مقدمه

توسعه شهرها، افزایش جمعیت و تغییرات شیوه های زندگی از جمله الگوهای مصرف مشکلات و معضلات متعدد و متنوعی ایجاد نموده که چاره اندیشی و تلاش برای مقابله با آنها اجتناب ناپذیر است و سهم کلان شهرها از تبعات زندگی شهری بیش از روستاها و شهرهای کوچک می باشد.
کلان شهر تهران نیز با گسترش جغرافیایی و افزایش جمعیت، معضلات فراوانی را پیش رو دارد و از اهم آنها می توان به رشد روز افزون تولید زباله اشاره نمود، مشکلی که گاه به شکل یک تهدید جدی، سلامت جامعه را به خطر انداخته و در صورت مسامحه و عدم توجه دست اندرکاران امور شهری، فجایع زیست محیطی جبران ناپذیری در پی خواهد داشت.
اگر چه در این زمینه، تدبیر، راه کاریابی و اجرای شیوه های نوین از وظایف مدیریت شهری بوده و ما را ملزم می نماید تا با تلاش مسئولانه و بی وقفه در جهت حفظ بهداشت و سلامت جامعه در انجام وظایف خود بکوشیم لیکن مشارکت شهروندان نیز در امور شهری بسیار حایز اهمیت و ضروری است.
از این روی برآنیم تا با آشنا نمودن عموم شهروندان با معضلات و مشکلات زیست محیطی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از تولید زباله و دفع نامناسب آن، مشارکت بیش از پیش شهروندان را جلب نماییم تا در ساختن شهری عاری از هرگونه آلودگی از همکاری آنها بهره مند باشیم و در پرتو تعامل سازنــده، فردای روشنی برای فرزندان این مرز و بوم ترسیم نماییم.
 

تاریخچـــــه

پس از چند دهه عملکرد سنتیدر زمینه دفع زباله در ایران به ویژه دفن زباله در اطراف شهرها، برای اولین بار در سال 1346 اولین واحد تولید کمپوست از زباله توسط بخش خصوصی و به صورت نیمه صنعتی در شهر اصفهان احداث گردید و درپی آن در سال 1348 شهرداری تهران طی قراردادی با یک شرکت انگلیسی کارخانه کمپوست تهران را در صالح آباد، محلی در جنوب شهر تهران، احداث نمود تا بخش عمده زباله شهر تهران به کود گیاهی تبدیل گردیده تا علاو ه بر جلوگیری از انتشار آلودگی ناشی از زباله در محیط زیست، کود تولید شده نیز در کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد.
در این راستا اداره کل کود گیاهی شهرداری تهران تشکیل و مسئولیت راهبری کارخانه کمپوست به این اداره محول گردید.
پس از انقلاب شکوهمند اسلامی و با توجه به گسترش شهر تهران و افزایش جمعیت به منظور نظارت عالیه بر کلیه امور و فعالیت های مرتبط با دفع زباله، اداره کل کود گیاهی به سازمان بازیافت و تبدیل مواد تغییر نام یافته و در سال 1370 با تصویب وزارت کشور به عنوان متولی مدیریت مواد زاید جامد شهر تهران شناخته شد.
این سازمان در مسیر رشد و توسعه در سال های گذشته همگام با انجام مطالعات گسترده و بهره برداری از منابع علمی و تجارب کشـورهای دیگر در زمینه دفع و پردازش زباله، طرح ها و شیــوه های نوین دفع بهینه و بازیافــت مواد را به اجــرا در آورده که اهم آنها عبارتند از احداث کارخانه های کمپوست، کارخانه های بازیافت کاغذ و پلاستیک، اجرای شیوه های بهداشتی دفن زباله، استحصال گاز متان از مرکز دفن زباله و سایر طرح ها و پروژه هایی که به آنها اشاره خواهد شد.
و اکـنون پس از سال ها تلاش کارشناسـان این سازمان و کسب تجارب بسیار ارزنده که مــی توانـــد در زمینـه های حفـظ محیــط زیســت، ارتقــاء سطـح بهـداشت جامعــه و بهره برداری مناسب از منابع و کسب در آمد، مورد استفاده کلیه شهرهای کشور قرار گیرد تا با به کارگیری روش های بهینه مدیریت مواد زائد جامد، در سراسر کشور شاهد شکوفایی و بالندگی باشیم.
 

پسماند یا زباله چیست؟

پسماند یا زباله به مواد جامد، مایع و گاز( غیر از فاضلاب) گفته می شود که بطور مستقیم یا غیر مستقیم حاصل فعالیت انسان بوده و از نظر تولید کنــنده زاید تلقی می گردد.
 

پسماندها به پنج گروه تقسیم می شوند:

1- پسماندهای عادی: به پسماندهایی گفته می شود که به صورت معمول از فعالیت های روزمره انسان ها در شهرها، روستاها و خارج از آْنها تولید می شود. از قبیل زباله های خانگی و نخاله های ساختمانی.
2- پسماندهای پزشکی : به کلیه پسماندهای عفونی و زیان آور ناشی از بیمارستانها، مراکز بهداشتی، درمانی، آزمایشگاههای تخصصی طبی و سایر مراکز مشابه گفته می شود.
3- پسماندهای ویژه: به کلیه پسماندهایی گفته می شود که به دلیل بالا بودن حداقل یکی از خواص خطرناک از قبیل سمی بودن، بیماری زایی، قابلیت انفجار یا اشتعال، خورندگی و مشابه آن به مراقبت ویژه نیاز داشته باشد.
4- پسماندهای کشاورزی: به پسماندهای ناشی از فعالیت های تولیدی در بخش کشاورزی گفته می شود از قبیل فضولات، لاشه حیوانات، محصولات کشاورزی فاسد یا غیر قابل مصرف.
5- پسماندهای صنعتی: به کلیه پسماندهای ناشی از فعالیت های صنعتی و معدنی، پسماندهای پالایشگاهی، صنایع گاز، نفت و پتروشیمی و نیروگاهی و امثال آن گفته می شود از قبیل براده ها، سرریزها و لجن های صنعتی.
با مروری بر انواع پسماندها متوجه می شویم که پسماندهای عادی و در راس آنها زباله خانگی مهم ترین بخش مورد نظر و مرتبط با شهرونـــــدان است و می کوشیم تا نقش شهروندان در تولید و دفع بهینه زباله را تبیین و اهداف ذیل را تعقیب نماییم.
1- کاهش تولید زبالــــــه
2- بازیافت و استفاده مجدد از پسمانـــــــدها
3- دفع اصولی و همگن با محیط زیست
 

اثرات بهداشتی و زیست محیطی زباله:

عدم کنترل زباله های شهری و روستایی، اعم از مواد زاید انسانی، حیوانی و گیاهی در محیط، به علت وجود انواع مختلف پسماندهای غذایی با رطوبت و حرارت مناسب و پناهگاه هایی که همواره در توده های زباله وجود دارد، از عوامل اصلی و مولد بسیاری از بیماری های انسان و حیوانات است.
انتشار زباله های بیمارستانی در محیط و پراکندگی مواد زاید خانگی و صنعتی از یک سو و تداوم فصول گرم سال با توجه به کثرت بیماری های عفونی و طولانی شدن زمان برداشت زباله از معابر و اماکن عمومی از سوی دیگر، از جمله عواملی هستند که محیط مناسبی را برای تکثیر و رشد سریع بسیاری از باکتریها، انگل ها و ... فراهم می آورند.
به عنوان مثال مگس با انتقال فیزیکی بسیاری از باکتری ها و انگل ها موجب ابتـلای انسـان به تراخـم، اسهـال و بیماریهای قارچی و مسمومیت غذایی و ... می شود. همچنین گربه ها و سگ های ولگرد که همچون موش و مگس از سفره رنگین غذایی و پسماندهای زباله های شهری تغذیه می کنند، نیز عوامل بسیاری از بیماریهای عفونی و انگلی هستند که البته با برنامه ریزی صحیح و قابل کنترل می باشند. طبق گزارش محافل بهداشتی، بیش از 118 نوع از عوامل بیماریهای ویروسی، انگلی و میکروبی که در انسان شناخته شده است که به حیوانات از جمله سگ نسبت داده می شود. علاوه بر بیماریهای مذکور، عدم کنترل زباله های شهری در حد بسیار وسیعی موجب آلودگی آب، خاک و هوا می شود.
 

مشکلات ناشی از عدم رعایت مسائل بهداشتی و زیست محیطی زباله:

مضرات بهداشتی حاصل از عدم کنترل زباله های شهری و عکس العمل های سوء آن در جوامع بشری، بخش مهمی از بیماریها را به خود اختصاص داده است. وجود مواد غذایی، پناهگاه های مناسب، رطوبت و شرایط زیست مساعد در زباله های شهری، امکان تکثیر و رشد سریع حشرات و موجودات موذی را به وجود می آورد که مقابله با آنها بسیار مشکل است. همچنین انتشار آلودگی یا انتقال بسیاری از بیماری های مهلک در جامعه ما موجب گردیده است که کشور ما در زمره مصرف کننده اصلی داروها قلمداد شده و آلودگی شیمیایی بر آلودگی های محیط ما اضافه گردد.
زباله، مخصوصا پسماندهای غذایی و بخش فساد پذیر آن، هنگامی می تواند مفید واقع شود که با روش های مناسب توسط انسان کنترل شده و یا به وسیله بازیافت بهداشتی قسمت هایی از مواد آن مورد استفاده مجدد قرارگیرد. این مواد هنگـامی برای آدمـی مضرنــد که خـارج از اصـول بهداشتی، ذخیـره سازی، جمع آوری، بازیافت و یا دفع شوند. در این صورت با انتشار زباله ها در محیط و یا تلنبار آن در حواشی شهرها، محیط مناسب برای تولید ، رشد و نمو حشرات، جوندگان و دیگر موجودات موذی به وجود آید که به علل مختلف موجب آلودگی محیط و انتشار بیماریهای مختلف در آن می گردند. علی الاصول در راستای پیشگیری از حوادث، ناشی از دفع غیر بهداشتی این مواد، لزوم شناخت متدهای جمع آوری و دفع زباله و از همه مهمتر آشنایی با خطرات و بیماری های ناشی از آنها اهمیت خاصی دارد.
"بخورید، بیاشامید ولی اسراف نکنید. ( قران کریم )"
تولید زباله محصول فعالیت انسانی است و کمیت و کیفیت زباله با الگوی مصرف کالا و مواد توسط قشرهای گوناگون اجتماع رابطه مستقیم دارد، لذا در چرخه کامل تولید و دفع زباله، "مصرف" اولین حلقه شناخته می شود، از این رو تامل و تعمق در الگوی مصرف بسیار ضروری و حایز اهمیت است.
در جوامعی که مصرف کالاها ارزش تلقی می گردد، ارائه تبلیغات تجاری و آموزه های نادرست، میزان مصرف مواد و کالا از حد معقول و ضروری فراتر رفته و نتیجتا پسماند یا زباله بیشتری تولید می گردد که معضلات و مشکلات خاص خود را در پی دارد.
در فرهنگ اسلامی، بر پایه و اساس موازین شرعی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از مناظر گوناگون بر پرهیز از اسراف تاکید گردیده و حفظ منابع و موهبت های خداوند همواره مورد توجه قرار گرفته است.
با عنایت به موارد فوق ضرورت دارد در شیوه های تهیه و مصرف کالا و مواد تجدید نظر نموده و با رعایت اصول به اصلاح الگوی مصرف بپردازیم تا در گام اول تولید زباله، تفاوتها و تاثیرات چشمگیر و بسیار قابل ملاحظه ای را شاهد باشیم .
 

مهم ترین نکاتی که در زمینه اصلاح الگوی مصرف قابل ذکر و تاکید می باشند عبارتند از:

1- خرید کالا و مواد غذایی در حد نیاز و نگهداری و مصرف در کوتاه مدت
2- تولید (پخت) غذا به اندازه مصرف در وعده غذایی به میزان افراد
3- خرید و استفاده از لوازم و وسایل با عمر طولانی
4- عدم استفاده از کالاهای یک بار مصرف و مشابه
 

دفع بهینه زباله به روش تفکیک در مبداء

ضرورت زندگی سالم اقتضاء می کند به صورت مستمر روش های مدیریت شهری و اجتماعی خود را بهبود بخشیم. به این منظور سازمان بازیافت با استفاده از تجربیات گذشته و دانش روز اقدام به تدوین طرح تفکیک و جمع‌آوری پسماندها به روش "تر و خشک" نموده و قصد دارد با کمک و همکاری شهروندان نسبت به اجرای آن اقدام نماید تا انشاا... بتوانیم با رسیدن به اهداف طرح، محیط زیست شهری خود را سالم تر ساخته و در پرتو آن زندگی بهتری داشته باشیم.
 

اهداف طرح:

1- بهبود روش ذخیره سازی، جمع آوری و بازیافت پسماندها
2- خالص سازی پسماندهای تر برای تولید کمپوست مرغوب
3- خالص سازی پسماندهای خشک (مواد مصنوعی) برای بازیافت و بازگشت بهینه این گونه مواد به چرخه تولید
4- جلوگیری از هدر رفتن سرمایه های ملی و کمک به اقتصاد کلان کشور
5- به حداقل رساندن دفن پسماند و حذف آن در آینده
6- ارتقاء سطح کیفیت خدمات شهری
7- حفظ محیط زیست و جلوگیری از تولید و انتشار آلودگی ها
8- ارتقاء سطح فرهنگ عمومی در برخورد با پسماندها
 

دسته بندی پسماندها به تر و خشک:
پسماندهای تر:

پسماندهای غذایی: برنج، انواع خورشت، گوشت، مرغ، ماهی، روغن های خوراکی سوخته و فاسد شده و ...
سبزی و میوه: پسماند میوه، سبزی و میوه فاسد شده، تفاله چای و ...
 

پسماندهای خشک:

کاغذ و مقوا: انواع روزنامه، مجله، کتاب، دستمال کاغذی، عکس، ظروف کاغذی شیرو آبلیمو، جعبه های شیرینی، کفش، لباس، شانه تخم مرغ و ...
پلاستیک: انواع ظروف پلاستیکی، روکش ها و کیسه های پلاستیکی، طناب های پلاستیکی، اسباب بازی های پلاستیکی، فیلم های عکاسی، انواع ابر و اسفنج و ...
فلزات: انواع قوطی فلزی کمپوت، کنسرو، نوشابه، رب، وسایل فلزی آشپزخانه، شیرآلات ، لوله ها و توری های فلزی، ظروف و لوله های مسی، چدنی، آهنی، فویلهای آلومینیومی، رادیاتور و ...
شیشه: انواع ظروف شیشه ای، لامپهای ساده و فلورسنت، آیینه ، سرامیک، چینی، بلور و ...
منسوجات و چرم: انواع لباس های کهنه و پارچه های مستعمل، حوله، انواع وسایل پارچه ای، انواع کیف و کفش، البسه و وسایل چرمی و ...
چوب: انواع جعبه های چوبی، سرشاخه، برگ درخت، مبل، میز، وسایل چوبی آشپزخانه و ...
لوازم الکتریکی و الکترونیکی: سیم، کابل، پریز، دیسکت، سی دی، نوارکاست، ماشیــن حساب، ساعت، لوازم کامپیوتر، چراغ قوه، انواع باطری، تلفــن، تلویزیون و ...
- لازم است زباله های پزشکی ( بیمارستانی ) و ویژه نیز که در منــازل تولید می شود مورد توجه شهروندان قرار گرفته و به صورت جداگانه با رعایت اصول بهداشتی دفع گردد.
 

روش اجرای طرح:

در این روش، پسماندها در محل تولید به دو دسته تر و خشک تفکیک شده و به صورت جداگانه در دو مخزن نگهداری می گردد.
پسماندهای تر طبق روال هر شب و ترجیحا راس ساعت 21 در مخازن ویژه پسماندهای تر تخلیه گردیده و پسماندهای خشک پس از فشرده سازی در مخازن ویژه و یا کیسه نایلون آبی رنگ که در اختیار شما قرار می گیرد، ذخیره و در ساعتی از روزهای هفته که از طرف شهرداری اعلام خواهد شد، تحویل پیمانکاران مربوطه می گردد.
 

بازیافت و پردازش

تفکیک پسماندها به دو دسته تر و خشک در مبداء تولید از آلودگی ناشی از مخلوط شدن و فعل و انفعالات شیمیایی و تولید شیرابه پیش گیری می نماید و تبدیل مواد به محصولات جدید و قابل استفاده را در بردارد.
پسماندهای خشک به ویژه کاغذ، مقوا، پلاستیک، فلزات و شیشه از ارزش اقتصادی و زیست محیطی برخوردار بوده و در صورت تفکیک، در واحدها و کارخانـجات بازیافت به محصـولاتی با کاربـردهای مشـابه و یا جدیـد تبـدیـل می شوند تا از اتلاف منابع و سرمایه های ملی جلوگیری به عمل آید.
تفکیک کامل زباله های تر از زباله های خشک نیز بهبود کیفیت و خلوص کود کمپوست را در پی دارد و با توجه به اینکه نزدیک به 70% زباله های شهر تهران از نوع زباله تر ( پسماند مواد غذایی، میوه و سبزی و ...) می باشد و این پسماندها طی فرایندی به کود گیاهی (کمپوست) تبدیل می شوند که مورد استفاده امور زراعی و باغبانی خواهد بود.
همچنین بازیافت و استفاده مجدد از مواد و کالاهای معرفی موجب جلوگیری از دفن زباله و آلودگی زمین و آب های سطحی می گردد.
 


اسراف ناپسند است و در اسلام هم نکوهش شده، اما زمانی برای حذف این ویژگی تشویق می شویم که به ضرورت آن پی ببریم و میسر نخواهد شد تا هنگامی که میزان ناپسندی اسراف و پی آمدهای بد آن برایمان روشن شود.
اسراف به معنای افراط، فراخ رفتاری، تلف کردن مال و ول خرجی کردن است. در حرمت اسراف و مذموم بودن آن هیچ بحث و حرفی نیست، ولی چگونه تشخیص دهیم زیاده روی و اسراف کردیم یا قدم به میانه و اعتدال گذارده ایم.
امام علی راه تشخیص و تمیز آن را به ما نشان داده و برای شخص اسراف کار سه نشانه ذکر می فرمایند: «طعامی که در خور او نیست می خورد، لباسی که در خور او نیست، می پوشد و متاعی که در خور او نیست، می خرد.»
بنابراین مهمترین عامل شناخت مرز اسرافکار و شخصی که مسرف نیست، شأن و موقعیت اقتصادی شخص است یعنی اگر خوراک، پوشاک و نوسایلی که فرد استفاده می کند فراخور حال وی باشد، در غیر این صورت اسم فاعل اسراف در مورد او تحقق می پذیرد.
البته این قید شأن و موقعیت مربوط به اصل استفاده وسایل و متاع مورد نیاز است به این معنا که شخص متمول برای استفاده از وسایل گران قیمت و خوردنی های رنگارنگ اسراف محسوب نمی شود تا زمانی که در حد نیاز و جزو وسایل زندگی او باشد، و الا چنان که فرد به مصرف گرایی بی رویه رو آورد مثل استفاده از چندین نوع غذا در یک نوبت یا خرید وسایلی که هیچ گاه به کار نمی آید یقینا عمل او اسراف است.
اسراف یکی از گناهان کبیره است. از این رو باید عوامل پیدایش آن را شناخت و پس از آن با آثار و عواقب بد آن آشنا شد.
علل پیدایش اسراف: 1ـ عامل اخلاقی 2ـ عامل روانی

عوامل اخلاقی
الف: ضعف ایمان

مهمترین عاملی که انسان را درمقابل منکر مقاوم کرده و از افتادن در ورطه گناه باز می دارد ایمان است و شخصی که دچار اسراف شده بی تردید ایمان در قلب او آنگونه که باید قوت نگرفته است.

ب: پیروی از هوی نفس

نفس انسان هماره انسان را به بدی می خواند مگر اینکه خدا رحم کند و شخص مسرف کسی است که مغلوب نفس اماره گشته است.

ج: کوته نظری

شخص مسرف گمان می کند هر چه پوشاک ، خوراک و وسایل زندگی اش در حد عالی باشد از ارزش و مقام بهتری در اجتماع و جلوی سایرین برخوردار است.

د: ریا

شخص مسرف برای نشان داددن خود یک سری خرجهای دهان پر کن ، بذل و بخششهای بی مورد که نه خود و نه دیگران نیازی به آن دارند انجام می دهد تا فقط به چشم بیاید.

عوامل روانی اسراف:
الف: تجمل گرایی و تجمل پرستی

«حب الدنیا رأس کل خطیئه» فرد زیباییها را دوست دارد اما به حد افراط تا جایی که به مرحل پرستیدن و ستایش کردن می رسد. دوست دارد هر چیز زیبایی را که می بیند بخرد و آن را از آن خود می داند.

ب: الگوهای نادرست رفتاری و کرداری

فرد به اسراف دچار می شود چون عملی مرسوم در خانواده است و یا تحت تأثیر اطرافیان چون دوستان و آَنایان و محیط پیرامون خود قرار گرفته و از آنان الگو برداری کرده است.
اسراف مذموم است و در دین اسلام هم نکوهش شده اما زمانی ترغیب به حذف این خصیصه در ما ایجاد خواهد شد که ضرورت آن برایمان ملموس و قطعی شود و آن میسر نخواهد بود تا زمانی که میزان قبح عمل و عواقب بد آن برایمان روشن شود. لذا برای ایجاد این حساسیت به ذکر چندین مورد از آثار بد اجتماعی و آثار اخروی اسراف می پردازیم.

آثار ناپسند اجتماعی اسراف
1ـ رفتن برکت از سفره بندگان و سلب نعمت از ایشان.

پیامبر اکرم می فرماید: هر که در زندگی میانه روی کند خداوند او را نعمت دهد و هر که زیاده روی کند خدایش او را بی نصیب سازد.

2ـ گسترش بی عدالتی و فقر

اسراف از خانواده به جامعه کشیده می شود که نتیجه آن فقر و بی عدالتی است. بازار یک جامعه تابع عرضه و تقاضا است . وقتی اسراف پیش آمد فرهنگ مصرف گرایی بالا می رود. در نتیجه تقاضا زیاد می شود درحال که ارز ثابت است. اینجاست که جامعه با مشکل اقتصادی روبرو خواهد شد. مسرفان یک جامعه کالا را می خرد به هر قیمتی که باشد. فروشنده هم از انی موضوع سوء استفاده کرده جنس و کالای خود را به بالاترین قیمت ممکن می فروشد پس گرانی و تورم پیش می آید در نتیجه اقشار کم درآمد جامعه قادر به بر آوردن مایحتاج زندگی خود نبوده و فقر دامنگیر آنان می گرددد. به دنبال فقر عدالت ازجامعه رخت بربسته، فاصله طبقاتی و فساد اقتصادی که آثار مخرب آن بر همگان روشن است فراگیر می شود.

آثار ناپسند اخروی:

1ـ محروم شدن از حب خداوند که در ابتدای بحث به آیه مورد نظر اشاره شد. «خداوند اسرافکاران ار دوست ندارد.»
2ـ مستجاب نشدن دعا
پیامبر اکرم می فرماید: دعای چهار دسته از امت من مستجاب نمی شود که یکی از آنها مشخص مسرف است.
3ـ محرومیت از هدایت پروردگار
«پس خداوند عمل فرعون را جلوی او زیبا جلوه داد تا از هدایت خدا محروم گردد و از راه راست بازداشته است.»
4ـ دوری از شفاعت امامان معصوم
امام جواد به نقل از پدرانشان به نقل از امیر المؤمنین فرمودند: کیفر خدا را کوچک نشمارید زیرا شفاعت ما به برخی از اسرافکاران تنها پس از سیصد هزار سال می رسد.
5ـ خوار شدن در قیامت
امام علی در نهج البلاغه می فرمایند: «آگاه باشید بخشیدن مال به آنها که استحقاق آن را ندارند، زیاده روی و اسراف است و ممکن است در دنیا مقام بخشند. مال را بالا ببرد اما در آخرت او را پست خواهد کرد و درمیان مردم ممکن است گرامی باشد اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است.

پی نوشت ها:

1- سوره اعراف، آیه 31
2- محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران، امیر کبیر، 1375، ج1، ص 266
3- خصال، ج 1، ص 110
4- سوره یوسف
5- حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، صادق حسن زاده، ص 76
6- حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، صادق حسن زاده ، ص 632
7- سوره مومن ، آیه 41
8- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار
9- نهج البلاغه ، محمد دشتی، خطبه 126، ص 240.

اسماعیل حوری

 


چندسالی می‌شد که از کشور کویت برگشته بود. گاه‌گاهی متناسب با اهل مجلس خاطراتی از آن روزها را به عنوان نقل مجلس بر زبان می‌آورد. از بازاری که یک حجرة محقر در آن داشته است، از ارتباط با دوستان و تفریحات دوستانه، از ملاقات با امیر کویت به عنوان یکی از ایرانیان سرشناس ساکن کویت، از خورد و خوراک و پوشاک مردم و از خیلی چیزهای دیگر.
از جمله آنکه گفت: در برخی از مهمانی‌های طبقة اعیان، یکی از ملاک‌های افتخار آن است که پس از ناهار یا سوم چه مقدار گوشت و مواد غذایی قابل مصرف در سطل زباله ریخته شده باشد! سیخ‌های کباب دست نخورده و ماهی‌های لابد سفید ( که در شب عید در خطة شمال هر کیلو تا یازده‌هزارتومان قد می‌کشد) و دیگر مواد غذایی.
من هم تعجب کردم، مثل شما که با خواندن این مطلب شگفت‌زده شدید. مرحبا بر کسانی که شناسنامة افتخار و مباهات آن‌ها را ته ماندة مواد غذایی‌شان صادر می‌کند!
اسراف، تبذیر، ریخت و پاش بی‌مورد، خرج کردن‌های بی‌برنامه، چشم‌و هم‌چشمی‌ها، تجمل‌گرایی و بالاخره بی‌توجهی به قناعت، اگر نگوییم یک بیماری روحی و روانی است، به طور قطع یک بیماری اجتماعی است که از یک سو معنویّت را در افراد می‌خشکاند و از سوی دیگر، می‌تواند به یک معضل برای جامعه تبدیل شود، خصوصاً زمانی که به عنوان یک فرهنگ معقول و یک هنجار اجتماعی مورد پذیرش قرار بگیرد.
شاید گفته شود در جامعه‌ای که درصد بالایی از افراد، زیر شاخص‌ فقر زندگی می‌کنند، چه جای سخن گفتن از اسراف و بریز و بپاش است؟ در چنین اجتماعی بایستی از فقر و نداری سخن گفت، نه از اسراف و تبذیر.
جواب آن است که اولاً اسراف و ریخت و پاش‌ خارج از ضابطه که گناه کبیره است، خاص ثروتمندان نیست و می‌تواند همة افراد را شامل گردد. ثانیاً سخن، مخاطب خود را پیدا می‌کند؛ چنان که آب، چاله را. طرح یک معضل و فرهنگ غلط اجتماعی، مخاطب خاص خود را نشانه می‌گیرد؛ همان‌طور که شاید تلنگر و تنبهی باشد بر کسانی آگاهانه یا غیرآگاهانه در آن معضل گرفتارند.
بر این اساس، نمی‌توان این نکته را منکر شد که فرهنگ اسراف و تبذیر و تجمل‌گرایی پایه‌های زندگی بسیاری از خانواده‌ها را در جامعة ما می‌لرزاند و از آنجا که بسیاری از آنچه مصداق بارز اسراف و تبذیر به حساب می‌آید، صورت نوعی ضرورت زندگی و استفادة معمولی از مواهب طبیعی را به خود گرفته، بیم آن می‌رود که افراد برای به دست آوردن این «ضرورت» و رسیدن به این «مواهب طبیعی» انجام دادن هرکار و چیدن هر تمهیدی را مباح بدانند. در همین نقطه است که اسراف و تبذیر شکل یک فرهنگ پذیرفته شده به خود می‌گیرد.
از سوی دیگر، اسراف و تجمل‌گرایی تنها به عنوان یک نقیصة اجتماعی مطرح نیست، تا گفته شود هرگاه سطح رفاه عموم مردم به نقطة مطلوبی رسید، اسراف و تجمل‌گرایی و تبذیر و ولخرجی منطقاً مجاز است؛ بلکه این مهم به عنوان یکی از گناهان کبیره در ضمن مباحث اخلاقی و در حقیقت در قالب یکی از عواملی که انسان را از رسیدن به تکامل معنوی باز می‌دارد مطرح است. نگرش به اسراف از این زاویه، اهمیت مطلب را دو چندان می‌کند.
معنای اسراف

شهید آیت‌الله دستغیب در کتاب ارزشمند «گناهان کبیره»، اسراف را به عنوان یکی از گناهان کبیره مورد بحث و بررسی قرار داده است.
«اسراف» به معنای تجاوز از حد و زیاده‌روی‌کردن است و آن یا از جهت کیفیت است که صرف کردن مال است در موردی که سزاوار نیست ... و یا از جهت کمیّت است و آن صرف کردن مال است در موردی که سزاوار است لیکن بیشتر از آنچه شایسته است و بعضی صرف مال را در موردی که سزاوار نیست، «تبذیر» گفته‌اند و صرف مال را در زیادتر از آنچه سزاوار است، اسراف دانسته‌اند...
اسراف و تبذیر در آیات قرآن و روایات ائمه(ع) مذمّت و نکوهش شده است.

چنانکه در آیة بیست و نه سورة مبارکة اعراف آمده است: «بخورید و بیاشامید، ولی از حد نگذرانید. به درستی که خداوند اسراف کنندگان (تجاوز کنندگان از حد) را دوست نمی‌دارد.»
هم‌چنین در سورة مبارکة مؤمن آیة سی‌وچهار به اسراف‌کنندگان و شک‌کنندگان، وعدة عقوبت و عذاب داده شده و در آیة بیست و هفت از سورة‌ مبارکة بنی‌اسرائیل در یک تشبیه زیبا و هشدار دهنده اسراف کنندگان، برادران شیطان خوانده شده‌اند.
در روایات صادره از معصومین(ع) نیز اسراف و تبذیر نکوهش شده؛ چنان‌که رسول اکرم(ص) فرمودند: «کسی که بنایی برای دیدن و شنیدن مردم می‌سازد، خدای متعال آن بنا را ... طوقی برگردنش کرده و او را به آتش می‌اندازد.» از آن حضرت سؤال شد منظور از بناکردن برای دیدن و شنیدن مردم چیست؟ حضرت فرمود: «بنایی است که زیادتر از احتیاج بسازد، بدان منظور که بر همسایگان و برادران دینی خود مباهات ورزد.»
در روایت دیگری از امام صادق(ع) آمده است: «جز این نیست که خداوند، اقتصاد (میانه‌روی در مخارج زندگی) را دوست، و اسراف را دشمن می‌دارد...»
معیار و میزان اسراف

قبل از بیان مصادیقی از اسراف و تبذیر لازم است معیار و میزانی در این زمینه دانسته شود. به عبارت دیگر، دانستن این نکته لازم است که مرز میان اسراف و اقتصاد در زندگی و شاخص مخارج مجاز از غیرمجاز چیست؟ در برخی از روایات، شاخص‌های گویایی در این مورد عنوان شده‌اند. به سه معیار که در روایتی از امام علی(ع) آمده است، توجه فرمایید:
امام علی(ع) فرمود:«برای اسراف کننده سه علامت است: یکی آن که آنچه سزاوار او نیست، می‌خورد».
در روایت دیگر از امام صادق(ع) آمده است: «لباسی که برای حفظ آبرو و پوشیدن در انظار مردم تهیه کرده‌ای، هرگاه آن را در موقع کار کردن و جایی که مناسب آن نیست بپوشی، اسراف به حساب می‌آید.»
در این زمینه روایات دیگری نیز وارد شده که به همین مقدار بسنده می‌شود.
ملاحظه می‌گردد که شاخص‌ها و مرز اسراف از غیر اسراف در روایات صادره از امام علی(ع) در سه مقولة خوراک، پوشاک وخرید لوازم(که این خود دامنة وسیعی دارد) مشخص و محرز شده‌اند.
بیان این معیارها و میزان‌ها راه را برای تبیین و ترسیم مصادیق اسراف و تبذیر روشن می‌سازد. در این‌ خصوص، عرف و شرایط زمانی تعیین‌کننده است. مثلاً خریدن یک دست لباس گران‌قیمت از سوی فردی که درآمد او متوسط است، مصداق اسراف است؛ جمع‌آوری پول با مشقت فراوان و ترتیب دادن یک مسافرت خارج از کشور برای کارمندی که درآمد او در حد حقوق کارمندی است، اسراف و تبذیر محسوب می‌شود. خرید یک دستگاه کامپیوتر پیشرفته برای کارگری که هر صبح بایستی سرچهارراه چشم به راه کسب باشد (و آن هم یک خط در میان) مصداق بارز اسراف و تبذیر می‌باشد. هرگاه نیاز ضروری انسان با خرید یک دستگاه پیکان برآورده می‌شود، به آب و آتش زدن و جورکردن وام‌های بانکی با اقساط بالا (به اسم جعاله و مضاربه و ...) و خرید یک دستگاه پژو یا سمند و ... بدون تردید اسراف قلمداد می‌گردد. خرید مبلمان راحتی برای منزل برای به رخ کشیدن و چشم و هم‌چشمی اسراف خواهد بود. اختصاص دو و نیم میلیون تومان برای خرید لوازم چوبی منزل ـ از سوی عروس ( به عنوان جهیزیه) و یا از سوی داماد (در قالب شیربها) در حالی که ‌داماد بی‌کار است و این مبلغ می‌تواند سرمایة اولیه‌ یک تولیدی کوچک را برایش فراهم آورد، بدون تردید اسراف است.
خرید یک دستگاه تلویزیون رنگی دویست و پنجاه‌هزارتومانی برای یک کارگر که کل درآمد او یکصد و بیست هزارتومان در ماه می‌باشد و معمولاً نیمی از این مبلغ را دائم‌القسط است، اسراف و تبذیر است.
ده‌ها مورد دیگر را نیز که متأسفانه در زندگی بسیاری از افراد جامعة ما شکل ضرورت به خود گرفته است، می‌توان به عنوان مصادیق بارز اسراف و زیاده‌روی به حساب آورد.
نقش زمان در مصادیق اسراف

نقش زمان و عرف را نیز در تعیین مصادیق اسراف نباید از نظر دور داشت. به عبارت دیگر، اوضاع و احوال اقتصادی زمان، عنصر تعیین‌کننده‌ای در ترسیم اسراف و تبیین حد و مرز آن با ضرورت‌های زندگی است. مثلاً در زمان امام علی(ع) چه بسا نوع خاصی از پوشش، اسراف به حساب می‌آمد، در حالی که همان پوشش در زمان امام صادق(ع) نه تنها اسراف قلمداد نمی‌گردید؛ بلکه از حد عرف افراد معمولی نیز پایین‌تر بود. در این زمینه نیز سطح زندگی عموم افراد جامعه میزان و شاخص تعیین‌کننده‌ای است. حکایت زیر، گویای همین نکته است:
در زمان رسول خدا(ص) و امام علی(ع) عموم مردم در فقر و بی‌نوایی زندگی می‌کردند، در حالی که از زمان امام سجاد(ع) به بعد، اوضاع اقتصادی مسلمانان رونق قابل ملاحظه‌ای یافت. به اقتضای این پیشرفت اقتصادی، تغییری در نحوة زندگی و خوراک و پوشاک ائمه(ع) نیز پیش آمد. لذا برخی افراد ظاهربین از این بزرگواران سؤال می‌کردند که چرا لباس‌های فاخر پوشیده‌اند، در حالی که اجدادشان چنین لباس‌هایی نمی‌پوشیدند. جواب آن‌ها این بود که در زمان رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) فقر و بی‌نوایی عمومیت داشت و پوشش مناسب زمان آنان، همان بود که آن‌ها می‌پوشیدند، در حالی که در شرایط فعلی، وضع اقتصادی عموم جامعه در سطحی است که هرگاه لباس‌هایی هم‌چون لباس‌ اجدادمان بپوشیم، چه بسا مورد اهانت قرار بگیریم.
براین اساس، نمی‌توان شرایط زمانی و سطح عرف و معمول جامعه را به عنوان شاخصی برای تعیین حد و مرز اسراف نادیده انگاشت. این شاخص در مرکب،‌ خانه و سایر لوازم نیز تعیین‌ کننده است؛ اما بایستی متوجه بود که در مورد این شاخص، یعنی سطح اقتصادی عموم جامعه، مصادرة‌ به مطلوب و تفسیر به رأی صورت نگیرد؛ زیرا در این صورت به جای آنکه سطح اقتصادی متوسط افراد جامعه در نظر گرفته شود، یکی‌دو پله بالاتر می‌رویم. در این صورت غلتیدن در اسراف آن هم ناخواسته و البته براساس سهل‌انگاری دور از دسترس نیست.
طرح یک سؤال

باتوجه به آنچه گذشت، ممکن است این سؤال پیش آید که «شأنیتی» که در برخی روایات در تعیین حد و مرز اسراف عنوان شده (به طوری که هرگاه خوراک و پوشاک و لوازم زندگی هرکس متناسب با شأن اجتماعی و خانوادگی او نباشد، اسراف صورت گرفته است) آیا نوعی ایجاد طبقة اجتماعی نیست؟ به عبارت دیگر، چرا نوع خاصی از پوشاک و خوراک برای طبقة فقیر، اسراف به حساب می‌آید و طبعاً عقوبت او را به دنبال داشته باشد، درحالی که استفاده از همین نوع پوشاک و خوراک برای ثروتمندان مباح باشد؟ آیا این نکته نوعی تبعیض شمرده نمی‌شود؟
به طور اجمال می‌توان چنین گفت: که اولاً، استفاده از امکاناتی بهتر (اعم از خوراک و پوشاک و سایر لوازم زندگی) ذاتاً امتیازی ارزشمند نیست که ثروتمندان بر بی‌نوایان برتری داده شده باشند؛ ثانیاً ثروتمندان نیز در معرض اسراف و تبذیر قرار دارند (البته در سطحی بالاتر از زندگی فقیران) ثالثاً ادای چند نوع حقوق مالی بر عهدة ثروتمندان است، در حالی که عموم فقیران از ادای چنین حقوقی معافند. رابعاً در عالم خلقت، تفاوت وجود دارد تا از این رهگذر رگه‌های پویندة اجتماعی مستحکم گردد و این غیر از تبعیض و برتری قوم و قشری بر قوم و قشر دیگر است. البته جواب تفضیلی به این سؤال، مجالی بیش از این نوشتار می‌طلبد و موضوعاً مورد بحث این مقاله نمی‌باشد.
قناعت؛ راه حل

آنچه می‌تواند اسراف و تبذیر و تجمل‌گرایی را ابتدا از قلب افراد و سپس از دیوارة فرهنگ اجتماع بزداید، ترویج روحیة «قناعت» و «زندگی در مسیر اقتصاد و میانه‌روی» است.
این مهم می‌طلبد که از یک سو متاع ارزشمند قناعت در بازار دل‌ها رونق بگیرد و سپس در قالب یک فرهنگ اجتماعی به عنوان دارویی که بیماری اسراف را ریشه کن می‌کند، به تولید انبوه برسد.
رسول اکرم(ص) فرمود:«قناعت مالی است که تمام نمی‌شود»
هم‌چنین از آن بزرگوار وارد شده است: «به آنچه خداوند به تو داده است قناعت کن، تا حسابت در روز قیامت آسان گردد.»
نیز امام صادق(ع) فرمود: «در توانمندی به آن کسی بنگر که از تو پایین‌تر است؛ نه آن کس که از تو برتر است؛ چرا که این‌کار بیشتر تو را به قناعت وا می‌دارد.»
هم‌چنین از آن حضرت روایت شده است: «کسی که در معیشت خود میانه‌روی کند، من ضمانت می‌کنم که هرگز تهیدست نگردد.»
در این میان نمی‌توان نقش حاکمیت را به عنوان قوه و قدرتی که بار اصلی فرهنگ سازی بر عهدة اوست، نادیده گرفت؛ عملکرد و شیوة زندگی مسؤولان و فرهنگی که از این آبشخور ترویج می‌گردد، در گرایش مردم به اسراف و تبذیر و یا برعکس به قناعت و میانه‌روی در زندگی نقش اساسی دارد و از مهم‌ترین کانال‌هایی که این فرهنگ را در جامعه ترویج می‌دهد، رسانه‌های عمومی خصوصاً نقش صداوسیما است.
به‌راستی صدا وسیمای ما مبلغ کدام فرهنگ است؟ قناعت یا ...؟
تحلیل و چکیده

اسراف و تبذیر از گناهان کبیره‌ای است که در حوزة اجتماع به صورت گرایش به تجمل و رفاه‌طلبی جلوه می‌کند. اسراف به معنای زیاده‌روی در مخارج زندگی اعم از خوراک، پوشاک و سایر لوازم زندگی است و براساس سطح زندگی افراد تعیین می‌شود. چه بسا خرید نوعی لباس برای قشری اسراف و برای قشر دیگری اسراف نباشد. عرف جامعه و سطح اقتصادی عموم مردم شاخصی تعیین‌کننده برای این مهم است. چه بسا رویّه‌ای خاص در زندگی در یک عصر و دوره معمولی به حساب آید و در زمان دیگر اسراف قلمداد گردد.
در جامعة ما اگر چه سطح زندگی بسیاری از افراد در حدی متوسط دور می‌زند،‌ اما بیماری اجتماعی اسراف و گرایش به تجملات، بسیاری از افراد همین قشر متوسط را در جهنمی خود ساخته می‌آزارد. برای رهایی از این ورطه، ترویج فرهنگ قناعت و زندگی برمدارِ اقتصاد و میانه‌روی چارة کار است.

پی‌نوشت‌ها:
1. گناهان کبیره، ج 2، ص 103.
2. همان، ص 100.
3. بحارالانوار، ج 77، ص 187.

دیدار آشنا>شماره 51

ابوالفضل علیدوست‌ابرقویی
 


نقش اصلاح الگوى مصرف در شکوفایى
هرگونه اختلالی در نظام مصرف درست و مناسب، می تواند آثار مخرب و زیانباری در بخش های دیگر به جا گذارد؛ چنان که استفاده بهینه و درست و مناسب و مصرف به جا و متعادل کالا و خدمات، می تواند عامل مهم و بنیادین در رشد و شکوفایی اقتصادی باشد....

انسان تنها موجود در هستی است که به عنوان مسئول و مکلف می بایست در نقش خلافت الهی افزون بر تکامل خویش، گام های مؤثری را برای تکامل دیگران بردارد. از این رو دارای ظرفیت ها و توانایی های بی نظیر است که هیچ موجودی در هستی از آن برخوردار نمی باشد.

خداوند به صراحت در آیه دهم سوره اعراف از تسلط و مالکیت و حکومت انسان بر زمین و بهره مندی وی از انواع وسایل زندگی و معیشتی سخن گفته است و از وی خواسته تا با بهره گیری درست و مناسب از این نعمت و قدرت، در مسیر کمال و تعالی گام بردارد و سپاس و شکر عملی و حقیقی را به این شکل ابراز و اظهار نماید.

وظیفه دیگری که برای انسان در 61سوره هود بر عهده انسان گذاشته شده مسئولیت آبادانی زمین با تصرف و دگرگونی و تغییر درست و مناسب در اشیا و چیزهاست. به سخن دیگر، هر چیزی هر چند که از نوعی کمال بهره مند می باشد ولی این انسان است که با تصرف و تغییراتی کلان و یا جزیی می تواند، به آن چیز، کمال واقعی و حقیقی را ببخشد. از این رو تصرف و تغییر در پدیده ها از سوی انسان نه تنها امری طبیعی است بلکه وظیفه و مسئولیتی است که به عنوان خلافت الهی بر عهده وی نهاده شده است.

آبادانی زمین مستلزم آن است که آدمی، با بهره مندی از فلسفه و هدف آفرینش و آگاهی درست و واقعی از آن، تلاش کند که اقتصادی شکوفا داشته باشد تا در مسیر فرهنگی متعالی، تمدنی کامل در زمین بر پا نماید. این گونه است که در آموزه های وحیانی قرآن، مسائل اقتصادی از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار می شود؛ زیرا دانش اقتصاد، دانشی است که به بررسی فعالیت های فردی و اجتماعی مربوط به تولید، مبادله و مصرف کالا و خدمات می پردازد (تئوری اقتصاد خرد، ص9) بنابراین می توان گفت که حوزه مسایل اقتصادی، بخش عمده ای از زندگی بشر را شکل و معنا می بخشد. از این رو بینش و نگرش اسلامی، می کوشد تا با تحلیل و تبیین مسائل اقتصادی، چنان رفتار آدمی را در این بخش هدایت کند که انسان به اهداف و فلسفه آفرینش و مسئولیت انسانی دست یابد.

از آن جایی که هر گونه فعالیت و تصرفی در هر یک از بخش های مربوط به تولید و مبادله و مصرف می تواند در رشد و شکوفایی اقتصادی و آبادانی زمین و یا در نابودی و فساد اقتصادی، نقش مهم و اساسی ایفا کند، مسئله تبیین بهترین و کامل ترین روش در هر یک از بخش های فوق مورد توجه قرآن و اسلام قرارگرفته است.

یکی از این بخش ها، مسئله چگونگی مصرف کالا و خدمات است؛ زیرا هرگونه اختلالی در نظام مصرف درست و مناسب، می تواند آثار مخرب و زیانباری در بخش های دیگر به جا گذارد؛ چنان که استفاده بهینه و درست و مناسب و مصرف به جا و متعادل کالا و خدمات، می تواند عامل مهم و بنیادین در رشد و شکوفایی اقتصادی باشد.

آزادی اقتصادی

انسان به عنوان خلیفه الهی در قرارگاه زمین، از آزادی و حق انتخاب بسیاری برخوردار می باشد. وجود اراده و اختیار در آدمی این امکان را به وی بخشیده تا بتواند هرگونه تصرفی را در خود و پیرامون داشته باشد. یکی از بخش هایی که انسان در آن از آزادی عمل زیاد برخوردار می باشد، حوزه مسائل اقتصادی است.

آیات 201و 202 سوره بقره و هم چنین آیات32 سوره نساء، 2سوره مائده و 12سوره اسراء از جمله آیاتی است که بر آزادی انسان در انجام فعالیت های اقتصادی تأکید دارد. آزادی اقتصادی در انسان به این معناست که شرایط وجودی و شکل تعاملات انسان و دیگران به گونه ای است که اگر بخواهد در مسئولیت و مأموریت خویش یعنی کمال خود و دیگران، به موفقیت و کامیابی دست یابد می بایست از آزادی کامل و تصرفات مطلق در چیزها برخوردار باشد.

محدودیت های آزادی اقتصادی

با این همه به علل درونی و بیرونی و هم چنین عوامل تکوینی و تشریعی، برخی از محدودیت ها و خطوط قرمز برای آزادی مطلق انسان پدید آمده است. البته همه این محدودیت ها و خط قرمزها در راستای آن است که آدمی را در مسیر درست، هدایت کرده و از هرگونه انحراف و کژی باز دارد.

از جمله محدودیت هایی که قرآن با توجه به نوع تصرف فساد برانگیز بشر، مطرح ساخته، می توان از محدودیت هایی نام برد که در داد و ستدها و معاملات می بایست مورد توجه قرار گیرد. از آن جایی که برخی از داد و ستدها و معاملات می تواند به جای آن که رشد و تعالی را سبب شود و به افزایش تولید و شکوفایی اقتصادی و تمدنی کمک کند، خود عامل بازدارنده و رکود و جمود سرمایه ها شود، و لذا انسانها از آن ها منع شده اند. شکل ربوی معاملات به سبب همین اختلال در نظام مناسب و درست بازار است که از سوی دین تحریم می شود و در آیات 275 تا 279 سوره بقره این نظام داد و ستد را مردود اعلام می کند.

نظام ربوی می تواند آسیب جدی به نظام اقتصادی و شکوفایی آن وارد سازد و به جای رشد و نمو اقتصادی، موجبات رکود آن را فراهم سازد.

از دیگر روش های نامناسب اقتصادی که قرآن از آن برحذر می دارد، رشوه است. از این رو خداوند در آیه188 سوره بقره، آزادی روابط اقتصادی را مشروط به پرهیز از رشوه می کند.

آزادی انسان در کسب درآمدها نیز مشروط به پرهیز از معاملات و راه های نامشروع است و تنها معاملات و تصرفاتی مجاز شمرده می شود که براساس کسب حلال و رضایت طرفین براساس اصول عقلانی و عقلایی و شرعی باشد.

همان گونه که در تصرفاتی از این دست، محدودیت های شدید و سختی ایجاد شده است، در شیوه مصرف کردن کالا و خدمات نیز محدودیت هائی اعلام شده که از آن جمله می توان به محدودیت در هزینه کردن اموال و مصرف آن به اشکالی چون اسراف، اتراف و تبذیر اشاره کرد.

خداوند با بیان این که مسرفان را دوست نمی دارد (انعام آیه 141) می کوشد تا تبیین کند این شیوه مصرف و تصرف می تواند موجبات دوری انسان از کمال مطلق و خداوند شود. از این رو در آیه 31 سوره اعراف با یادآوری این که انسان در خوردن و آشامیدن و هرگونه تصرف مناسبی، آزاد و مختار است ولی به وی گوشزد می کند که تصرفاتی چون تصرفات اسرافی می تواند زیانبار باشد.

تأکید بر اتخاذ شیوه ها و الگوهای درست و صحیح مصرف، به این معناست که مصرف می بایست در چارچوب کمال و رشد انسان و جامعه و جهان باشد و هرگونه تصرفی بیرون از این دایره تصرف نابهنجار و ضداخلاقی و ضدرشدی می باشد. آیات 26 و 27 سوره اسراء و نیز 67 سوره فرقان هرگونه زیاده روی و خروج از اعتدال در مصرف را حتی اگر برای انفاق و احسان باشد مردود می شمارد و بخل و خساست را نیز نادرست دانسته و خواهان رفتاری معتدل و میانه حتی در این حوزه می شود.

قرآن همان گونه که رباخواری را سبب انحراف و نابسامانی اقتصاد جامعه می داند (بقره آیه 275) و اقتصاد متکی بر ربا را بی برکت معرفی می کند (روم آیه39) به این نکته نیز توجه می دهد که اقتصاد ربوی، اقتصادی محکوم به نابودی است و نمی تواند پایدار و باقی بماند. (بقره آیه 276) به سبب همین نکات و نکات دیگر است که خداوند، آزادی اقتصادی را محدود به عدم وجود روابط ربوی در معاملات می کند.

زیاده خواهی در مصرف

از دیگر علل و عواملی که می تواند به اقتصاد سالم و پویا آسیب جدی وارد سازد، تنوع طلبی و زیاده خواهی در مصرف است که از نظر قرآن زمینه ساز از میان رفتن رفاه اقتصادی و شکوفایی آن می شود.

خداوند در آیه 61 سوره بقره این معنا را تبیین و تحلیل می کند که چگونه تنوع طلبی و زیاده خواهی در مصرف موجب شد که قوم یهود دچار مسکنت و فقر و ذلت شوند؛ زیرا آنان به مصرف کالاهایی که خداوند به ایشان عنایت کرده بود بسنده نکرده و با زیاده خواهی و تصرفات بیرون از حد و اندازه، خواهان چیزها دیگری می شوند. این گونه است که فقر بر ایشان مسلط می شود و شکوفایی اقتصادی را از دست می دهند.

انسان هر چند که در تصرف مال خویش آزاد است ولی این آزادی در صورتی است که در مسیر کمالی و رشد و تعالی فردی و اجتماعی بلکه محیط زیستی باشد. بنابراین سلطه نااهلان و سفیهان بر امور مالی از نظر شریعت مردود شناخته شده است؛ زیرا هرگونه تصرف سفیهانه مال، می تواند به شخص و جامعه آسیب وارد سازد.

خداوند در آیه 5 سوره نساء می فرماید که از آن جایی که مال قوام اجتماع می باشد می بایست به درستی مصرف شود و واگذاری اموال به دست سفیهان و نااهلان هر چند که مال ایشان است می تواند سبب تزلزل اقتصادی گردد.

بر این اساس می توان گفت که هرگونه تصرف سفیهانه نیز مجاز نیست، زیرا آن چه موجب شده تا سفیهان از تصرف در مال خویش محروم و ممنوع شوند، تصرفاتی است که موجب هدر رفتن مال و چیزی می شود که قوام اجتماع بر آن است. بر این اساس هرگونه تصرفی که مصداق هدر دادن مال و مایه قوام معیشت مردم باشد، تصرفی باطل و نادرست و ممنوع می باشد. تصرفات اسرافی و تبذیری و اترافی نیز در این راستا است.

در آیه 7 سوره حشر از گردش ثروت در دست طبقه ثروتمند و سرمایه دار در صورتی منع می شود که سبب محرومیت فقیران و پیدایش نظام طبقاتی شود. به سخن دیگر، گردش سرمایه در جامعه اسلامی و سالم می بایست به گونه ای باشد که موجب محرومیت و افزایش فاصله طبقاتی نشود. این آیه به شکلی در مدیریت نظارتی دولت بر گردش سرمایه دلالت دارد.

بنابراین می توان گفت که از نظر اسلام و قرآن، گردش سرمایه و تصرفات مالکانه می بایست به گونه ای باشد که موجبات افزایش و یا ایجاد فاصله طبقاتی نشود. پس هرگونه، تصرفات و مصرفی که به این مسئله دامن بزند از نظر اسلام مردود می باشد و می بایست کنترل و مهار و مدیریت شود.

خداوند در آیات 204 و 105 سوره بقره تبیین می کند که چگونه حکومت فاسدان و وجود قدرت در دست نااهلان می تواند موجب آسیب دیدن اقتصاد جامعه و نابودی آن شود. از این رو هشدار می دهد که بر دولت است که نظام اقتصادی را مدیریت و نظارت کند تا از تمرکز اموال در دست برخی (سرمایه داران) جلوگیری شود و به آنان اجازه داده نشود تا با خارج کردن نقدینگی از استفاده عمومی، در اقتصاد اختلال ایجاد کنند. (حشر آیه 7 و نیز توبه آیه 34)

اصلاحات اقتصادی

اصلاحات اقتصادی می بایست در همه عرصه ها از جمله در عرصه تولید و مبادله (اعراف آیه 85 و هود آیات 84 تا 88 و شعراء آیه 183) و مصرف (اعراف آیه 31) انجام پذیرد.

قرآن گزارش می کند که چگونه حضرت شعیب(ع) درصدد اصلاح اقتصادی از طریق تبیین ترازو بوده و از کم فروشی و خیانت در دادوستد برحذر می داشته است. (اعراف آیه 85 و هود آیات 84 تا 88)

خداوند برای دست یابی به بهترین الگوی اقتصادی و در راستای بازسازی و اصلاح اقتصادی، اصولی چون اعتدال در مصرف را در آیاتی چون 141 سوره انعام و 31 سوره اعراف و 26 سوره اسراء و 67 سوره فرقان مطرح می سازد؛ زیرا هرگونه دوری از اعتدال و هزینه کردن بیهوده و اسرافی مال، می تواند آثار زیانباری را بر جامعه تحمیل کند.

اصلاحات می بایست براساس اصل عدالت باشد؛ زیرا بی عدالتی می تواند آدم و جامعه را به بیراهه برد و از کمال و کمالیات دور و جدا سازد. عدالت به عنوان اصلی مهم و بنیادین در نظام اقتصادی اسلام مطرح می باشد و قسط و عدالت، شاخصه اصلی اقتصاد اسلامی را شکل می بخشد. (بقره آیه 279 و انعام آیه 152 و حدید آیه 25).

اقتصاد سالم و توسعه همه جانبه، راهی به سوی معنویت

ازنظر اسلام توسعه همه جانبه در همه ابعاد مادی و معنوی انسان و جامعه در گرو اقتصاد سالم است که ازجمله آن ها درست مصرف کردن می باشد. این گونه است که درآیه 77 سوره قصص ابزارهای اقتصادی به عنوان راهی برای تحصیل معنویت و مطالب اخروی معرفی می شود و بر لزوم به کارگیری آن تأکید می گردد؛ زیرا ازنظر اسلام و قرآن نه تنها جمع میان دین و دنیا امکان پذیر است بلکه امری مطلوب می باشد؛ چون بی جمع آن ممکن نیست تا انسان آخرتی آبادان داشته باشد. (بقره آیه 201 نساء آیه 134 و اعراف آیه 165 و نحل آیه 30 و 97 و آیات دیگر).

خداوند در آیات 75 سوره توبه و 10 تا 12 سوره صف به نقش سازنده اقتصاد سالم در معنویت توجه می دهد و می کوشد تا به این وسیله نقش اساسی آن را در توسعه همه جانبه تبیین و تحلیل کند؛ زیرا از نظر اسلام و قرآن، اقتصاد و ثروت، مایه قوام جامعه است. (نساء آیه 5) و انسان ها برای دست یابی به سعادت واقعی می بایست با اقتصادی سالم و به دور از فساد در جنبه های مختلف ازجمله مصرف آن (اعراف آیه 85 و هود آیات 84 و 86) خود را به این هدف والا برسانند.

بنابراین اصلاح الگوهای اقتصادی در تولید و توزیع و مصرف و تصحیح روابط اقتصادی همپای مسایل اعتقادی و عبادی، مأموریت همه پیامبران به ویژه پیامبر اسلام(ص) و به تبع آن، دولت اسلامی است. (اعراف آیه 85و هود آیات 84 تا 87 و شعرا آیات 177 تا 183).

صرفه جویی در بحران

صرفه جویی در هرحال مطلوب است ولی در زمان بحران، از مطلوبیت بیش تری برخوردار می باشد و حتی به شکل لزوم و الزام خود را بر همگان از مردم و مسئولان تحمیل می کند. خداوند در آیه 47 و 48 سوره یوسف بر لزوم برنامه ریزی برای حل بحران های اقتصادی توجه می دهد و تبیین می کند که صرفه جویی در زمان بحران های اقتصادی تنها راهکار رهایی می باشد.

جیره بندی ارزاق عمومی در وضعیت کمبود و تنگناهای اقتصادی، راهکاری است که آیه 60 سوره بقره و 160 سوره اعراف بدان توجه می دهد و آیه 47 و 55 سوره یوسف نیز بر لزوم نظارت حکومت بر امور اقتصادی از تولید و توزیع و مصرف در وضعیت بحرانی تأکید می کند.

 


محمد رحمانى


مقدمه
فقر و تنگدستى در فرهنگ و باورهاى اسلامى نکوهش شده و تحت عنوان دروازه و همسان کفر یاد گردیده و در برابر آن از رفاه و آسایش به عنوان یک امتیاز معرفى شده، تا جایى که کار و تلاش براى کسب آن هم از عبادات و واجبات به شمار آمده است. در نظام اقتصادى اسلام به منظور فقر زدایى، افزون بر مباحث تشویقى و نظرى، روش هاى علمى و کاربردى نیز پیشنهاد گردیده و از موضع گیرى شدید در برابر اسراف و تبذیر در مقام یک باز دارنده استفاده شده است.

اهمیت این موضوع هنگامى روشن مى شود که بدانیم اسراف یکى از گرفتارى هاى در خور توجه بسیارى از جوامع از جمله ایران اسلامى به شمار مى آید. از دیر باز بسیارى از صاحب نظران بر اهمیت آن واقف بوده و این معضل را به خوبى مى شناخته اند. و به نظر مى رسد اگر بتوان بر این امر فایق آمد، بسیارى از نارسایى ها و نا به سامانى هاى اقتصادى قابل چاره و درمان باشد.

براى نمونه، در آمار رئیس کمیسیون برنامه و بودجه سال 1374 مجلس شوراى اسلامى آمده است: «امسال در قانون حدود 300 میلیارد تومان یارانه (سوبسید) براى نان پیش بینى شده است که اگر تنها در خصوص مصرف صحیح نان فقط ده درصد صرفه جویى شود سالانه حدود 30 میلیارد تومان به نفع کشور است » . (1)

در گزارش دیگرى در سال 1374 آمده است:

«هر ساله سه میلیون تن نان معادل 360 ملیون دلار به دور ریخته مى شود» .

آمارهاى از این دست در دیگر اقلام مصرفى مانند بنزین، میوه جات، کاغذ، آب، دارو و سوخت فراوان دیده مى شود که به همین مقدار بسنده مى کنیم. این نوشته که به مناسبت کنگره فاضلین نراقى به رشته تحریر آمده در مقام تبیین نظرات فقهى «ملا احمد نراقى » فاضل و محقق عصر خویش درباره اسراف است.

پیش از آغاز بحث یادآورى نکاتى سودمند است:

1. مبحث اسراف از جهات گوناگون شایسته تحقیق است; ولى در این نوشته تنها از نگاه فقهى بدان نگریسته شده است.

2. این مبحث با این که مورد ابتلا بوده; ولى متاسفانه در کتاب هاى فقهى به گونه مستقل مطرح نشده و تنها به شکل پراکنده به مناسبت هایى مسائلى مانند تزیین مسجد، وضو، بوى خوش مطرح گشته است.

3. محقق نراقى ضمن طرح بحث فقهى بیش تر توجه خود را به بحث لغوى و موضوع شناسى مصروف داشته است.

4. راقم این سطور ضمن طرح نظریات محقق نراقى، در بسیارى از موارد، افزون بر بازنویسى، آن ها را نقد و بررسى کرده است.


معناى لغوى
بدون تردید، تبیین مفهوم لغوى اسراف در روشن شدن حکم فقهى، نقش به سزایى دارد، چرا که ریشه بیش تر مباحث و اشکالات، ناشناخته بودن مفهوم اسراف و در نتیجه تردید در مصادیق آن است. شاهد بر این مدعا واژه «اسراف » است که در آیات و روایات در مفهوم و مصادیق گوناگونى به کار رفته است.

از این رو، این مرحله از بحث با تفصیل بیش تر مورد تحقیق و بررسى قرار مى گیرد، باشد که به منزله مبنا و پایه اصلى مباحث دیگر به شمار آید.

«خلیل فراهیدى » اسراف را به معانى متعدد گرفته، از جمله مى گوید: «الاسراف نقیض الاقتصاد; اسراف نقیض اقتصاد و میانه روى است » .

همو ماده «السرف » را به معناى جاهل و «السرف » را به مفهوم خطا به کار برده و مى نویسد: «السرف: الجاهل... والسرف الخطا» . (2)

«ابن اثیر» ماده سرف را به معانى مختلف دانسته از جمله:

«سرف فى حدیث ابن عمر «فان بها سرحة لم تقبل ولم تسرف » اى لم تصبها السرفة وهى دویبة صغیرة تثقب الشجر تتخذه بیتا» .

در جاى دیگر سرف را به معناى غفلت دانسته و نوشته است: «وقیل اراد بالسرف الغفلة یقال رجل سرف الفؤاد، اى غافل.» و هم چنین ماده سرف را به مفهوم اسراف و تبذیر گرفته و مى نویسد:

«وقیل هو من الاسراف والتبذیر فی النفقة لغیر حاجة او فى غیر طاعة الله » .

در پایان مى گوید: ماده اسراف در احادیث فراوان به کار رفته و در بیش تر موارد به معناى گناه و خطاى زیاد به کار رفته است. (3)

«ابن فارس » نیز ماده سرف را به معانى مختلف دانسته و مى نویسد: «سرف: السین والراء والفاء اصل واحد یدل على تعدى الحد والاغفال... و یقول ان السرف: الجهل والسرف الجاهل، ... و یقولون ان السرف ایضا الضراوة » .

وى در پایان سرف به معناى دویبه را شاذ مى داند. او مى نویسد: «ومما شذ عن الباب السرفه: دویبة تاکل الخشب » . (4)

«راغب اصفهانى » سرف را به معناى تجاوز از حد مى داند و مى نویسد: «السرف تجاوز الحد فی کل فعل یفعله الانسان وان کان ذلک فی الانفاق اشهر» . (5)

صاحب «مصباح المنیر» نیز اسراف را به معناى تجاوز از قصد و اعتدال گرفته و مى نویسد: «اسرف اسرافا جاز القصد والسرف بفتحتین اسم منه و سرف سرفا من باب تعجب او غفل فهو سرف و طلبتهم فسرفتهم بمعنى اخطات او جهلت » . (6)

«ابن منظور» همانند دیگران ماده سرف را به معانى متعدد دانسته; که یکى از آن ها تجاوز از قصد است. وى مى نویسد: «ان السرف والاسراف مجاوزة القصد واسرف فی ماله عجل من غیر القصد واسرف فی الکلام وفی القتل افرط والسرف الخطاء بمعنى وضع الشى ء فی غیر حقه والسرف اللهج بالشى ء والسرف ضد القصد واکله سرفا اى فى عجلة » . (7)

«طریحى » از جمله معانى اسراف را خوردن مال حرام شمرده و نوشته است: «قوله تعالى » : «ولا تسرفوا» الاسراف اکل ما لا یحل وقیل مجاوزة القصد فی الاکل مما احل الله وقیل ما انفق فى غیر طاعة الله تعالى » . (8)


جمع بندى محقق نراقى
محقق نراقى پس از ارائه گزارش پاره اى از اقوال لغت شناسان، به عنوان جمع بندى مى نویسد: «مستفاد از گفتار لغویان و مفسران این است که اسراف در معانى زیادى به کار مى رود:

1. اغفال

2. جهل

3. خطا

4. خطل (فحش)

5. تبذیر

6. ضد قصد (اعتدال)

7. تجاوز از حد 8 . تجاوز از حد استوا

9. انفاق به شخص بى نیاز

10. انفاق در غیر مورد حق

11. انفاق در غیر طاعت خدا

12. انفاق در معصیت

13. زیادى گناه

14. آنچه مورد قبح است از نظر عقلا

15. جهل ویژه یعنى نادانى نسبت به حقوق » .

ایشان سپس در مقام ریشه یابى و ارجاع معانى فرعى به اصلى مى افزاید: «معناى اول و دوم و پانزدهم یکى است. و نیز معناى سوم و چهارم با همدیگر متحد اند و نیز معناى پنجم و ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم و سیزدهم به یک معنا بر مى گردد.

بنابراین، تمامى معانى پانزده گانه به پنج معنا بر مى گردد:

1. جهل

2. خطا

3. تجاوز از حد

4. انفاق در معصیت الهى

5. آنچه مورد تقبیح خردمندان است و از آن جا که معناى جهل و خطا خارج از امور مالى است پس از بحث ما که اسراف در امور مالى است خارج مى شود; بنابراین، معنایى که ممکن است از اسراف در امور مالى مقصود باشد عبارت اند از معناى سوم (تجاوز از حد) چهارم (انفاق در معصیت) پنجم (آن چه که مورد تقبیح خردمندان است) . و معناى سوم و پنجم نیز ممکن است یکى باشد; زیرا تجاوز از حد مورد تقبیح عقلا و آنچه مورد تقبیح عقلاست تجاوز از حد نیز مى باشد; بنابراین، اسراف در امور مالى دو معناى بیش تر ندارد:

1. تجاوز از حد.

2. انفاق در معصیت الهى و دور نیست برگشت معناى دوم نیز مصداقى از مفهوم اول باشد; زیرا هر گونه معصیت تجاوز از حد نیز هست » .

به این ترتیب، از نظر محقق نراقى معناى اصلى و ریشه اى اسراف تجاوز از حد است و دیگر معانى مصداق آن به حساب مى آید.


معناى حد از نگاه نراقى
از آنچه گذشت روشن شد اگر تجاوز از حد، تنها معناى اسراف نباشد، دست کم یکى از معانى مورد اتفاق همه صاحب نظران در لغت شمرده مى شود. بر این اساس، این پرسش مطرح مى شود که ملاک و معیار حد که تجاوز از آن اسراف به شمار مى آید چیست؟ در این مورد نیز گفت و گو میان صاحب نظران فراوان است. شاید بتوان گفت بهترین مطلب را محقق نراقى بیان کرده است.

ایشان بر این باور است که مقصود از حدى که با تجاوز از آن مفهوم اسراف تحقق مى پذیرد، حد استوا و وسط; یعنى فاصله میان اسراف و تغییر (تضییق) است. وى این مدعا را با نقل پاره اى از آیات و روایات برهانى مى کند و مى نویسد:

«مراد از حد عبارت است از حد استوا و وسط; یعنى فاصله میان تغییرى که به معناى تضییق است با اسراف و این حد فاصله قصد و اقتصاد نامیده مى شود; زیرا اسراف عبارت است از اعتدال و میانه روى در کار» . (9)

سپس در مقام استدلال بر این مدعا مى گوید: شاهد بر این مدعا قول خداوند متعال است: «والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذ لک قواما» (10) عباد رحمان بندگانى اند که به هنگام انفاق نه اسراف مى کنند و نه سخت گیرى و میان این دو حد وسط است » .

در روایت، قوام به حد وسط تفسیر شده است. (11)

شاهد دیگر آیه «ولا تجعل یدک مغلولة الى عنقک ولا تبسطها کل البسط » (12) ; این است که هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق مکن) و بیش از حد نیز دستت را مگشاى » . براى شاهد سوم مى توان از مرسله «ابن ابى عمیر» از امام صادق در ذیل آیه نام برد: «ویسالونک ماذا ینفقون قل العفو قال العفو الوسط; امام صادق در تفسیر عفو فرموده مقصود حد وسط است » .

آیات و روایات دیگرى نیز به این مضمون وجود دارد که دلالت دارد حد همان حد وسط و اعتدال است.


ملاک و مصادیق حد وسط
بحث دیگرى که در این جا مطرح مى شود این است که ملاک و معیار براى شناخت حد اعتدال و وسط چیست؟ که محق نراقى خود پا به میدان گذاشته و نه تنها براى تعیین و تشخیص حد اعتدال و وسط ملاک و معیار معرفى کرده، بلکه مصادیق آن را نیز در خارج تعیین کرده است.

ایشان در این بحث سراغ عرف رفته و تشخیص او را ملاک حد وسط و اعتدال دانسته و سپس سه مصداق و نمونه کلى براى آن ذکر کرده و مى نویسد: «ملاک تشخیص اعتدال و وسط عرف است; زیرا مرجع در شناخت حقایق معانى لغوى مصادیق عرفى است و از نظر عرف، وسط عبارت است از هزینه کردن مال به اندازه نیاز و یا به مقدارى که با موقعیت شخص تناسب دارد. بنابراین، هر گونه هزینه و انفاق مال خارج از این دو ملاک - رعایت نیاز و تناسب با موقعیت - باشد اسراف است، اعم از این که

1. اتلاف و تضییع مال باشد

2. و یا خارج از موقعیت فرد باشد

3. و یا مورد نیاز نباشد» . (13)

ایشان سپس براى هر یک از این سه مصداق اسراف شواهدى از روایات ارائه داده است.


معناى فقهى اسراف
هر چند مفهوم اسراف در اصطلاح فقها از معناى لغوى گرفته شده است و تفاوت چندانى میان این دو دیده نمى شود، در برخى از موارد و مصادیق ممکن است اختلاف داشته باشد; زیرا پیش از این - در بحث مفهوم لغوى اسراف - گذشت که اسراف معانى مختلفى دارد، شاید بتوان گفت ریشه همه آن ها همان تجاوز از حد و دیگر معانى، مصادیق آن به شمار مى آیند.

اما مفهوم اصطلاحى اسراف از معناى لغوى محدودتر است، زیرا تجاوز از حدى که از نظر عقلا ناپسند باشد اسراف شمرده مى شود. محقق نراقى پس از نقد و بررسى مفهوم لغوى و بحث از ملاک و معیار حدى که تجاوز از آن اسراف را محقق مى سازد، از قول «محقق اردبیلى » مى نویسد:

اسراف عبارت است از هزینه مال در مواردى که عقلا آن را قبیح مى دانند و یا در مواردى که هزینه کردن سزاوار نیست.

«آیت الله خوئى » در مقام تبیین اسراف، اصطلاحى مى گوید: «ادله حرمت اسراف زینت مساجد را شامل نمى شود; زیرا مفهوم اسراف متقوم است به هزینه مال در مواردى که غرض عقلایى نیست » . (14)

بنابراین، هر گونه تجاوز از حد اسراف نیست، بلکه تجاوز از حدى که نظر عقلا را در پى نداشته و مورد تقبیح آنان و خردمندان باشد اسراف است.


مفهوم واژه هاى مرتبط
پس از روشن شدن مفهوم اسراف جا دارد معناى برخى از واژه هایى که با عنوان اسراف ارتباط دارد نیز مورد رسیدگى قرار گیرد:


الف) تبذیر
بیش تر صاحب نظران، تبذیر را به معناى پخش و تفریق گرفته اند و به مناسبت، در مواردى که مال ضایع مى شود استعمال شده است. «راغب اصفهانى » مى نویسد: «التبذیر: التفریق و اصله القاء البذر و طرحه فاستعیر لکل مضیع لما له » . (15)

پس تفاوت میان تبذیر و اسراف این است که اگر مال در مواردى که هزینه کردنش سزاوار نباشد، مصرف شود، تبذیر به حساب مى آید; چون معناى تبذیر تضییع مال است و اگر چنان چه در مواردى که هزینه کردن مال سزاوار است، ولى بیش تر از حد نیاز و یا شان هزینه شود اسراف است; چرا که مصداق آشکار تجاوز از حد است.

گفتنى است در بسیارى از موارد اسراف به معناى تبذیر نیز به کار رفته است.


ب) تقتیر
تقتیر به معناى تضییق و دست بستگى آمده. «ابن اثیر» نوشته است: «الاقتار: التضیق على الانسان فى الرزق یقال اقتر الله رزقه اى ضیقه وقلله » . (16)

«علامه فیومى » ماده «قتر» را به معناى تضییق دانسته و نوشته است: «وقتر على عیاله قترا وقتورا من بابى حزب و قعد ضیق فى النفقة » . (17)

بنابراین، تقتیر در مقابل و ضد معناى اسراف است; به عبارت دیگر، اسراف، افراط و تقتیر، تفریط است.


ج) قوام
قوام به معناى عدل و حد وسط به کار گرفته شده و در قرآن نیز به همین مفهوم استعمال شده است.

«فیومى » در این باره نوشته است: «القوام بالکسر ما یقیم الانسان من القوت والقوام بالفتح العدل و الاعتدال قال الله وکان بین ذلک قواما اى عدلا وهو حسن القوام اى الاعتدال » . (18)

بنابراین، قوام حد وسط میان تقتیر و اسراف قرار دارد.


ادله حرمت
بحث مهم و اساسى، اثبات و یا نفى حرمت اسراف است. این مطلب از آن رو اهمیت دارد که فقها، با کمال تاسف، بحث حرمت اسراف را به گونه اى مستقل و گویا و وافى عنوان نکرده اند و تنها به پاره اى از مباحث موردى، مانند حرمت و یا عدم حرمت زینت مسجد و اسراف در آب وضو و همانند آن بسنده کرده اند; در حالى که شایسته بود حرمت اسراف و اقسام آن به تفصیل مورد بررسى و ارزیابى قرا گیرد. در هر صورت، محقق نراقى به گونه اى گذرا، حرمت اسراف را عنوان کرده و آن را امرى مسلم فرض کرده و براى اثبات ادعاى خویش به آیات و روایات و اجماع پناه برده و از همه مهم تر آن را به ضرورت دین پیوند زده است. در این بخش، ابتدا نظریات محقق نراقى مطرح مى شود و سپس مورد نقد و ارزیابى قرار مى گیرد.


1. ضرورت دین
یکى از ادله محقق نراقى بر حرمت اسراف، ضرورت دین است. وى در این باره مى نویسد: «در حرمت اسراف بحثى نیست و دلیل بر آن اجماع بلکه ضرورت دینى است » . (19)


2. اجماع
ایشان در چند مورد بر حرمت اسراف به اجماع تمسک جسته، سپس در پایان گزارشى از آیات و روایاتى که مى توان حرمت را از آن ها به دست آورد مطرح کرده و مى نویسد:

«ظاهرا اجماع بر حرمت، پس از آیات و روایات ما را کفایت مى کند» . (20)

نقد و بررسى هر چند برخى از مصادیق اسراف قطعى و مورد اتفاق تمامى فقها است، لیکن این که حرمت اسراف را در همه آن ها ضرورى دین بنامیم به نظر صحیح نمى رسد; زیرا اصطلاح ضرورى دین در مواردى به کار مى رود که شائبه هیچ گونه اختلاف نظرى نباشد و حال این که در حرمت بعضى از مصادیق اسراف جاى بحث و گفت و گو وجود دارد و برخى از فقهاى معاصر هم با آن مخالفت کرده اند و اما ادعاى اجماع نیز از جهاتى قابل اشکال است، از جمله مدرکى بودن آن است; چرا که اگر نگویم به گونه قطع مدرکى است، دست کم احتمال مدرکى بودن آن بسیار قوى است; پس قول معصوم و یا نص معتبر را کشف نمى کند.


3. عقل
یکى از ادله حرمت اسراف مى تواند حکم عقل باشد با این تقریب که: پیش از این گذشت که اسراف به هزینه هایى مى گویند که از نظر عقلا و خردمندان قبیح است و مورد استنکار قرار مى گیرد و شاهد آن، دیدگاه برخى از بزرگان مانند «محقق اردبیلى » بود که گفته بود: اسراف عبارت است از آنچه عقلا آن را قبیح مى دانند و یا آنچه که هزینه اش سزاوار نیست. (21)

بنابراین، آنچه مورد نکوهش خردمندان است از نظر عقل نیز ناپسند خواهد بود و پر واضح است که آنچه را عقل قبیح بداند روا و جایز نخواهد بود.

گفتنى است مقصود از حکم عقل بر حرمت، درک عقل است.

نقد و بررسى استدلال به عقل بر حرمت اسراف ناتمام است; زیرا بر فرض این که بپذیریم اسراف از نظر عقل و عقلا قبیح و مذموم است، ولى این قبح و مذمت در تمامى موارد اسراف نیست، به عبارت دیگر، عقل دلیل لبى است و اطلاق ندارد تا در موارد شک به کار آید.


4. آیات
مهم ترین دلیل بر حرمت، آیات فراوان قرآن مجید است. ماده سرف در شکل هاى مختلف آن، در حدود بیست و سه مورد، در کتاب آسمانى به کار رفته و در حدود هفت مورد آن با نهى صریح و برخى موارد دیگر مانند نهى است; به گونه اى که اگر نگوییم صریح در حرمت است، دست کم در حرمت استعمال ظهور دارد.

در هر صورت، دلالت آیات بر اصل حرمت امرى مسلم و قطعى است. آنچه جاى بحث دارد، اطلاق و دایره مشمول آیات است; از این رو، لازم است چند نمونه مورد نقد و بررسى قرار گیرد. از جمله آیاتى که مورد توجه محقق نراقى بوده، عبارت است از:

آیه اول (22)

«ان المسرفین هم اصحاب النار»;

همانا اسراف کنندگان اهل آتش اند. (23)

این آیه، دلالت دارد که اسراف، نه تنها حرام، بلکه از گناهان کبیره است چون بسیارى از فقها گفته اند یکى از نشانه هاى گناه کبیره وعده بر عذاب در قرآن و یا در روایات است.

صاحب «عروة » در مقام تعریف گناه کبیره مى نویسد: «گناه کبیره عبارت است از گناهى که یا آیه و روایتى دلالت کند بر کبیره بودن... و یا در کتاب و یا سنت بر مرتکب آن به گونه صریح و یا ضمنى وعده بر عذاب داده شود» . (24)

این عبارت «سید» را همه حاشیه نویسان پذیرفته و بر آن حاشیه نزده اند، و آن را مسلم گرفته اند; بنابراین، درباره دلالت آیه بر حرمت بلکه کبیره بودن اسراف جاى بحث نیست.

اما نسبت به اطلاق دور نیست گفته شود آیه اطلاق دارد. و هر آنچه مصداق اسراف باشد مورد دلالت آیه خواهد بود. افزون بر اطلاق، مسرفین جمع است که بر سر آن الف و لام در آمده و در دانش اصول یکى از الفاظ دال بر عموم جمع همراه با الف و لام است; به ویژه این مطلب با ادات تاکید «ان » و ضمیر جمع «هم » قبل و بعدش آن را مورد تاکید قرار داده است.

پس آیه، حرمت هر نوع اسراف چه در مورد خوراکى و آشامیدنى و یا مسکن و لباس و یا تزیین و دیگر امور را در نظر دارد.


آیه دوم
استدلال دیگرى که مورد توجه مرحوم نراقى، قرار گرفته، آیه اى است که اسراف متعلق نهى واقع شده، از جمله:

«یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین » (25) ;

اى فرزندان آدم زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید و (از نعمت هاى الهى) بخورید و بیاشامید; ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى دارد» .

آیاتى که با این مضمون است متعددند; اما با دو تقریب، دلالت آیه بر حرمت اسراف ممکن است:

تقریب اول: «ولا تسرفوا» بر حرمت اسراف دلالت دارد; زیرا تمام فقها پذیرفته اند که نهى دلالت بر حرمت آن چیزى دارد که مورد بحث آنان واقع شود. این است که دلالت نهى بر حرمت از باب وضع است و یا به حکم عقل. و اگر به وضع دلالت دارد دلالت آن چگونه است؟ ! اقوال مختلفى وجود دارد که در این بحث تاثیرى ندارد.

تقریب دوم: جمله «انه لا یحب المسرفین » حرمت اسراف را بیان مى کند; زیرا این جمله صریح است در این که خداوند اسراف و مسرفان را دوست ندارد و هر آنچه را که خداوند دوست نداشته باشد، حلال نخواهد بود.


نقد و بررسى
بر هر یک از این دو تقریب ممکن است اشکالاتى وارد شود، از جمله:

تقریب اول: هر چند بر حرمت فى الجمله دلالت دارد، لیکن اخص از مدعا است; زیرا مدعا حرمت اسراف در تمام موارد است، ولى آیه در خصوص خوردنى ها و آشامیدنى ها وارد شده; پس دلالت آیه بر حرمت اسراف در قلمرو خوردنى ها و آشامیدنى ها تمام است. ممکن است از اشکال دوم این گونه جواب داده شود که با توجه به این که صدر آیه در مورد اسراف در مساجد وارد شده; و از سوى دیگر این حکم حرمت اسراف تعلیل مى شود به عدم دوستى از سوى خداوند متعال، این دو قرینه سبب مى شود تا آیه در حرمت اسراف در تمام موارد ظهور پیدا کند، به ویژه این که دلالت سیاق ضعیف است و تاب مقاومت در برابر این دو قرینه که منشا انعقاد ظهور است براى دلالت بر حرمت را ندارد.

اما اشکالى که امکان دارد بر تقریب دوم وارد شود این است که دوست نداشتن اعم از حرمت است; به این معنا که همیشه دوست نداشتن با نقض همراه نیست; چون کارهاى مکروه نیز متعلق حب الهى نیستند.

این اشکال میان مفسران و فقها مطرح بوده و از آن جواب داده اند. یکى از آن ها مرحوم «طبرسى » است که مى گوید: خداوند با این جمله در مقام مذمت و توبیخ مفسران است نه مدح و تعریف آن ها و اگر آیه دلالت بر حرمت نداشته باشد لازمه اش این است که آیه دلالت بر مذمت نداشته باشد و حال این که در مقام مذمت است. (26)

ثانیا: ممکن است گفته شود خداوند دوست نداشتن را به مسرفان نسبت داده نه به اسراف; به این ترتیب، معناى آیه این خواهد بود: چون مسرفان اسراف کرده اند خداوند آنان را دوست ندارد. دلالت التزامى این جمله این است که اسراف حرام و مورد بغض و مذمت الهى قرار گرفته و این وصف مانع مى شود تا مرتکبان آن به مقام حب الهى دست پیدا کنند; و به عبارت علمى، تعلیق حکم (عدم حب) به وصف اسراف مشعر علیت است.

آیه سوم یکى دیگر از آیاتى که ممکن است بتوان براى حرمت اسراف به آن استدلال کرد، این است که اسراف همراه با گناه، متعلق طلب غفران و بخشش واقع شود; مانند: «وما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا واسرافنا فی امرنا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرین » (27) ; «سخنانشان تنها این بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش و از اسراف ما در کارها چشم پوشى کن، قدم هاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان.

تقریب دلالت آیه به این است که اگر اسراف حرام و موجب عقوبت نباشد، نیازى به درخواست بخشش و غفران نخواهد بود; پس در خواست غفران و بخشش دلیل است بر این که اسراف حرام، و عذاب الهى را در پى دارد.

ممکن است کسى به این تقریب اشکال کند به این که در خواست بخشش اعم از حرمت است; چرا که طلب مغفرت با کراهت نیز سازگار است. مگر این که گفته شود ظهور ناشى از تعلق غفران بر اسراف در حدى است که این احتمال را دفع مى کند; بنابراین، دلالت آیه بر حرمت از این نظر دچار اشکال نمى شود.

تقریب دیگرى که امکان دارد براى دلالت آیه بر حرمت اسراف بیان شود این است که «اسرافنا» عطف بر «ذنوبنا» گرفته شود و مقتضاى ظهور وحدت معطوف و معطوف علیه این است که اسراف را هم گناه بنامیم و با اثبات گناه بودن اسراف، حرمت آن نیز ثابت خواهد شد; به خاطر این که میان گناه و حرمت ملازمه وجود دارد.

آیات دیگرى هم بر حرمت اسراف دلالت دارند، اما به نظر مى رسد این سه آیه کفایت کند و به خاطر طولانى نشدن، از نقد و بررسى دیگر آیات خوددارى مى کنیم.

در هر صورت این سه آیه و آیات دیگر گویاى این هستند که اسراف حرام است و دلالت آن ها هم از نوع اطلاق هست و همه را شامل مى شود; مگر این که دلیل و یا نشانه اى در دست باشد که بگوید بعضى از اسراف ها حرام نیست.


اشکال و جواب محقق نراقى
بر همین اطلاق و عموم آیات که اشاره شد، ممکن است به این صورت اشکال شود که روایاتى وجود دارد که اسراف در استعمال بوى خوش، وضو، حج و عمره را حرام نمى دانند; بنابراین، آیه نمى تواند اطلاق داشته باشد. این اشکال را که محقق نراقى نیز مطرح کرده است، خود وى در مقام پاسخ دو جواب مى دهد و مى نویسد:

اما آن چه در برخى از روایات وارد شده مبنى بر این که در بوى خوش، وضو، حج، عمره و در خوردنى و آشامیدنى اسراف نیست، اولا مقصود نفى اسراف به طور کلى نیست تا گفته شود کسى که دیوار و سقف خانه اش را با آب گلاب مى شوید... و یا اگر در روز روشن چراغ ها را روشن کند اسراف نکرده; بلکه مدلول روایات این است که فراوانى در این امور مطلوب است و تجاوز فى الجمله بخشیده شده است. ثانیا: بر فرض تسلیم این روایات به منزله استثنا و تخصیص به شمار مى آید. (28)

تفصیل این پاسخ، جداگانه خواهد آمد.


5 . روایات
یکى از ادله اى که محقق نراقى به تفصیل بدان پرداخته، روایات است. ایشان در حدود هفده روایت را مورد نقد و بررسى قرار داده و در پایان نتیجه گرفته:

«بعضى از این روایات هر چند بیش تر از مذمت و یا کراهت و یا استحباب ترک اسراف را دلالت ندارد; ولى نهى صریح وارد در آیات و روایات فراوان، از یک طرف و تصریح به بغض الهى نسبت به اسراف در آیات دیگر و تصریح به این که اسراف ابزار هلاکت است از سوى دیگر، و شمارش اسراف جزو گناهان کبیره در دسته چهارم از روایات این چهار دسته از روایات روى هم رفته دلالت دارد بر حرمت اسراف » . (29)

از این عبارت محقق نراقى استفاده مى شود، در یک تقسیم بندى روایات وارده در مورد اسراف به لحاظ مضمون، به چهار دسته کلى تقسیم مى شوند:

دسته اول، عبارت اند از روایاتى که دلالت دارند اسراف مکروه و ترک آن مستحب است;

دسته دوم، روایاتى که دلالت دارد اسراف مورد نهى شارع واقع شده و حرام است;

دسته سوم، روایاتى که دلالت دارند اسراف وسیله هلاکت و مورد بغض شارع است;

دسته چهارم، پاره اى از روایات دلالت دارند اسراف جزو گناهان کبیره است.

به منظور پرهیز از طولانى شدن مطلب از دسته هاى دوم و سوم و چهارم چند نمونه گزارش مى شود و اما دسته اول دلالت بر مدعا ندارد.


روایات دسته دوم
«عن مسعدة بن صدقة عن ابى عبد الله علیه السلام (فى حدیث طویل) قال: وفى غیر آیة من کتاب الله انه لا یحب المسرفین فنهاهم عن الاسراف و نهاهم عن التقتیر... ان اصنافا من امتى لا یستجاب لهم دعائهم... ورجل رزقه الله مالا کثیرا فانفقه ثم اقبل یدعو یا رب ارزقنى فیقول الله عزوجل الم ارزقک رزقا واسعا فهلا اقتصدت فیه کما امرتک ولم تسرف وقد نهیتک عن الاسراف...» . (30)

امام صادق علیه السلام ضمن حدیث طولانى مى فرماید: خداوند در بسیارى از آیات فرموده است مسرفان را دوست ندارد; پس آنان را از اسراف و تقتیر (سخت گیرى) منع کرده است... رسول خدا فرمود دعاى چند گروه از امت من مستجاب نمى شود... از جمله مردى که خداوند رزق فراوان به او داده و او همه آن ها را انفاق کرده، سپس از خداوند طلب رزق مى کند و خداوند در پاسخ مى گوید: مگر به تو رزق واسع ندادم، پس چرا میانه روى و اعتدال را پیشه خود نساختى، و چرا اسراف کردى در حالى که تو را از اسراف نهى کردم؟ !

دلالت روایت بر حرمت را مى توان از چند فقره از آن ها استفاده کرد:

در صدر روایت، ضمن تاکید بر این که خداوند در بسیارى از آیات فرموده است مسرفان را دوست ندارد، امام تصریح کرده خداوند همه را از اسراف کردن باز داشته و در پایان نیز ضمن توبیخ بر اسراف مى فرماید: خداوند از اسراف کردن بر حذر داشته است. پر واضح است که ظهور اولى نهى در حرمت است، مگر دلیلى بر خلاف آن داشته باشیم.

به این مضمون روایات دیگرى نیز رسیده است از جمله «عامر بن جزاعة » در روایتى نقل مى کند:

«عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال لرجل اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و لکن بین ذلک قواما ان التبذیر من الاسراف » . (31)

امام صادق علیه السلام خطاب به مردى فرمود: تقواى الهى پیشه کن، اسراف و تقتیر (سخت گیرى) نکن. میان اسراف و سخت گیرى قوام و اعتدال وجود دارد.

در روایات فراوان، ائمه علیهم السلام از اسراف نهى کرده اند، لیکن محقق نراقى آن ها را گزارش نکرده است از جمله آن ها روایت «محمد بن خالد» (32) و «اسحاق بن عمار» (33) است.

درباره دلالت این روایات بر اصل حرمت اسراف، جاى بحث وجود ندارد; زیرا همان گونه که در مبحث دلالت آیات گذشت، تمام فقهاى اصول پذیرفته اند که فعل نهى دلالت بر حرمت دارد، حال یا به حکم عقل و یا به وضع. آنچه جاى گفت و گو دارد عبارت است از اطلاق و دایره شمول آن ها.

بعید نیست که گفته شود اطلاق روایات، تمامى موارد اسراف را فرا مى گیرد، لیکن روایات فراوانى بر حرام نبودن اسراف در جاهاى خاص دلالت مى کنند، مانند حج و عمره، استعمال بوى خوش و مانند این ها. در این صورت همان پاسخى که پیش از این از محقق نراقى در مبحث دلالت آیات نقل شد، در این جا نیز خواهد آمد.

این است که اطلاق این دسته از روایات در مورد شک، کارگشا و مورد استناد خواهد بود، هر چند بعضى از روایات از نظر سند دچار اشکال هستند، ولى به لحاظ این که روایات وارده زیاد است ممکن است گفته شود متواتر معنوى اند یا دست کم مستفیض اند، ولى روایت «مسعده » سندش تمام است چون «کلینى » از «على بن ابراهیم » صاحب تفسیر و او از «هارون بن مسلم » و او از «مسعدة بن صدقة » نقل مى کند و تمامى رجال سندش توثیق خاص دارند.

از این رو، روایات دسته دوم از جمله روایت «مسعدة » از نظر دلالت و سند، مدعا را ثابت مى کند.


روایات دسته سوم
روایت دیگرى را که محقق نراقى براى اثبات حرمت ارائه داده، روایت «ابن ابى یعفور» است:

«عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم: ما من نفقة احب الى الله عزوجل من نفقة قصد و یبغض الاسراف الا فى الحج والعمرة » . (34)

امام صادق علیه السلام فرموده است: رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم مى فرماید: هیچ بخششى پیش خدا محبوب تر از بخششى معتدل نیست. خداوند نسبت به اسراف بغض دارد مگر اسراف در حج و عمره.

این روایت جزء دسته سوم است که حکایت دارد که اسراف، مورد تنفر شارع است و دلالت آن بستگى دارد به این که ثابت شود هر عمل مبغوضى حرام است و چنین ادعایى دور نیست; زیرا نقض این ملازمه به این که مکروهات نیز مورد بغض شارع است، ناتمام است; چون اگر مکروهات مبغوض شارع باشد ترخیص در انجام دادن آن ها با حکمت الهى سازگار نیست; پس مى توان گفت دلالت این گونه روایات نیز بر حرمت اسراف تمام است.

اشکالى که ممکن است بر این دسته از روایات وارد شود این است که همه مواردى را که اسراف دارند، در بر نمى گیرد; زیرا در مورد انفاق وارد شده و تنها اسراف در انفاق را شامل مى شود.

در پاسخ گفته مى شود: برخى از روایات در غیر مورد انفاق وارد شده اند. ثانیا تنقیح مناط و ملاک مى شود، نظر به این که اگر اسراف در انفاق و بخشش حرام باشد، اسراف در غیر آن به طریق اولى حرام خواهد بود، چرا که انفاق و بخشش در آیات و روایات فراوانى مورد تشویق و ستایش واقع شده اند.

اما از نظر سند هر چند «ابن ابى یعفور» که همان «عبد الله بن ابى یعفور» است توثیق خاص دارد، لیکن سند «شیخ صدوق » به «ابن ابى یعفور» ناتمام است; از این رو که «حمد بن محمد بن یحیى العطار» در سلسله آن قرار گرفته است. (35)

ولى ممکن است گفته شود مجموع این روایات روى هم رفته از نظر مضمون متواتر و یا دست کم مستفیض اند.


روایات دسته چهارم
حدیث دیگرى که مورد استدلال محقق نراقى قرار گرفته، روایت «صدوق » در «عیون اخبار الرضا» است. در این روایت حضرت در نامه اى به «مامون » در مورد گناهان کبیره پس از تعریف ایمان مى فرماید: «واجتناب الکبائر وهی قتل النفس التی حرم الله تعالى... والاسراف والتبذیر...» . (36)

(ایمان عبارت است از...) و دورى از گناهان کبیره و آن ها عبارت اند از کشتن انسانى که خونش محترم است... و اسراف و تبذیر.

دلالت این روایت و همانند آن بر حرمت اسراف، تمام است و جاى بحث ندارد و اطلاق روایت نیز محکم و در موارد شک مورد استناد خواهد بود.

اما از نظر سند اشکال دارد; چرا که سند «شیخ صدوق » به «فضل بن شاذان » ناتمام است; زیرا در آن «عبد الواحد بن عبدوس نیشابورى » واقع شده که مجهول است. (37)

روایات دیگرى نیز با مضامین دیگرى وجود دارد که نقد و بررسى آن ها سبب اطاله کلام مى شود و از آن ها در مى گذریم. در هر صورت دلالت این سه دسته از روایات بر اصل حرمت اسراف، تمام است و از نظر سند روایت «مسعدة » در دسته اول، کامل است، ولى روایات دسته دوم و سوم اشکال دارد و از نظر مبانى کسانى که وثوق به صدور را کافى مى دانند، ممکن است گفته شود این وثوق است; زیرا افزون بر وجود قراین متعدد متصل و منفصل، کثرت روایات در حدى است که مضمون آن ها در حد تواتر معنوى و یا استفاضه اند.


اشکال و جواب محقق نراقى
بر دلالت روایات ممکن است اشکالاتى وارد شود، مثلا همان اشکالى که در ذیل آیات مطرح شد، مبنى بر این که بعضى روایات دلالت دارند که اسراف در مواردى حرام نیست، این جا نیز پیش بیاید.

جواب آن پیش از این گذشت و پس از این به تفصیل خواهد آمد; از این رو تکرار نمى شود.


حکم وضعى اسراف
پس از اثبات حکم تکلیفى (حرمت) اسراف نوبت به حکم وضعى مى رسد. محقق نراقى متعرض این بحث نشده; ولیکن فایده و کارآیى آن بر کسى پوشیده نیست; از این رو اشاره اجمالى بر آن لازم است.

پیش از آغاز بحث یادآورى دو نکته به عنوان مقدمه بحث ضرورى است:

الف) حکم وضعى قابل طرح که مترتب بر اسراف مى شود همان ضمان است و این مطلب در جاهایى راه پیدا مى کند که حق دیگران با اسراف تضییع شود.

ب) اثبات حکم وضعى (ضمان) با تحقق اسراف در صورتى صحیح است که اسراف به معناى تجاوز از حد باشد; به این معنا که تجاوز از حد در بسیارى جاها موضوع حکم وضعى از جمله ضمان واقع شده است. با توجه به این دو نکته در موارد بسیارى اسراف موجب ضمان مى گردد. برخى از این ها ممکن است از یک نظر کم اهمیت باشد; ولى از نظرى دیگر توجه به موارد بسیار جزئى نشان دهنده جامعیت و اهمیت بحث اسراف است:

1. اگر شخص مسلمان بمیرد و مالى که با آن کفن تهیه شود نداشته باشد، در حد متعارف جا دارد از زکات برایش کفن خریدارى شود; ولى اگر خارج از متعارف باشد اسراف است و جایز نیست. در نتیجه، صاحب مال ضامن مال زکوى است. «آیت الله خوئى » مى فرماید: کفن متعارف براى میت که مال ندارد از زکات خارج مى شود. (38)

2. در مبحث خمس، درباره این که مؤونه سال خود و افراد واجب النفقه از درآمد خارج مى شود فقها گفته اند: اگر مخارج از حد عرفى و اعتدال بیرون باشد جزو مؤونه به شمار نمى آید. و نسبت به خمس آن ضامن است. «سید یزدى » در این باره مى نویسد: اگر مؤونه زیادتر از شان باشد به گونه اى که هزینه زیادتر در مورد او سفهى و اسراف به شمار آید، از مؤونه محسوب نمى شود. (39)

هیچ یک از حاشیه نویسان بر عروة، بر این مساله حاشیه نزده و آن را قبول کرده اند. پیش از صاحب عروة دیگر فقها همانند محقق نراقى متعرض این فرع شده و گفته: شرط مؤونه که از درآمد سال خارج شود و متعلق خمس نیست این است که در حد شان و معتدل باشد و اما مخارجى که مصداق اسراف باشد مؤونه به شمار نمى آید. (40)

3. بسیارى از فقها در باره چگونگى تقسیم خمس گفته اند: سهم سادات باید بر اساس اعتدال داده شود و اگر به گونه اسراف و خارج از حد نیاز باشد، مالک ضامن است. شهید ثانى مى نویسد: امام (41) باید سهم سادات را بر طوایف سه گانه، بر اساس کفایت و اقتصاد تقسیم کند و مقصود از کفایت، مخارج سال و مقصود از اقتصاد، حد وسط در نفقه بر حسب شان که به دور از اسراف و اقتار باشد هست. (42)

همین مطلب را صاحب جواهر نیز مطرح کرده است. (43)

4. یکى از مواردى که آیات و روایات، نهى از اسراف را مورد تاکید قرار داده اند عقوبات بدنى و مالى است. در بسیارى از این موارد، اسراف موضوع است براى حکم وضعى ضمان; مانند اسراف در قتل به این صورت که اولیاى دم غیر قاتل را قصاص کنند و در جاهایى که شخص محکوم به قتل نیست بر اثر حکم حاکم بمیرد. در این گونه جاها، قصاص کنندگان و مجریان حد، ضامن اند.

این مطلب افزون بر فتواى فقها، در موارد متعددى منصوص نیز هست. مثلا «محقق حلى » مى نویسد: اگر حاکم امر کند شخصى را که باید حد بر او جارى شود بیش تر از استحقاقش حد بزنند و او در اثر زیاده روى در اجراى حد بمیرد، اگر زننده حد از زیادى حد آگاهى نداشته باشد حاکم نصف حد را ضامن است. و اگر مجرى و زننده حد هنگام اجراى آن از زیادى آن آگاهى داشته باشد، نصف دیه را او ضامن است; زیرا او مباشر بوده است. (44)

این مسئله فروع مختلف دیگرى نیز دارد که در برخى از فرض ها ضمان بر عاقله و در بعضى دیگر ضمان به گردن بیت المال است. در هر صورت اصل ضمان مسلم است.

5 . اسراف در حدود و تعزیرات نیز موجب ضمان است; به این معنا که اگر مجرى از حد شرعى معین شده و یا تعزیرى که از سوى قاضى تعیین شده تجاوز و اسراف کند، این اسراف موضوع ضمان است.

6. در شرع مقدس زدن به خاطر تادیب جایز شمرده مى شود، و مقدار آن هم تعیین شده است. بعضى تا سه شلاق بعضى دیگر تا چهار و قولى پنج و دیگران تا ده شلاق را روا دانسته اند. (45)

در هر صورت آنچه از نظر فقها قطعى است اگر بیش تر از حد مجاز زده شود و موجب دیه گردد، زننده ضامن خواهد بود.

حضرت امام در این باره مى نویسد: «اگر شخصى به قصد تادیب بزند و به گونه اتفاقى طرف بمیرد، زننده ضامن است. فرقى نمى کند ضارب زوج باشد یا ولى طفل و یا وصى از جانب ولى و یا معلم » . (46)

7. پزشک اگر زیاده روى و اسراف کند ضامن است.

حضرت امام مى فرماید: «ختنه کننده اطفال اگر چنان چه از حد تجاوز کند ضامن است هر چند در کارش متخصص باشد. و اگر از حد تجاوز نکند و ختنه موجب مردن شود آیا ضامن است یا نه اقوا بلکه اشبه عدم ضمان است » . (47)

8 . یکى دیگر از مواردى که اسراف موضوع ضمان است مواردى است که اشخاص امین در امانت اسراف و تجاوز از حد کنند; مانند تصرفات پدر و یا جد و یا وصى در اموال یتیم. و نیز مانند اسراف عامل مضاربه و دیگران، کسانى که امین به شمار مى آیند، مانند مستاجر، مستعیر، ودعى، ملتقط نسبت به مال مورد اجاره و عاریه و ودیعه، و مال پیدا شده اگر اسراف و تجاوز از حد کنند ضامن اند.

9. حکم وضعى ضمان در اسراف فقط به این موارد اختصاص ندارد، مواردى دیگرى را نیز شامل مى شود که طرح تمامى آن ها خارج از حوصله این نوشته است.

در پایان یک مورد دیگر که این روزها مساله روز و مبتلا به جامعه است مطرح کرده و این بخش را به پایان مى بریم و آن اسراف در آب و برق و همانند آن است. امام در پاسخ سؤال زیر فرموده است: «زیاده روى در مصرف آب و برق در صورتى که موجب کمبودهایى در سطح عمومى شود چه حکمى دارد؟ به خصوص که دولت اسلامى بر صرفه جویى تاکید نموده است.

جواب: زیاده روى به نحو غیر متعارف حرام است و اگر چنان چه موجب اتلاف و ضرر باشد موجب ضمان است » . (48)


موارد استثنا
در لابه لاى مباحث گذشته مطلبى که به گونه اجمال مورد اشاره قرار گرفت و در بعضى از فتاوا و روایات به چشم مى خورد، اسراف در بعضى موارد حرام دانسته نشده; مانند بوى خوش و آنچه براى تندرستى زیان بار نیست، حج و عمره، وضو و همانند این ها.

به عبارت دیگر، آیا اسراف در این گونه موارد خروج موضوعى دارد و یا حکمى; یعنى آیا با این که اسراف صادق است، حرام نیست و یا این که این موارد عنوان اسراف اصطلاحى و فقهى صادق نیست و خروج موضوعى است؟

ظاهر کلام بعضى از فقها این است که خروج حکمى است، ولى به لسان نفى موضوع مثال «لا شک لکثیر الشک » که نفى حکم شک مى کند با لسان نفى موضوع.

اما محقق نراقى در این باره دو بیان دارد. ایشان پس از این که حرمت اسراف را فراگیر دانسته، در مقام پاسخ از موارد خروج مى نویسد:

اولا: مواردى که در بعضى از اخبار آمده است اسراف حرام نیست، مانند بوى خوش، وضو، حج و عمره، ماکولات و مشروبات، مراد نفى حرمت نیست به گونه اى که اگر کسى در و دیوار خانه اش را گلاب پاشى کند و یا در و دیوار خانه اش را با مشک و عنبر پر کند، هر چند فقیر باشد، اسراف و حرام نباشد. و نیز مقصود این نیست که روشن کردن چراغ ها در روز روشن جایز است; بلکه منظور از نفى اسراف در این موارد این است که کثرت بوى خوش و همانند آن مطلوب و تجاوز از حد فى الجمله (مختصرى) بخشیده شده است.

شاهد بر این مطلب عبارتى است که در روایات آمده مبنى بر این که اسراف در ماکولات و مشروبات از آن رو که ضایع نمى شود و خورده مى شود، جایز است.

ایشان پس از جواب اول مى فرماید: اگر بپذیریم که اسراف در این موارد جایز است، باید بگوییم: روایات دال بر این مطلب به منزله مخصص است و این موارد را از عموم حرمت اسراف استثنا مى کند.



--------------------------------------------------------------------------------

1. روزنامه کیهان، شماره 10421.

2. کتاب العین، منشورات دار الهجرة، ج 7، ص 244.

3. ابن اثیر، النهایة، ج 2، ص 361.

4. ابو الحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 3، ص 151.

5. راغب اصفهانى، مفردات، ص 230.

6. علامه فیومى، مصباح المنیر، ج 1، ص 373.

7. ابن منظور، لسان العرب، ج 11، ص 48.

8. طریحى، مجمع البحرین، ج 5، ص 69.

9. عوائد الایام، ص 631.

10. اسراء، آیه 29.

11. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 148، ح 35.

12. فرقان، آیه 67.

13. عوائد الایام، ص 632.

14. مستند العروة، ج 2، ص 239.

15. معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده بذر.

16. ابن اثیر، النهایة، ص؟ ؟ .

17. مصباح المنیر، ج 2، ص 671.

18. همان، ص 714.

19. عوائد الایام، ص 615.

20. عوائد الایام، ص 619.

21. مجمع البیان، ج 4، ص 413.

22. عوائد الایام ص 616.

23. غافر (40)، آیه 43.

24. عروة الوثقى، ج 1، ص 800 ، مسئله 13، فی شرائط امام الجماعة.

25. اعراف (7)، آیه 31.

26. مجمع البیان، ذیل آیه 31 سوره اعراف.

27. آل عمران (3) آیه 147.

28. همان، ص 637.

29. عوائد الایام، ص 619.

30. وسائل الشیعه، ج 12، ص 14، باب 5 از ابواب مقدمات التجارة، ح 6.

31. کافى، ج 3، ص 501، ح 14.

32. وسائل الشیعة (چاپ آل البیت)، ج 15، ص 187، باب 4 از ابواب استحباب ملازمة الصفات الحمیدة، ح 14.

33. همان، ج 29، ص 127، باب 63 از ابواب ان الثابت فى القصاص هو القتل بالسیف، ح 12.

34. همان، ج 8 ، ص 106، باب 55 از ابواب وجوب الحج وشرائطه، ح 1.

35. من لایحضره الفقیه، ج 4 ص 12.

36. وسائل الشیعة، ج 11، ص 260، باب 46 از ابواب جهاد النفس و ما یناسبها، ح 33.

37. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 54.

38. التنقیح، ج 8 ، ص 404.

39. عروة الوثقى، کتاب خمس، مسئله 61.

40. مستند الشیعة، ج 10، ص 66.

41. مقصود از امام اعم از امام معصوم است زیرا در عصر غیبت تقسیم سهم سادات به دست امام معصوم نمى باشد، بلکه از طریق مجتهد و صاحب مال تقسیم مى شود.

42. مسالک، ج 1، ص 471.

43. جواهر الکلام، ج 16، ص 109.

44. شرایع ضمان جواهر الکلام، ج 41، ص 473.

45. روایات در این باره متعدد است; از جمله عن اسحاق بن عمار قال: قلت لابی عبد الله علیه السلام ربما ضربت والغلام فى بعض یا مجرم قال: وکم تضربه؟ قلت: ربما ضربته مئة. فقال: مئة، مئة. فاعاد ذالک مرتین ثم قال: حد الزنا اتق الله فقلت جعلت فداک فکم ینبغى لى آن اضربه؟ فقال: واحدا فقلت: والله لو علم انى لا اضربه الا واحدا ما ترک لى شیئا الا افسده قال: فاثنین. فقلت: هذا هو هلاکى قال: فلم ازل اما کسه حتى بلغ خمسة ثم غضب فقال: یا اسحاق ان کنت تدرى حد ما اجرم فاقم الحد فیه ولا تعد حدود الله. وسائل الشیعة، باب 30، ح 2.

46. تحریر الوسیلة، ج 2، ص 504، مسئله 3، کتاب الدیات، القول فی موجبات الضمان.

47. همان، ص 505، مسئله 5.

48. استفتائات، ج 2، ص 261، سؤال 23.
 

اعتدال به معنی میانه روی و میانه است و در مقابل، انحراف از اعتدال گرایش به فزون‌تر است که افراط یا اسراف گفته می‌شود و گرایش به کمتر که تفریط خوانده می‌شود.(1)

گر همی خواهی که گیرد کار نور معتدل می باش در خیرالامور(2)

در قرآن کریم این اصل، وجه تمایز مسلمانان با سایر فرق و ادیان و سبب برتری آنها دانسته شده است؛

«همان گونه که قبله شما قبله‌ای میانه است، شما را نیز امتی میانه قرار دادیم. (در حد اعتدال میان افراط و تفریط.) تا بر مردم گواه باشید و پیامبر نیز بر شما گواه باشد.»(3)



اعتدال همان صراط مستقیم در سوره حمد است و با مزاج انسان سازگار است.
در مکتب انسان‌ساز اسلام میانه‌روی همواره در رأس امور قرار دارد. از حرام بودن طلا بر مرد و استفاده نکردن زیاد زنان از طلا «در حد اعتدال» و نهی از استفاده ظروف طلا و نقره و به کار نبردن ابریشم خالص و یا طلابافت برای کفن مرده ملاحظه می‌شود که اسلام بر شخصیت الهی انسان تأکید دارد و سفارش می‌کند حتی جسم انسان را با احترام باید غسل داد و کفن کرد و دفن نمود، ولی بر خلاف برخی مکاتب با دفن اشیاء گران قیمت همراه میت مخالف است.(4)

اعتدال همان صراط مستقیم در سوره حمد است و با مزاج انسان سازگار است.

«تبذیر مکن. زیرا تبذیر کنندگان برادران شیطانند و شیطان به پروردگارش بسیار کفر ورزیده است.»(5)

اعتدال در مکتب تشیع
در عقاید اسلامی، غلو، شرک، جبر، تفویض، تشبیه و سایر عقاید افراطی جایی ندارد و این در حالی است که مسلمانان از زمان امام باقر علیه السلام از میدان جنگ و لشگرکشی با دشمنان متوجه فتح دروازه‌های علم و فرهنگ شدند. افکار جبریه که به اشاعره نسبت داده می‌شود و جبرگرایی و ارجاء که به وسیله بنی‌امیه برای توجیه حکومت خود به وجود آمده بود از جمله افکار افراطی آن زمان بود. در این میان برخی شیعیان که در عشق اهل‌بیت افکار افراطی داشتند، نیز با برخورد شدید امامان معصوم علیهم‌السلام مواجه می‌شدند.

«گروهی از بنی‌هاشم و سایر شیعیان خدمت امام باقر علیه السلام رسیدند. امام به آنها فرمودند: بپرهیزید از شیعیان غالی آل محمد و میانه روی پیشه کنید که زیاده‌روها و غلات به شما برگردند و عقب مانده و تالی نیز به شما برسد. عرض کردند: غالی کیست؟ فرمود: کسی است که درباره ما مقامی معتقد است که ما خود آن مقام را برای خویش قائل نیستیم. گفتند: عقب مانده و تالی کیست؟ فرمود: کسی است که به دنبال خیر و نیکی است و این پیگیری او موجب افزایش خیر برایش می‌شود. قسم به خدا بین ما و خداوند قرابتی نیست و نه ما به خدا حجتی داریم و نمی‌توان به خدا نزدیک شد مگر با اطاعت. هر کس از شما مطیع خدا باشد و عمل به دستور او نماید ولایت ما برایش سودمند است و هر کس معصیت خدا را نماید ولایت ما او را سودی نخواهد بخشید.(6)

اعتدال در علم آموزی
امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بنیان‌گذاران دانشگاه اهل البیت هستند که حدود شش هزار رساله علمی از فارغ التحصیلان آن به ثبت رسیده است.

ایشان در علم آموزی مردم را به طریق صحیح رهنمون می‌کردند و می‌فرمودند: «علم سلاحی است علیه دشمنان». در عین حال به ممنوعیت سوء استفاده از دانش اذعان داشتند و می‌فرمودند: کسی که با انگیزه‌ای نادرست به دانش دست یافته باشد هر چند از عهده‌کاری برآید، از نظر روحی شایستگی تصدی امور و ریاست را ندارد.

امام باقر علیه السلام با آن که همواره مومنین را به کسب علم دعوت می‌نمودند، ولی همواره سفارش می‌کردند که: خداوند متعال از قیل و قال و تباه نمودن مال و زیاد سوال کردن نهی می‌نماید، زیرا هر انسانی ظرفیت تحمل پاسخ برخی سوالات را ندارد. (7)

امام باقر علیه السلام نه فقط در علوم اسلامی شهره آفاق بود، بلکه دارای شخصیتی عظیم در سایر علوم بودند.

معیار اعتدال قرب الهی است
در زمان امام باقر علیه السلام رومیان بر سکه‌های خود نقش صلیب را حک کرده بودند و به سبب رواج این سکه‌ها میان مسلمانان عقاید مسیحیت و تثلیث رواج یافته بود(8) هنگامی که عبدالملک خلیفه اموی کوشید تا علامات مسیحیان را از روی سکه‌ها محو کند، امپراطور رم تهدید کرد که در این صورت دستور خواهد داد، رومیان بر روی سکه‌ها دشنام بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را حک نمایند. عبدالملک از امام باقر علیه السلام یاری خواست. امام با آشنا کردن مسلمانان به صنعت ضرب سکه و روش تهیه آن جامعه اسلامی را از سکه‌های رمی بی‌نیاز کرد.(9)

ملاحظه می‌کنید که ایشان حتی در برخورد با غاصبان، در حق امامت نیز رعایت میانه‌روی را می‌نمودند و مصلحت جامعه اسلامی را بر حق مسلم خویش مقدم می‌داشتند.

ایشان می‌فرمودند: «اگر بر تو ظلم کردند، تو ظلم نکن. اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن. و اگر از تو تعریف کردند، خوشحال نشو. اگر از تو بدگویی کردند، ناراحت نشو. دقت کن در مورد حرفی که درباره‌ات گفته‌اند. اگر آنچه گفته‌اند، در خود می‌یابی خشم تو بر یک واقعیت موجب افتادنت از نظر خدا می‌شود که این بزرگتر است از ترسی که از افتادن از چشم مردم داری. و اگر خلاف گفته آنها هستی ثوابی به دست آورده‌ای، بدون آن که در کسب این ثواب بدن خود را به رنج بیاندازی.

امام علیه السلام می‌فرمودند: «مومن نسبت به خداوند نه وصل است و نه قطع است.»

نه وصل است که خدا باشد و نه از او قطع است که غیر خدا و از او جدا باشد. و هر چه قضای الهی باشد خیر مومن در آن است.

ایشان همواره مومنان را سفارش می‌نمودند که تمام امور را با ملاک الهی بسنجند و در هر مورد رضای الهی را در نظر بگیرد. چرا که اگر انسان هر مسئله‌ای را با عقل خویش بر اساس خوبی و بدی آن بسنجد به خطا رفته و از دامنه اعتدال خارج می‌گردد.

ایشان می‌فرمودند: «اگر بر تو ظلم کردند، تو ظلم نکن. اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن. و اگر از تو تعریف کردند، خوشحال نشو. اگر از تو بدگویی کردند، ناراحت نشو. دقت کن در مورد حرفی که درباره‌ات گفته‌اند. اگر آنچه گفته‌اند، در خود می‌یابی خشم تو بر یک واقعیت موجب افتادنت از نظر خدا می‌شود که این بزرگتر است از ترسی که از افتادن از چشم مردم داری. و اگر خلاف گفته آنها هستی ثوابی به دست آورده‌ای، بدون آن که در کسب این ثواب بدن خود را به رنج بیاندازی. کسانی که وقتی خشمگین می‌شوند ستم نمی‌کنند و وقتی خوشحالند، اسراف و زیاده‌روی ندارند باعث برکت برای اطرافیانند.

و نیز فرموده‌اند: «سه چیز است که در هر شخصی باشد، ایمان به خدا در او کامل است:

1- کسی که وقتی خشنود است این خشنودی او را داخل کار باطل نکند.

2- وقتی خشم گرفت، خشمش او را از حق خارج ننماید.

3- وقتی قدرت یافت، بیشتر از حق خود برندارد.» (10)







اعتدال در خانواده
گروهی از مردم آنچنان دلبسته به فرزند و زندگی هستند که همه قوانین و ارزش‌های دینی و اجتماعی را فدای آنان می‌کنند و دسته‌ای چنان دچار جهالت گشته‌اند که محبت به خدا را مستلزم بی‌مهری به غیر خدا می‌دانند.

یکی از اموری که در عواطف انسانی ممکن است به سهولت جنبه افراطی به خود بگیرد، محبت است. محبت اگر چه کاملاً پاک و بی آلایش باشد، سبب اشتغال فکری می‌شود و فراغت دل را که لازمه ذکر خداست، از بین می‌برد. محبت‌های پاک و بی آلایش گاه با دخالت‌های شیطانی رو به تزاید می‌نهد و روح انسان را تسخیر می‌کند.

انسان باید در همه احوال مراقب باشد، تا از هرگونه افراط و یا تفریط در محبت و علاقه جلوگیری به عمل آورد. به طور کلی در ارزیابی محبت می‌توان به یک ملاک کلی توجه داشت و آن این که آیا محبت موجب تقویت توجه انسان به خدا شده و محبت الهی را در دل تقویت می‌نماید و یا با ایجاد حواس‌پرتی و یا هر اثر دیگری انسان را از توجه به خدا و انجام وظایف الهی باز می‌دارد. (11)

نکته‌ای که در محبت به اطرافیان مخصوصاً فرزندان باید در نظر داشت رعایت اعتدال است. محبت بیش از حد به فرزندان می‌تواند به گستاخی و سوء استفاده کودکان و تباهی آنها بیانجامد و از سوی دیگر خرده‌گیری بیش از حد می‌تواند زمینه سرپیچی و سرکشی را فراهم آورد.

امام باقر علیه السلام در این باره فرموده‌اند: «بدترین پدران کسانی هستند که در نیکی به فرزندان خود افراط می‌کنند و بیش از حد به آنان مهر می‌ورزند.» (12)

سعدی نیز با الهام از آموزه‌های اسلام به میانه‌روی تأکید می‌ورزد:

«درشتی نگیرد خردمند پیش نه سستی که ناقص کند قدر خویش»

«نه مر خویشتن را فزونی نهد نه یکباره تن در مذلت نهد» (13)

عده‌ای خدمت امام باقر علیه السلام مشرف شدند. فرزند آن حضرت در بستر بیماری بود. جماعت آثار غم و اندوه را در چهره امام مشاهده می‌کردند. لحظاتی بعد آن کودک بیمار مُرد ولی با تعجب بسیار دیدند که از شدت اندوه، در صورت حضرت کاسته شده است. مردم عرض کردند: فدای تو شویم، از آن حالی که در شما مشاهده کردیم، ترسیدیم، که اگر اتفاقی روی دهد حال شما دگرگون شود و موجب ناراحتی ما شود. حضرت فرمودند: به درستی ما دوست می‌داریم که عاقبت آن چیزی نصیب ما شود که ما دوست داریم اما زمانی که مشیت الهی بر چیزی قرار گیرد ما راضی به رضای او هستیم.(14)

قرآن مجید هم در این باره می‌فرماید:

«هرگز به آنچه از دست شما می‌رود دلتنگ نگردید و به آنچه به شما می‌رسد دلشاد نشوید.»(15)

امام باقر علیه السلام همواره به رعایت حقوق و نیازهای روحی همسر توجه خاص داشتند. حتی خود را برای همسرشان می‌آراستند. آن حضرت حتی به القای ایده‌های خویش و تحمیل آن به همسرانشان به شخصیت انسانی آنها توجه داشتند و نهایت میانه روی و تساهل را به کار می‌بستند. از حسن زیات بصری روایت شده است که:

«روزی به نزد امام باقر علیه السلام که در منزل همسرشان بودند برای در میان گذاشتن مسائلی رفتیم و ایشان را در اتاقی زیبا با لباس‌های مرتب و رنگین یافتیم. فردای آن روز که به دیدار ایشان در خانه خودشان رفتیم، امام را با لباس‌های خشن و اتاقی مفروش به حصیر دیدیم. علت را جویا شدیم. امام فرمودند:

«اتاقی که دیشب دیدید، اتاق همسرم بود که همراه آن وسایل و امکانات به او تعلق داشت و با خود جهیزیه آورده و من هم به احترام او خود را آراسته بودم.»(16)

آنچه از این حدیث استفاده می‌شود این که امام باقر علیه السلام در قلمرو اعمال فردی خود از تجمل پرهیز دارد ولی در زندگی خانوادگی نهایت اعتدال را به کار می‌گیرد.

همچنین:

«ترس از خدا در پنهان و آشکار و میانه روی در فقر و ثروت نجات بخش انسان است.»(17)

پی‌نوشت‌ها:
1- فرهنگ فارسی- عمید.

2- مصیبت نامه- عطار نیشابوری.

3- قرآن مجید- سوره بقره- آیه 43.

4- اسراف- محمد محمدی اشتهاردی.

5- قرآن مجید- سوره اسراء- آیه 27 و 28.

6- بحارالانوار- علامه مجلسی.

7- شیفتگان مکتب اهل بیت- محمد فوزی.

8- بحارالانوار- علامه مجلسی.

9- شیفتگان مکتب اهل بیت- محمد فوزی.

10- بحارالانوار- علامه مجلسی.

11- اخلاق اسلامی- محمدعلی سادات.

12- الحدیث- مرتضی فرید.

13- گلستان سعدی.

14- منتهی الامال- حاج شیخ عباس قمی.

15- قرآن مجید- سوره حدید- آیه23.

16- بحارالانوار- علامه مجلسی.

17- همان .

4/1/1372

در این روز مبارک و در این محشر عظیم مردمى، طبق رویّه‏اى که در سالهاى گذشته در مثل چنین روزى داشته‏ایم، با استفاده از این فضاى روحانى، موردى را از دهها مورد که در زندگى ما مى‏تواند مطرح شود، مطرح مى‏کنم و آن، اجتناب از اسراف و زیاده‏روى است. به برادران و خواهران مسلمانمان در سراسر کشور عرض مى‏کنم که موضوع قناعت را جدّى بگیرید. منظورم از قناعت این نیست که دست به نعمتهاى الهى نزنید و از آنها بهره‏مند نشوید. مقصود این است که حدّ و اندازه نگه دارید؛ زیاده‏روى و اسراف نکنید؛ نعمتهاى الهى را ضایع ننمایید؛ که متأسفانه بسیارى مى‏کنند. در جمهورى اسلامى، کسانى هستند که دستشان به نعمتهاى الهى نمى‏رسد. نه به خاطر این‏که کم داریم. به خاطر این‏که بسیارى به خودشان حق مى‏دهند که نعمتهاى الهى را بى‏حساب و کتاب مصرف کنند؛ بى‏اندازه مصرف کنند؛ هیچ ملاحظه‏اى نکنند؛ هیچ حدى نگه ندارند و حتّى نعمتهاى الهى را ضایع کنند. چقدر نان ضایع مى‏شود! چقدر غذاى طبخ شده ضایع مى‏شود! چقدر میوه مصرف نشده ضایع مى‏شود و از خانه‏ها بیرون ریخته مى‏شود! چقدر لباس زیادتر از اندازه لازم - چند برابر اندازه لازم - خریدارى مى‏شود و در خانه‏ها و صندوقها مى‏ماند، براى این‏که یک بار در مراسمى پوشیده شود! اینها اسراف است.

مى‏خواهم این مطلب را ملت عزیزمان بدانند که اسراف، فعل حرام است؛ گناه است؛ خلاف شرع است؛ آنجایى که اسراف باشد و اسراف مال و اسراف نعمتهاى الهى انجام گیرد، تضییع و تلف کردن نعمت است. تصمیم بگیرید این کار را نکنید. البته خانواده‏هاى کم درآمد، شاید وسعشان هم نرسد که بخواهند اسراف کنند؛ اما خانواده‏هاى پردرآمد و حتّى بسیارى از خانواده‏هاى متوسّط، متأسفانه اسراف مى‏کنند. من این جمله را عرض کردم، برآن تأکید و پافشارى مى‏کنم و خواهشمندم که ملت عزیزمان، این سخن را مورد توجّه قرار دهند، به آن اهمیت دهند، براى آن حسابى باز کنند و سعى‏شان بر اسراف نکردن باشد.

1/1/1376

من دیروز در پیام اوّلِ سال، به ملت ایران عرض کردم که صرفه‏جویى را شعار خودتان قرار دهید. صرفه‏جویى به معناى گدابازى نیست که بعضى بگویند چرا نمى‏گذارید مردم از نعمتهاى خدا استفاده کنند. نه؛ استفاده کنند، ولى اسراف و زیاده‏روى نکنند. اسراف در جامعه، لازمه اشرافیگرى و تقسیم نابرابر ثروت و مایه تضییع اموال عمومى و نعمت الهى است. صرفه‏جویىِ صحیح - همان که در اسلام به آن قناعت مى‏گویند - به معناى نخوردن نیست. به معناى زیاده‏روى نکردن، مال خدا را حرام نکردن و نعمت الهى را ضایع نکردن است. اگر جامعه‏اى بخواهد قناعت و صرفه‏جویى را - که یک دستور اسلامى است - عمل کند، باید متوجّه باشد که در شکل کلّى به عدالت اجتماعى و مسأله عدالت پرداخته شود. براى این که بشود این راه را ادامه داد، همه و همه باید کوشش کنند



در صحن مطهّر حضرت ثامن الحُجج، امام رضا (ع)

1/1/1377

ببینید اسراف چه کار مى‏کند! اسراف در نان، اسراف در آب، اسراف در برق، اسراف در مصالح ساختمانى، اسراف در انواع و اقسام کالاهاى گوناگون، اسراف در اسباب بازى بچه و در وسایل تجمّلاتى! عزیزان من! این اسراف همان کارى را با کشور مى‏کند که دشمن مى‏خواهد! او از آن طرف به وسیله نفت، به‏وسیله تحریم اقتصادى و انواع و اقسام ضربه‏ها بر ملت ایران ضربه وارد مى‏کند؛ از این طرف هم خودِ ما با اسراف و صرفه‏جویى نکردن، ضربه او را تکمیل مى‏کنیم! حرف من این است.

من در پیام گفتم که مردم را به ریاضت اقتصادى دعوت نمى‏کنم؛ ابداً! چه ریاضتى؟ بحمداللَّه ملت ما احتیاج به ریاضت ندارد. من آنها را به قناعت، به صرفه‏جویى و به اسراف نکردن دعوت مى‏کنم. اسراف، حرام است. این هم نمى‏شود که من و شما، مرتّب دیگران را نصیحت کنیم. همه باید سعى کنند که اسراف را از زندگى شخصى و از زندگى کارى خودشان دور کنند.

من در پیام عرض کردم که مسؤولین دولتى باید فهرستى درست کنند و موارد اسراف را به مردم یاد دهند. این یک مطلب از مطالبى که ما در پیام امسال عرض کردیم؛ حال هم تأکید مى‏کنیم و توقّع داریم که مردم، توجّه و دنبال کنند. ان‏شاءاللَّه از آن، سود کشور حاصل شود.


23/2/1379

ارزش دیگر، دورى از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است. البته تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چیزى که مردم را وادار مى‏کرد که نسبت به این قضیه حسّاسیت نشان دهند، رفتارهاى مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجیها با مال مردم در سطح حکومت بود. این از آن چیزهایى بود که مردم نمى‏خواستند. نظام اسلامى بر اساس این ارزش به‏وجود آمد که چنین چیزى نباشد.


در خطبه‏ هاى نماز جمعه تهران‏

25/9/1379

منکراتى که در سطح جامعه وجود دارد و مى‏شود از آنها نهى کرد و باید نهى کرد، از جمله اینهاست: اتلاف منابع عمومى، اتلاف منابع حیاتى، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایى، اسراف در آب و اسراف در نان. ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلاً این یک منکر است؛ یک منکر دینى است؛ یک منکر اقتصادى و اجتماعى است؛


15/9/1381

مصرف‏گرایى براى جامعه بلاى بزرگى است. اسراف، روزبه‏روز شکافهاى طبقاتى و شکاف بین فقیر و غنى را بیشتر و عمیقتر مى‏کند. یکى از چیزهایى که لازم است مردم براى خود وظیفه بدانند، اجتناب از اسراف است. دستگاههاى مسؤولِ بخشهاى مختلف دولتى، بخصوص دستگاههاى تبلیغاتى و فرهنگى - به‏ویژه صدا و سیما - باید وظیفه خود بدانند مردم را نه فقط به اسراف و مصرف‏گرایى و تجمّل‏گرایى سوق ندهند؛ بلکه در جهت عکس، مردم را به سمت قناعت، اکتفا و به اندازه‏ى لازم مصرف کردن و اجتناب از زیاده‏روى و اسراف دعوت کنند و سوق دهند. مصرف‏گرایى، جامعه را از پاى درمى‏آورد. جامعه‏اى که مصرف آن از تولیدش بیشتر باشد، در میدانهاى مختلف شکست خواهد خورد. ما باید عادت کنیم مصرف خود را تعدیل و کم کنیم و از زیادیها بزنیم.


دیدار معلّمان و کارگران‏

10/2/1382

توصیه من به وزیران محترمى که این‏جا هستند و به دیگر مسؤولان دولتى، امروز این است و قبلاً هم همیشه همین بوده است که روى مسأله تقویت پول ملى و به نظام آوردن خرجها و هزینه‏هاى دولتى تلاش کنند و جلوِ ریخت و پاشها و خرجهاى زیادى و اسراف‏گونه را بگیرند و در یک دایره محدودتر وزارتى، رعایت کمال عدالت را بکنند و تبعیضهاى بیجا را بردارند


6/6/1385

«اجتناب از اسراف و ریخت‏وپاش» جزو برنامه‏هاى بسیار خوب شماهاست



دیدار اساتید و دانشجویان‏ دانشگاههاى استان سمنان

18/8/1385

آنچه که پیشرفت هست، این است که ما از هر که و هر جور، همه‏ى دانشهاى مورد نیازمان را فرا بگیریم؛ این دانش را به مرحله‏ى عمل و کاربرد برسانیم، تحقیقات گوناگون انجام بدهیم، براى اینکه دامنه‏ى علم را توسعه بدهیم، تحقیقات بنیادى انجام بدهیم، تحقیقات کاربردى و تجربى انجام دهیم،.............درباره‏ى مشکلات اجتماعى‏اى که در کشور وجود دارد، تحقیق کنیم و راه ریشه کردن اینها را پیدا کنیم و به دنبال این برویم که راه مبارزه با اسراف چیست. اسراف یک بیمارى اجتماعى است. راه مبارزه با مصرف گرایى چیست؟ راه مبارزه با ترجیح کالاى خارجى بر کالاى ساخت داخل چیست؟ اینها تحقیق مى‏خواهد. در دانشگاهها پروژه‏هاى تحقیقى بگیرید، استاد و دانشجو کار کنید، نتیجه‏ى تحقیق را به مسئولان کشور بدهید؛ به رسانه‏ها بدهید تا سرریز شود و فرهنگ‏سازى شود. این، مى‏شود پیشرفت.


دیدار مسئولان اقتصادى و دست‏اندرکاران اجراى اصل 44 قانون اساسى‏‏

30/11/1385

اگر ضرورتهایى هم این کار را در آن دوره ایجاب مى‏کرد، نباید دیگر این کارها در دوره‏ى بعد از جنگ، در دهه‏ى دوم و سوم، انجام مى‏گرفت؛ نباید بیخود شرکت تولید مى‏شد؛ نباید از واگذارى شرکتهاى دولتى به مردم، در آن بخشى که قانون اساسى تصریح به آن کرده بود، کوتاهى مى‏شد؛ باید مى‏دادیم. باید مالکیت دولت را روزبه‏روز کمتر مى‏کردیم. این‏طور نشد، بلکه بیشتر و گسترده‏تر شد! و خیلى از درآمدهایى که باید در خدمت تولید، در خدمت گردش صحیح پول در جامعه قرار مى‏گرفت، صرف کارهاى غیرلازم شد؛ فعالیتهاى اسراف‏آمیز، ساختمان‏سازیهاى بیخودى. و حتماً به اقتصاد کشور لطمه خورد.
X