه به نزد مردم ميرفت، آنگونه خود را ميآراست كه مورد رغبت آنان بود.
يكي از شيعيان كه در طول سفر، سرمايهاش را از كف داده بود، از حضرت درخواست كمك كرد، به نحوي كه بتواند به شهرش برسد و آن مبلغ را صدقه بدهد. حضرت، پس از شنيدن درخواست آن مرد، وارد اتاقي شد و مبلغ دويست دينار از پشت در به وي عطا فرمود و عرضه داشت كه بيرون برو تا مرا نبيني. يكي از كساني كه حاضر بود، سبب اين اختفاي حضرت را جويا شد. پاسخ فرمود: اكنون اين مرد به علت تقاضا درخواست - خود - شرمنده است، (بنابراين شايسته نيست كه با ديدن من، بيش از اين شرمنده شود.)(6)
مردي، به حضرت رضا عليه السلام، گفت: به اندازه مروت خويش، به من عطا كن. فرمود برايم ممكن نيست. مرد گفت: پس به اندازه مروت من ببخش. حضرت فرمود، اين ممكن است. آنگاه فرمان داد تا دويست دينار به او پرداخت گردد.
از نشانههاي عجب و فريفتگي انسان به خويشتن، آن است كه كارهاي زشتش در نظرش زينت يابد و آن را نيكو انگارد و فريفتهاش گردد و گمان برد، كه آن كار، پسنديده است و به آن بر خداوند منت گذارد؛ در حالي كه خداي متعال بر او منت دارد.»
حضرت رضا عليه السلام، در روز عرفه، تمام اموالش را در خراسان انفاق نمود. فضل بن سهل، به حضرت گفت: اين كار، موجب زيان فراوان است. حضرت، در جواب فرمود:
«بل هو المغنم لا تعدن مغرماً ما اتبعت فيه اجراً و كرماً؛ بلكه، اين سود فراوان است. آنچه را كه نتيجهاش اجر و پاداش است، هرگز زيان نشمار.»
وجود امام، پيوسته منّتي است بر تمام افراد بشر، از جوانب گوناگون. از جمله اين جوانب، ميتوان به آگاهاندن جوامع دينخواه در زمينه آداب و اخلاق اشاره داشت كه باعث ميشود صفات پسنديده در آنان به وجود آيد و در مسير شاهراه رستگاري و پيروزي ابدي به راه افتند. به راستي كه تمامي ائمه و از جمله آنان، حضرت رضا عليه السلام براي اين مهم به پا خاستهاند. در زير، مواردي از پندها و اندرزهاي آن حضرت، در زمينه رفتار شايسته از باب يادكرد سنت و سيره آن حضرت آورده ميشود:
پنهان داشتن صدقه، برابر است با هفتاد حسنه و صاحب آن آمرزيده است و هر كس آن را آشكار كند، خوار ميگردد.»
- من علامة ايمان المؤمن كتمان السرّ فان الامين لا يخون ولكن قد يؤتمن الخائن؛ از نشانههاي ايمان مؤمن، پنهان داشتن راز است. چرا كه، امانتدار خيانت نميكند؛ اما خائن، ممكن است مورد اعتماد قرار گيرد.»
- «والصبر في البأساء و الضرّاء، و مداراة الناس؛ فان التودّد اليهم نصف العقل و صديق كل امرأ عقله و افضل العقل معرفة الانسان بربّه و عدوه جهله و صديق الجاهل في تعب؛ و از ديگر نشانههاي مؤمن، صبر و بردباري در آسانيها و سختيهاي زندگي و مدارا با مردم است؛ زيرا اظهار دوستي به مردم، نصف عقل شمرده ميشود. دوست هر كس، عقل اوست و برترين خردمندي، شناخت انسان نسبت به پروردگارش است. دشمن هر كس، ناداني اوست و دوست انسان جاهل، در رنج و زحمت است.»
امام رضا عليه السلام
«لا يعدم المرء دائرة السوء مع نكث الصفقة؛ هيچ كس نميتواند سختيهاي روزگار را با پيمانشكني از ميان بردارد.»
« من عجب المرء بنفسه ان يزين له سوء عمله فيراه حسنا فيعجبه و يحسب انه يحسن صنعاً و ان يمنّ علي الله تعالي بعلمه و سبحانه المنة عليه؛ از نشانههاي عجب و فريفتگي انسان به خويشتن، آن است كه كارهاي زشتش در نظرش زينت يابد و آن را نيكو انگارد و فريفتهاش گردد و گمان برد، كه آن كار، پسنديده است و به آن بر خداوند منت گذارد؛ در حالي كه خداي متعال بر او منت دارد.»
حضرت رضا عليه السلام، در روز عرفه، تمام اموالش را در خراسان انفاق نمود. فضل بن سهل، به حضرت گفت: اين كار، موجب زيان فراوان است. حضرت، در جواب فرمود:
«بل هو المغنم لا تعدن مغرماً ما اتبعت فيه اجراً و كرماً؛ بلكه، اين سود فراوان است. آنچه را كه نتيجهاش اجر و پاداش است، هرگز زيان نشمار.»
«من رضي باليسير من الحلال خفت مؤنته و نعم اهله و بصره اداء الدنيا و داوءها و اخرجه سالماً الي دارالسلام؛ هر كس به آنچه از حلال ميسر باشد، راضي شد، مخارجش اندك و خانوادهاش در رفاه خواهد بود و خداي متعال نيز چشمي بينا براي شناخت درد و درمان دنيا به او خواهد بخشيد و او را سالم و محفوظ به جهان باقي خواهد برد.»
«ليس لبخيل راحة و لا لحسود لذة و لا لملول وفاء و لا لكذوب مروة؛ براي بخيل، آسودگي و براي حسود، لذت و براي دلتنگ، وفا و براي دروغگو، مردانگي وجود ندارد.»
«من لم تكن فيه خمس خصال لا ترجوه الدنيا و لا آخرة: الوثاقة في ارومته، و الكرم في طباعه، و الرضانة في خلقه، و النبل في نفسه، و المخافة من ربه جل شأنه؛ هر كس در وجودش پنج خوي و خصلت نيست، اميدي به دنيا و آخرتش وجود ندارد: اعتماد ذاتي، كرامت طبع، وقار در رفتار، شرافت نفس و خوف از پروردگار بلند مرتبه.»
هر كس به آنچه از حلال ميسر باشد، راضي شد، مخارجش اندك و خانوادهاش در رفاه خواهد بود و خداي متعال نيز چشمي بينا براي شناخت درد و درمان دنيا به او خواهد بخشيد و او را سالم و محفوظ به جهان باقي خواهد برد.»
«الصمت يكسب المحبة و هو دليل علي كل خير فان الله يبغض القيل و القال، و لقد قال رسول الله صلي الله عليه و آله لعليّ عليه السلام يأتي علي الناس زمان العافية فيه عشرة اجزاء تسعة من اعتزال الناس و واحدة في الصمت و كان العابد من بني اسرائيل يصمت عشر سنني فاذا فعل ذل صار عابداً؛ خاموشي سبب ايجاد محبت و راهنماي هر خير است؛ زيرا خداوند قيل و قال را دوست نميدارد. همانا رسول خدا به علي عليه السلام فرمود: روزگاري براي مردمان ميآيد كه تندرستي و عافيت به ده جزء متكي است؛ نه جزء آن، كنارهگيري از مردم است و يك جزء ديگرش، خاموشي. در ميان قوم بنياسرائيل، پرهيزكاري، ده سال سكوت ميكرد و بدين واسطه عابد ميشد.»
آنچه از امام انتظار ميرود، عدالت و دادگري است و اين كه به گاه سخن، راست بگويد و هنگام قضاوت، عادل باشد و به وعدهاش، وفا نمايد.»
«صل رحمك و لو بشربة ماء و افضل ما توصل به الرحم كف الاذي عنه (ولا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذي)؛ با خويشانت پيوند داشته باش؛ اگر چه به يك جرعه آب باشد و بالاترين پيوند، خودداري از اذيت ايشان است. (هماهنگونه كه خداوند فرموده است؛) صدقههاي خود را به واسطه منت و اذيت باطل مكنيد.»
«من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن و من اعتبر ابصر و من ابصر فهم و من فهم علم و افضل المال ما وقي به العرض؛ هر كس حسابگر نفس خود باشد، سود برده است و هر كس از آن غفلت كند، زيان كرده و هر كس خوف [الهي] داشته باشد، در امان خواهد بود هر كس پند و عبرت بگيرد، بينا شود و هر كس بينا شود، در مييابد و آن كه دريابد، عالم شود و برترين ثروت، آن است كه به واسطه آن، آبروي انسان محفوظ بماند.»
«المؤمن اذا غضب لم يخرجه غضبه عن حق و اذا رضي لم يدخله رضاه في باطل و اذا قدر لم يأخذ اكثر من حقه؛ هرگاه مؤمن به خشم آيد، خشم او، وي را از حق خارج نميكند هنگامي كه شادان گردد، رضاي او در باطل واردش نميسازد و آنگاه كه توانمند گردد، بيش از حق خويش نخواهد گرفت.»(7)
و از ديگر نشانههاي مؤمن، صبر و بردباري در آسانيها و سختيهاي زندگي و مدارا با مردم است؛ زيرا اظهار دوستي به مردم، نصف عقل شمرده ميشود. دوست هر كس، عقل اوست و برترين خردمندي، شناخت انسان نسبت به پروردگارش است. دشمن هر كس، ناداني اوست و دوست انسان جاهل، در رنج و زحمت است.
النظر الي ذريّة محمد (صلي الله عليه و آله) عبادة؛ نگريستن به فرزندان رسول خدا، عبادت است.»
به حضرت گفته شد: اي پسر رسول خدا، آيا اين نگريستن كه عبادت است، مخصوص شما ائمه معصومين است يا در مورد تمام فرزندان رسول خدا صادق است؟ حضرت، در پاسخ فرمود: بل الي جميع الذريه ما لم يتلوثوا بالمعاصي(8)؛ نگريستن به تمامي فرزندان رسول خدا عبادت است؛ مادامي كه خود را به گناهان نيالوده باشند.»
«حدّ التوكل ان لاتخاف مع الله احداً و حد التواضع ان تعطي الناس ما تحب ان يعطوك مثله؛ حدّ توكل، آن است كه با توجه به خدا، از هيچ كس نهراسي و حدّ تواضع، آن است كه آنچه را كه دوست ميداري به تو ببخشند را به مردم ببخشي.»
.
1- كشف الغمة، اربلي، ص 274. 2- از اشعار حماسي آية الله شيخ محمدحسين اصفهاني (كمپاني). 3- بحارالانوار، ج 12، ص 26، به نقل از كافي. 4- كشف الغمة، ص 274. 5- نزهة الناظر، ص 46، نجف، چاپخانه ي حيدري؛ اعيان الشيعه، ج 4، قسمت 2، ص 19. 6- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 412. 7- بحارالانوار، ج 174، ص 206. 8- روضة الواعظين، محمدتقي مجلسي، ص 234.
