دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826774
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

حرمت «السابقون» انقلاب حفظ می‌شود؟

خلیل رضوی در سرمقاله آرمان نوشت:

یکی از پدیده‌های زشت و صدالبته مذموم، حوادث قبل و بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، تلاش بعضی‌ها برای موشکافی در تاریخ 1400 ساله اسلام، به‌خصوص تاریخ دو سه قرن صدر اسلام و آغاز تشیع در جهت یافتن متشابهات تاریخی از وجود انسان‌ها و تعمیق آن با بعضی از افراد در حوادث اخیر بود. تشبیهاتی بسیار نسنجیده

و مصادره شده برای امیال جناحی و باندی که چون عاری از صداقت گفتاری و نوشتاری بود، مطمئنا باعث تحریفات و به تبع آن باعث تحریکاتی هم شده بود که اخبار اعتراضات برخی از برادران اهل تسنن را در برخی از کشورها شنیدیم و خواندیم. هدف از نگارش این مقال، واکاوی چگونگی و چرایی این پدیده مذموم و یا نکوهش و ستایش تشبیه‌کنندگان و تشبیه‌شدگان نیست که افرادی از هر دو جناح، افرادی از هر دو جناح را با شلاق آن تشبیه نوازش داده‌اند.

هدف تطهیر برخی از انسان‌های وارسته و برخی از ارکان نظام اسلامی است که ایهام و بمباران غیرمسئولانه توپچی‌های هر دو جناح، فضایی مبهم برای مردم درخصوص این ارکان ایجاد کرد که مهمترین این افراد و شخصیت‌ها، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، با آن سابقه درخشان مبارزاتی قبل از انقلاب و مسئولیت‌های خطیر بعد از انقلاب بود.این فضا با آن کلمات مبهم آن قدر مسموم شده بود که رهبر فرزانه برای راحتی استنشاق مردم با بیان این جمله «معمولا در خطبه‌ها از کسی نام نمی‌بریم» برای رفع «توهم» از کسانی که آن تهمت‌ها را زدند و در جامعه اشاعه دادند، ضمن شرح سابقه ایشان، جمله ماندگار و تاریخی «هاشمی بارها تا مرز شهادت پیش رفتند» را برای ثبت در اوراق پس از تشبیهات درست و نادرست تاریخ بر زبان آوردند.

آیت‌الله خامنه‌ای در آن خطبه تاریخی پس از تقبیح تلاش‌های مرموز بعضی‌ها برای القای وجود اختلافات بنیادین بین معظم له و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، از سابقه حضور تاثیرگذار هاشمی برای عبور دادن کشور از گردنه‌های بسیار پیچیده مانند شورش‌های تجزیه طلبانه، تحرکات منافقات، اقدامات لیبرالیست‌ها، افراط و تفریط‌های گروهک‌ها، جنگ تحمیلی 8 ساله، خرابی‌های پس از جنگ و عقب‌ماندگی‌های چند قرنه و مهمتر از همه از قرابت فکری 50 ساله خویش با ایشان گفت که اگر قرار باشد آن سابقه و آن قرابت را با ادبیات قرآنی شرح و بسط دهیم، باید بگوییم که آن جملات در آن شرایط، ترجمانی دیگر از آیه «السابقون السابقون اولئک المقربون» است.


دو کلمه «السابقون» و «مقربون» از کلمات کلیدی قرآن برای اثبات حقانیت مبارزان صدر اسلام بود که گروهی در برهه‌های خاص تاریخی، مخصوصا در زمان حیات پربرکت پیامبر (ص) به بهانه‌های مختلف سعی در جدا کردن آنها از پیامبر (ص) داشتند تا پس از بریدن شاخه‌ها، ساقه درخت نوپای اسلام را نیز از پای درآورند.نگاهی از سر تامل به این دو کلمه در قرآن نشان از «علیم به ذات‌الصدور» بودن خداوندی و دوراندیشی رسول مکرم اسلام برای پاک و منزه داشتن سوابق و قرابت مبارزان اسلامی در طول تاریخ با رهبران اصیل اسلامی است.بی‌جهت نیست قرآنی که در طول 23 سال از لوح محفوظ – به تدریج یا یکباره – بر قلب نازنین پیامبر (ص) نازل شده است، در کنار همه مسایل ضروری برای اداره یک جامعه محدود آن روزی و جامعه نامحدود امروزی، با تاکیداتی آنچنانی که حتی در ادبیات عرب نیز کم سابقه است، از قرابت السابقون می‌گوید.


اگرچه آوردن مصادیق زمینی برای کلمات و آیات آسمانی قرآن امری درخور است، اما با علم به این حقیقت مطلق که قرآن برای راهنمایی انسان‌ها در همه اعصار و ازمنه آمده است و با توجه به فضای مبهمی که این روزها به خاطر تشبیهات نارسا و ناساز برخی از شخصیت‌های موجه و غیرموجه صدر اسلام با بعضی از شخصیت‌های انقلاب اسلامی به وجود آمده و همچنین برای تزکیه بیشتر نفس با استفاده از آیات قرآن در ماه مبارک در ذیل به آیاتی از حبل‌المتین و عروه الوثقی اشاره می‌شود که دو کلمه «السابقون» و «مقربین» در آنها تکرار شده‌اند:
- آیه 100 سوره توبه: والسابقون الاولون من المهاجرین و الانصار
- آیه 61 سوره مومنون: اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون
- آیه 45 سوره آل عمران: وجیها فی‌الدنیا و الاخره و من المقربین


اگرچه باید در بیان مصداق زمینی برای آیات آسمانی از عبارت معترضه – بلاتشبیه – استفاده کرد.
با این توضیحات، واقعا هدف کسانی که پس از ترور فیزیکی نافرجام سال 1358 و ترور شخصیتی نافرجام سه دهه، این بار با لطایف الحیل در جهت حذف ایشان از دایره نظام هستند، چه هدفی را دنبال می‌کنند؟! اصلاح‌طلبان و اصولگرایان امروز اگر ذره‌ای دلسوزی برای این ملت و مملکت در هر دو بعد اسلامیت و ملیت داشتند و داشته باشند،

باید از تفسیر به رای خود درباره مصداق «السابقون السابقون، اولئک المقربون» کتاب قطور انقلاب اسلامی، یعنی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بپرهیزند و اگر قرار باشد دایره تشبیه را از زمان پیامبر (ص) به زمان کربلا بکشانیم، نباید فراموش کنیم که دین گم کردگان لشگر یزید، خیلی خوب می‌دانستند که تنها راه استیلای نامشروعشان بر امام حسین (ع)، حذف فیزیکی علمدار با وفایش ابوالفضل العباس است که در آن صورت تشنگی بر خیام و لشگریان مستولی می‌شود و دیدیم و در تاریخ هم خواندیم که پس از ناامیدی در القائات شیطانی شبانه برای جدا کردن حضرت عباس از اردوگاه امام، با دسیسه‌ها و کمین‌های آنچنانی، آن وجود مبارک را از لشگریان اسلام گرفتند و ناله جانسوز امام حسین (ع) برای همیشه در تاریخ بلند شد که «والله ان کسر ظهری»

منبع : آینده

دسته ها : مقالات - سیاسی
جمعه بیست و هفتم 6 1388
مقاومت 44 روزه شیعیان یمن
کریم جعفری
شش هفته از زمان حمله همه جانبه ارتش یمن برای سرکوب شیعیان معترض به سیاست‌های دولت یمن در مناطق کوهستانی شمال این کشور می‌گذرد، اما بر خلاف آنچه که دولت مرکزی این کشور و افسران ارتش این کشور ادعا کرده‌اند، نه تنها ارتش موفق به شکستن اراده مبارزان مقاومت الحوثی نشده، بلکه آنها ناکامی‌های بسیاری نیز داشته‌اند.

مبارزان جنبش زیدی الحوثی که از سال 2004 و پس از بارها هشدار به دولت مرکزی و در پی حمله سازمان‌های اطلاعاتی یمنی به مراکز خود آواره کوه و بیابان شدند، امروز به جریانی مستحکم تبدیل شده که در ششمین جنگ صورت گرفته میان طرفین، علی رغم استفاده همه جانبه ارتش از تمام امکانات هوایی، زرهی، توپخانه و موشکی و همچنین دریافت کمک‌های نظامی، مالی و سیاسی از برخی از کشورهای عرب منطقه موفق به پیروزی نشده است.

این جنگ از ابعاد گوناگونی قابل بررسی است که به برخی از نکات آن در ذیل اشاره می‌شود:

1- دلیل اصلی دولت یمن از برافروختن آتش جنگ، اعاده حاکمیت خود بر خاک خود است، این مساله در ابتدا مساله قابل قبولی است؛ اما اگر در نظر بگیریم که شیعیان یمنی به چه دلیل دست به قیام علیه دولت مرکزی زده‌اند، آن وقت بهانه دولتی‌ها برای حمله و سرکوب آنها جایی نخواهد داشت.

در طول حدود نیم قرنی که دولت امامان زیدی مضمحل شدند، شیعیان در بدترین وضعیت انسانی زندگی می‌کنند تا جایی که استان صعده به عنوان مرکز اصلی حضور آنها کمترین توسعه را شاهد بوده‌ است و به گونه‌ای که اگر خودرو و برق چند ساعته در این منطقه نباشد، هیچ تفاوتی با یکصد سال پیش ندارد.

2- دولت علی عبدالله صالح در حال حاضر با مشکلات عدیده‌ای مواجه شده است؛ شورش در مناطق یمن جنوبی سابق و حضور پررنگ القاعده در این کشور که آن را به عنوان مرکز فعالیت خود در شبه جزیره عربستان تبدیل کرده‌اند، به همراه مشکلات اقتصادی ناشی از ارزان شدن قیمت نفت؛ این دولت را با چالش‌های جدی مواجه کرده است، تا جایی که سرمایه‌ گذاری‌های صورت گرفته به صفر رسیده و دولت برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات خود به فرافکنی روی آورده است. دولت یمن انتظار دارد که با موفقیت در سرکوب شیعیان بتواند دیگر گروه‌های مخالف را هم به اطاعت وادار کند.

3- آقای صالح به عنوان رئیس جمهور یمن، بیش از دو دهه است که قدرت را رها نکرده و برای سومین بار متوالی با تغییر قانون اساسی به عنوان رئیس جمهور یمن انتخاب شد. این انتخاب که با تقلبات گسترده همراه بود، بسیاری از مردم این کشور را ناراضی کرده و احزاب مخالف مانند حزب اصلاح را به شدت نگران کرده است که مبادا صالح نیز مانند حسنی مبارک در صدد موروثی کردن قدرت افتاده باشد. به همین دلیل آقای صالح به دنبال راه فراری بود تا سر مردم را به موضوعی دیگر گرم کند.

4- بدون هیچ تردیدی می‌توان به نقش پررنگ و اساسی کشورهای عربستان سعودی و مصر در ماجرای حمله ارتش یمن به شیعیان این کشور اشاره کرد. عربستان که نمی‌تواند حضور شیعیان را در مرزهای خود برتابد – چرا که اقلیتی از شیعیان هفت امامی در منطقه نجران هم‌مرز با یمن زندگی می‌کنند – دیگر آنکه وهابیت حاکم بر عربستان می‌تواند اصولا تفکر شیعیی را تحمل کند، بنابراین لابی قدرتمند وهابی‌ها در ساختار حکومتی عربستان دست به کار شد تا دولت صنعا را متقاعد به حمله به شیعیان کند. بر اساس گزارش‌های موثق علاوه بر آنکه عربستان حاضر به پرداخت هزینه‌های این جنگ شده، در عملیات نظامی نیز مشارکت داشته و تجهیزات متعلق به ارتش سعودی توسط مبارزان یمنی کشف شده است.

دیگر دلیلی که می‌توان در مورد دخالت عربستان آورد به دیدار مقرن بن عبدالعزیز وزیر اطلاعات این کشور با مقامات لیبی اشاره کرد که از آنها خواسته بود تا به شیعیان زیدی یمن کمک نکرده و تلاش‌های آنها را برای سرکوب این جریان بر باد ندهند. دیگر کشوری که در این درگیری‌ها دخالت مستقیم دارد، مصر است که یه صورت کمک‌های فنی، تسلیحاتی و هم‌چنین سیاسی به پشتیبانی دولت صالح آمده است. برای مصری‌ها سرکوب شیعیان بسیار مهم ارزیابی شده و آنها از هر تلاشی در این زمینه فروگذار نمی‌کنند.

5- موضوع دیگری که باید به آن اشاره کرد، مقاومت عجیب مبارزان جنبش الحوثی در برابر ارتش دولتی باز می‌گردد. بر اساس آنچه که شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌کنند و آنچه که در بیانیه ارتش یمن آمده است؛ نظامیان یمنی از تمام امکانات خود در این تهاجم استفاده می‌کنند. بمب‌افکن‌ها و بالگردهای نظامی، توپخانه سنگین، نیروی زرهی، موشک‌انداز و هر آنچه که در ارتش یمن موجود است را می‌توان در این نبرد نابرابر دید، اما در برابر این تجهیزات پیشرفته، افراد جریان الحوثی با کمترین امکانات در برابر ماشین جنگی دولتی ایستادگی می‌کنند و بر خلاف آنچه که رسانه‌های دولتی و برخی از شبکه‌های خبری عرب‌زبان می‌گویند، نه تنها هنوز ساختار نظامی و سیاسی جریان دست نخورده باقی مانده است، بلکه بر اساس اخبار موجود آنها همچنان مقاومت سرسختانه‌ای دارند.

6- ما در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه شاهد تلاش کشورهای عربستان، مصر و اردن برای سرکوبی جریان‌های نزدیک به ایران بودیم، در این دو جنگ سیاست‌ این کشورها در پی مقاومت مردمی در لبنان و فلسطین شکست خورد، امروز آنها با این توهم که ایران در پشت جریان الحوثی قرار دارد، تلاش دارند تا مقاومت این جریان را در هم شکسته و راه را برای تحقیر ایران فراهم کنند، اما مقاومت 44 روزه شیعیان زیدی در یمن نشان از آن دارد که این سیاست نیز راه به جایی نخواهد برد. اگر استان صعده و دیگر مناطقی شیعیان در آن به فعالیت می‌پردازند، در محاصره نبود، آنگاه می‌شد میزان مقاومت را سنجید.

7- تا زمانی که دولت یمن به سیاست‌های سرکوب و ارعاب خود در قبال اقلیت بزرگ - شیعیان 25 درصد جمعیت یمن را دارند – تغییر ندهد و تقسیم سرمایه‌گذاری در کشور نکند، شورش‌ها در شمال و جنوب ادامه خواهد داشت. اتهام زدن به کشورهای دیگر مبنی بر رساندن کمک‌های نظامی و تسلیحاتی چیزی جز فرافکنی نیست و همه می‌دانند که در بازارهای یمن قیمت یک عدد نارنجک از یک قرص نان کمتر است و بنابراین دستیابی مبارزان الحوثی به سلاح چندان سخت نیست. لازم به یادآوری است که در پی دستیابی مبارزان جریان الحوثی به مراکز نظامی ارتش یمن؛ آنها به سلاح و امکانات نظامی بسیاری دست یافته‌اند که مقاومت چند ماهه آنها را باعث می‌شود.

8- در پایان باید گفت حتی اگر ارتش یمن به نسل کشی شیعیان در استان‌های شمالی خود روی آورد از این سفره چیزی عایدش نخواهد شد. تجربه نشان داده است که جریان‌های مقاومت مبتنی بر پشتیبانی مردمی می‌تواند برای سال‌ها دوام داشته باشد و در صورت سرکوب موقت، در صورت عدم اصلاح روش حکومت بار دیگر و با شدت بیشتر ظهور خواهد یافت. از این رو است که به دولت یمن توصیه می‌شود به جای گلوله و خون به سراغ گفت‌وگو و مذاکره‌ای برود که پیش از این به میزبانی قطر برگزار شده بود و طرفین هم به توافق‌هایی رسیده بودند..
منبع : تابناک
دسته ها : مقالات - سیاسی
جمعه بیست و هفتم 6 1388
به بهانه سناریوی تازه رسانه میلی
مروری بر دستاوردهای هسته‌ای دولت اصلاحات
پارلمان‌نیوز: شب گذشته «رسانه میلی» مستندی جهت‌دار و با هدف تخریب تلاش‌های هسته‌ای دولت اصلاحات، وارونه نشان دادن حقایق و نیز خلاصه کردن تمامی دستاوردهای هسته‌ای کشورمان در بیست سال گذشته به دوران ریاست احمدی‌نژاد بر دولت، دستاوردهای هسته‌ای دولت اصلاحات و موضع سیدمحمد خاتمی در این خصوص را در حالی مرور می‌کنیم که مردم کشورمان در سال‌های اخیر با گوشت، پوست و حتی جان خود در کنار تولیدگران و فعالان عرصه اقتصادی دستاوردهای هسته‌ای دولت احمدی‌نژاد را حس کرده‌اند و حسرت روشن شدن یک لامپ با انرژی هسته‌ای نیروگاه بوشهر علی‌رغم تمامی تبلیغات بر دل همه مانده است.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، نهم مرداد ماه 1384 خبرگزاری جمهوری اسلامی نوشت:

" سیدمحمد خاتمی" رییس جمهوری در پاسخ به گزارش "حسن روحانی " دبیر شورایعالی امنیت ملی درباره " پرونده هسته‌ای کشور" از تلاش‌های تیم مذاکره کننده ایرانی قدردانی کرد. خاتمی در حاشیه گزارش روحانی که روز یکشنبه منتشر شد، نوشت: باتشکر از گزاش خوبی که ارسال کرده‌اید لازم می‌دانم از جنابعالی که همواره با تدبیر شجاعت و تلاش چشم گیر در همه عرصه‌های سخت انقلاب و مدیریت کشور بخصوص در عرصه ساماندهی به امنیت ملی منشا خیر و خدمت بوده‌اید سپاسگزاری کنم.

رییس جمهوری در پاسخ خود اضافه کرد: مطمئن هستم که تدبیر و اندیشه شما و جمع بندیهای ارزنده‌ای که در دبیرخانه شورایعالی ارائه شده، سبب جلوگیری از بروز بحران و حل بحرانها به طریق مناسب شده و موجب حفظ و تقویت امنیت کشور گردید.

خاتمی خطاب به روحانی افزود: بطور ویژه باید از جنابعالی بخاطر خدمت ارزنده‌ای که برای کشور درجریان مسائل هسته‌ای به عنوان امین شایسته رهبری ، ملت و دولت به انجام رساندید تقدیر کنم.

 خاتمی تصریح کرد: آنچه دراین فرایند حاصل شد نشان داد که اولا مذاکره و طی طریق دیپلماسی نیز بسیار مهم است و ثانیا به یاری خداوند توان ما برای جذب وکسب منافع ملی از این طریق نیز توان بالایی است.

رییس جمهوری افزود: قطعا اگر طی این طریق که دست آوردهای ارزنده‌ای داشت نبود، امروز با مشکلات فراوانی روبرو بودیم. خاتمی ادامه داد: همه عزیزانی که فداکارانه دراین عرصه گام نهادند موجب رفع بسیاری از تهدیدها و حتی تبدیل تهدیدها به فرصت شدند، گرچه هنوز تهدید و خطر وجود دارد ولی امیدوارم که دولت آینده نیز قادر باشد که با موفقیت راه کسب منافع و افتخار ملی را طی کند.

 رییس جمهوری همچنین نوشت: من بطور ویژه باید از گروه مذاکره کنند که بخوبی از سوی وزارت امورخارجه ، سازمان انرژی اتمی وسایر دستگاهها و بخصوص دبیرخانه و شخص جنابعالی پشتیبانی شد تشکر کنم و کار ارزنده آنان را افتخاری دیگر در ادامه افتخارات ملی بدانم.

خاتمی افزود: خود من و نیز شما شاهد بوده‌اید که این عزیزان که به اصرار ما و تایید نظام قدم دراین وادی نهادند چه خوب از عهده مسوولیت دفاع از منافع ملی و رفع تهدیدات و عرضه منطقی مطالب برآمدند.

رییس جمهوری در پاسخ خود اضافه کرد: از آنچه دراین مدت نسبت به بعضی عزیزان در بعضی محافل و رسانه‌ها بناحق رواداشته شد متاسفیم ولی اطمینان دارم که جامعه ما و نظام‌قدردان عزیزان است و نیز حرمت والای جنابعالی را که واقعا از سرمایه‌های ارزنده کشور و انقلاب هستید نگاه خواهد داشت .

خاتمی برای روحانی آرزوی موفقیت موفقیت کرد و نوشت: دوران همکاری با شما را به عنوان خاطره‌ای سرشار از موفقیت برای‌خود حفظ خواهم کرد. گفتنی است حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی در نامه‌ای به آقای خاتمی رییس جمهوری گزارشی درباره پرونده هسته‌ای کشور ارایه کرده بود. در این گزارش "مهار بحران و دور کردن تهدید از کشور"،" مصون نگه داشتن تاسیسات و امکانات موجود"، " توسعه و تقویت ظرفیت ها"،" ترمیم و تقویت موضع حقوقی" و " تبدیل بحران به فرصت" از جمله اهداف و دستاورهای مذاکرات هسته‌ای عنوان شده است.

سپس حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در آخرین روزهای فعالیت دولت ، در نامه‌ای خطاب به سید محمد خاتمی، رییس جمهوری و رییس شورای عالی امنیت ملی، از پرونده هسته‌ای ایران گزارشی را به وی ارایه کرده بود.

در این گزارش "مهار بحران و دور کردن تهدید از کشور"،" مصون نگه داشتن تاسیسات و امکانات موجود"، " توسعه و تقویت ظرفیت ها"،" ترمیم و تقویت موضع حقوقی" و " تبدیل بحران به فرصت" از جمله اهداف و دستاورهای مذاکرات هسته‌ای عنوان شده است.

متن کامل نامه حسن روحانی به شرح زیر است:


حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی

 ریاست محترم جمهور و رییس شورای عالی امنیت ملی

احتراما، لازم دیدم در روزهای پایانی دولت شما در رابطه با مسئولیت اینجانب نسبت به پرونده هسته‌ای کشور گزارشی را خدمت شما ارایه نمایم. از اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی یکی از تصمیمات اروپا و غرب به رهبری آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران این بود که ایران را برای همیشه از انرژی هسته‌ای محروم نمایند. برهم زدن توافقات انجام شده در زمینه هسته‌ای با رژیم گذشته توسط آمریکا، لغو قرارداد مربوط به نیروگاه دارخوین و عدم تحویل گاز هگزا فلوراید خریداری شده و ایجاد محدودیت‌های فراوانی در شرکت اوردیف توسط فرانسه، ممانعت از اجرای قرارداد مربوط به فرآوری کیک زرد از طرف انگستان و متعاقبا تحریم جامع و وسیع فن‌آوری و تجهیزات و حتی دانش هسته‌ای اقداماتی بود که مجموعه کشورهای غربی و به ویژه آمریکا به صورت یکپارچه و فراگیر علیه ایران اعمال نمودند تا مطمئن شوند که ایران هیچ‌گاه و تحت هیچ شرایطی به این فن‌آوری دست نخواهد یافت. این موضع غیرقانونی در واقع بخشی از مواضع خصومت آمیز غرب علیه ایران است که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی به طرق مختلف ابراز و اعمال شده‌است. حاکمیت نظام اسلامی، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور هیچ زمان در طول بیست و هفت سال گذشته مورد حمایت و حتی مورد پذیرش آنها به صورت واقعی قرار نگرفت. تفکر حاکم بر ایران و اراده این ملت بزرگ مبتنی بر استقرار و ترویج مردم سالاری دینی و استقلال طلبی و عدالت‌خواهی هیچ‌گاه خوشایند غرب نبوده و نخواهد بود. بنابراین در هیچ مقطعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط ایران و غرب شکل عادی و تمام عیار به خود نگرفت. بالاترین حد مذاکرات ایران با اروپا مذاکرات انتقادی بود که پس از سال‌ها به مذاکرات سازنده تبدیل شد که از حیث محتوا همان وضعیت انتقادی حفظ شد و هیچ‌گاه تعهد واقعی سیاسی، امنیتی و اقتصادی را از جانب اروپا شامل نگشت.

جهت‌گیری اروپایی‌ها در این فرآیند منطبق با هدف اعلام شده آمریکا مبتنی بر تغییر رفتار و تغییر ماهیت جمهوری اسلامی بود. آمریکا این هدف را با زبان تهدید و اروپا آن را با بیان انتقادی دنبال می‌کردند. ماموریت اصلی شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران از بدو تاسیس آن، ضمن پیش‌بینی حوادث مهم، پیشگیری و مقابله با بحران‌های امنیتی داخلی و تهدیدات خارجی و ارتقاء امنیت ملی از طریق تقویت اقتدار ملی و کشف توطئه‌های دشمنان و دفع آنها بوده ‌است.

طی  ۱۶ سال گذشته گستره وسیعی از موضوعات و مسایل ملی و بین‌المللی در زمینه‌های دفاعی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در این شورا مطرح و مورد بررسی قرار گرفت و برنامه‌های لازم مورد تصویب و به اجرا درآمد. مهم‌ترین این موضوعات شامل تحولاتی بود که می‌توانست امنیت کشور را به طور جدی مورد تهدید قرار دهد: بخش عمده‌ای از مذاکرات با عراق که منجر به آزادی اسرای سرافراز کشورمان و پایان اشغال میهن عزیزمان و متجاوز شناختن عراق در سازمان ملل متحد شد، پیش بینی به‌ موقع تجزیه شوروی سابق و اقدامات مناسب نسبت به همسایگان شمالی، حمله عراق به کویت و ورود نیروهای ائتلاف به منطقه و نحوه موضع‌گیری کشورمان در این تحولات مهم، بحران ایران و افغانستان پس از حاکمیت طالبان و به‌ویژه پس از ترور دیپلمات‌های کشورمان توسط طالبان که تا سرحد جنگ پیش رفت، اشغال افغانستان و سپس عراق و تغییر حکومت‌ها دراین دو کشور، تحولات اخیر لبنان پس از خروج نیروهای سوریه، نحوه مقابله با تروریسم بین‌المللی و مدیریت ساماندهی این مساله، عبور از معضلات و بحران‌های داخلی، اقدامات به موقع اقتصادی منجمله تغییر سبد ذخائر ارزی کشور و تبدیل بخش قابل توجهی از ذخائر دلاری کشور به سایر ارزهای معتبر که سود چند میلیارد دلاری برای کشور به همراه داشت، جزو موضوعات مهمی بود که با تدبیر و برنامه‌ریزی نه تنها تهدیدات بزرگ را دفع کرد بلکه در مجموع جایگاه و اقتدار کشور ارتقاء یافته و دامنه تاثیر و نفوذ کشور در منطقه بسیار وسیع‌تر و عمیق‌تر از گذشته شده‌است. مجموعه این اقدامات بر مبنای تحلیل‌های دقیق، شناخت کامل از وضعیت کلان کشور و برنامه‌ریزی‌های واقع‌گرا و عملی تدوین و تدبیر شده‌اند. این نکته از ابتدا مطرح بوده و هست که تعارض جهان غرب با جمهوری اسلامی ایران پایان نخواهد یافت مگر آنکه توانایی کشور در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و علوم و فن‌آوری به سطحی برسد که روابط متوازن و عادلانه با ایران اجتناب ناپذیر شود.

با عنایات خداوند متعال، ایثار مردم غیور و تلاش مسئولان بخش مهمی از این هدف برآورده شده و اقتدار ملی و به‌تبع آن امنیت ملی به‌نقطه پایدار و مستحکمی رسیده‌است. جنابعالی در طول  ۸ سال گذشته در جریان جزییات مباحث و تصمیمات این شورا بوده‌اید، مهم‌ترین این مباحث در دوسال اخیر که نقش تعیین‌کننده ای در امنیت ملی کشور داشته و به همین علت مورد توجه عمیق افکار عمومی بوده، موضوع هسته‌ای است .

محرومیت تحمیل شده از جانب غرب در زمینه فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای هیچ گاه برای جمهوری اسلامی ایران قابل پذیرش نبوده است. برای ما روشن بود که با کاهش تدریجی منابع هیدروکربن،انرژی هسته‌ای ظرف دهه‌های آتی به عنوان منبع سوم انرژی پس از نفت و گاز نقش وسیعی در تامین سوخت ایفا خواهد کرد. لذا ایجاد، حفظ و توسعه توان ملی در این صحنه به عنوان یک ضرورت تلقی شده و برغم محدودیت‌های گسترده بین‌المللی به طور جدی و مستمر پیگیری شد.

در سالهای اخیر مذاکرات متعددی با کشورهایی که قابلیت همکاری با ایران را داشتند صورت گرفت ولی اغلب این تلاش‌ها بی‌نتیجه ماند یا نیمه کاره رها شد . تنها در مورد نیروگاه بوشهر این همکاری توام با مشکلات فراوان استمرار یافت، گرچه مخالفت آمریکاو غرب تاخیر پروژه را به همراه داشت . در سه دوره متوالی ریاست جمهوری در آمریکا ممانعت از ساخت و تکمیل نیروگاه بوشهر و مهم‌تر از آن، جلوگیری از تحویل سوخت نیروگاه به ایران در دستور کار مذاکرات سران روسیه و آمریکا بوده و اروپا نیز با آمریکا در این باب هم نوایی کرده است.

بنابراین برای ایران گریزی نبود جز آن که این فن آوری را تا سرحد امکان در داخل کشور ایجاد کند. در  ۶ سال اخیر جلسات منظم در سطوح مختلف با مشارکت مسوولان عالی رتبه کشور تشکیل شد تا امکانات و قابلیت‌های کشور را به گونه‌ای هماهنگ برای دستیابی به فن آوری هسته‌ای بسیج کند.

این تلاش‌ها با عنایت ویژه مقام معظم رهبری و حمایت تمام عیار جنابعالی و اقدامات ارزشمند سازمان انرژی اتمی و نبوغ وتلاش دانشمندان کشور بتدریج به نقطه‌ای رسید که دنیا ناگزیر شد توان هسته‌ای ایران را باور کند. امروز ایران صاحب یک فن‌آوری هسته‌ای بومی است که برخاسته از مردم و متعلق به مردم است و چون بومی است قابل انتزاع از کشور نخواهد بود. تصمیم بر این بود که پس از حصول نتیجه‌نهایی ،برنامه ریزی و اقداماتی که در این دوران برای کسب فن آوری صلح آمیز و تجربه اندوزی صورت گرفته به طور کامل به مردم و نهادهای بین‌المللی گزارش شود. ولی گزارش جاسوسان بین‌المللی و مزدوری منافقین که می‌خواستند با دروغ پردازی واتهام فعالیت غیر صلح آمیز این دستاورد مهم ملی را به دشمنان ایران واگذار کند،این برنامه را با مشکل مواجه نمود. در ابتدای امر کارشناسان سازمان انرژی اتمی و وزارت امورخارجه تلاش کردند با تبیین و توضیح اقدامات صلح آمیز انجام شده و گفت و گو با بازرسان آژانس موضوع را حل وفصل کنند،ولی این اقدامات نتیجه بخش نبود و وضعیت بتدریج بحرانی شد تا آنکه به صدور یک قطعنامه سنگین و تهدید آمیز علیه جمهوری اسلامی ایران در شهریورماه سال ۱۳۸۲ انجامید.

این بحران باعث اختلال جدی در وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور شد و می رفت تا امنیت ملی را در مخاطره قرار دهد. در این مقطع آمریکا احساس می‌کرد در عراق به پیروزی بزرگ و سهل‌الوصول دست یافته‌است و بر این اراده بود که به بهانه واهی تسلیحات هسته‌ای ایران را در نوبت بعدی اقدامات خصومت آمیز خود قرار دهد .

 در این شرایط بود که به ناچار شورای امنیت وارد صحنه شد و در جلسه سران نظام تصمیم براین شد که فرماندهی و مدیریت عبور از بحران به یک نفر واگذار شود. لذا جنابعالی با کسب نظر مقام معظم رهبری وتاکید سران قوا و با هدف ایجاد هماهنگی کامل بین کلیه نهادهای ذیربط داخلی،در نیمه مهرماه سال ۱۳۸۲ مسوولیت امر را به اینجانب واگذار نمودید ومن برغم عدم تمایل و پیش بینی مشکلات فراروی امر،به دلیل شرایط کشور وتاکید جنابعالی و توصیه موکد مقام معظم رهبری،مسوولیت امر را پذیرفتم. با بحث‌های انجام شده در سطوح کارشناسی و وزرا،پنج مرحله برای مواجهه با این موضوع پیش بینی وبرنامه لازم تدوین شد.

  ۱ مهار بحران و دور کردن تهدید از کشور  ۲ مصون نگه داشتن تاسیسات و امکانات موجود  ۳ توسعه و تقویت ظرفیت ها  ۴ ترمیم و تقویت موضع حقوقی  ۵ تبدیل بحران به فرصت .

مرحله اول با فوریت و حساسیت ویژه همراه بود، چون هم اظهار موارد قصور و هم عدم اظهار آنها می‌توانست بهانه برای ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل شود. هدف آمریکا تکرار مصوبات عراق در مورد ایران بود تا بازرسان دسترسی های نامحدود به امکانات، تجهیزات و افراد پیدا کنند و با عدم پذیرش مصوبات شورای امنیت به وسیله ایران ،مراحل بعدی تهدید تا عملیات نظامی در دستور کار قرار گیرد تا نهایتا آمریکا بتواند نیت اصلی خود را که مقابله با نظام است پی گیرد. در آن مقطع دو دیدگاه افراطی و تفریطی در داخل کشور مطرح بود ،گرچه هردو گروه پشتوانه و حمایت محدودی داشتند ولی در عین حال تصمیم‌گیری منطقی و مدیریت مدبرانه را در این موضوع با مشکل مواجه کرده بودند.

نظریه افراطی مبتنی بر مقابله مستقیم ،بی اعتنایی به قطعنامه آژانس و نهایتا خروج از معاهده ان.پی.تی بود و براین اعتقاد استوار بود که طرف مقابل در برابر این اقدامات فورا عقب نشینی خواهد کرد و از موضع ضعف امتیازات بزرگی به ایران اعطا خواهد کرد. شیوه‌ای که کره شمالی اتخاذ نموده بود، سرمشق این تفکر بود ، متقابلا نظریه تفریطی مبتنی بر پذیرش کامل خواسته‌های آمریکا و صرف نظر کردن از توانایی هسته‌ای در قبال برخی از امتیازات از جانب غرب بود.

تصمیم لیبی به نابود کردن تجهیزات هسته‌ای نیز سرلوحه این دیدگاه تلقی می‌شد. هیچ یک از این دو نظر مورد تایید نظام نبود ،نه کشور در آن مقطع هنوز برای مواجهه باتهدیدات بزرگ خود را آماده کرده بود و نه از دست دادن همه دستاوردها در اولین فشار دشمن با نظر ملت وجایگاه بلند کشور و منافع ملی سازگاری داشت. لذا مقررشد با تدبیر و برنامه ریزی حساب شده و همه جانبه هم آمادگی برای مقابله باتهدیدات احتمالی ایجاد شود و هم فناوری هسته‌ای حفظ و تقویت شود وهم چالش به وجود آمده به عادی‌سازی و ارتقاء جایگاه سیاسی ایران منجرشد. دو موضوع در دستور کار قرار گرفت ، حل مسایل فنی - حقوقی بر مبنای اظهار برنامه هسته‌ای و همکاری کامل با آژانس از طریق اجرای کامل پروتکل الحاقی و راهکار سیاسی از طریق مذاکره باکشورهای موثر و ذی نفوذ در صحنه بین‌المللی. برای مقابله با تهدید فوری گزینه‌های مختلف بررسی شد. بدیهی است مدعی اصلی علیه ایران در موضوع هسته‌ای آمریکاست و قابلیت این کشور برای مقابله یامصالحه در این مورد به مراتب بش از دیگران است . ولی آمریکا در آن مقطع تنها به تسلیم شدن ایران در برابر تهدیداتش می‌اندیشید و بنای تفاهم نداشت. ایران نیز به دلیل تجربیات گذشته، مذاکره با آمریکا را مطلوب و به مصلحت نمی‌دید. روسیه نیز به دلیل تداوم همکاری با ایران و شرایط و جایگاه ضعیف بین‌المللی یارای ورود به این کارزار سیاسی را نداشت.

 ضمن آنکه استقلال ایران در تولید سوخت را نمی‌پسندید. چین و کشورهای غیر متعهد دوستان خوبی بوده‌اند ولی اندوخته کافی سیاسی برای مواجهه با موضوعی با این درجه از اهمیت و پیچیدگی را نداشتند. اروپا نیز از آن جهت که مخالف دستیابی ایران به توانایی هسته ای بود گزینه خیلی مناسبی نبود ولی شکافی که در مساله عراق بین اروپا و آمریکا بروز کرده بود و عدم تمایل فرانسه و آلمان و حتی انگلستان به تکرار ماجرای عراق در منطقه ، روزنه‌ای ولو محدود برای رویکرد سیاسی را فراهم نمود. اتفاقا سه کشور هم همین اندیشه را دنبال می‌کردند و باارسال نامه‌ای از طرف سه وزیر در این امر پیشقدم شدند.

 هدف اولیه سه وزیر در سفر به تهران، تضمین امنیت به تهران در برابر اخذ تعهد نسبت به توقف دائمی چرخه سوخت بود. مذاکرات در شرایط بسیار دشواری انجام شد ولی نهایتا بجای توقف به تعلیق آنهم داوطلبانه و با هدف اعتمادسازی تن دادند. خوشبختانه در آن مقطع با تدبیر مناسب از بحران عبور کردیم و مرحله اول برنامه به بار نشست . آمریکایی‌ها در آن شرایط از اینکه برنامه ریزی همه جانبه‌اشان دچار شکست شد خشمگین بودند و اروپایی هارا ساده لوح و فریب خورده می‌دانستند و همچنان تنها راه را مقابله و حتی برخورد نظامی اعلام می‌کردند. در مرحله دوم آنچه کانون توجه قرار گرفت صیانت از تاسیسات در قبال تهدیدات احتمالی و ایجاد قابلیت جایگزینی و حفظ توان موجود و در مرحله سوم تقویت و تکمیل ظرفیت‌های چرخه سوخت و رفع نواقص و کاستی‌ها بود.

از آنجا که برنامه غنی‌سازی پیش از رسیدن به مرحله نهایی در معرض جنجال سیاسی و تبلیغی قرار گرفته بود ضروری بود با تنظیم وضعیت سیاسی و بدون بازگشت به بحران، مراحل باقی مانده را طی نماییم . دو رکن اساسی بطور متمرکز پی‌گیری شد، تکمیل کارخانه  U.C.F( یو سی اف) اصفهان و تولید اولیه گاز هگزافلوراید و همزمان تولید حداقل ضروری دستگاههای سانتریفیوژ برای مرحله اول غنی‌سازی ،علیرغم همه دشواریها هر دو مهم به موقع به انجام رسید به نحوی که هر زمان تصمیم به غنی‌سازی گرفته شود ظرف مدت بسیار کوتاهی نتیجه مطلوب حاصل خواهد شد و نیز در صورتیکه امکانات و تاسیسات هسته‌ای مورد هجوم نظامی قرار گیرد، می‌توان تولید گاز غنی شده و سوخت را بدون آسیب پذیری ادامه داد. در زمینه دفاعی و نحوه مطلوب مقابله با بحران و شرایط خاص اقتصادی نیز پیش بینی و برنامه ریزی‌های لازم انجام شده است که گزارشات این موارد جداگانه خدمت شما گزارش شده است. البته هدف از این ظرفیت‌سازی به هیچ عنوان مقابله با اروپا و غرب نیست، بلکه مقصود این است که طرف مقابل مطمئن شود که هیچ راهی برای توقف این فن آوری ندارد تا در نهایت به یک تفاهم میانه و قابل پذیرش طرفین تن دهد. مرحله چهارم، تقویت موضع حقوقی بود. از ابتدای بحران موضوعات فنی و حقوقی مورد توجه ویژه و دقیق بوده است. آمریکا بنا داشت در آژانس و سپس در شورای امنیت ایران را متهم به نقض معاهده عدم اشاعه نموده و براساس آن محرومیت ایران از حقوق مصرح در بند چهارم  N.P.T( ان پی تی ) راجع به استفاده از انرژی صلح آمیز هسته‌ای را دنبال کند.

درمذاکرات سیاسی و در اظهارات رسمی و رسانه‌ای بطور مستمر قصورهای ایران را مطرح و بزرگ می‌نمود و اصرار داشت که ایران همکاری لازم را با آژانس برای اصلاح و جبران تخلفات انجام نداده است . همزمان با تاکید بر نظامی بودن اهداف ایران و طرح موضوعات جدید تلاش داشت پای بخش نظامی را به میان بکشد . کار در بخش حقوقی - فنی با مذاکراه با مدیرکل آژانس درتهران آغاز شد و توسط گروههای کارشناسی بادقت وحوصله به طور منظم و پیوسته دنبال شد تا موضوعاتی را که بعنوان تخلف یا قصور ایران قلمداد می‌شدند به تدریج حل و فصل گردند. طبق مقررات پادمان هر گاه گشوری در اجرای تعهداتش قصور کند باید مبادرات به اقدامات اصلاحی نماید و این اقدامات مورد تایید آژانس قرار گیرد. متاسفانه نتایج نمونه‌برداری درجات بالایی از غنی‌سازی را نشان می‌داد که می‌توانست ایران را برای مقاصد تسلیحاتی متهم نماید. یکی از دشوارترین مباحث فنی با آژانس تایید این موضع ایران بود که منشا این سطوح از غنی‌سازی ، آلودگی خارجی می‌باشد. موضوعات دیگر نیز هریک پیچیدگی های ویژه خود را داشته و مستلزم مباحث دقیق ، تخصصی و غالبا طولانی برای روشن شدن مساله بوده‌اند . بدیهی است این زوایه کار کمتر مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته است ولی جنابعالی مستحضرید که صدها ساعت وقت وکار مداوم مصروف رفع این ابهامات شده وپیشرفت تدریجی ولی قابل ملاحظه‌ای دراین مسیر حاصل شده است .

مسایل حساس ، پیچیده وعمده‌ای تا قبل از اجلاس پاریس حل و فصل شدند. ولی این مرحله از کار هنوز نهایی نشده است . برای تحمیل و پایان بخشیدن به موضوعات باقی مانده اقدامات و بحث‌ها و بازدیدهای لازم بازرسین در دست اجرا است و پیش‌بینی می‌شود قبل از پایان سال جاری میلادی این مرحله پایان یابد که در نتیجه هرگونه دلیل یا بهانه حقوقی از مخالقین سلب خواهد شد. نقطه آغاز مرحله پنجم توافق پاریس است.برخلاف تصور عمومی توافق پاریس نه پایان این فرایند بلکه در واقع ابتدای مذاکرات واقعی برای نیل به تفاهم است . از آنجا که ایران در آن مقطع امکانات ساختاری خود را در بخش چرخه سوخت کامل کرده بود اماکن تعلیق غنی‌سازی برای یک دوره چند ماهه بدون آنکه خدشه اساسی به برنامه تولید سوخت وارد شود فراهم شده بود . متقابلا اروپا نیز پذیرفت که وضعیت را طی این دوره در آژانس عادی کند تا امکان انجام مذاکرات فراگیر در شرایط آرام ومتعادل فراهم شود. توافق پاریس حاوی پنچ رکن اساسی است:

1- هدف توافقنامه مذاکراه به منظور نیل به یک راه حل مورد قبول طرفین است . مفهوم این عبارت برای اروپا با وضوح روشن است زیرا آگاه است که ایران تنها راه حلی را خواهد پذیرفت که شامل غنی‌سازی باشد.

2- حق ایران برای مقاصد صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای و اجرای بدون تبعیض این حق شناسایی شده است . گرچه این حقوق براساس معاهده عدم اشاعه غیر قابل انتزاع‌اند ولی تاکید برآن در توافقنامه دوجانبه نشانه دیگری از آمادگی برای تفاهم مرضی الطرفین شامل غنی‌سازی است .

3- توافق شد که ایران برای ایجاد اطمینان نسبت به حفظ ماهیت صلح آمیز برنامه هسته‌ای‌اش تضمین عینی بدهد. واضح است که ارائه تضمین عینی برای حفظ برنامه هسته‌ای است و نه حذف آن .

4-  ‬متقابلا اروپا نیز متعهد است درزمنیه‌های سیاسی ، اقتصادی ، امنیتی و فن‌آوری تضمین قطعی بدهد. این به مفهوم تضمین عادی‌سازی و ارتقاء روابط است که تعهدی کاملا منطقی است ، زیرا درنهایت امر تنها تضمین واقعی و درازمدت برای طرفین واعتماد و اطمینان واقعی نسبت به نیات و اقدامات یکدیگر ، ارتقاء و تعمیق روابط است . مذاکرات  T.C.A با اروپا و عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی  W.T.O بعنوان ناظر با تلاش حمایت اروپا اولین قدم دراین راه است.

5-همکاری منطقه‌ای درقبال بحران‌های موجود و نیز همکاری درمقابله با تروریسم منجمله القاعده و منافقین و نیز مکمل تضمینات فوق و مقوم تفاهمات است . گرچه هنوز اروپا نسبت به منافقین عملکرد درستی ندارد ولی صرف این تفاهم و شناسایی این گروه درکنار القاعده به عنوان مظاهر تروریسم کور قدمی مثبت و رو به جلو می‌باشد.

 پس از سه ماه مذاکره در سطح گروههای کاری مجموعه نظرات و پیشنهادات توسط هیات ایرانی بعنوان مبنای راه حل به سه کشور ارایه گردید . مذاکراتی که متعاقبا درکار گروه هسته‌ای و سپس درکمیته راهبری انجام شد نیز پیشرفتهایی را دراین چارچوب به همراه داشت لیکن احساس شد اروپا به دلیل یا به بهانه انتخابات ریاست جمهوری قصد دارد حصول به تفاهم را به تاخیر اندازد و لذا تاکیدشد در صورت عدم توافق ، ایران ناگزیر است راسا اقدام به راه اندازی مجدد تاسیسات اصفهان نماید. این وضعیت به ملاقات مجدد با وزرای سه کشور در ژنو انجامید که طی آن سه وزیر متعهد شدند تا اواسط مردادماه طرح جامع وکامل خودرا با مذاکره وتفاهم ارائه نمایند .بنابراین تبدیل بحران به فرصت عملا محقق شده است و باید با تدبیر از این فرصت بهره برداری شود البته نتیجه‌گیری و بهره برداری نهایی از فرایند مذاکرات، در ابتدای کار دولت جدید و تصدی امور اجرایی کشور توسط رییس جمهور منتخب محقق خواهد شد. گرچه طرح اروپا درحال تدوین نهایی است ولی براساس اظهارات و شواهد چندین موضع و موضوع در طرح اروپا پذیرفته‌شده و قابل ارائه است. مواضعی که تا قبل از دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای همواره از طرف آنها نفی شده بود و آمادگی برای پذیرش آنها وجود نداشت، مذاکرات انتقادی و یا سازنده، پانزده سال گذشته با اروپا گواه این مدعی است:

 - ۱ حمایت کامل از برنامه تولید انرژی هسته‌ای در ایران شامل تامین نیروگاه از منابع غربی
 - ۲ تضمین ارائه سوخت نیروگاهها به مدت طولانی و با پشتوانه آژانس و سازمان ملل
 - ۳ تضمین‌های مربوط به تمامیت ارضی ، استقلال ، حاکمیت ملی و عدم تجاوز به ایران
 - ۴ تقویت روابط سیاسی و امنیتی شامل همکاری‌های سیاسی - امنیتی در منطقه
 - ۵ شناساسی ایران بعنوان منبع اصلی تامین انرژی برای اروپا شامل نفت و گاز
- ۶ رفع تدریجی موانع ارسال تجهیزات ، فناوری پیشرفته و همکاری‌های تکنولوژیک
 - ۷ تقویت همکاری‌های بین‌المللی منجمله در منطقه در مقابله با تروریسم و مواد مخدر
 - ۸ پیشرفت سریع در نهایی شدن موافقتنامه تجاری ایران و اروپا و عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی W.T.O 

در مورد چرخه سوخت نیز راه حل میانه و قابل تفاهم کاملا برای اروپا روشن است و چنانچه اراده سیاسی برای حل و فصل موضوع بصورت جدی باشد امکان تفاهم فراهم خواهد بود. برخی قرائن حاکی از آن است که اروپا قصد دارد پیشنهاد خود را بر مبنای حداقلی ارائه نماید و تا سپتامبر با ایران مذاکره نماید تا نهایتا پس از روشن شدن سیاست دولت جدید پیشنهاد خود راتکمیل نماید. به اروپائیها گوشزد شده است که چنین شیوه‌ای خطای غیر قابل بازگشت خواهد بود و در صورتی که طرح اروپا برای ایران قابل قبول نباشد با اقدامات عملی دست خواهد زد و البته همچنان آماده ادامه مذاکرات خواهد بود.

در پایان لازم می‌دانم از همه کارشناسان متعهد و خستگی ناپذیر از سازمان انرژی اتمی ،وزارت امور خارجه ، وزارت دفاع و سایر نهادهای ذیربط که در این دوره نسبتا طولانی بطور مداوم و مستمر پیگیر امور مربوط به آژانس وسایر مسایل بوده‌اند که ذکر نام آنها مقدور نیست ولی همگی شایسته تقدیرند، و از همه دانشمندان و متخصصین هسته‌ای که کار فوق‌العاده‌ای انجام داده‌اند و علیرغم محدودیت‌ها با روحیه و ایمان ، توانایی هسته‌ای کشور را بطور مداوم ارتقاء داده‌اند و در واقع قهرمانان اصلی این صحنه‌اند و از اعضای هیات مذاکره‌کننده که متشکل از زبده‌ترین افراد سیاسی و حقوقی کشور بوده و دارای سوابق طولانی در زمینه مذاکرات دشوار و حساس سیاسی، حقوقی و بین‌المللی می‌باشند و به‌گواهی همه کسانی که از جزییات امر مطلع‌اند در طراحی، برنامه‌ریزی مذاکره با تبحر کامل عمل کرده و در برابر مجموعه وسیع تیم اروپایی به خوبی در خط مقدم از منافع و امنیت ملی دفاع نمودند و علیرغم همه نامهربانی‌ها و اظهارات مغرضانه و تخریب‌کننده در همه مقاطع با دلسوزی و دقت به کار خود ادامه‌دادند و از وزرا و مسئولین عالی کشور از جمله آقایان دکتر خرازی، مهندس آقازاده،امیر شمخانی، حجت‌الاسلام و المسلمین یونسی، مهندس جهانگیری، دکتر حسین‌تاش، دکتر ولایتی، دکتر لاریجانی و جناب آقای بروجردی که در همه مقاطع با مباحث و نظرات دقیق و مسئولانه حامی و پشتوانه کار بوده‌اند، سپاسگذاری و تشکر نمایم. توجه ویژه، راهنمایی‌های ارزنده و حمایت‌های قاطع جنابعالی و نیز حمایت سران محترم قوا و ریاست محترم مجمع‌تشخیص مصلحت نظام تعیین‌کننده و بنیادین بوده‌است. مهم‌تر از همه آنکه، موضوع هسته‌ای یک بار دیگر اهمیت جایگاه رهبری نظام را در تنظیم و هدایت سیاست‌های کلان کشور و ایجاد وحدت نظر بین همه مسئولین و جامعه به‌وضوح آشکار ساخت چنانکه در تمام مدت نظرات و تصمیمات راسخ ایشان عامل اصلی پیشرفت کار به‌طور منظم بود. اینجانب در هفته‌های اخیر رئیس جمهور منتخب را در جریان اقدامات انجام شده و وضعیت پیش رو گذاشتم و مواردی را برای ادامه مسیر کار به ایشان پیشنهاد نمودم. تردیدی ندارم که مرحله نهایی کار با هدایت رهبر معظم انقلاب اسلامی به نحوی که متضمن منافع درازمدت جمهوری اسلامی ایران باشد به سرانجام مطلوب خواهد رسید.

انشاالله و اخر دعوانا ان‌الحمد لله رب العالمین

 حسن روحانی

نماینده مقام معظم رهبری

منبع : پارلمان نیوز

دسته ها : مقالات - سیاسی
پنج شنبه بیست و ششم 6 1388
اخبار کذب علیه سیدحسن با چه هدفی؟
علاوه بر این، بسیاری از انقلابیون و فعالان سیاسی که دل در گرو امام، رهبری و نظام دارند، از سیدحسن به عنوان نوه امام خمینی(ره) انتظار دارند که به عنوان یکی از پشتیبان‌های انقلاب و رهبری در این میان به دلجویی از آسیب دیدگان و رنجیده خاطرانی که خود نیز فرزندان و یا یادگاران سران انقلابند، اقدام کند.

در خبرها آمده بود که حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی، پس از رهایی علیرضا بهشتی، فرزند آیت‌الله بهشتی و مشاور میرحسین موسوی به دیدار وی رفته است، در پی آن، برخی رسانه‌ها با دستاویز قرار دادن این موضوع با ادبیاتی نامناسب به این موضوع پرداختند که معنایی جز جفا به بیت امام ندارد.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، خبر این دیدار که همسر محترم مرحوم حاج احمد آقا نیز در آن حضور داشتند، در رسانه‌ها بازتاب فراوانی داشت و برخی رسانه‌ها به دنبال این خبر، به انتشار خبر کذبی مبنی بر اعلام کاندیداتوری وی برای ریاست جمهوری دوره آینده خبر دادند و با تغافل، از انگیزه این عمل خداپسندانه گذشتند.

بنا بر این گزارش، به نظر می‌رسد اقدام سیدحسن خمینی برای دیدار با دکتر بهشتی و بازتاب شایعه کاندیداتوری وی برای ریاست جمهوری در برخی سایت‌های خاص، دارای ابعادی است که باید به آن پرداخت. نخست اینکه سیدحسن خمینی با آگاهی از این که افرادی همچون فرزندان شهید بهشتی و مطهری ـ که پدرانشان السابقون السابقون انقلاب اسلامی هستند ـ سرمایه انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و باید آنان را برای روزهای سخت نگه داشت، در صدد بوده است تا به شیوه  پدر بزرگوارش ـ مرحوم حاج سید احمد ـ در این ایام ابهام و اتهام، سکینه‌ای باشد برای دل نگران آنانی که دل در گرو امام، رهبری و سفرکرده ایشان دارند.

از سوی دیگر، در حالی که از تریبون‌های گوناگون، تلاش می‌شود مخالفت با دولت را مخالفت با نظام جلوه دهند، اقدام سید حسن خمینی برای دیدار با علیرضا بهشتی، نشانه این است که بیت شریف امام به عنوان بیتی که منتسب به سلسله جنبان حرکت انقلابی مردم ایران است، تکثر در سلایق سیاسی در درون نظام مقدس جمهوری اسلامی را طبیعی می‌داند که در دوران حضرت امام (ره) نیز بسیار مسبوق به سابقه بوده است. در واقع، وی خود به واسطه اشرافی که بر اندیشه و سلوک سیاسی امام خمینی(ره) دارد، «حبل المتین» انقلاب اسلامی را اصل دانسته، اما هر باور مخالف با سیاست‌های جاری را مخالفت با کلیت نظام تلقی نمی‌کند.

علاوه بر این، بسیاری از انقلابیون و فعالان سیاسی که دل در گرو امام، رهبری و نظام دارند، از سیدحسن خمینی به عنوان نوه امام خمینی انتظار دارند که به عنوان یکی از پشتیبان‌های انقلاب و رهبری در این میان به دلجویی از آسیب دیدگان و رنجیده خاطرانی که خود نیز فرزندان و یا یادگاران سران انقلابند، اقدام کند؛ بنابراین، به نظر می‌رسد به جای هر گونه برداشت سیاسی و جناحی از رفتار سیدحسن، باید وسعت نظر وی در تلاشش برای گستراندن چتر انقلاب اسلامی برای زیر پوشش گرفتن همه دوستداران انقلاب اسلامی را تحسین و تمجید کنیم.

دوم آنکه انتشار خبر نادرستی همچون کاندیداتوری زود هنگام سیدحسن خمینی، مقدمه‌ای است برای تخریب بیت امام در سال‌های پیش رو. چنانچه به نظر می‌رسد، طراحان این برنامه با آگاهی از محبوبیت بیت امام در بین مردم، زمان را غنیمت شمرده و از هم اکنون برنامه خویش را برای قربانی کردن یکی از ستون‌های انقلاب اسلامی آماده کرده‌اند.

منبع : تابناک

دسته ها : مقالات - سیاسی
پنج شنبه بیست و ششم 6 1388
نوشتاری از احمد پورنجانی؛ لعنت به جاده ها، اگر...

احمد پورنجاتی*: نمی دانم فیلم «مسافران» بهرام بیضایی را دیده اید یا نه. من نخستین بار 18 سال پیش آن را تماشا کردم اما هنوز و همچنان مضمون کلیدی آن در ذهن و خاطرم نقش بسته است. داستان فیلم بر محور یک «حادثه» تنیده می شود. خانواده یی برای شرکت در مراسم عروسی از شهرستان به سوی تهران حرکت می کنند اما در مسیر جاده بر اثر تصادف همگی کشته می شوند بنابراین عروسی به عزا مبدل می شود. البته قرار بوده «آینه قدیمی» مادربزرگ را نیز همراه خود بیاورند که معلوم نیست پس از تصادف مرگبار چه بلایی سرش آمده. فیلم «مسافران» به باور من همچون دیگر کارهای ارزنده بهرام بیضایی چندلایه و تامل برانگیز است اما آنچه برای این قلم حکم «کلیدواژه» فیلم مسافران را دارد این جمله پررمز و راز مرحوم «جمیله شیخی» بازیگر نقش مادربزرگ است که در آن پلان تاثیرگذار می گوید؛ «لعنت به جاده ها اگر باعث جدایی آدم ها شوند.»

30 سال پیش مردم ایران از هر نقطه یی در سراسر این کشور با هر سلیقه و خرده فرهنگ و ابزار و وسیله و خودرویی، همه حرکت کردند. به کجا؟ به سوی مراسم عروسی، بخت یار بود و همه یا بیشتر آنان به مراسم رسیدند. جشن برپا شد و عروس انقلاب بر تخت نشست. اما انگار «جاده ها» دست بردار نبودند. این بار «جاده ها» پس از مراسم عروسی به جان آدم ها افتادند. هر روز یک جاده، یک راه، قربانی گرفت. آن جماعتی که در جشن عروسی کنار هم بودند به تعداد جاده ها، گروه گروه شدند. آنگاه حادثه پشت حادثه. عزا در پی عزا. من هرگاه فیلم های مستند تاریخ 30 ساله نظام را مرور می کنم که سال به سال و گاه در فاصله یی کوتاه تر، چهره هایی سرشناس از آن «غیب» شده اند، بی اختیار این عبارت فیلم مسافران را تکرار می کنم که «لعنت به جاده ها اگر باعث جدایی آدم ها شوند.»

تا پیش از قضایای انتخابات اخیر و به ویژه حوادث و برخوردها و دستگیری های گسترده و برخی اقدامات غیرقانونی خسارت آور و به ویژه محاکمات و اعتراف پراکنی های آنچنانی، همواره باورم این بود که نظام جمهوری اسلامی به اتکال خداوند و برخورداری از پشتوانه اعتماد عمومی توانسته است در هر برهه یی متناسب با «نوع حادثه»- هرچند به بزرگی «جنگ تحمیلی» و از آن دست- تدبیری شایسته و متناسب با «اصل موجودیت مراسم عروسی» برگزیند و اجازه ندهد «هژمونی عزا» بر تمامیت خانواده سایه افکن شود.

اما افسوس که آنچه این روزها پیش روی ماست حکایت دیگری را ساز می کند. انگار برخی «طبیب نمایان تازه به دوران رسیده» برای علاج هر دردی، تنها و تنها یک قلم داروی شفابخش در چنته دارند و آن استعمال «جوشانده گل ختمی» است خواه بیمار مبتلا به خشکی مزاج باشد یا برعکس، یا حتی کسالت روحی داشته باشد، مگر به صراحت اعلام نشد که؛ این یک «اختلاف خانوادگی» است؟ مگر بر پیشینه درخشان و برجسته هاشمی و موسوی و کروبی که جملگی در بالاترین رده های مسوولیت و خدمت در این نظام عمری سپری کرده اند، مهر تایید زده نشد؟ مگر بسیاری از آنان که نزدیک یا حتی بیشتر از دو ماه است در شرایط مبهم و شبهه ناک زندان گرفتار شده اند تا همین چندوقت پیش در زمره کارگزاران نظام نبوده اند؟ مگر محمد قوچانی و احمد زیدآبادی و دیگران چه خطای پنهانی مرتکب شده اند؟ مگر دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی این جماعت، خواه در کسوت فعال سیاسی یا روزنامه نگار اصلاح طلب، پدیده یی مرموز و پنهان و ناشناخته بود که اکنون سناریست های مقابله با «توهم انقلاب مخملی»، ارشمیدس وار فریاد سر می دهند؛ «یافتم، یافتم،»

آیا این است شیوه برخورد با یک اختلاف خانوادگی؟ به واژه واژه کیفرخواست بنگرید و به فریادهای «هل من مبارز» برخی روزنامه ها که انگار هیچ چیز جز جرعه یی «شرف و حیثیت» دیگران عطش آن را فرو نمی نشاند.

و به پاره یی خطابه ها و خطبه ها که از جایگاه معروف به «وحدت بخشی» جواز وحشت و نابودی وحدت را صادر می کنند. و چه کودکانه و خوش خیال، لابد می خواهند یک بار برای همیشه کار را یکسره کنند.

و به اظهارات غیرمسوولانه برخی «آتش بیارهای معرکه» که متاسفانه حرمت شأن لباس نهاد سپاه را پاس نمی دارند و هرچه می خواهند، می گویند و می نویسند و ذره یی به پیامدهای این شیوه «سوراخ کردن کشتی توفان زده» نمی اندیشند، چرا باید برای «خودارضایی» از واقعیت ها- هر چند باب طبع ما نباشد - فرار کنیم؟، سوگند به همه مقدسات عالم، که حال عمومی جامعه خوش نیست. این را از نگاه های مردم، از کم حوصلگی و غرولندهای روزمره و از سکوت مرموز آنان می توان دریافت.

قبول دارم که نظام با یک مساله بی سابقه در 30 سال گذشته اش مواجه شده. اما از نظر من، هر دو طرف مساله از یک جنس و ماهیت اند. البته یک طرف خود را «حق مطلق» و طرف دیگر خود را در «موضع مظلومیت» می داند.

و از قضا، پیچیدگی مساله نیز به همین ویژگی مربوط است. هر دو طرف نیز، هر چند به تفاوت، برخوردار از پایگاه اجتماعی هستند. این طور نیست که یک سوی قضیه پشتوانه عظیم و یکپارچه مردمی داشته باشد و سوی دیگر، هیچ.

آیا سناریست های «توهم انقلاب مخملی» می خواهند جنگ «حیدری - نعمتی» راه بیفتد؟، مردم در برابر مردم،؟

هنر و مهارت و تدبیر و هوشمندی یک مرکزیت کلان مدیریت اجتماعی در چنین موقعیت هایی باید خود را عرضه کند. با بگیر و ببند و ایجاد محدودیت و ممنوعیت و لغو فلان مراسم مذهبی و انتشار قطره چکانی و کانالیزه اخبار و اطلاعات غلط از رسانه های رسمی و ناسزاگویی و هتک حیثیت این و آن شخصیت مورد احترام بخش های گسترده یی از جامعه که کار درست نمی شود. به نظر من تکرار این روش های لجبازانه، حاصلی جز «شرطی شدن» رفتار جامعه در پی نداشته و نخواهد داشت. کار به جایی رسیده و بیش از این نیز خواهد رسید که دست کم بخش مهمی از افکار عمومی، حتی نسبت به تصمیمات و اقدامات مثبت نیز به دیده تردید می نگرند. آیا این نتیجه مطلوبی برای نظام است؟ اعتراف می کنم که با همه «بی حاصلی» این گونه نوشته ها، به قول برخی از دوستان، کارم شده «روضه خوانی» و مرثیه سرایی، اما آیا کار دیگری نیز می توان کرد؟ «لعنت به جاده ها اگر باعث جدایی آدم ها شوند.» آیا «مسافران» با «آینه قدیمی مادربزرگ» به مراسم عروسی خواهند رسید؟،

* رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم

منبع : پارلمان نیوز

دسته ها : مقالات - سیاسی
يکشنبه بیست و دوم 6 1388
خودسازی در نهج البلاغه  
 

حجت الاسلام والمسلمین شهید محمدجوادباهنر
بخش دوم
اشاره
در بخش اول این گفتار برخی از صفات متقین را در آئینه کلام شهید والامقام حجت الاسلام والمسلمین محمدجوادباهنر که از عالمان فرهیخته و متخصص در علوم حوزوی و دانشگاهی به ویژه رشته تعلیم و تربیت می باشد به نظاره نشستیم و با بیان روان و دلنشین او این اوراق زرین وغنی از کتاب شریف نهج البلاغه را مرور کردیم . در بخش دوم این گفتار با سایر خصال مستحسن و نیکوی متقین آشنا می شویم .

عظم الخالق فی انفسهم فصغرمادونه فی اعینهم
خدای آفریدگار آنچنان در جان آنها بزرگ تجلی کرده است که هر چه غیرخدا است در نظر آنها کوچک و ناچیز است . عظمت در جانشان فقط برای خدا است و لذا ترسشان از خدا عشقشان به خدا و امیدشان به خدا است . این جمله بسیار جالبی است که چنان حالت روحی برای انسان پیدا شود که دیگر در چشمان او همه چیز کوچک بنماید.
فهم والجنه کمن قدراها فهم فیها منعمون و هم والنارکمن قدراها فهم فیهامعذبون
رابطه اینان با بهشت چنان است که گویی بهشت را دیده اند و در آن متنعم هستند و از نعمتها بهره مندند. رابطه آنها با جهنم آنچنان است که گویی جهنم را دیده اند و در آن معذب هستند. یعنی فقط از دور دستی بر آتش ندارند و فقط به وعده های قرآن دل نبسته اند بلکه آنچنان به بهشت اعتقاد دارند مثل اینکه در بهشت هستند آنچنان اعتقاد به جهنم دارند که گویی در آن معذب اند. یعنی آن شراره های لهیب جهنم را تا اعماق جانشان درک می کنند و آن طراوت و نشاط بهشت را تا ژرفای روحشان لمس می کنند. کسی که با چشم خود و با جان خود هم بهشت و هم جهنم را می بیند چه موقع حاضر است عملی انجام دهد که او را از بهشت دور کنند کی حاضر است عملی انجام دهد که او را در جهنم مستقر و یا به آن نزدیک کنند او کاری می کند که از جهنم دور و به بهشت نزدیک شود. این متقی است . همان کلمه تقوا که خیلی ساده از آن می گذریم چنین حالت روحی را به وجود می آورد.
قلوبهم محزونه
دلهاشان محزون است . البته مقصود از این حزن حزن برای دنیا نیست . این حزن نورانی و روحانی و ربانی است که در دل شعله می افروزد و انسان را راه می اندازد. من کوچک می دانم که بخواهم این حزن را تشبیه کنم به آن کلمه اضطرابی که در اگزیستانسیالیسم مطرح است که می گوید همیشه باید حالت اضطراب برای انسان وجود داشته باشد تا مسئولیت و اراده بیاورد. مقصود از این حزن آن حزن معمولی نیست بلکه منبع انرژی است و انسان وقتی در درونش احساس مسئولیت می کند گویی همیشه بارغمی در درون دارد برخلاف کسی که بی تفاوت است و مسئله ای برایش نیست .
وشرورهم مامونه
متقین کسانی هستند که مردم از شرشان درامان اند. یک کلمه بسیار ساده . وقتی صبح از خانه بیرون می آید کسی از او نمی ترسد که این شخص برایش توطئه کند به او دروغ بگوید مالش را ببرد به او خیانت کند به او طعنه بزند و یا با او رقابت ناسازگار داشته باشد بلکه از شرش در امان است . این سعادتی است .



واجسادهم نحیفه و حاجاتهم خفیفه
این گونه افراد در اثر ریاضتها در اثر توجه ها و در اثر تلاشها بدنی نحیف دارند آرزوهاشان کم و سبک است . انسان اگر چند ساعتی وقت داشته با شد در کنار ضریح امام رضا(ع ) که محیط جامعه شناسی جالبی است در میان جمعیت برود و ببیند مردم چه می خواهند. هرکس کوله باری از حاجت با خودش آورده است : بچه ام را شفا بده قرضم را ادا کن . به کسب و کارم رونق بده . مرتب آرزو پشت آرزو : خدایا! ابلاغم عقب افتاده پستم چنین شده میزم از دستم رفته . مرتب نیاز پشت نیاز. ولی یکی آن چنان سبکبال و آزاد است که گویی تعلق خاطری در برابر دیگری ندارد. آن که دلش در برابر جامعه اش از غم مسئولیت پربار است . چنین فردی آرزوی مادی ندارد خیلی سبکبال است . (البته به طور کلی دعا درخواست نیازها از خدا است و انسان بایستی حاجاتش را از خدا بخواهد. منتها نوع انتخاب نیاز و دعا نوع دلبستگی و رغبت نشان دهنده آن چیزی است که روح انسان را تسخیر کرده است .)
دکتر علی شریعتی می گفت من تحقیقی درباره دعاهایی که از زبان ائمه در صحیفه سجادیه و جاهای دیگر آمده است کردم . آماری را ایشان می گفت که مثلا هشتاد درصد دعاها مسائل اجتماعی است و بقیه در مورد مسائل دیگر است . یعنی وقتی امام سجاد(ع ) سخن می گوید همه اش به نفع مردم است . دعا می کند اما برای مردم برای آسایش مردم : مرزها محفوظ باشد نیروی نظامی قوی و پایدار بشود آبادی باشد بیمارها شفا پیدا کنند فقرا و محرومان نجات یابند. تازه وقتی به سراغ خودش می آید عرض می کند : خدایا دلم را پاک کن خدایا عملم را خالص گردان خدایا گناهم را بیامرز. یعنی مادیات در اواخر حدود یک درصد مطرح می شود.
وانفسهم عفیفه
جهان و نفس آنها آمیخته با عفت با نوعی پاکدامنی و با یک نوع خلوص است . اصلا این روح پاک است . در سراسر وجودش عفت و پاکدامنی و بی رغبتی به گناه و فرار از شهوات و از آلودگیها و نظایر آن موج می زند. مشاهده کرده اید گاهی یک فرد واقعا ذاتا نجیب است . او دیگر با تمام جانش عفیف است . لازم نیست که همواره خودش را وادار کند و جلوی خود را به سختی بگیرد که اینجا لغزش پیدا نکنم . این فرد ساخته شده است . واقعا چقدر این گونه جانها معطر است . چقدر خوش نسیم اند و این روحها چه با صفایند.
صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویله تجاره مربحه یسرها لهم ربهم
متقین روزگاران کوتاهی صبر کردند و استقامت نمودند اما به دنبال این صبر کوتاهشان راحتی طولانی در پیش دارند. چه تجارت سودمندی ! سرمایه گذاری اندک اما سود و نتیجه گیری فراوان ! یعنی چند صباحی در این دنیا که مجموعش چهل سال بود پنجاه سال یا شصت سال بود توانستند مقاومت و کنترل کنند جلوی شهوات جلوی سودجوییها و جلوی گناه خودشان را بگیرند اما به دنبالش عمری جاودانه در لذت دائم و آسایش و راحتی همیشگی بسر برند. روزگاری اندک استقامت کردند و به دنبالش راحتی طولانی نصیبشان شد. این چه سوداگری سودآوری است که خداوند برایشان فراهم کرده است چون سودش را که بهشت و زندگی جاوید در سرای آخرت است خدا برایشان فراهم کرده .
ارادتهم الدنیا فلم یریدوها واسرتهم فقدوا انفسهم منها
دنیا آنها را طلب کرد اما آنها دنیا را طلب نکردند دنیا به سراغشان آمد اما آنها به سراغ دنیا نرفتند. البته میدانید مقصود این نیست که مثلا شخص دنبال کار نرود دنبال تحصیل نرود یا اگر پستی شغلی که توانست در پناه این پست و شغل خدمتی بکند به او پیشنهاد شد آن را نپذیرد. مقصود از فرار از دنیا فرار از کار و تلاش و پذیرفتن مسئولیت و از این قبیل مسائل نیست بلکه مقصود فقط سودجویی و لذت طلبی و مال خواهی دنیا است . دنیا به سراغشان آمده و راهها باز بوده وآنها می توانسته اند از راههای مختلف زراندوزی و ثروت اندوزی کنند اما در عین حال این ثروت اندوزی رانخواستند. آنها هدف و راهشان مقدم بر همه چیز بود. بعد می فرماید دنیا آنها را اسیر کرد. دیده اید که در جنگ اسیر می گیرند منتها برای اینکه این اسیر آزاد شود گاهی هدیه ای پولی یا چیزی می دهند تا اسیر آزاد شود. می فرماید دنیا اینها را اسیر کرد ولی اینها خودشان را هدیه کردند و دادند یعنی از جانشان گذشتند از هوسهایشان گذشتند تا از اسارت آزاد شوند و آزاد شدند و از اسارتها از درگیریها و از ذلتها نجات پیدا کردند.
متقین آنچنان به بهشت اعتقاد دارند که گویی در بهشت هستند. و آنچنان به جهنم اعتقاد دارند که گویی در آن معذبند. یعنی آن شراره های لهیب جهنم را تا اعماق جانشان درک می کنند و آن طراوت و نشاط بهشت را تا ژرفای روحشان لمس می کنند.
متقین کسانی هستند که مردم از شرشان در امان هستند. یعنی کسی از شخص متقی نمی ترسد که برایش توطئه کند به او دروغ بگوید مالش را ببرد به او خیانت کند به او طعنه بزند و یا با او رقابت ناسازگار داشته باشد.
« متقی » واقعا و ذاتا « نجیب » است . او با تمام جانش « عفیف » است . لازم نیست که همواره خودش را وادار کند و جلوی خود را به سختی بگیرد. او فرد « ساخته شده » است . واقعا چقدر اینگونه جانها معطرند و خوش نسیم .

 

منبع : بازیاب

دسته ها : مذهبی - مقالات
يکشنبه بیست و دوم 6 1388
اراده می‌خواهد و توفیق و قصد قربت
حجت‌الاسلام قرائتی
باید قرآن را محور قرار بدهیم. کاش فضلای حوزوی و دانشگاهی ما در کنار درس‌هایی که می‌خوانند و می‌دهند، روزی نیم‌ساعت، دوتا تفسیر را ببینند؛ می‌شود هشت تفسیر از هشت مفسر. این تفسیرها می‌توانند فارسی یا عربی و از شیعه یا سُنّی باشند. این‌ها بعد از ده سال خودشان چند دوره تفسیر دیده‌اند و مباحثه کرده‌اند و گفته‌اند. باید برخورد هر فاضل، طلبه و استادی این‌طور باشد؛ شبیه برخوردی که با کتاب‌های دیگر حوزوی مانند رسایل و مکاسب و کفایه می‌شود.

باید حساب کنیم که قرآن جایگاهش چیست. چطور ما کتاب‌های مخلوقان را با عنایت مباحثه می‌کنیم. جواهر از مهم‌ترین کتاب‌های فقهی است، اما بالاخره کتاب مخلوق است. همان ‌طور که افتخار می‌کنیم استاد کفایه و رسایل و مکاسب هستیم- که همه‌ی این‌ها کتاب‌های مخلوق هستند- باید درس‌گفتن کتاب خالق هم افتخار باشد. این حرف اول.

بهترین

قرآن در بهترین شب تاریخ نازل می‌شود؛ شب قدر. بر قلب بهترین آدم‌ها نازل می‌شود؛ قلب پیغمبر و کتاب تحرک است. خود خداوند صفتش “قایم بالقسط” است، یعنی به‌پاخاسته. قرآن نازل شده برای این‌ که “لیقوم‌ الناس بالقسط”؛ مردم عدالت را به‌پا دارند. راجع به نماز می‌گوید: “أقیموا”. راجع به حج می‌گوید: “قیاماً للنّاس”. رهبرش قایم و رستاخیزش قیامت است. همه‌اش بلندشدن، ایستادن و حرکت است. اگر بخواهیم جامعه‌ی ما متحرک و بانشاط باشد، باید به قرآن رو بیاوریم.

اصلاً قرآن می‌گوید من دینامیتم! “لو أنزلنا هذالقرآن علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً” تکه تکه می‌شود یعنی چه؟ یعنی من مواد منفجره هستم! این‌ که ما قرآن می‌خوانیم و تکه تکه نمی‌شویم، پیداست که درِِ روحمان را بر قرآن باز نکرده‌ایم؛ در حد تواشیح و ترتیل و تجوید مانده‌ایم. به ظاهر قرآن رسیده‌ایم که آن ‌هم خوب و لازم است، اما تدبر در قرآن هنوز جدّی نشده بین ما.

ای کاش خود رهبر معظم انقلاب فراغتی پیدا می‌کردند و فشار کاری‌شان که خیلی زیاد و سنگین است، کم می‌شد؛ خود ایشان در مدت رهبری‌شان یک دوره تفسیر می‌گفتند؛ بعد از چند سال، ایشان صاحب یک دوره تفسیر می‌شدند. کتاب‌های دیگر می‌پَرد! رساله‌ی آیت‌الله خویی پرید؛ چون وقتی مرجع از دنیا می‌رود، مردم رساله‌اش را کنار می‌گذارند اما “البیان” ایشان همیشه هست؛ “المراجعات”، “الغدیر” و “المیزان” هستند.

اگر در میانه‌ی کارهای سنگین دیگر، رهبری بتوانند یک‌ دوره تفسیر بگویند یا بنویسند، خیلی خوب است. اگر این حرکت قرآنی از بیت رهبری شروع بشود، فراگیر می‌شود. اگر آقا در خانه‌شان سبزی بکارند، همه‌ی مردم سبزی می‌کارند و دیگر نسل چمن ور می‌‌افتد! “النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم.”

در پروازی که با آقای رییسی هم‌سفر بودیم، ایشان می‌گفت آیت‌الله شاهرودی می‌گویند الآن غصه می‌خورم که چرا نسبت به قرآن کاری نکردیم. آیت‌الله شاهرودی از آیت‌الله شهید صدر نقل می‌کردند که ایشان گفته بود: “برای حل مشکلاتمان باید برویم سراغ قرآن.” ملاصدرا در اواخر عمرش ناله‌ای دارد- این را من حدود صدهزارتا ازش دادم چاپ کردند- می‌گوید من در چند رشته تخصص یافتم، اما افسوس که آخر عمر به فکر قرآن افتادم.

رساله دکتری

جایی بودیم که دور تا دور همه پزشکان متخصص و فوق تخصص نشسته بودند؛ شاید بهترین پزشکان ایران. مراسم عروسی دختر یکی از همین پزشکان بود. گفتم به نظرتان در قرآن چند هزار رساله‌ی دکتری پزشکی هست؟ ما همین‌طور صاف می‌خوانیم “و التّین و الزّیتون و طور سینین.” قسم به انجیر و قسم به زیتون. رابطه‌ی بین انجیر و زیتون چیست؟ چرا از بین این ‌همه، قرآن این‌ها را کنار هم گذاشته است؟ چرا نگفته والتّین والعنب یا والنّخل؟ چرا تنها اسم 9 درخت میوه در قرآن هست؟ امتیاز این‌ها بر بقیه چیست؟ چرا زیتون و خرما بیش از بقیه‌ی میوه‌ها اسمشان برده شده است؟ اسم موز هم برده شده؛ “و طلحٍ منضودٍ.” طلح یعنی موز. چرا می‌گوید با آب سرد آب‌تنی کن؟ “هذا مغتسلٌ بارد و شراب.” نمی‌گوید شراب بارد، می‌گوید مغتسل بارد. آب‌تنی با آب سرد چه نقشی دارد؟ شاید صد سال بعد در یک گوشه‌ای از دنیا گروهی از دانشمندان به این برسند که بله، رابطه‌‌ی بین انجیر و زیتون چنین و چنان است.

در قرآن کلماتی داریم که هر کدامشان یک دانشکده راه می‌اندازد. الآن دانشکده‌ی روان‌شناسی رنگ‌ها در دنیا راه افتاده است. در قرآن داریم: “لَوْنُها تَسُرّ النّاظِرینَ” رنگش دل را شاد می‌کند. این یک جرقه است که باید تبدیل به یک تحقیق و بعد جریان بشود. قرآن ما را راه می‌اندازد.

قرآن مثل دریاست. دریا را نگاهش کنید، لذت می‌برید؛ شنا کنید، لذت دارد؛ اگر کشتیرانی و غواصی کنید هم لذت می‌برید. قرآن هم همین‌ طور است و هر کس ملاّتر است، بهره‌ی بیشتری از آن می‌برد. بین غواص‌ها آن‌ که غواص‌تر است، از دریا سرمایه‌ای استخراج می‌کند که دیگران نمی‌توانند.

مأموریت ما

ما مأمور به تدبر در قرآن هم هستیم. متأسفانه نه در حوزه‌های علمیه‌ی ما قرآن در بورس است، نه در دانشگاه‌های ما. نمی‌دانم آیا الآن درس‌ تفسیر 2 درصد از درس‌های حوزه را هم تشکیل می‌دهد یا نه؟ فکر نمی‌کنم. اگر 400 درس رسایل و مکاسب و خارج داشته باشیم، هفت هشت درس تفسیر هم به ازای آن نداریم.

ما نمی‌فهمیم که قرآن چیست. این مهجوریت‌ها به خاطر جهل ماست. “بحرٌ لایدرک قعره” دریایی است که دسترسی به قعرش نیست؛ “لاتفنی عجایبه” شگفتی‌های قرآن تمام نمی‌شود و تاریخ مصرف ندارد. “لاتحصی عجایبه” قابل شمارش و گردآوری نیست. قرآن میزان است. حتی روایات را گفته‌اند با قرآن متر کنید و اندازه بگیرید؛ اگر با قرآن سازگار نبود، کنارش بگذارید.

وقتی می‌خواهد مثال بزند، شتر را با آسمان‌ها کنار هم می‌گذارد: “أفَلا ینظرون إلی‌الإبل کیف خلقت و إلی‌اسماء کیف رفعت” شتر و آسمان هر دو کلاس خداشناسی‌اند. کهکشان و بقال کنار هم هستند. به بقال می‌گوید کم‌فروشی نکن که در کهکشان‌ها هم این توازن هست: “و السماءَ رفعها و وضع‌ المیزان ألاّ تطغوا فی المیزان.” وقت قسم‌خوردن، هم به خورشید قسم می‌خورد هم به زیتون و انجیر...

قرآن جامعیتی دارد که در هیچ کتاب دیگری نیست. دنیای حقوق فقط تلاشش عدل است اما قرآن فوق حقوق است. می‌گوید: “إن‌الله یأمر بالعدل و الإحسان”؛ خیلی هم مقابله به مثل نباید کرد.

بزرگ‌ترین آیه‌ی قرآن آیه‌ی حقوقی است که یک‌ صفحه‌ی کامل را در برمی‌گیرد؛ راجع به پیمان و نوشتن قراردادهاست. قرآن فقط مال نماز و روزه نیست. همان‌طور که بزرگ‌ترین نامه‌های حضرت امیر در نهج‌البلاغه، نامه‌های سیاسی به استانداران و ... است.

قرآن در فرمان به جهاد هم عدالت را مدّ نظر دارد؛ حضرت علی هم می‌گوید برای قصاص ابن‌ملجم، او یک ضربه زده شما هم فقط یک ضربه بزنید. مثل آمریکا نباشید که می‌گوید چون دو تا برج از من خراب شد، من کل افغانستان را می‌گیرم. قرآن برای آمریکا هم پیام دارد. گیریم که یک فرقه‌ی کج‌اندیشی آمدند و برج‌های دوقولوی شما را منهدم کردند، شما هم حداکثر مقابله به مثل کنید؛ چرا به خاطرش دو تا کشور را اشغال می‌کنید؟

باید راه بیافتیم

باید خود مراجع راه بیافتند. آیت‌لله وحید چهارشنبه‌ها درس تفسیر می‌گویند، اما چرا حالا بعد از هشتاد سال و چرا این ‌قدر محدود؟ من این را خدمتشان گفتم. خوب است یک ‌جوری بشود این طلبه‌هایی که به درس خارج رهبر معظم انقلاب می‌روند- و بیشترشان شاغل هستند؛ امام جماعت، مسؤول عقیدتی سیاسی، قاضی و...- اگر دو روز درس خارج می‌خوانند، یک روز در هفته هم درس قرآن و نهج‌البلاغه بخوانند. البته ظاهراً در ابتدای درس خارج آقا، نکات تفسیری و حدیثی گفته می‌شود که خوب است، اما می‌تواند گسترده‌تر بشود.

اگر همه با هم- رهبری، مراجع، مردم و مسیولان- کار کنیم، درست می‌شود. قاضی‌ها آیات حقوقی را ببینند و صدها آیه و هزاران نکته‌ی حقوقی را که در قرآن هست مطالعه و تدبر کنند. بالاخره کارهای حقوقی مردم با قضات است. آیات جبهه و جنگ را روحانیان عقیدتی سیاسی و پادگان‌ها ببینند و تفسیرش را خوب بلد باشند. دست‌کم هر کسی آن آیاتی را که در راستای شغل و تخصصش‌ هست، خوب بلد باشد.

در قرآن خیلی نکته‌ها هست. در تشبیه‌ها و مثل‌هایش در قصه‌هایش و... تا همین حالا من حدود هزار و پانصد نکته از سوره‌ی یوسف گیرم آمده است. در سوره‌ی کوثر که یک سطر بیشتر نیست، بیش از 90 نکته پیدا کرده‌ام؛ غیر از بسم‌الله. انرژی هسته‌ای فقط در طبیعت نیست. در قرآن هم هست؛ باید کشفش کرد. بسیج می‌خواهد و اراده و توفیق و قصد قربت.

امیدواریم گذشته‌ی ما را خدا بیامرزد و توفیق جبران بدهد. همه با هم بسیج شویم برای تدبر در قرآن. تدبر گامی باشد برای عمل و عمل، گامی برای این‌ که متخلق بشویم به اخلاق قرآن.
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
شنبه بیست و یکم 6 1388
شب قدر، شب خلاص از اخلاص!
غلامعلی رجائی
شب ها و روزهای ماه مبارک رمضان با همان سرعتی که به ما رسیدند، دارند از ما دور و دورتر می شوند. ازشبهای قدر ـ هرچند این اصطلاح صحیح نیست و ما یک شب قدر بیشتر نداریم که از هزار ماه برتر و والاتر است ـ فقط یک شب، آن هم بر اساس آنچه از روایات معصومین علیهم السلام برداشت شده و می شود شبی که در آن بیشتر از شبهای دیگر دهه سوم این ماه عزیز احتمال قدر بودن آن می رود و اصلی ترین آنهاست یعنی، شب بیست وسوم، باقی مانده است.

وقتی ماه مبارک رمضان به دهه سوم خود می رسد و به خصوص پس از شب قدر بیست و سوم دیگر با حسرت می توان گفت که این ماه رمضان هم بر ما گذشت و یا به تعبیر بهتر ما از ماه رمضان گذشتیم! ماهی که از ابتدای خلقت، و برای امتهای قبل از ما همواره بوده و برای امتهای پس از ما همواره خواهد بود.

این همه رمضان بر من و ما گذشت، به دور از آقایی که نمی دانیم شب قدر خود را در کدام گوشه این زمین که وی حجت خدا و ولی او بر همه خلائق و موجودات آن و بلکه در تمام عالم هستی، اعم از انسان و غیر انسان است، سپری کرده است.

این همه رمضان بر من و ما گذشت و وجود مبارک امام زمان در کشور ما ایران که با نام و راه و رسم علی و اولاد او عشقبازی کرده و می کند و مفتخر است که شیعه و پیرو او و فرزندان پاک اوست در منزل خود و در جمع اعضای خانواده اش، که در میان جوامع بشری در کنار مولای ما زندگی می کنند و کمتر کسی را یارای دسترسی به آنان است، و یا در کنار دوستان خالص و شیعیان مخلص و امتحان داده ای ـ که حتی نزدیکترین افراد به آنها از تشرفشان به محضر مولای عالم وجود و رابطه بین عالم غیب و شهود خبری نداشته و ندارند ـ به پای سفره های افطار نشست و ما از محضر او دور بودیم.

این همه رمضان بر من و ما گذشت و ما دور از مکانی ماندیم که افتخار آن را پیدا کرده تا آخرین فرزند علی در عالم هستی روزها و شبهای نورانی و معطر خود را در آن سپری کرده و بکند. مکانی که به دلیل استقرار آن وجود مبارک در آن، محل نزول و صعود حضرت روح، که بزرگترین موجود مقرب الهی است که بعضی آن را جبرائیل و بعضی دیگر فرشته ای با جایگاهی والاتر و بالاتر از وی دانسته اند، و محل فرود و اوج میلیونها فرشتگانی شده است که در شب قدر به زمین نازل می شوند تا مقدرات و سرنوشت یک سال نه تنها انسانهای کره زمین و غیرزمین! بلکه تمامی موجودات عالم هستی را به محضرش عرضه بدارند تا ایشان که جانشین و خلیفه خدا در زمین و غیر زمین است مقدرات نوشته شده برای عالم هستی را مشاهده فرمایند و مقدراتی که مشیت حضرت حق برای بندگان خود اعم از انسان و غیر انسان ـ که بر اساس آیه قرآن همه موجودات زمین و آسمان عبد خداوند هستند ـ رقم زده، به نظر مبارک و تایید ایشان رسانده شود.

این همه رمضان بر من و ما گذشت و اعمال بد ما، ما را از آن وجود مبارک که دوست داشتنی ترین موجود در میان موجودات عالم هستی و عصاره فضائل و دارنده مناقب نیکان و صالحان پیش از خود است دورتر و دورتر نمود.

این همه رمضان بر من و ما گذشت و شاید بگذرد، بی آن که در بعضی از ما عزم و اراده ای پدید آید که با ترک اعمال و رفتارهایی که مشاهده آنها برای آن حضرت ـ که به مثابه چشم عالم خدا در خلقت است و آنگونه که خود فرموده اند هیچ امری از دید و نظر مبارک ایشان دور نمانده و نمی ماند ـ بسیار سخت و نارواست و جایگزینی اعمالی نیک و پسندیده به جای این اعمال ناپسند حضرت، که گل لبخند را بر لبهای زیبای او که زیباترین و نورانی ترین موجود عالم هستی است نشانده و می نشاند بخواهیم به محضر ایشان تقربی داشته باشیم.

این همه رمضان بر من و ما گذشت و ما غرق در دریاهای رحمت و فضل وجود و بخشش خدای مهربانی قرار گرفتیم که در این ماه شریف خلعت مهمانی خویش را بر اندام عالم وجود پوشانید تا به یمن این مهمانی و ضیافت، بندگان عاصی و دور مانده از آستان بندگی خود را بیامرزد و اندکی از شهد مناجات با خویش را در کام جان آنها بنشاند و مستی وصالش را به آنان بچشاند.

خدایا! ماه تو دارد از میان ما می رود، ماهی که بندگانی در آن با ترک خود و دست شستن از خود و غیر تو و پاک کردن دلی که فقط جای توست و بس، به وصال تو رسیدند و با ذکر حقیقی مدام خود که ذات جان آنان شده است! همنشین تو شدند و بر قله رفیع خشنودی و رضایت تو جای گرفتند.

بارالها، چه کنیم اگر پس از این ماه بدون کسب توشه تقوای پرهیز از گناهان و کسب تقوای ستیز با شیاطینی که فرشتگان زندانبان آنها پس از غروب آخرین روز این ماه شریف، غل و زنجیر از پایشان باز می کنند و آنها با حرص و ولع و تحمل سختی ناشی از یک ماه در غل و زنجیر بودن ناتوانی در گمراهی بندگانت دوباره و همانند سالهای قبل به جان آنها که نخواستند یا نتوانستند از این ضیافت تو بهره ای داشته باشند بیفتند و با کینه ای که از تو و ما بندگان تو دارند در صدد آن برآیند تا هر آنچه که در این ماه در پرتو فضل و رحمت و کرم تو بدست آورده ایم را در معرض فنا و نیستی و نابودی قرار دهند و بر ویرانه های کاخهای عزم و اراده ای که با مرحمت تو بنیان کرده ایم، مستانه بساط پایکوبی راه بیندازند.

پروردگارا، ما پس از گذشت این همه رمضان و روزه و ریاضت و روضه و عبادت و دعا و شب زنده داری، هنوز، حریف شیطان وجودی خود نشده ایم. بزرگان ما گفته و می گویند که شیطان، سگ درگاه توست و سگ درگاه، به اهل خانه و آشنایان صاحب خود، کاری ندارد.

خدایا به حرمت علی که قسم و سوگند که در نظر رسول گرامی تو سوگندی، نزد تو از آن بالاتر و والاتر نیست و آن وجود شریف و مبارک هرگاه حاجتی به درگاه تو داشت تو را به حرمت برادرش، علی سوگند می داد تا حاجت او را برآوری، در این محدود روزهای باقی مانده از ماه رمضان، همان گونه که در این ایام، بعضی از بندگان سعادتمند را در زمره بندگان مخلصی قرار دادی که دیگر شیاطین را یارای وسوسه و تصرف در مملکت الهی شده وجود آنان نیست، ما را نیز در زمره بندگان مخلص و خالص شده از خویش، بپذیر و به مقام ترک خویش و فنای در خودت برسان که فرموده اند:

کمال اخلاص، در آن است که بنده مخلص و خالص شده، حتی از اخلاص خویش هم خلاص بشود! یعنی آنگونه وجود خود را در محضر حق فانی ببیند و در مقام فنای حضرت حق مستغرق شود که دیگر برای خود، آن ظرف وجودی را قائل نباشد تا بخواهد گوهر نایافتنی اخلاص به حق را در درون آن جای دهد!

بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار                                               که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
شنبه بیست و یکم 6 1388
با شهروندان شهر رمضان
مرتضی طلایی
از شهید این روزها و مردی که مرزهای خوب بودن انسان را تا به آنجا بالا برد که نگریستن به آن کلاه از سر عقل می‌افکند، کلامی در بسیاری اوقات در سرم طنین افکن می‌شود: فرصت‌ها چونان ابر بهار در گذرند.

امروز با نیم نگاهی به اوراق تقویم، با این حقیقت رو به رو می‌شویم که بیش از دو ثلث روزهای بهشتی رمضان و دو شب از شب‌های محتمل قدر به لمحه‌ای گذشته و ماییم و روزهایی که اینک از شماره انگشتان دست کمترند و یک شب دیگر از شب‌هایی که افواج رحمت از آسمان به زمین می‌ریزد. رمضان امسال نیز چونان نسیمی در تموز پرحرارت وزید و تا اندکی دیگر روزهایش به سر می‌رسند و به راستی چونان ابر بهار می‌گذرد فرصت آسمانی رمضان.

در سال‌هایی که لباس مقدس خدمت به مردم عزیز را در ردای پلیس به تن داشتم با واقعیتی از جنس کاهش معنی‌دار و محسوس ارتکاب جرایم در ماه‌های رمضان و محرم رو به رو بودم. به عینه می‌دیدم، جاری شدن این کلام معصوم در باب به زنجیر شدن شیاطین در رمضان را و این چیزی نیست جز تاثیر اجتماعی باورهای مذهبی، آئین‌ها و شعائر دینی در زندگی اجتماعی‌مان.

گویی با آمدن شهر(ماه) رمضان، وارد شهری دیگر با قواعد و آداب خاص خود می‌شویم. مراقبه و حفاظت نفس رنگ دیگر، قبح گناه جدیت بیشتر و جایگاه اعمال صالح در جدول کارهای روزانه مان مرتبتی بالاتر به خود می‌گیرد.

شهروندان شهر رمضان با هم نوع مهربان تر، نسبت به آسیب‌های اجتماعی چون فقر حساس تر، دل‌های شان به هم نزدیک تر، گذشت‌ها بیشتر و کج روی‌ها کمتر می‌شود.
این فرصت به نسبت باقی روزهای سال بسیار اندک است و سوال اینکه چگونه می‌توان شهروند مقیم در شهر رمضان شد؟ چگونه می‌شود دیگر ماه‌ها را به این روزهای خدایی پیوند زد؟ و چه گام‌هایی باید برداشته شود تا جامعه‌ای که نام جامعه دینی را بر تارک دارد به اکثر وجه به مسمای خویش شبیه شود؟

سلام آن‌گونه که من آموخته ام دینی کاملا اجتماعی است، آن‌گونه که رسولش رهبانیت امت خود را جهاد می‌خواند. دین ما علاوه بر تحسین رابطه فرد با خالق، هدف برساختن جامعه و گروهی خدایی را تعقیب می‌کند و از این روست که شریعتش را مملو از دستورات زیست جمعی می‌یابیم.

اگر به مناسک رمضان بنگریم درمی‌یابیم که در ذات ماهی که اختصاص بیشتری به عبادت دارد، مناسک و اعمالش تا چه حد جمعی و اجتماعی است. تاکید بر افطاری دادن حتی اگر به نیمه‌ای از خرما باشد، قرار گرفتن حداکثری در صفوف جماعت، برگزاری جمعی اعمال قدر و... نشان می‌دهد که مسلمین در عین اینکه چشم به آسمان و درگاه ربوبی دارند در عین حال در دعاهایشان نیز جمعی می‌خوانند و می‌خواهند. خدایشان نیز نشانه ایمان را در رحمت و مهربانی در میانشان خوانده و در شریعت ما، پروردگار عالمیان، صاحب دریاهای عفو،رحمت وگذشت، همو که در قرآنش وعده بخشیدن همه گناهان را داده در گاه حق مردم، بسیار سخت‌گیر می‌شود و شاید این باورهای درونی و اهمیت حقوق هم نوع است که جرات خطا و گناه به ویژه آنگاه که با ورود در محدوده جرم در واقع حقی از جامعه و مردم را سلب می‌کند، به حداقل می‌رساند.

برای رمضانی شدن و مهم تر از آن رمضانی ماندن، طریقی نیست جز آنکه روح رمضان را برای روزهای پس از آن با خود همراه کنیم. مهربانی را، توجه به اقشار در معرض آسیب را، مراقبت از نفس سرکش را، پرهیز از خودخواهی لجام گسیخته، منفعت شخصی اندیشی و برای بالا رفتن پا بر شانه مردمان گذاشتن را، عفو و بخشش را، دوری از گناهان بزرگ زبانی چون دروغ، تهمت و غیبت را و نیک‌اندیش را از انبان پر سخاوت رمضان با خود برداریم.

مدتی است که آسمان آبی ایران ما شاهد ابرهایی از کشمکش است، دل‌هایی شکسته و دل‌های خیر خواه این ملک و ملت نگران حوادثی که شرنگ وار، کام مان را تلخ کرده. امروز که تن و جان را در چشمه فیاض رمضان شسته‌ایم، روحمان از زلال شهد شب‌های قدر سیراب و رحمت الهی با بند بند وجودمان حس شده، چه اولی‌تر از اینکه فرصت روزهای باقی مانده از رمضان، عید فطر و روزهای بعد از آن را زمینه رفع کدورت‌ها، جبران خسارت‌ها و وفاق ملی قرار دهیم؟

به یاد بیاوریم همه ما با هر سلیقه و نظر بر خوان این ماه نشستیم، خدای واحدی را به اسمای مبارکش در سحرها خوانده ایم و با رزق الهی افطار کرده ایم در شب‌های قدر، تقدیر نیکو و حسن را برای خود، خانواده، جامعه و سرزمین مان خواسته ایم. نه اینست که در شب‌های قدر و در بارگاه ربوبی به خطاهایمان اقرار و از حضرت رحمان بخشش خواسته ایم؟ آیا نیکو نیست که بخشش و رحمت را در میان خودمان جاری و ساری سازیم باشدکه خداوند نیز نظر رحمت خویش بر ما افکند؟

در این روزهای پایانی ماه، در آستانه بیست و سومین شب ماه و در ایامی که معطر به نام مولای متقیان، امام عارفان و مقتدای صالحان، مردی که به مهربانی حتی با قاتل خویش فرامی خواند، خداوند را به عزت و رحمتش بخوانیم تا ما را ساکن دائمی و شهروند شهر رمضان قرار داده و ایران ما را برای همیشه تاریخ، سرزمین مهر، گذشت و سربلندی قرار دهد.

ان‌شاء‌الله.
منبع : فردا
دسته ها : مذهبی - مقالات
شنبه بیست و یکم 6 1388
اساس مُلک
شهید آیت الله مطهری
"لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم‏ الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم‏ الله من ینصره و رسله بالغیب‏إن الله قوی عزیز"(حدید؛ 25)

"إن الله یأمر بالعدل و الاحسان وإیتاء ذی‏القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون"(نحل؛ 90)

این دو آیه کریمه از دو سوره است و هر کدام در یک جای از قرآن است. در هر دو آیه، از یک مطلب یاد شده و آن موضوع عدالت است. البته هر آیه مطلب اضافه‏ای نسبت به دیگری دارد. در آیه اول می‏فرماید: "ما پیغمبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آن‌ها کتاب و مقیاس و وسیله اندازه‏گیری فرستادیم تا مردم بر میزان‏ عدالت عمل کنند؛ آهن فرستادیم که فلزی محکم و با صلابت است و منافعی‏ برای حیات بشر در بردارد؛ علت دیگر فرستادن پیغمبران این است که آمدن‏ آن‌ها وسیله امتحانی باشد و معلوم و روشن شود که چه کسی به یاری حق و اهل‏ حق می‏شتابد و چه کسی نمی‏شتابد؛ خداوند نیرومند و غالب است".

در آیه دوم می‏فرماید: "خدا امر می‏کند به عدالت و به نیکی و کمک و صله‏ارحام؛ و نهی می‏کند از کارهای زشت و بد و ظلم؛ خداوند پند می‏دهد تا شما متذکر بشوید".

در آیه اول، هدف کلی ادیان آسمانی را برقرار شدن موازین عدالت ذکر می‏کند، و در آیه‌ی دوم، به‌عنوان یک اصل از اصول و مبانی کلی اسلام و به‏‌عنوان معرفی روح اسلام، می‏فرماید خداوند به عدل و احسان امر می‏کند و از فحشاء و زشت‌کاری‌ها و بدی‌ها و ظلم‌ها نهی می‏کند.

موضوع عدل و احسان، خصوصاً موضوع عدل ، گذشته از این‌که در خود قرآن‏ کریم مکرر ذکر شده، در تاریخ اسلام و در میان مسلمین فصلی طولانی دارد - چه از نظر علمی در تاریخ علوم اسلامی و چه از نظر عملی و اجرایی در تاریخ‏ اجتماعی و سیاسی اسلام و چون واقعاً یکی از ارکان اسلام اصل عدل است، شایسته است که در اطراف آن صحبت شود، مخصوصاً ما شیعیان که یکی از اصول دین را عدل می‏دانیم.

عدل از اصول دین

اصول دین را پنج چیز می‏شماریم: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد. عدل و امامت اختصاصاً در شیعه از اصول دین شمرده شده و گاهی این دو را به‏ نام دو اصل مذهب می‏نامند که البته مقصود، این است که از نظر اسلام‏‌شناسی این مذهب و از نظر دید پیشوایان این مذهب، عدل و امامت هم از اصول اسلام است. پس معلوم می‏شود از نظر مذهب و طریقه ما، اصل عدل بسیار مهم است و در ردیف ‏مسائلی از قبیل مسائل اخلاقی نیست.

لذا به همین مناسبت در این شب‌های‏ عزیز که فرصتی هست، تا حدی که مقدور است، در اطراف این اصل و تاریخچه آن که با سرنوشت ما و وضع حاضر ما بستگی دارد مطالبی به عرض‏ شنوندگان می‏رسانم، به‌علاوه این‌که این شب‌ها تعلق دارد به امام عادل علی‏الاطلاق، مجسمه عدل و مساوات، شیفته حق و انصاف، نمونه کامل بشردوستی‏ و رحمت و محبت و احسان، مولای متقیان علی(ع) که حتی دیگران‏ درباره‏اش گفتند قاتل او همان عدل و مساواتش بود؛ (و قتل فی محرابه لشدة عدله).

دشمن طاووس آمد پر او ای بسا شه را بکشته فر او
گفت من آن آهوام کز ناف من ریخت آن صیاد خون صاف من

جود بهتر است یا عدل؟

اول جمله‏ای از خودش در جواب سؤالی نقل می‏کنم: کسی از علی مرتضی سلام‏‌الله‌علیه پرسید آیا جود بهتر است یا عدالت؟ "أیهما أفضل؟ العدل‏ أو الجود؟ فقال علیه‌السلام: العدل یضع الامور مواضعها، و الجود یخرجها من جهتها" فرمود عدل بهتر است از جود به دلیل این‌که عدل هر چیزی را در جای خود قرار می‏دهد و هر حقی را به ذی‌حق واقعی خود می‏رساند، اما جود و بخشش، امور را و جریان‌ها را از محل خودشان و مدارشان خارج می‏کند. جود این است که آدمی از حق مسلم خود صرف‌نظر کند، به دیگری که ذی‌حق نیست جود کند. پس جود اشیاء را از موضع خود خارج می‏کند.

عدل وضع نعمتی بر موضعش نی به هر بیخی که باشد آبکش
موضع رخ شه نهی، ویرانی است موضع شه، پیل هم نادانی است

"و العدل سائس عام، و الجود عارض خاص" دیگر این‌که‏ عدالت سائس و اداره کننده عموم است، چیزی است که پایه و مبنای زندگی‏ عمومی و اساس مقررات است، اما جود و بخشش یک حالت استثنایی است‏ که در موقع خاص کسی به کسی جود می‏کند و ایثار می‏کند. جود و ایثار را نمی‏توان مبنای اصلی زندگی عمومی قرار داد و براساس‏ آن‌ها مقررات و قانون وضع و آن را اجرا کرد.

 اگر جود و احسان و ایثار تحت قانون و مقررات لازم‌الاجراء درآید، دیگر جود و احسان و ایثار نام‏ ندارد؛ به‌اصطلاح از وجودش عدمش لازم می‏آید. جود و ایثار وقتی جود و ایثار است که هیچ قانون و مقررات حتمی و لازم‌الاجراء نداشته باشد و آدمی‏ صرفاً به‌خاطر کرم و بزرگواری و گذشت و نوع‌دوستی و بلکه حیات‌دوستی جود کند. پس بنابراین عدل از جود افضل است. این بود جواب علی مرتضی(ع) در مورد افضلیت عدل از جود.

هرگز یک انسانی که تفکر اجتماعی ندارد و با مقیاس‌های فردی اندازه‏گیری‏ می‏کند این‌طور جواب نمی‏دهد، نمی‏گوید عدل از جود بالاتر است. امام علی(ع) در این سخن بسیار پر قیمت خود، به عدل‏ از نظر اجتماعی نگاه می‏کند و با مقیاس اجتماعی اندازه‏گیری می‏کند. این‏ سخن، سخن کسی است که فلسفه اجتماعی روشنی دارد.

جود و عدل از دیدگاه اخلاق فردی

علمای اخلاق جود را از عدل بالاتر دانسته‏اند، اما علی مرتضی(ع) در کمال صراحت می‏گوید عدل به این دلیل و این دلیل از جود بالاتر است. البته این دو نظر از دو زاویه و دو دیدگاه است، اگر تنها از جنبه‏ فردی و اخلاق شخصی مطلب را مطالعه کنیم، جود از عدل بالاتر است.

از نظر ملکات اخلاقی، ملکه جود و ایثار بالاتر است از ملکه عدالت، زیرا شخص‏ عادل از آن جهت که شخصاً و از نظر اخلاق شخصی و فردی عادل است، در این‏ حد از کمال انسانی است که به حق دیگران تجاوز نمی‏کند، مال کسی را نمی‏برد، متعرض ناموس کسی نمی‏شود، اما آن که جود می‏کند و ایثار می‏نماید ، نه تنها مال کسی را نمی‏برد بلکه از مال خود و دست‌رنج خود به‏ دیگران جود می‏کند، نه تنها نوبت کسی را نمی‏گیرد، نوبت خود را هم‏ احیاناً به دیگران می‏دهد، نه تنها بر کسی جراحتی وارد نمی‏آورد، بلکه در بیمارستان‌ها و میدان‌های جنگ و در کلبه‏ها و خانه‏های بی‌نوایان به سر وقت‏ بیماران و مجروحین می‏رود، دارویی به کام‌شان می‏ریزد، مرهمی به جراحت‌شان‏ می‏گذارد، مجاناً شغل پرستاری بیماران را برای خود انتخاب می‏کند، نه‏ تنها خون کسی را نمی‏ریزد، بلکه حاضر است خون خود را فدای خیر جامعه کند. پس از نظر ملکات اخلاقی و صفات شخصی البته جود از عدل بالاتر است، بلکه طرف قیاس نیستند.

عدل و جود از نظر اجتماعی

اما از نظر زندگی اجتماعی چطور؟ از نظر زندگی اجتماعی و از جنبه عمومی‏ که افراد اجتماع را به صورت یک واحد در می‏آورد، از این نظر که بنگریم‏، می‏بینیم که عدل از جود بالاتر است. عدل در اجتماع به منزله پایه‏های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به‏ منزله رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست‏ باشد بعد نوبت به زینت و رنگ آمیزی و نقاشی می‏رسد. اگر " خانه از پای بست ویران است"، دیگر چه فایده که "خواجه دربند نقش ایوان" باشد؟ اما اگر پایه محکم باشد، در ساختمان بی‌نقاشی و بی‌رنگ‌آمیزی هم‏ می‏توان زندگی کرد. ممکن است ساختمان فوق‌العاده نقاشی خوب داشته باشد و ظاهرش جالب باشد، اما چون پایه خراب است، یک باران کافی است آن‏ را بر سر اهلش خراب کند.

به‌علاوه همین جودها و احسان‌ها و ایثارهایی که در مواقعی خوب و مفید است‏ و از نظر جود کننده فضیلتی بسیار عالی است، از نظر گیرنده فضیلت نیست‏. حساب او را هم باید کرد، حساب اجتماع را هم باید کرد. اگر رعایت‏ موازنه اجتماعی نشود و حساب نکرده صورت بگیرد، همین فضیلت اخلاقی‏ موجب بدبختی عمومی و خرابی اجتماع می‏گردد.

صدقات زیاد و اوقاف زیاد و حساب نکرده‏، نذورات زیاد و حساب نکرده در هر جا که وارد شده مانند سیل جامعه را خراب کرده، روحیه‏ها را تنبل و کلّاش و فاسد‌الاخلاق بار آورده، لطمه‏ها و خساراتی وارد آورده که کمتر از لطمات و خسارات یک سپاه جرار نبوده، مصداق کلام خدا بوده درباره بعضی انفاقات که می‏فرماید:

"مثل ما ینفقون فی هذه الحیوة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابت حرث‏ قوم ظلموا أنفسهم فأهلکته و ما ظلمهم الله و لکن أنفسهم یظلمون" (آل‌عمران؛ 117)

مثل انفاق‌هایی که در این دنیا می‏کنند و عنوان انفاق و صدقه و امثال‏ این‌ها به آن‌ها می‏دهند، عیناً مثل باد سختی است که با سرما همراه است و می‏رسد به زراعت مردمی که ظلم به نفس کرده‏اند و همه آن زراعت‌ها را ازبین می‏برد. خداوند به آن‌ها ستم نکرده، خودشان به خودشان ستم کرده‏اند.

جامعه را هرگز با جود و احسان نمی‏توان اداره کرد. پایه سازمان اجتماع‏ عدل است. احسان و جودهای حساب نشده و اندازه‏گیری نشده کارها را از مدار خود خارج می‏کند. امام سجاد(ع) فرمود:

 "کم من مفتون بحسن القول‏ فیه، و کم من مغرور بحسن الستر علیه و کم من مستدرج باحسان‏ إلیه" (تحف‌العقول؛ صفحه281)

 بسیاری از مردم از بس خوب‌شان را و مدح‌شان را گفتند فاسد شدند، بسیاری از مردم چون از عیب‌شان چشم‏پوشی شد و مورد انتقاد قرار نگرفتند، مغرور شدند، بسیاری از مردم هم چون به آن‌ها احسان شد و از راه احسان‏ زندگی و کارشان اداره شد، متدرجاً در غفلت فرو رفتند.

این است معنی سخن علی مرتضی(ع) که فرمود: "العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها". عدل جریان کارها را در مجرای خود قرار می‏دهد، اما جود جریان‌ها را از مجرای اصلی خارج می‏کند. بسیاری از مردم ابتدا که می‏شنوند علی، مظهر کامل جود و سخا، عدل را از جود برتر دانسته تعجب می‏کنند که چطور می‏شود عدل از جود بالاتر باشد؟

 یعنی چه علی(ع) که سرآمد اهل جود و ایثار و کرم است، درباره جود و کرم می‏فرماید که جود و کرم، کارها را از جریان خودش خارج می‏کند؟ اما با بیانی که کردم و دوجنبه‏ای که توضیح دادم، معلوم شد که ما تا کنون به عدل‏ وجود از یک جنبه نگاه می‏کرده‏ایم و آن جنبه اخلاقی و جنبه فضیلت شخصی و نفسانی قضیه بوده و البته از این جهت مطلب همان‌طور است، اما جنبه‏ دیگر مهم است و آن جنبه اجتماعی قضیه است و ما تاکنون کمتر از این جنبه‏ فکر می‏کرده‏ایم و علت این‌که کمتر فکر می‏کرده‏ایم این است که مدت زیادی‏ نیست که بشر به ارزش مطالعات اجتماعی پی برده و قوانین اجتماعی را شناخته، در سابق، کم و بیش بعضی از مفکرین عالی‌قدر ما توجه داشته‏اند، اما به صورت علوم مدونی نبوده است، لهذا در قضایا فقط به جنبه‏های‏ اخلاقی و فردی آن‌ها نگاه می‏کرده‏اند.

من یاد ندارم تاکنون کسی در کتابی در اطراف این جمله که عرض کردم‏ بحثی کرده باشد و حال آن‌که این جمله در نهج البلاغه است و در دسترس همه‏ بوده. به نظرم علتش این است که این جمله با مقیاس‌های اخلاقی نمی‏توانسته‏ در نظرها معنی درست و قابل توجهی داشته باشد، اما امروز که به برکت‏ پیشرفت علوم اجتماعی، مقیاس‌های دیگر غیر از مقیاس‌های اخلاقی به دست مارسیده، می‏فهمیم که چه کلام پرارزشی است و چقدر این سخن از زمان خودش، بلکه از زمان سیدرضی(ره) که سخنان علی(ع) را گردآوری کرد و به‌نام‏ نهج البلاغه به صورت کتابی درآورد، جلوتر و بالاتر است. هیچ ممکن نبود در آن زمان، خود سیدرضی که جمع کننده این کلمات است و حتی بوعلی‏سینا که بزرگ‌ترین فیلسوف عصر گردآوری نهج البلاغه است، بتواند همچو حقیقت اجتماعی عالی را بیان کند...

عدالت، فلسفه اجتماعی

غرضم از نقل این سؤال و جواب این بود که توجه پیدا شود که علی مرتضی(ع) به عدل از چه دیده‏ای می‏نگریسته؟ آیا از جنبه فردی و شخصی نگاه‏ می‏کرده یا بیشتر به جنبه اجتماعی توجه داشته؟ این سؤال و جواب و تحلیلی که در جواب فرمود معلوم شد که به جنبه‏ اجتماعی مطلب توجه داشته. این است که از یک طرف از سخنان علی(ع) و از طرف دیگر از عمل او مخصوصاً از طرز عملی که در دوره زعامت و حکومت ‏خود انجام داد معلوم می‏شود که عدالت به صورت یک فلسفه اجتماعی اسلامی‏مورد توجه مولای متقیان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامی تلقی می‏کرده و از هر چیزی بالاتر می‏دانسته، سیاستش بر مبنای این اصل تأسیس شده بود، ممکن نبود به‌خاطر هیچ منظوری و هدفی کوچک‌ترین انحراف و انعطافی از آن‏ پیدا کند، و همین امر یگانه چیزی - بلی یگانه چیزی- بود که مشکلاتی زیاد برایش ایجاد کرد، و ضمناً همین مطلب یک مفتاح و کلیدی است برای یک‏ نفر مورخ و محقق که بخواهد حوادث خلافت علی را تحلیل کند.

علی(ع) فوق‌العاده در این امر تصلب و تعصب و انعطاف‌ناپذیری به خرج می‏داد. درباره تصلب علی(ع) در امر عدالت، که از نظر و تعبیری باید گفت‏ عدالت و از نظر و تعبیری باید گفت حقوق بشر، همین بس که فلسفه‏ پذیرفتن خلافت را بعد از عثمان، به هم خوردن عدالت اجتماعی و منقسم شدن‏ مردم به دو طبقه سیر سیر و گرسنه گرسنه ذکر می‏کند و می‏فرماید:

"لولا حضور الحاضر، و قیام الحجه بوجود الناصر، و ما أخذ الله علی العلماء أن‏ لا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها، و لسقیت آخرها بکأس أولها".

اگر نبود که عده‏ای به عنوان یار و یاور به در خانه‏ام آمدند و بر من‏ اتمام حجت شد ، دیگر این‌که خداوند از دانایان و روشن‌ضمیران عهد و پیمان گرفته که هر وقت اوضاعی پیش آید که گروهی آن‏ قدر اموال و ثروت‌ها و موهبت‌های الهی را به خودشان اختصاص بدهند و آن‌قدر بخورند که از پرخوری بیمار شوند و عده‏ای آن‌قدر حقوق‌شان پایمال بشود که‏ مایه سد جوعی هم نداشته باشند، در همچو اوضاع و احوال، این دانایان و روشن‌ضمیران نمی‏توانند بنشینند و تماشاچی و حداکثر متأسف باشند. اگر همچو وظیفه‏ای را در حال حاضر احساس نمی‏کردم کنار می‏رفتم و افسار خلافت‏ را در دست نمی‏گرفتم و مانند روز اول پهلو تهی می‏کردم.

دنیای گشاده عدالت و دنیای تنگ ظلم

بعد فرمود: "إن فی العدل سعه ، و من ضاق علیه العدل فالجور علیه‏ أضیق"، عدالت بیش از هر چیز دیگر گنجایش دارد که همه را راضی‏ کند. یگانه ظرفیت وسیعی که می‏تواند همه را در خود جمع کند و زمینه‏ رضایت عموم واقع گردد عدالت است. اگر کسی در اثر انحراف طبیعت و در اثر حرص و آز، به حق خود و حد خود قانع نباشد و قناعت به حق بر او فشار بیاورد، جور و ظلم به او بیشتر فشار خواهد آورد. زیرا دو نوع فشار به روح آدمی وارد می‏شود: یکی فشار و ضغطه‏ای است که‏ عوامل محیط و اجتماع وارد می‏آورند، تنه‏ای است که دیگری به انسان می‏زند، ضربه و شلاقی است که دیگری وارد می‏آورد، حبس و زندانی است که دیگری‏ او را گرفتار کرده است.

یک نوع دیگر فشارها و ضغطه‏هایی است که از داخل روح، بر آدمی وارد می‏آید مثل فشار حسد، فشار کینه، فشار انتقام‌جویی، فشارحرص و آز و طمع. اگر عدالت اجتماعی برقرار شود، از لحاظ عوامل خارجی‏ تأمین پدید می‏آید ، زیرا در آن صورت کسی نمی‏تواند به حق دیگری تجاوز کند، از این جهت کسی نمی‏تواند روح او را در تنگی و فشار قرار دهد. و اما اگر عدالت برقرار نشد و میدان، میدان زور و ظلم و غارت و چپاول شد، آن‌ها که تحت فشار عوامل روحی حرص و طمع هستند، مطامع‌شان بیشتر تحریک‏ می‏شود و بیشتر تحت فشار قوی این عامل‌ها قرار می‏گیرند و رنج می‏برند، پس‏ کسی که محیط عدالت بر او فشار آورد، محیط ظلم بیشتر او را می‏فشارد.

ابن‌ابی‌الحدید می‏گوید: بعد از قتل عثمان، مردم در مسجد جمع شده بودند که‏ ببینند کار خلافت به کجا می‏کشد، و چون غیر از علی(ع) کسی دیگر نبود که مردم به او توجهی داشته باشند و از طرفی هم عده‏ای بودند که رسماً خطابه‏ می‏خواندند و سخنرانی می‏کردند و در اطراف شخصیت علی(ع) و سوابق او در اسلام صحبت می‏کردند، مردم هجوم آوردند و با علی(ع) بیعت کردند. آن‏ سخنان را که فرمود مرا رها کنید و دیگری را بگیرید، زیرا اوضاع آینده‏ چنین و چنان است و به‌علاوه من کسی نیستم که از آنچه خود می‏دانم کوچک‌ترین‏ انحرافی پیدا کنم، در همین وقت بود که آمده بودند بیعت کنند و به‏‌عنوان اتمام حجت در اول کار خود، آن سخنان را ایراد کرد.

علت اصلی انحراف مسلمین از عدل اسلامی

وقتی این سؤال مطرح می‏شود که چرا با اینکه در اسلام این‌قدر به اصل‏ عدالت توصیه شد، به آن عمل نشد، و بلکه طولی نکشید که جامعه اسلامی‏ سخت دچار بی‌عدالتی شد و انواع بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌ها به وجود آمد، وقتی که این سؤال مطرح می‏شود، آن چیزی که در درجه اول و زود به فکر همه‏ می‏رسد این است که مسؤول این کار، عده‏ای از خلفا بودند و آن‌ها سبب شدند که این دستور خوب، اجرا و تنفیذ نشد، زیرا اجرای این دستور، اول باید از طرف خلفا و زعمای مسلمین بشود و آن‌ها سوء‌نیت داشتند و شایستگی آن‏ مقام بزرگ را نداشتند و مانع اجرا و تنفیذ این اصل شدند و در نتیجه در جامعه اسلامی انواع بی عدالتی‌ها و تبعیض‌ها به وجود آمد.

این جواب درست است، اما به این معنی که یکی از علت‌ها این بود که آن‌ها که می‏بایست اجرا کنند اجرا نکردند و بر ضد آن عمل کردند. تاریخ خلفای اموی و عباسی گواه صادق این مطلب است.

بد تفسیر شدن عدالت

اما تمام علت این نیست. یک علت مهم دیگر هم هست که اثرش از علت‏ اول اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. امشب می‏خواهم در اطراف این علت بحث‏ کنم. آن علت این است که اصل عدل در اسلام از طرف عده‏ای از پیشوایان و علمای اسلام بد تفسیر و توضیح داده شد و با آن‌که عده دیگری در مقابل آن‌ها مقاومت کردند، فایده‏ای نکرده و دسته اول پیش بردند.

یک قانون خوب و عالی در درجه اول باید خوب تفسیر شود و در درجه دوم‏ باید خوب اجرا و تنفیذ گردد. اگر خوب تفسیر نشود، فرضاً آن‌ها که متصدی‏ اجرا و تنفیذ هستند بخواهند خوب اجرا کنند، فایده ندارد، زیرا همان‌طوری اجرا می‌کنند که تفسیر شده، و اگر هم قصد خوب اجرا کردن نداشته‏ باشند برای آن‌ها چه بهتر، وقتی متصدیان تفسیر قانون، مطابق با نیات‏ سوء اجراکنندگان تفسیر کردند، عملاً و نتیجتاً خدمتی به آن‌ها کرده‏اند و آن‌ها را از زحمت و دردسر مردم نجات داده‏اند، خواه آن‌که تفسیر کنندگان‏ از اول قصدشان این باشد که به قانون و مردم خیانت کنند، و یا همچون‏ قصدی نداشته باشد، فقط روی کج‌فهمی بد تفسیر کنند.

در تفسیر اصل عدل همین‌طور شد. غالباً و شاید همه کسانی که منکر این‏ اصل در اسلام شدند - به شرحی که عرض خواهم کرد- سوء‌نیتی نداشته‏اند، فقط روی قشری فکر کردن و متعبدمآبانه فکر کردن، مسلمانان را به این روز انداختند. این بود که برای اسلام دو مصیبت پیش آمد: یکی مصیبت سوء‌نیت در اجرا و تنفیذ که از همان اوایل در اثر قرار نگرفتن چرخ خلافت روی محور اصلی خود، به صورت تفضیل نژاد عرب بر غیرعرب و تفضیل قریش بر غیرقریش و به صورت آزاد گذاشتن دست عده‏ای در حقوق و اموال و محروم کردن عده دیگر پیش آمد، و قیام علی(ع) در خلافت بیشتر برای مبارزه با این انحراف بود و بالأخره هم منجر به شهادتش‏شد، و بعد هم در زمان معاویه و سایر خلفا شدت یافت.

مصیبت دیگر از طرف عده‏ای قشری‌مآب و متعبدمآب وارد شد که روی یک‏ سلسله افکار خشک، به یک نوع توضیح‏ها و تفسیرهای کج و معوج پرداختند که‏ آثارش هنوز هم باقی است.

منبع: کتاب بیست گفتار
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
شنبه بیست و یکم 6 1388

تلقی عوامانه از عدالت

 شهرام شکیبا

تازه از کودکی پای به نوجوانی گذاشته بودم و مانند بسیاری از همسالانم، با داستان‌های صمد بهرنگی آشنا شده بودم. داستان‌هایی که دعوتی بود برای مبارزه. اما نه مبارزه با فقر که مبارزه با ثروتمندان. «24 ساعت در خواب و بیداری» را خوانده بودم و با دیدن هر ماشین مدل‌بالا و هر موی بریانتین زده بچه‌پولدارها، مثل «لطیف» آرزو می‌کردم که «ای کاش مسلسل پشت شیشه مال من بود» چرا که خودم را لطیف می‌دیدم و همه آنها را کسانی که شتر مهربان مرا که مرکب سفر به سرزمین آرزوها بود، با ماشین بزرگشان می‌بردند.

هنوز هم صمد را دوست دارم. همنسلان من وامدار اویند چون با آثارش به کتاب خواندن علاقه‌مند شدند، اما گله‌مندم از او. گله‌مندم که چرا در عوض تعریف درست از عدالت با آثارش عقده‌ها را بزرگ کرد و عوض نگاه تحلیلگرایانه، تنها از اعتراض گفت و کوشید تا تلقی عوامانه‌ای از عدالت را در خانه ذهنمان جاگیر و پاگیر کند. البته برای جذب توده‌های بی‌تحلیل فرودست (و به قول خودشان) پرولتاریا بد نبود آن دیدگاه‌ها. اما برای جذب توده‌ها تا تبدیل شوند به ابزار در خدمت اهداف. توده بی‌تحلیل، ابزار می‌شود، اما در اندیشه عدالتخواهانه اصیل این‌گونه نیست. آنها تنها ابزارها (مردم فرودست) را ماشین اعتراض و سلاح می‌بینند برای گرفتن ثروت از دست ثروتمندان. مردم فرودست می‌شوند گروهی خشن که باید حق خود را بگیرند، هرطور که می‌شود و البته غالباً با زورو هوده‌ای جز ارعاب و هرج و مرج در پس آن نگاه نیست و سرانجام جابه‌جایی قدرت و ثروت و بعد هم باز، بازی از نو. همین.

... بعدها فهمیدم مفهوم عدالت بسیار برتر از آن نگاه است. عدالتی که مبارزه جهت استقرارش علی (ع) را در محراب به خون می‌کشد، چیز دیگری است با معنایی فراتر. آن «قرار دادن هرچیز در جایگاه اصلی آن است». از ساختار حکومتی گرفته تا والیان و حاکمان و مدیران. تجلی این دیدگاه اصیل الهی در رفتار حضرت متجلی است. چه آن زمان که شلاق برکف در بازار می‌گردد، چه آن‌گاه که خرماهای میثم را که مرغوب و نامرغوبش جدا شده، در هم می‌ریزد، چه آن هنگام که برای همام از اوصاف متقین می‌گوید، چه آن هنگام که صورت بر آتش تنور خانه بیوه‌زن می‌گیرد و چه آن هنگام که ذوالفقار برکف صف‌های منافقان و دشمنان را از هم می‌شکافد.

... و چه غریب بود این تلقی از عدالت و چه غریب بود این عدالت ناب و چه غریب بود این دینداری کنش‌مند و به دور از جهالت و حواله دادن همه چیز به آخرت.

او می‌دانست که خداوند منتقم است، اما انسان در آن دیدگاه تجلی اسماء حضرت حق است و او تجلی‌گاه اسماء جمالی و جلالی حضرتش بود در هیأت انسانی. پس رفتارش و گفتارش هیچ نبود جز آن که مرضی حضرت خداوندگار است و صورتی از آنچه خدا می‌خواهد.

صبر علی (ع) بر بزرگترین مصایب، به امید پایداری دین و تلاش برای برقراری عدالت محض، چون همه رفتار و کردار حضرتش درس است. اشک نمی‌ریزم برای علی (ع) چرا که دنیا زندان مؤمن است و مؤمن‌تر از او به خداوند نمی‌شناسم. پس حق داشت که مرگ را رستگاری و رهایی بداند. اشک می‌ریزم بر عدالتی که پس از او از جهان رخت بربست و نخواهد آمد جز با آمدن فرزند علی (ع) که ذوالفقار او را برکف دارد. اشک می‌ریزم بر غربت خویش که چشم در راه آن عدالت محض، چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم.

یاعلی

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - مذهبی - مقالات
جمعه بیستم 6 1388
X